نشد دو نفری بریم گردش

21:51 - 1395/08/27

سلام و خسته نباشید

پسری 22 ساله هستم که الان 8 ماه تمام از ازدواجم با دختر خاله 14 ساله ام میگذره. دانشجو هستم و مجبورم مدت طولانی از سال رو خونه نباشم.

تا وقتی تابستون خونه بودم با نامزدم خیلی خوب و صمیمی بودیم فقط اخرای شهریور یه کم بحث و ناراحتی داشتیم. مشکلم اینجاست که وقتی خونه نباشم نامزدم اصلا ازم یادی نمیکنه!!!! الان بیشتر از یه ماه و نیم هست که اومدم دانشگاه حتی یه بار هم نشده زنگ بزنیم و 10 دقیقه حرف بزنیم!!! وقتی زنگ میزنمم هم گوشی رو اشغال میکنه...اوایلی که اومده بودم دانشگاه هر وقت میخواستم زنگ بزم حرف بزنیم یه جور بهانه ای میاورد تا اینکه بعد از مدتی بهم گفت "نمیدونم چم شده اصلا دلم نمیخواد با هیچکس حرف بزنم. مخصوصا با تو...خودمم میدونم چرا" ...

الان از این قضیه هم حدود یه ماه میگذره ولی هنوز ما یه بارم زنگ نزدیم و فقط 10 دقیقه هم حرف نزدیم. جدیدا همش دعوامون میشه...دیگه بریدم! نامزدم خیلی کم بهم ابراز علاقه میکنه و خیلی خودخواه هست و اصلا به حرف من گوش نمیکنه و فقط به خواسته خودش اهمیت میده...حتی چند بار هم دعوامون بالا گرفت و اسم از طلاق آوردم و گفتم اگه منو میخوای پس درست باهام زندگی کن اگرم نمیخوای(...)(که منظورم از سه نقطه جدایی و اینا بود. وقتی عصبانی میشم دیگه هیچی حالیم نیست و هر حرفی ممکنه بزنم. قبلا اینطوری نبودم و خیلی کم هم عصبانی میشدم ولی الان دیگه نمیتونم جلوی خودمو بگیرم)

وقتی توی جلسه خواستگاری با نامزدم حرف زدم طوری صحبت کرد که فکر کردم برخلاف سنش فهمش زیاده...ولی با گذشت زمان همه چیز تغییر کرد! اونی که فکر میکردم نبود...بعضی وقتا طوری رفتار میکرد که واقعا ازش توقع نداشتم.الان دیگه از کاراش خسته شدم واقعا!!! با اینکه خیلی دوسش دارم بعضی وقتا فکر میکنم کاش موقع خواستگاری جواب رد بهم داده بود. یا حتی فکر میکنم کاش اصلا طلاق گرفته بودیم ولی خیالم یک سره بود!!!

الانم وقتی براش پیام میدم که یه کم حرف بزنیم یا جوابمو نمیده یا میگه حوصله ندارم باهات حرف بزنم. نمیخوام زندگیم از هم بپاشه ولی نمیخوامم با دختری زندگی کنم که زندگیم این باشه...دیگه واقعا نمیدونم باید چیکار کنم!!!

(الان شاید خیلی از کسایی که این متن رو میخونن با خودشون فکر کنن هنوز خیلی بچه هستیم. در مورد نامزدم شاید ولی درمورد خودم میدونم از لحاظ فکری به بلوغ رسیده ام.فقط نمیدونم این متن رو باید چجور مینوشتم)

از موقعی که ازدواج کردیم هرکاری کردم نامزدم به جای تشویقم طوری رفتار کرده که از اون کار پشیمون شدم...عطر میزدم،خودمو خوشتیپ میکردم براش، هدیه میگرفتم براش...ولی الان طوری شدم اصلا رغبتی ندارم که از دانشگاه که میرم خونه هدیه ای واسش بگیرم.نه به خودم برسم و خوشتیپ و خوشبو برم...!حتی یه بارم نشده دونفری بریم گردش یا خونه یکی از فامیلها(به جز خونه پدربزرگش اونم فقط یه بار)

http://btid.org/node/101216

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
12 + 6 =
*****
تصویر 48
نویسنده 48 در

از ویژگی های بارز خانم های بسیار جوان: از دل برود هر آنکه از دیده برفت .... دیدگاه ایشون نسبت به یک شریک زندگی نسبت به شما متفاوته...

تصویر Mr_Ali
نویسنده Mr_Ali در

اتفاقا حرفتون کاملا اشتباهه.

خانم ها وقتی از همسرشون دور هستن خیلی زیاد هم دلشون برای همسرشون تنگ میشه. فقط گاهی زیاد دوست ندارن که از راه دور در ارتباط باشن. این هم از اخلاق های فردیشون هست.

