چرا به تمدن کشورتون ارج نمیزارید؟

09:34 - 1395/11/21

متاسفام واسه شما که تو کشور با این تمدن زندگی می کنین اما به فرهنگ کشورتون توهین می کنین

تاریخ تولد پیامبر را دقیق نمی دونیین هفته وحدت می گیرین تاریخ وفات حضرات نمی دونین اما لحظه به لحظه واقعه کربلا انگار فیلم گرفتین  می گین اونوقت می گین کوروش حقیقت نداره تاریخ واسه خودتون وارونه به دیگران می گین ملتی که تاریخ کشورش ارج نزاره اون ملت نابوده

-------------------------------------

کاربران محترم توجه داشته باشند که ادامه‌ی ارتباط با کارشناسان سایت و درج نظرات جدید برای رسیدن به پاسخ نهایی و جامع، تنها با عـضویـت در سایت ممکن خواهد بود؛ برای عضویت در سایت به آدرس مقابل مراجعه فرمائید: www.btid.org/fa/user/register
بعد از عضویت می‌توانید در همین بحث و یا مباحث دیگر انجمن نیز شرکت داشته باشید: http://www.btid.org/fa/forums

http://btid.org/node/104847

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 6 =
*****
تصویر آسمان95

میبینید چقدر یک عده وقیحند؟
میگی حجاب رعایت کن ، میگن حجاب رعایت نمیکنیم برید اختلاس رو جمع کنید
میگیم طرفدار سینه چاک یک شخص مجهولی مثل کوروش نباشین میگن برید اختلاس رو جمع کنید
میگیم برید از ذخایر حقیقی ایران دفاع کنین میگن اختلاس رو جمع کنین
میگیم به علامه طباطبایی دروغ نسبت ندید میگن برید اختلاس رو جمع کنید خخخحخخخ

یعنی یه عده دوست دارن هر کثافت کاری و دروغی که میخوان بگن اما بعد یکی بیاد پاسخ علمی بده بهش میگن بی فرهنگ ، متعصب ، و منحرف کننده ذهن مردم و هزار بر چسب دیگه .

تازه بعدا یکم تحقیق میکنیم میبینم اونهایی هم که اختلاس میکنن از همین کوروش پرستها و ترویج دنده های فرهنگهای کوروشی بودن !!!!!!!

تصویر 37
نویسنده 37 در

اینجور بحثا خوبیش اینه که یه عده بحث میکنن از اون ور یه عده اختلاس(:میکنن!با این بحثا سر جوونای مملکت گرم میشه!

تصویر آسمان95

بله ما مشاهیر حقیقی زیادی داریم که مثل آب خوردن اونها رو فراموش کردیم ، بعدا با افراط و تعصب زیاد رفتیم سراغ یه نفر که هیچ اطلاعات دقیق ازش نیست و ریشه ادیان مدافعان آن اسرائیلی ها و انگلیسی ها هستن!
چرا در مورد فردوسی کسی چیزی نمی نویسه ؟
در مورد ابن سینا ؟
در مورد رازی و .......
چرا روی اینها شبکه های ماهواره ای مانور نمیدن
هر انسانی میفهمه که اهدافشان سیاسی و مرض ورزانه هست و خیلی احمقانه فرار به جلو میکنن و اونهایی که بحث علمی انجام میدن رو متهم به سیاسی کاری میکنن

تصویر 48
نویسنده 48 در

فعلا که کشورهای دیگه میگن اگر مشاهیر و بزرگانتون رو نمی خواهید بدینش به ما ....... و مرتب در حال ساختن بنا و مقبره برای بزرگان ایران زمین در کشور خودشون هستند. بهتره آب رو گل آلود نکنیم تا فرصت طلبان از آب گل آلود ماهی نگیرند.

تصویر آسمان95

پس تا اینجا ثابت شدش، علاوه بر اینکه فقط یک احتمال هست که کوروش همون ذوالقرنین باشه (چیزی که فرضی پوریان و متفکر هم بیغرضانه اون رو نقل کرده بودن) ، ثابت شد که گوینده های اصلی این نظریه که علامه طباطبایی از اونها ماجرا رو نقل کرده دو نفر از خادمان انگلیسی بودن . منتظر بقیه تحقیقات میمانیم

تصویر یه دوست

با سلام

دوست عزیز من باکی ندارم مطلبی رو که درست تشخیص میدم کپی کرده و به دیگران ارایه کنم. شما مکرر طوری به این مسیله اشاره و آن را بزرگ می کنید که انگار جنایت است. دوست محترم همه آنچه که دانش ما رو تشکیل میده چیزی نیست به جز کپی برداری از علم خدا که به طرق و بوسیله اشخاص مختلف به ما منتقل شده و میشه. در این میان انسان ها هر کدام به فراخور حال خود کم و بیش نقش دارند.

زمانی که ما دانشجو بودیم استادمان می گفت همه آنچه که ما می آموزیم و ارایه می کنیم بیش از 95% و حتی 99% متعلق به گذشتگان است و نیازی نیست ما مجددا آن ها رو کشف کنیم. همینقدر که چند صفحه به آن اضافه کنیم نقش مثبت و مفیدی داشته ایم.

حال اگر شما به کپی کردن من خیلی اعتراض دارید مختار هستید همه منابع و مستندات تارخی و غیره رو جمع آوری نموده و بدون درنظر گرفتن نتایج تحقیقات دیگران از ابتدا تحقیقات تان را شروع کنید. بنده همچین اشتباهی رو مرتکب نمی شوم.

شما به جای ارایه استدلال در برابر آنچه گفته شده اقدام به ترجمه و نتیجه گیری از جانب خودتان نموده اید.

اولا این محققی و علمای ذکر شده و ذکر نشده سواد و معلومات شان به قدری ار من و شما برتر و بالاتر است که هرگونه تفسیر به رای حداقل درحوزه ترجمه (و نه اندیشیدن و استدلال) از نظر عقلا (بلانسبت) نادانی تلقی می شود. شما مطمین باشید امثال علامه و دیگران اگر نه بیشتر حداقل به اندازه شما عربی بلد بوده اند و منابع متعدد را  ضمن درنظر گرفتن اصالت و صحت شان منظور نموده اند.

 

«هر چند بعضی از موارد گفته شده خالی از اعتراض نیست، لکن از هر گفتار دیگری انطباقش با آیات قرانی روشن‌تر و قابل قبول‌تر است»

اگر با دقت به متن توجه کنید علامه طباطبایی این مسیله رو به صراحت ار هر گفتار دیگری منطبق تر با آیات قرآن یافته است و قابل قبول دانسته اند. در واقع گفته اند تفاسیر دیگر (ذواقرنین نبودن کوروش) منطبق با آیات قرآن نیستند. اگر غیر از این بود به شیوه روحانیون احتیاط نموده یا حداقل درنظر گرفتن احتمال یا احتمالات دیگری را هم در کنار آن توصیه می نمود. درحالیکه همچین صحبتی ننموده اند.

این که فلان آقا وابسته به کجا بوده یا نبوده بنده اطلاعی ندارم و اهمیتی هم ندارد. مسایل همیشه که سیاسی نیستند که انسان ها همواره سیاست رو لحاظ کنند. اگر فلان شخص کافر یا دشمن حرفی بزند که منطقی و یا واقع باشد شما به صرف دشمن بودن، آن را تکذیب می کنید؟ مگر نه اینست که بزرگان دین فرموده اند در برابر حق باید خاضع بود و سخن حق رو پذیرفت حال از جانب هرکس که باشد. (اگر این شخص خیلی برای تان ایجاد سوئ تفاهم می نماید به کلی نادیده فرضش کنید. هشچ مشکلی پیش نمیاد)

مرحوم علامه طباطبایی نیز، در المیزان، نظر ابوالکلام آزاد را پذیرفته و مشخصات کوروش را بر ذوالقرنین منطبق می‌داند. علامه طباطبایی در المیزان، پس از بررسی نظریه ابوالکلام آزاد، که اثبات می‌کند کوروش، پادشاه هخامنشی، همان ذوالقرنینِ ستوده شده در قرآن است، می‌نویسد:

«هر چند بعضی از موارد گفته شده خالی از اعتراض نیست، لکن از هر گفتار دیگری انطباقش با آیات قرانی روشن‌تر و قابل قبول‌تر است»

*** به نظر شما علامه طباطبایی که صراحتا بعضی از گفته های این شخص را مغرضانه دانسته اند و در مجموع نظریه رو پذیرفته اند، به اندازه من و شما دانش عربی و علمی و بینش سیاسی نداشته اند؟ یعنی نمی دانسته اند که باید راست و دروغ را از هم جدا کرد؟ و همینطور دیگران مثلا:

آیت الله مکارم شیرازی هم می‌نویسد: «درست است که در این نظریه نیز نقطه‌های ابهامی وجود دارد، ولی فعلاً می‌توان از آن به عنوان بهترین نظر درباره تطبیق ذوالقرنین بر رجال معروف تاریخی نام برد.»
 

مسلما کسانی که مطالب علمی در سطح دنیا و حتی کشوری ارایه می کنند چیزهایی رو که به راحتی قابل افشا شدن هستند جعل نمی نمایند. نظیر همین محل ها و تاسیساتی که در کشورهای دیگر وجود دارند سد و ...) و البته این مجموعه 14 جلدی حاصل کار آقای دکتر ولایتی و همکاران وی است. بعید است ایشون جعلیات تا این حد واضح نمایند. به خصوص که افراد دیگر می توانند به راحتی خلاف آن را اثبات کنند که در این مورد خاص من هنوز چیزی را ندیده ام.

 

شما بیش از اندازه روی ترجمه متن عربی تاکید کرده و نتایج خودتان را از آن می گیرید. نگاهی هم به دیگر استدلالت بیندازید. تطابق سفرها، کارهای انجام شده که بعضی از آنها منحصر به فرد بوده و در تاریخ شناخته شده و مکتوب هیچ دومی ندارند که اشتباه گرفته شوند. مکان ها با اسم و حدود جغرافیایی ارایه شده اند. امیدوارم درخواست سند ملکی و جزیات جغرفیایی را نداشته باشید (:

والقرنین را از آن جهت ذوالقرنین، صاحب دو قرن (شاخ)، می‌نامند که دارای تاج یا کلاه خودی با دو شاخم بوده است.

قش برجسته هخامنشی دشت مرغاب، کوروش با تاجی بر سر تصویر شده که دو شاخ همانند شاخ‌های قوچ بر آن دیده می‌شود

 

لشکرکشی کوروش به کشور همسایه غربی

لشکرکشی دوم کوروش به شرق

در لشکرکشی سوم خود به کوه‌های قفقاز، به تنگه‌ای میان دو کوه رسید و برای جلوگیری از هجوم اقوام وحشی، به درخواست مردمی که در آن منطقه بودند، در فاصله میان دو کوه سد محکمی بنا کرد. این تنگه امروزه تنگه داریال نامیده می‌شود که در نقشه‌های موجود میان ولادی میوکز و تفلیس نشان داده می‌شود. این دیوار همان سدی است که کوروش بنا کرده و با اوصافی که قرآن درباره سد ذوالقرنین بیان کرده کاملاً تطبیق می‌کند

"اگر آیات قرآن را بخوانید آورده شده است که مرده آن مناطق از کوروش تقاضای کمک در برابر هجوم وحشیان نمودند و کوروش از آن ها آهن و مس خواست و .... که دقیقا با متن تاریخی فوق منطبق است.

نهرى است بنام «سائرس» كه به معنى «كوروش» است (يونانيان كورش را سائرس مى‏ناميدند).

 

حداکثر مطلبی که می توانید بگویید قطعی نبودن 100% نتیجه گیری ها است. که هر فرد آگاهی می تواند به شما بگوید بسیاری از علوم ذاتا غیرقطعی و احتمالاتی هستند. نظیر رشته های واسته به علوم انسانی و همچنین تاریخ. اگر شما به دنبال قطعیت در نگارش های تاریخ هستید بهتر است کلا تاریخ را کنار بگذارید. کمی تامل به خوبی نشان می دهد هیچ برگی از تاریه وجود ندارد که بشود به طور قاطع به آن استناد کرد. محکم ترین و بی خدشه ترین مطالب و اعمال متعق به اولیاا... است که فقط برای خود نزدیک ترین اطافیان شان در زمان خودشان قطعیت داشته اند. وگرنه من شما همت همه آن ها را بواسطه افراد مختلف با سلایق و دیدگاه های متفاوت و حتی متضاد دریافت کرده ایم. هرچقدر هم متخصصین و و علما تلاش کنند0که می کنن) درنهایت حتی در بدیهی ترین مسلمات نتایج کارشان 100% نیست.

اگر این دلایل برای اقناع شما کافی نیست یا باید شخص کوروش زنده بشه و شهادت بده که قطعا شما آن را قبول نخواهید کرد. چون اصولا خود وی را قبول ندارید که شهادتش را قبول کنید. یا معصومی ظهور کند و شهادت دهد، اگر آن را مصلحت سنجی و نظایر آن ندانید شاید قبول کنید و یا صبر کنیم همگی در دنیای دیگر از حقیقت ماجرا باخبر شویم.

بنده ترجیح می دهم نتیجه گیری های افرادی که صاحب صلاحیت می دانم شان را بپذیرم.

 

موفق باشید.

 

و خداوند هیچگاه شما را به دلیل کپی کردن و مچسباندن مطالب عذاب نخواهد کرد. پس هرآنچه که خواهید گپی کنید و بچسبانید ولی اسراف نکنید (یه دوست (ع))

(:

 

تصویر آسمان95

این بنده خدا توی چند نظر پیش متن اصلی المیزان رو نوشته بود تا بگه دروغ گفته شده و این نظر مربوط به علامه طباطبایی نیست، و اصل بحث از طرف یه نفر هندی بیان شده بحث در مورد غلط یا درست بودن ترجمه نبود
چقدر بعضی ها مغالطه کارند خخخخخخخخح
متن عربی رو آورد تا بگه اصل متن چی بوده و اون نظر از طرف یک محقق هندی هست
کجا بحث در غلط بودن و درست بودن ترجمه بوده ؟؟؟؟؟
چرا بحث رو دوست داری منحرف کنید ؟؟؟؟؟؟
چقدر اهل مغالطه هستید
چقدر وقیحانه نوشته های متفکر رو به حاشیه برد و وانمود کرد مشکل متفکر اینه که چرا اینا کپی میکنن یا مشکل صرفا به خاطر ترجمه هستش

تصویر آسمان95

آقای یه دوست تعصب تو رو به مغالطه کردن انداخته
کجا گفته نباید کپی کنی ؟
اینقدر کپی کن تا تخلیه بشی!
کجا بحث رو بده روی ترجمه متن عربی ؟
بنده خدا المیزان اصلا عربی هستش و ترجمه رو علامه طباطبایی ننوشته
چرا اینقدر دوست داری بحثها رو به حاشیه ببری؟؟؟؟