حتی بعضی افراد وقتی خونه هستن خیلی با هم جر و بحث دارن ولی وقتی از هم دور میشن میشه "دوری و دوستی" قربون همدیگه هم میشن!!!

تصویر متفکّر

خداروشکر!
چنانکه قبلا هم احتمال داده بودم سهم زیادی از تضاد برخوردی که بین شما حسّ می‌شود، ناشی از دوری مسافتی است که بین شما فاصله انداخته.
به هر حال بازهم سفارش می‌شود با هم به مشاوری متدین و آگاه مراجعه حضوری داشته باشید تا احساس شما را به هم نزدیکتر نماید.

خوشبخت باشید.

تصویر my name is ali

البته عنوان پستی که شما جایگزین کردین زیاد جالب نیست. توی توضیحاتم گفتم ما تابستون با هم خییلی خوب و صمیمی بودیم و خیلی زیاد هم گردش میرفتیم (با دوستان متاهلم).

خوشبختانه رفتم خونه و مشکلمون حل شد. در اصل فهمیدم وقتی خونه نیستم،حتی برای چند ماه نامزدم زیاد دوست نداره باهم حرف بزنیم و یا پیام بدیم. دلیلش رو نمیدونم و وقتی ازش پرسیدم خودش هم گفت نمیدونم چرا اینطوریم. ولی به هر حال باهاش کنار میام

ممنون

تصویر متفکّر

امیدوارم سفر خوبی برایتان باشد؛ منتها در این سفر کوتاه، مراقب باشید بر مطلبی زیاد اصرار نداشته باشید و زیرکانه نظر ایشان را هم برای رفتن پیش یک مشاور جلب کنید.

تصویر my name is ali

ناگفته نمونه فردا میخوام برم شهر خودمون و خونه...

ولی نامزدم اصرار داره نرم!!!!!!!!نمیدونم چرا...

اولش میگفت درس دارم. وقتی یه کم پیام دادیم گفتم داری بهانه میاری و دلیلشو بگو و گفت که "میدونم اگه بیای نمیتونم رفتار مناسبی از خودم نشون بدم...اگه فکر میکنی بیای رفتارم بهتر میشه اینطوری نیست. بدتر هم میشه"

ولی اینبار میرم خونه...

اینم بگم که نامزدم به شدت لجبازه....خییییییلی زیاد...!!!

تصویر متفکّر

دوست گرامی «my name is ali»؛ فرمودید که توقعاتی را از نامزد کم سانّ و سالتان دارید و ایشان توجّهی به آن خواسته‌ها ندارند؛ منتها بیان نداشتید که دقیقا این توقّعات شما چیست! ولی اجمالا باید این را بدانید و بپذیرید که خواسته‌ها و تفکّرات دختر و پسر خصوصا در دوران نامزدی یکسان نیست و برخی از خواسته‌هایی که در دوران نامزدی، پسران از دختران دارند، برای دختر ممکن است بی‌اهمّیت و یا حتی غیر قابل تحمّل، سبُک یا زشت باشند!
شما فرمودید در تابستان، ایّام خوبی را با هم و کنار هم داشتید که این نشان دهنده‌ی این است که بین شما دو نفر تناسب وجود دارد و همچنین حکایت از این دارد که به نوعی او تشنه و وابسته به شما است و می‌توانید با برخوردی مدیریت شده بر عشق و وابستگی ایشان افزوده و ماهیت ایشان را مناسب با خود شکل دهید.
با متن «فرشته بانو» موافق هستم؛ برخی از حسّاسیت‌ها و توقّعات ممکن است در حال حاضر صحیح نباشد؛ لذا با مراجعه به یک مشاور متدین و آگاه خواسته‌ها و روحیات خود را به یکدیگر نزدیک فرمائید.

مطمئن هستم که می‌توانید با هم خوشبخت باشید.

تصویر my name is ali

درمورد مشاور رفتن پیشنهادش رو به نامزدم دادم ولی به هیچ وجه قبول نمیکنن...

بخوام توقعاتی که دارم رو بگم اول از همه به این موارد اشاره میکنم که توقع دارم حداقل هفته ای یه بار زنگ بزنیم و حرف بزنیم و شاید گاهی هم به اتفاقی زنگ بزنم و حالشو بپرسم(بالاخره ادم گاهی یهویی دلش تنگ میشه). ولی از وقتی که اومد دانشگاه تا الان یه بار هم نشده زنگ بزنیم و حرف بزنیم.هر وقت هم زنگ میزدم اولاش بهانه میاورد که وقت ندارم حرف بزنم باهات و بعدا بهم گفت که "نمیدونم چم شده اصلا دلم نمیخواد با هیچکس حرف بزنم،مخصوصا با تو". از اون موقع بیشتر تونستم با این قضیه کنار بیام ولی فکر نمیکردم اینقد زیاد طول بکشه و نتونیم با هم حرف بزنیم.