تصویر متفکّر

حال برای هر انسان محققی لازم است که به بررسی این دو شخصیت پرداخت چرا که نمی‌توان کلام هر فردی را پذیرفت!
وهب بن منبّه: گفته‌اند که بیشتر دانش وی از اسرائیلیات و صحیفه‌های اهل کتاب بود!(https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D9%87%D8%A8_%D8%A8%D9%86_%D9%85%D9%...)
محمد بن صائب کَلبی و یوسف بن موسی قطان در هیچ جا از ایشان مدحی وجود ندارد و مطلبی را پیدا نکردم.
اما شخص اصلی مورد نظر ما همان کسی است که علامه طباطبایی از ایشان در احتمال شماره واو ماجرا را نقل می‌کند:
سِر احمدخان هندی چه کسی بود؟
تصویر این فرد: https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/c/c5/SAKhan.jpg
از مباحث تاریخی که برای آشنایان به این علم از مسلّمات محسوب می‌شود این است که:
سر سيد احمد خان هندي کسی بود که براي نخستين بار، پرچم تجدد گرايي و نوسازي و دگرگونی در دين و شريعت را در هند علم کرد و مدعی این بود که بايد تحوّلي همه جانبه در علم و دانش سنتي اسلامي صورت بگيرد و آن را با دستاوردهای نوين دانش غربي سازگار کرد!
مهم ترين اثر او تفسيری به نام « تفسير القرآن و هو الهدي و الفرقان » که شامل 16 سوره ی اول قرآن است می‌باشد. تفسير او نمونه ي بارز رويکردي است که مي توان ان را «تفسير مادّی!!!» ناميد و در آن به دنبال این بود که آيات را بر اساس ذهنيت بر گرفته از مباحث مادّی توضيح دهد و هيچ گاه معيار قرآني و امور مسلم در تفسير، جزو ديدگاه هاي شخصي او از مفاهيم مادي و اجتماعي، مورد توجه قرار نمي گيرد.
يکي از مفاهيم اصلی ای که از طرف او، جنبه ي تجربي به خود گرفت، وحي است. او تمام تلاشش بر اين است که وحي را از عرش به فرش آورد و جامه ي شخصي برتن این مبحث عظیم الهی کند.
اين گونه اعتقادات در حوزه ي دين و به ويژه مقوله ي وحي، اندک اندک زمينه ي پيدايش مذهب انحرافي جديدي را در شبه قاره به وجود آورد. ادعاي سيد احمد خان به نام اصلاح و ترقي خواهي، مقدمه اي براي پيدايش مذهب « قادياني » بوده ، عقيده اي که بعدها از ان، مذهب معروف « احمديّه » منشعب شد.
اقبال لاهوري ضمن حمله ي شديد به قادياني ها از جهت اسلامي و ملي، کتاب احياي فکر ديني در اسلام را مي نويسد و به بيان تلاش خود در تبيين کلامي اسلام به صورت جديد، و برتري و مزيت هاي تعاليم اسلامي در خلق و جماعتي زنده و قوي مي پردازد.
خدمات تفرقه گرایانه این فرد تا حدی بود که مستقیما از طرف ملکه ی انگلیس به او لقب «سِر» را دادند!!!
برای شناخت ایشان می‌توانید به مقاله دکتر حسين خاکپور که به بهانه بررسي ديدگاه سيد احمدخان هندي درباره ي وحي نوشته شده و در دسترس است مراجعه فرمائید.
فرد دیگری که جناب «یه دوست» در متن کپی شده ای که ارائه فرمودند و حتی علامه طباطبایی(رحمه الله) نیز به وجود آن اشاره داشتند که بیان شده بود این فرد با جدّیت می‌خواست ثابت کند ذوالقرنین همان کوروش است «مولانا ابو الكلام آزاد» می‌باشد و او کسی نیست جز وزیر فرهنگ دولت وقت هند در زمانی که هندوستان مستعمره انگلستان بوده و انگلیس ها این فرد را در وزارت فرهنگ آن کشور گمارده بودند، که می‌توان پرسید چرا این فرد این همه سخت کوشیده است تا بتواند اثبات کند ذوالقرنین همان کوروش بوده؟!!

نکات عالی دیگری در این  بحث وجود دارد که ان‌شاءالله هفته بعد به آن خواهم پرداخت...

 

تصویر متفکّر

با سلام؛ به نظرم اگر به دور از لج‌بازی بخواهیم به مسئله نگاه کنیم، خیلی مسئله روشن است؛ اما اگر بخواهیم لج بازی کنیم و تازه دست پیش بگیریم و دیگران را افراطی و متعصب و سیاسی کار و... بنامیم جدای از این که بارگناهان را سنگینتر کرده‌ایم سبب خواهد شد تا از یک بحث علمی نیز فاصله بگیریم؛ لذا از جنابان محترم «یه دوست» و «37» درخواست دارم، به این بحث فقط از جنبه یک بحث علمی نگاه بفرمایید و صرفا به دنبال جمع آوری برخی مطالب منهای توجه به بطن آن و به دور از حق گرایی نباشیم که ان‌شاءالله این عزیزان نیز چنین خواهند بود و از خانم آسمان95 هم در کنار احترامی که قائلم درخواست می‌کنم بحث را چنانکه مدیر انجمن محترم بیان کردند احساسی نفرمایند.

در متنی که جناب یه دوست کپی فرمودند، نکته‌ای که بتوانیم با آن قسم حضرت عباس بخوریم که حتما و حتما کوروش، همان ذوالقرنین است وجود نداشت؛ بلکه حاوی نکات فوق العاده عالی است که با آن خیلی مطالب جالب دیگری را می‌توان اثبات رساند و در آن مطالب دقیق شد و تأمّل کرد!
امروز ما به بررسی یکی از این فرازها که جا دارد کمی تأمّل کنیم و مقدّمه‌ای باشد برای سایر مباحث خواهیم پرداخت و ان‌شاءالله به فرازهای دیگر در هفته آینده اشاره خواهم کرد.
چنانکه آمد علامه طباطبایی(رحمه‌الله) در قالب چندین نظر که از الف، ب، ج... رسیدند به واو و بعد از آن هم احتمالات دیگر را مطرح فرمودند که افراد فوق العاده سرشناستر آنها را بیان داشته اند و نکات قابل تأمّلی نیز در آنها وجود دارد که به آنها خواهیم پرداخت.
اما اکنون ببینیم این مورد واو را که حامیان یکی بودن کوروش با جناب ذوالقرنین به آن خیلی استناد می‌کنند را چه کسی بیان کرده و علامه از زبان چه کسی آن را بیان داشته است: «اين قول را يكى از علماى نزديك به عصر ما (سر احمد خان هندى) ذكر كرده و يكى از محققين هند (مولانا ابو الكلام آزاد) در ايضاح و تقريب آن سخت كوشيده(!!!!) است...»
وعین مطلبی را که جناب یه دوست واقعا لطف فرمودند و آن را کپی کردند: «برخی از مفسران متقدم، مانند وَهب بن منبّه و محمد بن صائب کَلبی و یوسف بن موسی قطان نه تنها در تفسیر سوره کهف، بلکه در چند جای دیگر تصریح کرده‌اند که ذوالقرنین همان کوروش هخامنشی است. در دوران معاصر، نخستین پژوهشگری که موضوع مطابقت کوروش با ذوالقرنین را پیش کشید سِر سیداحمدخان (1817-1898)، از پیشگامان اصلاحات فرهنگی و بنیادگذار تجدد طلبی اسلامی در هند، بود. مولانا ابوالکلام آزاد (1888-1958)، وزیر فرهنگ دولت وقت هند، نیز همین نظریه را مطرح و به شکل مبسوط‌تری تبیین کرد.»

تصویر آسمان95

ببینید چقدر 37 وقیحه که بعد از دروغگویی،  باز هم به همه توهین میکنه و باور غلط خودش رو درست میدونه

قرآن هم بارها گفته به کسی که کور و کر باشه هیچ چیز نمیتوان فهماند

ثانیا یه دوست صرفا یه متن رو کپی کرده، که فقط و فقط در اون گفته شده احتمال اینکه کوروش ، ذو القرنین باشه بیشتر از باقی احتمالاته !!!!!! تازه وقیحانه گفته بودن چه ارزشی داره ذوالقرنین باشه یا نباشه !!!!!! اما وقتی دید خیلی مهم هست کم آورد

این رو که متفکر هم همون اول گفته بود که برخی گفتن احتمال کوروش بودن بیشتر از باقی احتمالات هستش اما صداقت احتماله و هیچ سند یقینی نداره وگرنه دیگه احتمال نمیشد ، اما این متن کپی شده کجاش دروغ 37 رو نقل کرده که: نظر قطعی علامه طباطبایی در المیزان بنا بر شواهد تاریخی محکم این است؛ «ذوالقرنین قرآن همان کوروش کبیر هخامنشی است.»

چرا بعضی اینقدر راحت دروغگو هستند؟

اما بنده بازهم خواهش میکنم از فرضی پوریان و متفکر جواب این متن کپی شده رو بدن تا برای اهل بصیرت راه روشن بشه

تصویر 37
نویسنده 37 در

سلام اقای یه دوست محترم

من از شما بسیار ممنونم به واسطه منطق شما حق گویی شما چیزی که الان جامعه ما نداره این منطق و حق گوییه.یه عده با تعصب بی جا یه عده با افراط گری زیاد پا میزارن رو تمام باورهای درست هر چند دودش به چشم خودش میره.