توقع دارم همیشه من شروع کننده و تمام کننده پیام نباشم،گاهی هم اون برای من پیام بده بدون اینکه کار خاصی باهام داشته باشه.فقط بخواد کمی پیام بدیم.

توقع دارم گه گاهی بهم ابراز علاقه کنه(مستقیم)...اینکه با کاراش بهم ثابت کنه درسته ولی هر از چندی ادم لازم داره مستقیم اظهار محبت رو بشنوه.

توقع دارم بهم اعتماد داشته باشه!!! از موقعی که اومدم دانشگاه از اول این ترم دائم تا یه دعوای کوچیک بینمون میشه میگه برو سراغ دخترای دانشگاه که میمیرن برات!!!!!!!!!(منظورش از این حرف اینه که با دخترای دانشگاه در ارتباط هستم،حتی مستقیم هم بهم گفته) در صورتی که من نه با کسی رابطه دارم و نه داشتم و نه علاقه ای دارم با دختر دیگه ای رابطه داشته باشم!

توقع دارم به من بیشتر از هر چیز اهمیت بده. ولی چیزایی مثل درسش رو هم از من مهمتر میدونه!!!!

توقع دارم با هم بریم مسجد!!!! حاضره با دوستاش تا هرجا که بگن بره ولی با من تا مسجد که دو قدم راه هست نمیاد (از نظر مذهبی دختر با ایمانی هست.ولی فقط با اینکه دوتایی تنها باشیم و کسی ما رو ببینه مشکل داره)

توقع دارم وقتی خانوادم حرفی میزنن من رو مقصر ندونه...

به نظر شما کدوم توقعم زیادیه؟؟؟؟

تصویر فرشته بانو

باسلام

من فکر میکنم همسرشما وقت ازدواجش نبوده چون سنش خیلی پایینه و تازه داره بلوغش کامل میشه، شما هم سعی کنید بیشتر ازاین ازش توقع نداشته باشید،  

خودتون حتما یه ویژگی های مثبت ازش دیدین که بهش علاقه پیدا کردین و باهاش ازدواج کردین، پس سعی کنید با سن کمش بسازید تا با گذشت زمان پخته تر و باتجربه تر بشه،

پیش مشاوره هم برید چون خیلی کارسازه، وقتی همسرتون یه توصیه هایی از مشاوره بشنوه و مشاور متخصص درباره مهارتهای زندگی مشترک باهاش حرف بزنه فکر کنم کمی به خودش میاد انشالله. التماس دعا، انشالله خوشبخت بشید.

تصویر احسان69

شاید شما احساس کنید از نظر عقلی کامل هستید ولی نامزدتون چی؟ اختلاف سنی شما زیاده،  باید بهش فرصت بدید زمان بگذره

تصویر my name is ali

من ادعا نمیکنم که از نظر عقلی کامل هستم. ولی از نامزدم توقعاتی دارم که هیچ کدومشون انجام نمیشه!!!!

تابستون خیلی با هم خوب بودیم و جفتمون راضی بودیم...ولی الان نه!

توقع ندارم نامزدم مثل دختر 20 ساله رفتار کنه ولی توقع دارم به اندازه سن خودش درست رفتار کنه...خیلی هم بچه نباشه!!!

تصویر حسین وجدانی «مشاور»

با سلام

دوست گرامی از اینکه گروه رهروان ولایت را برای مشاوره و همفکری انتخاب نمودید متشکریم.

احساسات شما قابل درک هست و هر فردی دوست دارد از معشوقه خود علاقه و کشش ببیند و اگر این نباشد عاشق زندگی ملال آوری خواهد داشت.

قبل از هر چیز باید عرض کنم که برادر من اختلاف سنی 8 سال در نوجوانی به شدت نامناسب هست بله یه زمانی یک مرد 40 ساله با یه خانم 32 ساله ازدواج می کنه، این خیلی خوبه اما یه فرد 22 ساله مناسب است با یک شخص 20 ساله ازدواج کند نهایت 18 ساله نه اینکه 14 ساله را برای ازدواج انتخاب کند! که این امر باعث مشکلات می شود.

اما مشکل شما فقط تفاوت سنی نیست اشاره کردید اخلاق تون تند هست و چه بسا عصبانیت و تند مزاجی دختر را از شما دور کند و باعث سرد شدنش بشود در حالی که اگر مهربان باشی  و احترامش را نگه داری قطعا به سمت شما کشیده شده و جذبت می شود.

با توجه به مطالب بالا شما برای ادامه زندگی بایستی برید پیش مشاور و تا زمانی که مشاور صلاح ندانسته نباید عروسی کنید و جدا موضوع را از طریق مشاور متخصص و متعهد دنبال کنید.

موفق باشید