بازم سپاسگذارم ازت

#بعضی چیزا رو میشه فهمید اما نمیشه فهموند#

تصویر یه دوست

ه گزارش خبرآنلاین، کتاب «ایران پیش از اسلام» اولین عنوان از مجموعه تاریخ کهن و معاصر ایران زمین به قلم علی اکبر ولایتی از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر شد. ناشر در شرح این مجموعه نوشته است: این مجموعه با نگاهی هدفمند به تاریخ ایران و با بهره گیری از منابع فراوان و معتبر و گاه جدید و شیوه های ثابت شده با راهنمایی و همکاری جمعی از پژوهشگران و تاریخ دانان فرهیخته فراهم آمده است.

در مقدمه این کتاب ذکر شده است که حاصل کار پژوهشگران این مجموعه، یک محصول 14 جلدی با طبقه بندی «ایران از آغاز دوران اسلامی تا حمله مغول، ایران در عصر صفوی، ایران در عصر مشروطه، ایران در عصر رضاشاه پهلوی و...تا انقلاب اسلامی و زمان فعلی» خواهد شد.

در بخشی از کتاب در فصل هخامنشیان با عنوان «آیا کوروش ذوالقرنین است؟» می خوانیم:
«برخی از مفسران متقدم، مانند وَهب بن منبّه و محمد بن صائب کَلبی و یوسف بن موسی قطان نه تنها در تفسیر سوره کهف، بلکه در چند جای دیگر تصریح کرده‌اند که ذوالقرنین همان کوروش هخامنشی است. در دوران معاصر، نخستین پژوهشگری که موضوع مطابقت کوروش با ذوالقرنین را پیش کشید سِر سیداحمدخان (1817-1898)، از پیشگامان اصلاحات فرهنگی و بنیادگذار تجدد طلبی اسلامی در هند، بود. مولانا ابوالکلام آزاد (1888-1958)، وزیر فرهنگ دولت وقت هند، نیز همین نظریه را مطرح و به شکل مبسوط‌تری تبیین کرد.

مرحوم علامه طباطبایی نیز، در المیزان، نظر ابوالکلام آزاد را پذیرفته و مشخصات کوروش را بر ذوالقرنین منطبق می‌داند. علامه طباطبایی در المیزان، پس از بررسی نظریه ابوالکلام آزاد، که اثبات می‌کند کوروش، پادشاه هخامنشی، همان ذوالقرنینِ ستوده شده در قرآن است، می‌نویسد:

«هر چند بعضی از موارد گفته شده خالی از اعتراض نیست، لکن از هر گفتار دیگری انطباقش با آیات قرانی روشن‌تر و قابل قبول‌تر است». آیت الله مکارم شیرازی هم می‌نویسد: «درست است که در این نظریه نیز نقطه‌های ابهامی وجود دارد، ولی فعلاً می‌توان از آن به عنوان بهترین نظر درباره تطبیق ذوالقرنین بر رجال معروف تاریخی نام برد.»

موضوع دیگری که در فراموشی خاطران و تاریخ دوران هخامنشیان و زندگانی کوروش بزرگ در نزد مورخان دوران اسلامی تأثیر فراوانی داشت متروک شدن خط میخی پارسی بود. خط میخی، که می‌توانست خاطرات فراموش شده دوران هخامنشیان را به دوران‌های بعدی منتقل کند، به علت دشواری‌هایی که داشت. کارکردش را حتی در دوران خود نیز از دست داد و، پس از سقوط هخامنشیان، رفته رفته کنار گذاشته شد؛ چنان‌که در قرن دوم پیش از میلاد به کلی از میان رفت و خط آرامی جای آن را گرفت. افزون بر آن، تعدد خط و زبان در دوران بعدی و رواج یک خط و متروک ماندن زبان و خط دیگری در دوران‌های بعدی، عامل مؤثر دیگری در انتقال نیافتن میراث مکتوب از دوران هخامنشیان به دوران بعدی است.
این عوامل هر یک به تنهایی برای مکتوم ماندن زندگی و زمانه کوروش نزد مورخان دوران اسلامی و مفسران قرآنی کافی است.

پرسشی که در این‌جا مطرح می‌شود این است که مفسران و مورخانی که کوروش را با ذوالقرنین یکی دانسته‌اند به کدام ادله و شواهد استناد کرده‌اند؟
به گفته مفسر بزرگ قرآن کریم، علامه طباطبایی، آنچه نظریه ذوالقرنین بودن کوروش را تأیید می‌کند اوصاف اخلاقی است که در تاریخ برای کوروش نوشته‌اند. کوروش، هم طبق تاریخ و هم عهد عتیق و هم نظر مورخان قدیم، پادشاهی با مروت و جوانمرد و با سخاوت و کریم بوده است؛ چنان که از تاریخ زندگی او و برخوردش با یاغیان و جبارانی که با او می‌جنگیدند یا او با ایشان جنگیده است نیز مبین آن است؛ و با صفات یادشده از ذوالقرنین در قران کریم مطابقت دارد. ذوالقرنین از طرف خداوند دارای توانایی‌ها و امکانات فراوانی،‌مانند عقل و تدبیر و فضایل اخلاقی و ثروت و شوکت ظاهری، بوده است.

از دیگر ویژگی‌های ذوالقرنین سفرهای او در مسیرهای چندگانه است که شرح آن در آیات قرآنی آمده است. کوروش نیز به غرب و شرق و شمال سفر کرد که شرح آن در تاریخ زندگانی‌اش آمده است و با سفرهای سه‌گانه‌ای که در قرآن برای ذوالقرنین ذکر شده منطبق است.

نخستین لشکرکشی کوروش به کشور همسایه غربی، لیدی، بود که در شمال آسیای صغیر قرار داشت. در قرآن آمده است که ذوالقرنین در سفر غربی‌اش احساس کرد خورشید در چشمه گل آلودی فرو می‌رود؛ مشابه همان صحنه‌ای که کوروش به هنگام فرورفتن قرص آفتاب (در نظر بیننده) در خلیجک‌های ساحل لیدی مشاهده کرده است.

لشکرکشی دوم کوروش به جانب شرق بود. از تاریخ زندگی کوروش درمی‌یابیم که این لشکرکشی چندی پس از فتح لیدی روی داد و کوروش طی آن به آرام سازی طغیان بعضی از قبایل وحشی بیابانی مستقر در شرق کشور پرداخت. شاید بتوان تعبیر قرآن طبق آیه زیر را در اشاره به سفرهای ذوالقرنین، با سفرهای جنگی کوروش به منتهای شرق برای مقابله با اقوام بیابان‌گرد و صحرانورد مطابقت داد که مشاهده کرد خورشید بر قومی طلوع می‌کند که در برابر تابش آن سایبانی ندارد. «حَتّی اِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی قومٍ لَمْ نَجْعَلُ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً: تا گاهی که رسید به محل برآمدن خورشید یافتش برمی‌آید بر گروهی نگذرده‌ایم برای ایشان جز آن پوششی را» (کهف: 90)

در قرآن کریم از مکان سدی که ذوالقرنین ساخته یاد نشده است و فقط ویژگی اقلیمی آن بیان شده است. کنجکاوی علمی مسلمانان درباره تعیین اماکن تاریخی، که نشانه‌های آن در قرآن مجید آمده است،‌در منابع تاریخ ثبت و ضبط شده است. شرح جست‌وجو برای یافتن سد ذوالقرنین در روزگار واثق خلیفه عباسی در منابع متعدد آمده است. با بررسی متون تاریخ نگاران اسلامی، که درباره اقلیم و شهرها آمده است، می‌توان دریافت که مکان این سد در اوایل اقلیم پنجم و ششم بوده است.

می‌دانیم که کوروش، در لشکرکشی سوم خود به کوه‌های قفقاز، به تنگه‌ای میان دو کوه رسید و برای جلوگیری از هجوم اقوام وحشی، به درخواست مردمی که در آن منطقه بودند، در فاصله میان دو کوه سد محکمی بنا کرد. این تنگه امروزه تنگه داریال نامیده می‌شود که در نقشه‌های موجود میان ولادی میوکز و تفلیس نشان داده می‌شود. این دیوار همان سدی است که کوروش بنا کرده و با اوصافی که قرآن درباره سد ذوالقرنین بیان کرده کاملاً تطبیق می‌کند.

موضوع دیگر در انطباق کوروش و ذوالقرنین تناسب نام ذوالقرنین با کوروش است. کهن‌ترین اشاره به موضوع ذوالقرنین را باید در کتاب دانیال نبی، از متون عهد عتیق یهود، جست‌وجو کرد. آن‌جا که در رؤیای وی، لوقرائیم در هیئت قوچ ظاهر می‌شود. لوقرانائیم به زبان عبری همان ذوالقرنین عربی است. این واژه در تورات فقط یک مرتبه آکده است و آن هم در سفر دانیال (کتاب دانیال) است. درباره نام ذوالقرنین و تناسب آن با کوروش گفته‌اند: ذوالقرنین را از آن جهت ذوالقرنین، صاحب دو قرن (شاخ)، می‌نامند که دارای تاج یا کلاه خودی با دو شاخم بوده است. جالب این‌که در نقش برجسته هخامنشی دشت مرغاب، کوروش با تاجی بر سر تصویر شده که دو شاخ همانند شاخ‌های قوچ بر آن دیده می‌شود.»

http://www.khabaronline.ir/detail/230402/culture/book

*********************

اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري -درباره اين كه كوروش همان ...

جالب اينكه در آن نزديكى نهرى است بنام «سائرس» كه به معنى «كوروش» است (يونانيان كورش را سائرس مى‏ناميدند). در آثار باستانى ارمنى از اين ديوار به نام «بهاگ گورائى» ياد شده و معنى اين كلمه «تنگه كوروش» يا «معبر كوروش» است، و اين سند نشان مى‏دهد كه بانى اين سد او بوده است»

و مرد مؤمن و موحّد و مهربانى بود، و از طريق عدل و داد منحرف نمى‏شد، و به همين جهت مشمول لطف خاص پروردگار بود. او يار نيكوكاران و دشمن ظالمان و ستمگران بود، و به مال و ثروت دنيا علاقه‏اى نداشت. او هم به خدا ايمان داشت و هم به روز رستاخيز. او سازنده يكى از مهمترين و نيرومندترين سدها است

و كسى بوده كه قبل از نزول قرآن نامش در ميان جمعى از مردم شهرت داشت، و لذا قريش يا يهود از پيغمبر(ص) درباره آن سؤال كردند، چنانكه قرآن مى‏گويد: «يسئلونك عن ذى القرنين؛ از تو درباره ذوالقرنين سؤال مى‏كنند»، (كهف، 83؛ همان ص 544 و 545). اما از قرآن چيزى كه صريحا دلالت كند او پيامبر بوده استفاده نمى‏شود، هر چند تعبيراتى در قرآن هست كه اشعار به اين معنى دارد.

در بسيارى از روايات آمده كه او پيامبر نبود، بلكه بنده صالحى بود، (ر.ك: تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 294 و 295)؛ گرچه در بعضى ديگر آمده كه محدث بوده است؛ يعنى، ملائكه با او گفت و گو مى‏كرده‏اند، (ر.ك:سيوطى، تفسير در المنثور، ج 4، ص 264). برخى از مفسران نيز از تعبير «قلنا» (ما گفتيم) نبوت او را استفاده كرده‏اند (فخر رازى، تفسير كبير، ج 21، ص 167؛ آلوسى، تفسير روح المعانى، ج 16، ص 34). امّا چنان كه علامه طباطبايى به آن اشاره كرده، احتمال بيان شده درست نيست؛ زيرا اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از اين جمله، الهام قلبى باشد كه در مورد غير پيغمبران نيز وجود داشته، و يا مكالمه خدا با ذوالقرنين به وسيله پيغمبرى صورت گرفته است؛ زيرا قول خداوند اعمّ از وحى مختص به نبوت است، (الميزان، ج 13، ص 388). 3. قرآن كريم متعرض اسم او و تاريخ زندگى و ولادت و نسب و ساير مشخصاتش نشده، و تنها در خصوص وى به ذكر سفرهاى سه گانه او اكتفا كرده است؛ امّا از آنچه آورده، چند خصوصيت استفاده مى‏شود: يكم: جمله «يسئلونك... دلالت دارد بر اين كه پيش از نزول اين آيه، چنين اسمى بر سر زبان‏ها بوده است و از دو جمله قلنا يا ذا القرنين، (كهف، آيه 86) و قالوا ياذا القرنين، (كهف، آيه 94) معلوم مى‏شود كه اسم او همين ذو القرنين بوده كه با آن وى را خطاب كرده‏اند، (الميزان، ج 13، ص 407). دوّم: از ميان آيات هذا رحمة من ربى، (كهف، آيه 98) و امّا من ظلم فسوف نعذبه...، (كهف، آيه 87)، و قلنا ياذالقرنين امّا ان تعذب...، (كهف، آيه 86) جملات اول و دوم مى‏رساند كه، وى مردى مؤمن به خدا و روز جزا و متدين به حق بوده است؛ چنان كه جمله سوم ـ كه خداوند اختيار تام به او مى‏دهد ـ مى‏فهماند كه او به وحىو يا الهام و يا به وسيله پيامبرى تأييد و كمك مى‏شده است، (على اكبر قرشى، قاموس قرآن، ج 5، ص 314). سوّم: از سلطنتى كه او داشته و بسط عدالت و اقامه حقى كه روى زمين نموده بود، مى‏توان فهميد كه خداوند خير دنيا و آخرت را براى او جمع كرده و نيروى جسمانى و روحانى ويژه‏اى در اختيار وى نهاده بود.

اولاً در يمن چندين پادشاه به ذوالقرنين معروف بوده‏اند. ثانيا معلوم نيست كه آنان مؤمن باشند يا نه. ثالثا سدّ «مأرب» ساخته شده در يمن هم از مواد فولاد و مس مذاب نيست،(ر.ك: تفسير الميزان، ج 13، ص 414). سوّم: نظر دانشمند بزرگ اسلامى «ابو الكلام آزاد» هندى با اقتباس از «سر احمد خان هندى» در كتاب «ذوالقرنين يا كورش كبير» جديدترين نظر را مطرح كرده و او را كورش كبير دانسته است. بعد از طرح اين مسأله، بيشتر علماى اسلامى ـ از جمله علامه طباطبايى ـ اين طرح را قابل انطباق با مفاد قرآنى دانسته از آن حمايت كرده‏اند، (تفسير الميزان، ج 13، ص 426)؛ زيرا اولاً وى فردى موحد بود. ثانيا اين فرد در نزد يهود ـ كه مطرح كنندگان اين سؤال از پيامبر(ص) بودند ـ بود. ثالثا به نظر باستان شناسان،مجسمه كشف شده در مشهد مرغاب ايران، جاى هيچ ترديدى نمى‏گذارد كه او «ذو القرنين» بوده است.

براى مطالعه بيشتر رجوع كنيد به: 1. ترجمه تفسير الميزان، ج 13، تفسير آيات 83 تا 102 سوره كهف، صص 496 ـ 544؛ دفتر انتشارات اسلامى، بى‏تا، بى‏چا. 2. تفسير نمونه، ج 12، ذيل آيات 82 تا 102 سوره كهف، ص 523 ـ 557، دار الكتب الاسلاميه، چ سوم، 1362. 3. لغتنامه دهخدا، واژه ذوالقرنين، صص 92 ـ 123. 4. كورش كبير (ذوالقرنين)، ابو الكلام آزاد (ترجمه: باستانى پاريزى)، انتشارات كوروش، چ پنجم، 1369. 5. قصص قرآن با فرهنگ قصص قرآن، صدر بلاغى، تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، ج چهاردهم، 1368.

 

http://porseman.org/q/show.aspx?id=105921

 

امیدوارم به اندازه کافی مستدل بوده یاشد

تصویر مدیر انجمن

با سلام و تشکر از کاربران محترم «37»، «یه دوست» و «آسمان95» که نظرات خود را بیان فرمودند، اما از شما گرامیان و خصوصا خانم آسمان95 درخواست دارم مطلقا از احساسی کردن مباحث بپرهیزید. از جناب متفکر هم تشکر می‌کنم که در کنار مباحث کارشناس محترم، بحث خود را مستدل بیان فرمودند.

ان شاءالله جمیع شما بزرگواران در دنیا و آخرت رستگار باشید.

تصویر آسمان95

بازهم بی ادبی ؟ ولی من میگم شما لازم نیست جواب من رو بدید ، چون اگر جواب هم بدید شاید ارزش خوندن رو نداشته باشه خخخخخخخخخ

فقط زحمت بکشید به المیزان و علامه طباطبایی دیگه دروغ نسبت ندید !!!

و به خاطر ضعف معلومات و مغالطات زیاد مخالفین خودتون رو بی فرهنگ ، متعصب ، افراطی، سیاسی زده و ....... خطاب نکنید !!!

چرا عصبی شدید و این ها رو میگید ؟ چون میخواستید دروغ بگید ولی دستتون رو شد !!!!

و کمی هم مطالعه کنید !!!

 

تصویر 37
نویسنده 37 در

سلام

البته که نه در شان منه نه در شان اقای یه دوست که جواب فردی مانند خانم آسمان رو بدیم .

چون بنا برشناخت کمی که بدست اوردم شما برای اثبات حرفتون از هیچ توهینی فرو گذار نیستید.پس سکوت من به شخصه در برابر حرفای زشت و زننده شما که در شان یک خانم نیست نشونه تایید نیست نشونه قطع امید از میزان درک امثال شماست.

ته ته آدمای افراطی به یک چیز ختم میشه ! : بی فرهنگی محض.
** دوستانی که از کامنتشون انتقاد شده به هیچ وجه ناراحت نشن . چون شدیدا با کلی گویی و خام حرف زدن مخالفم . **

تصویر آسمان95

دست متفکر درد نکنه . به این مستدلی تا حالا ندیده بودم کسی در این رابطه بحث کنه

من هم دروغ اونها رو که به المیران میگفتن رو زیاد این ور اونور دیده بودم

با اجازه متن شما رو جاهای دیگه کپی میکنم

تصویر آسمان95

خاک بر سر مملکتی که بخواد با یه شخص مبهم ، دارای شخصیت های بزرگ بشه یا نشه !!!!!!!!!!!!!!

شما با چه اجازه ای کشور ایران رو با یه فرد مبهم  میخواهید گره بزنید ، که اگر اون وجود پیدا کرد ، ایران ارزش پیدا میکنه و اگر اون وجود پیدا نکرد ایران فاقد آدم بزرگ میشه ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

شما کوروش پسرتها به خاطر تعصبی که دارین حاضرید آبروی یک تمدن اصیل رو به یک شخص مبهم گره بزنید . واقعا باید تاسف خورد

اگر شما دو نفر واقعا دنبال ایران هستین برید به قدمت  و مردم اون پیوند بخورید نه به یک پادشاه که اصلا معلوم نیست کی بوده

برید دنبال فارابی

برید دنبال ابن سینا

برید دنبال فردوسی

برید دنبال ............................

تعصب آدم رو چیکار میکنه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بعضی ها حاضرن هر دروغی رو بگن تا ادعای خودشون رو ثابت کنن

و حتی اگر لازم بدونن کل یک مملکت رو گره میزنن به تفکر پوچ خودشون تا بگن اگر تفکر ما ثابت شد که شد نشد کشور میشه فاقد شخصیت های بزرگ !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! و چون نتونستن چیزی رو ثابت کنن میگن شما باعث شدید جومونگ رشد کنه خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

 

تصویر 37
نویسنده 37 در

علاوه بر سخنان جناب یه دوست گرامی باید متذکر بشم

اقای متفکر اینکه بهردلیلی شخصیت های واقعی و تاریخمون رو سانسور یا تخریب شخصیتی کنیم فقط مجال برای بروز شخصیت هایی مثه جومونگ و ..سایر شخصیت هایی غیر واقعی ایجاد کردیم.امارات یا ترکیه حق دارند شخصیت های ما رو مال خودش کنن وقتی ما خودمون اینجوری تخریب شخصیتی میکنیم..براستی که افسانه ها دارن واقعیت میشن و واقعیت ها افسانه..

 

تصویر یه دوست

دوست مون جناب متفکر اصل قضیه رو ول کرده اند چسبیده اند به اینکه کوروش خود ذوالقرنین است یا خیر. این که کوروش همان ذوالقرنین است یا خیر اولا بین علما درش بحث است من و شما که این وسط مرتبه ای نداریم. دوما: ذوالقرنین باشد یا نباشد. ارزش شخص به نیات و اعمال وی است نه به اسم وی.

دوست عزیز، اصل قضیه شریف بودن کوروش و تفاوت های مثبت اساسی وی با دیگر شاهان و حکمان گذشته و حال است که عده ای از این مقایسه به دلایل سیاسی-نژادی ناراحت می شوند. قطعا پیامبران و ائمه (ع) را شاامل مقایسه نمی کنیم.

 

ما هم وقت و حوصله بحث سر این موضوع رو نداریم چقدر احتمال دارد ایشون همان ذوالقرنین باشد یا نباشد. صرفا احتمال آن را بیان کردیم که اگرچه اثبات آن می تواند در اثبات شخصیت والای کوروش دلیل قاطعی باشد یعنی پیامبر بودن ایشان، لیکن عدم ثبوت آن هم (به فرض) خدشه ای به شخصیت کوروش وارد نمی کند. چرا که همانطور که بالاتر اشاره کردم ارزش انسان به نیات و اعمال است. 

 

دشمنان و بیگانگان به اندازه کافی تلاش می کنند ملت ما رو تهی از شخصیت های بزرگ جلوه بدند حتی با دزدیدن و منتسب به خود کردن شعرا، دانشمندان، فیلسوفان و غیره. لزومی نداره خودمون داشته های خدادی مون رو تخریب و خودمون رو کم شخصیت کنیم.

 

موفق باشید

تصویر متفکّر

از اطاله مطلب معذرت می خواهم و بازهم خوشحال خواهم شد استدلالهای شما خوبان را ببینم، شاید بنده حقیر از جهالت خارج و به حقیقت رسیدم.

تصویر متفکّر

تیتر فراز چهارم: بررسی کلام اصلی علامه طباطبایی(رحمه‌الله)

اما بیاییم عبارت علامه را با هم مرور کنیم؛ ایشان در بحثی مفصّل بررسی می‌کنند که ذوالقرنین چه کسی بوده؛ لذا احتمالات مختلفی را در قالب الف، ب، ج، د... بیان می‌کنند تا می‌رسند به گزینه واو!! و در آن می‌نویسند:

ذكره بعض من قارب عصرنا ثم بذل الجهد في إيضاحه و تقريبه بعض محققي الهند في هذه الأواخر بيان ذلك إجمالا أن الذي ذكره القرآن من وصف ذي القرنين منطبق على هذا الملك العظيم فقد كان مؤمنا بالله بدين التوحيد عادلا في رعيته سائرا بالرأفة و الرفق و الإحسان سائسا لأهل الظلم و العدوان، و قد آتاه الله من كل شي‏ء سببا فجمع بين الدين و العقل و فضائل الأخلاق و العدة و القوة و الثروة و الشوكة و مطاوعة الأسباب[1]

در واقع علامه می‌فرماید فردی هندی در کنار احتمالات متعددی که برخی داده‌اند گفته است منظور از ذوالقرنین کوروش است به این دلیل و آن دلیل که ترجمه این فراز همانی است که جناب «37» آن را به نظر علامه نسبت دادند!

و حال آنکه علامه تنها داشتند نقل قول می‌کردند؛ کما اینکه قبل از این احتمال، سایر احتمالات را از سوی برخی محقّقین دیگر مطرح کرده بودند و بعد از این که این مطلب را در گزینه واو ذکر کردند، بازهم احتمالات دیگری را ادامه مطرح فرمودند.

ای دوستان؛ خود مفصّل بخوانید از این مجمل...

------------------------------------------------------

پی‌نوشت:

[1] طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، ج‏13، ص391، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، 1417 ق

تصویر متفکّر

اما این که کاربر گرامی «37» نوشتند:

---------------------------------------------------

استاد علامه طباطبايی می گويد: اگر ذوالقرنین قرآن، مردی مومن به خدا و به دين توحيد بوده، کوروش نيز اين چنين بوده و اگر ذوالقرنين، پادشاهی عادل و رعيت پرور بوده، کوروش نيز چنين بود؛ اگر او نسبت به ستمگران و دشمنان مردی سياستمدار بوده او نيز بود؛ اگر دين، عقل، فضايل اخلاقی و ثروت و شوکت داشت، کوروش هم داشت؛ همان گونه که قرآن فرموده کوروش نيز سفری به سوی مغرب کرد، بر لیدی و پيرامون آن مسلط شد و بار ديگر به سوی مشرق سفر کرد. آنجا مردمی ديد صحرانشين و وحشی که در بيابان زندگی می کردند. برای همین، به آنها کمک کرد، سدی ساخت در مقابل قبيله و قومی که آنها را آزار می دادند؛ در تنگه داريال ميان کوه های قفقاز و نزديک به شهر تفليس (تفسير الميزان، علامه طباطبايی)

نظر قطعی علامه طباطبایی در المیزان بنا بر شواهد تاریخی محکم این است؛ «ذوالقرنین قرآن همان کوروش کبیر هخامنشی است.»

---------------------------------------------------

یقینا نوشته ایشان مصداقی است برای همین مطلب که در این آدرس بنده نوشته‌ام: http://btid.org/node/105037

چون یقین دارم این دوستمان اصلا به کتاب علامه طباطبایی مراجعه نداشتند و صرفا بر اساس چیزی که در اینترنت دیده و از حقیقت آن ناآگاه بودند، مطلبی را کپی کردند؛ و حال آنکه اگر خودشان شخصا به کتاب علامه مراجعه می‌کردند هیچ گاه این حرف کاملا غلط را نمی‌زدند! در این فرازی که ایشان نقل و به دنبال آن خیلی احساسی حکم قطعی صادر کردند باید بگوییم: متاسفانه جملات قبل و بعد این مطلب حذف شده و کلامی کاملا تحریف شده را به علامه نسبت دادند! و به عبارت صریحتر باید گفت در آن فراز که ناآگاهانه از جای دیگری کپی شده بود تحریف و دروغ گویی‌ای نسبت به علامه صورت گرفته است.

تصویر متفکّر

تیتر فراز سوم: شخصیت ذوالقرنین کاملا مبهم است

اما در کبرای استدلال که آمده «ذوالقرنین همان کوروش است» واقعا بحث وجود دارد!

اگر کسی اندک تحقیقی را بدون تعصّب داشته باشد به این مطلب می‌رسد که ماهیت ذوالقرنین کاملا ناشناخته است!

حتی علامه طباطبایی(رحمه‌الله) اینگونه از ماجرای ذوالقرنین یاد می‌کنند:

و اعلم أن الروايات المروية من طرق الشيعة و أهل السنة عن النبي ص و من طرق الشيعة عن أئمة أهل البيت ع و كذا الأقوال المنقولة عن الصحابة و التابعين و يعامل معها أهل السنة معاملة الأحاديث الموقوفة في قصة ذي القرنين مختلفة اختلافا عجيبا متعارضة متهافتة في جميع خصوصيات القصة و كافة أطرافها و هي مع ذلك مشتملة على غرائب يستوحش منها الذوق السليم أو يحيلها العقل و ينكرها الوجود لا يرتاب الباحث الناقد إذا قاس بعضها إلى بعض و تدبر فيها أنها غير سليمة عن الدس و الوضع و مبالغات عجيبة في وصف القصة و أغربها ما روي عن علماء اليهود الذين أسلموا كوهب بن منبه و كعب الأحبار أو ما يشعر القرائن أنه مأخوذ منهم فلا يجدينا و الحال هذه نقلها بالاستقصاء على كثرتها و طولها، و إنما نشير بعض الإشارة إلى وجوه اختلافها[1]

که ترجمه آن عبارت است از: «و بدان كه روايات مروى از طرق شيعه و اهل سنت از رسول خدا (ص) و از طرق خصوص شيعه از ائمه هدى (ع) و همچنين اقوال نقل شده از صحابه و تابعين كه اهل سنت با آنها معامله حديث نموده در باره داستان ذى القرنين بسيار اختلاف دارد، آن هم اختلافهايى عجيب، و آن هم نه در يك بخش داستان، بلكه در تمامى خصوصيات آن. و اين اخبار در عين حال مشتمل بر مطالب شگفت‏آورى است كه هر ذوق سليمى از آن فراری بوده، و بلكه عقل سالم آن را محال مى‏داند، و عالم وجود هم منكر آن است. و اگر خردمند اهل بحث آنها را با هم مقايسه نموده مورد دقت قرار دهد، هيچ شكى نمى‏كند در اينكه مجموع آنها خالى از دسيسه و دستبرد و جعل و مبالغه نيست. و از همه مطالب غريب‏تر رواياتى است كه علماى يهود كه به اسلام گرويدند- از قبيل وهب ابن منبه و كعب الاحبار- نقل كرده و يا اشخاص ديگرى كه از قرائن به دست مى‏آيد از همان يهوديان گرفته‏اند، نقل نموده‏اند. بنا بر اين ديگر چه فائده‏اى دارد كه ما به نقل آنها و استقصاء و احصاء آنها با آن كثرت و طول و تفصيلى كه دارند بپردازيم؟»

............................................................................

پی‌نوشت:

[1] طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، ج‏13، ص 369، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، 1417 ق

تصویر متفکّر

تیتر فراز دوم: ما برای شخص ذوالقرنین به استناد آیات و روایات احترام قائل هستیم ولی غلوّ هم نمی‌کنیم!

اکنون به بررسی صغری و کبرای استدلال ادعایی خواهیم پرداخت

بررسی صغری: در مقابل این بیان که خداوند در قرآن ذوالقرنین را مدح کرده است

می گوییم: ما نیز معتقد هستیم بر اساس آیات و روایات که ذوالقرنین، مورد مدح قرار گرفته و انسان شریفی بوده است منتها در همین زمینه هم نباید افراط و غلوّ کرد! زیرا ذوالقرنین با تمام مقامی که دارد، پیغمبر و نبیّ نبوده چنانکه از حضرت علی(علیه‌السلام) در مورد ذوالقرنین پرسیدند و حضرت در جواب فرمود: «لا نَبيّا و لا مَلِكا بَل عَبدا أحَبَّ اللّه َ فأحَبَّهُ اللّه ُ و نَصحَ للّه ِ فنَصَحَ لَهُ[1] نه پيامبر بود و نه فرشته، بلكه بنده اى بود كه خدا را دوست مى داشت و خدا هم او را دوست داشت و براى خدا خيرخواهى مى كرد و خدا هم خيرخواه او شد.»

--------------------------------

پی‌نوشت:

[1] فيض كاشانى، محمد، الوافي، ج‏3، ص621، اصفهان، كتابخانه امام أميرالمؤمنين علی(عليه السلام)‏، 1406 ق‏

تصویر متفکّر

تیتر فراز اول: نقد استدلال ادعایی برای تفسیر المیزان

عرض سلام؛ تشکر که جهت رفع ابهام بنده قرار است قدم بردارید.

ان‌شاءالله این بحث بتواند سببی شود برای اینکه بنده نیز یکی از مریدان کوروش گردم!

متاسفانه چندین بار بنده دعوت شدم به مطالعه اینترنت و سرچ و... که در این رابطه مطلبی را ارسال کردم که می‌توانید در این آدرس آن را مطالعه فرمائید: http://btid.org/node/105037

یکی از ادلّه‌ای که برخی می‌خواهند با آن کوروش را بزرگ جلوه بدهند، این است که می‌گویند:

خداوند در قرآن ذوالقرنین را مدح کرده است(صغری)

ذوالقرنین همان کوروش است(کبری)

پس خداوند در قرآن کوروش را مدح کرده است(نتیجه)

حال در فرازهایی به بررسی این مطلب می‌پردازیم:

تصویر 37
نویسنده 37 در

همچنین کتاب کورش‌نامه یا کوروپدیا (به یونانی: Kúrou paideía) حتما مطالعه بفرمایید جناب متفکر!

تصویر 37
نویسنده 37 در

استاد علامه طباطبايی می گويد: اگر ذوالقرنین قرآن، مردی مومن به خدا و به دين توحيد بوده، کوروش نيز اين چنين بوده و اگر ذوالقرنين، پادشاهی عادل و رعيت پرور بوده، کوروش نيز چنين بود؛ اگر او نسبت به ستمگران و دشمنان مردی سياستمدار بوده او نيز بود؛ اگر دين، عقل، فضايل اخلاقی و ثروت و شوکت داشت، کوروش هم داشت؛ همان گونه که قرآن فرموده کوروش نيز سفری به سوی مغرب کرد، بر لیدی و پيرامون آن مسلط شد و بار ديگر به سوی مشرق سفر کرد. آنجا مردمی ديد صحرانشين و وحشی که در بيابان زندگی می کردند. برای همین، به آنها کمک کرد، سدی ساخت در مقابل قبيله و قومی که آنها را آزار می دادند؛ در تنگه داريال ميان کوه های قفقاز و نزديک به شهر تفليس (تفسير الميزان، علامه طباطبايی)

نظر قطعی علامه طباطبایی در المیزان بنا بر شواهد تاریخی محکم این است؛ «ذوالقرنین قرآن همان کوروش کبیر هخامنشی است.»

 

تصویر متفکّر

با سلام؛ جناب یه دوست به نظر صحیح نیست که از حوزه ادب خارج شویم و منتقدین یک بحث علمی را عرب دوست و ضد ملیت و... نام ببریم! در غیر این صورت آنان نیز می توانند شما را نژاد پرست و فاشیست و... نام گذاری کنند که بنده آن را صحیح نمی دانم.

همگان به علاقه بنده نسبت به ایران واقف هستند و به ایرانی بودن خود افتخار میکنم و در سفرهای خارج از کشوری که داشتم با افتخار بیان میکردم که اهل جمهوری اسلامی ایران هستم؛ پس چنانکه مدیر محترم انجمن نیز بیان داشتند ممنون خواهم شد که از برچسب زدن خودداری نمائیم.

شما فرمودید که مهندس هستید پس قاعدتا باید بدانید که در مباحث تاریخی باید به صورت دقیق صحبت شود و میدانیم «البینه للمدعی» شما وجود یک فرد دینی و سپس خیلی خوب بودن ایشان را ادعا فرمودید، ما هم تا اینجا با شما همراهی میکنیم! منتها لطفا نام کتاب تاریخ چاپ و نویسنده آن را بیان فرمائید. شما فرمودید: «جایی که بزرگترین عمای ما کوروش رو همان ذوالقرنین می دانند»؛ احتمالا منظورتان از عمای، علما بوده، ممنون میشوم از بین ده ها هزار عالمی که تا به امروز زندگی می کرده اند و به علم و معرفت شهرت داشته اند فقط 5 نفر! را نام ببرید که گفته باشند ذوالقرنین حتما و بدون شکّ همان کوروش است! نهایت چیزی که وجود دارد و بنده هم به آنها آگاه هستم، تقویت «احتمال» تطابق این دو نفر با هم هستند.

اما دغدغه بیشتر بنده این است که متاسفانه چنانکه کارشناس محترم فرمودند، امروزه مطالبی را از کوروش نقل میکنند که هیچ پایه و سندی ندارد؛ لذا از شما دوست فرهیخته درخواست میکنم بدون برچسب زدن و فحاشی و از این خانه به آن خانه پریدن یک بحث علمی را داشته باشید و به صورت مستند بفرمائید این کتاب در چه سالی چاپ شده و نویسنده آن دقیقا چه کسی بوده؟ بنده به کتاب خانه ملی دسترسی دارم حتی اگر نسخه خطی هم باشد به آن مراجعه خواهم داشت.

با تشکر.

تصویر 37
نویسنده 37 در

برادر فحاشی کجا بود؟ اقای یه دوست حرفاشون کاملا درست و مودبانه بود

کوروش کم شخصیتی نیست هرودت تاریخ نویس یونانی و یا هزاران فرد دیگه دربارش نظر دادن شما یه تحقیق جامع در اینترنت داشته باشید

پیشنهادم اینه نظرات هردوت گزنفون و کتزیاس که هر سه از تاریخ دانان مشهور یونان هستنددرباره شخصیت و منش کورش حتما بخونید

کتاب بازیابی هویت ملی اثری ازجلیل عرفان‌منش بامقدمه: دکتر علی‌اكبر ولایتی حتما مطالعه بفرمایید.

موفق باشید

#از حرف درست حمایت کنیم #

تصویر یه دوست

سلام

شما بفرمایید کدوم توهین؟ بنده اگر توهینی کرده باشم اینقدر انصاف و شجاعت دارم که از ایشون عذرخواهی کنم وگرنه گفته شما خود مصداق تهمت است.

یه جستجوی ساده در اینترنت با عناوین نظیر کوروش+ذوالقرنین حتما شما رو یاری می کنه.

 

موفق باشید

تصویر یه دوست

 با سلام

لازم است اشاره کنم بنده مهندس هستم و نه تاریخ دان یا نظایر آن. ولی کمی تاریخ هم خوانده ام. در حد دانستنی های کلی و نه برای حفظ کردن و بیان کردن.

این که فرمودید:

"همه مطالب شاید 1000 سال بعد نوشته شده"

خیر اینطور نیست. مطالبی که موجود است مربوط به تاریخ نویسان یونانی همان زمان یعنی بین چند دهه و نابودی سلسله هخامنشی که گمان کنم کلا 200 سال عمر کرد. این مدت در قیاس تاریخی یعنی هیچ. یعنی معاصر بودن. و البته آثار و کتیبه ها هم در آن دوران سالم و قابل مطالعه بوده اند. همینطور خاطرات و نقل قول های افراد کمترین انحرافات رو نسبت به قرن های بعد داشته اند.

 

" دوست عزیز شما باید بصیرت داشته باشید و حربه دشمن رو دریابید "

ما اینقدر هم که شما گمان کرده اید ساده نیستیم. دشمن رو می شناسیم و نیرنگ هاش رو هم. از تاریخ بعضی از این کشورها کمی هم اطلاعات داریم.

بعضی از ما از روی ترس یا عرب گرایی ملیت و دین مردم رو در مقابل هم قرار ندهند دشمن خارجی هیچ غلطی نمی تونه بکنه. اگر یه عده از آقایون شروع نکنند به توهین به اعتقادات و علایق مردم، مردم ابتدا به ساکن واکنشی نشان نمی دند. اصولا وقتی کنش نباشه واکنشی هم نخواهد بود.

 

" نکاتی راجع به ساسانیان گفتم "

این مطالب جزو مسلمات هستند که مردم همه کشورها و در همه زمان ها زیر ستم و ظلم بوده و هستند.برجسته کردن آن برای یک مقطع تاریخ معنادار میشه. درضمن وقتی درباره کوروش مطلب میگید چه کار با ساسانیان دارید که ابتدای شروع شان یه چیزی کمتر از 1000 سال بعد از کوروش بیچاره بوده است؟ هخامنش یان، سلسله های یونانی-ایرانی، پارت ها همگی بین زمان کوروش و شروع ساسانیان قرار داشته اند.

 

" ما قبل از اسلام نیز دانشمند معروفی نداریم که توی دنیا سخنش ارزش علمی داشته باشه " ... " تاریخ 1400 ساله اخیر کشورمون نگاه کن، هزاران دانشمند..."

اعراب بله، قبایل بدوی طبیعتا دانشمند هم نداشته اند وگرنه بدوی نمی موندند. ولی ایران قبل از اسلام رو به چه دلیل میگید دانشمند نداشته؟

تمدن های به اون عظمت رو مگر میشه بدون علم بنا کرد؟ شهرسازی، راه سازی، مدارس، اولین دانشگاه ها در جهان، اولین بیمارس تان ها به معنی امروزی آن، ساختن و حفر قنات های فراوان، حفر و ساخت کانال سویز و ... مگه بدون وجود افراد دانشمند و متخصص امکان پذیر هستش؟ با کارگر ساده میشه این کار ها رو کرد؟

اگر آثاری از اون زمان نداریم علت آن را در سوزاندن و نابودی کامل آثار مکتوب ازجمله کتاب خانه های عظیم دوران ساسانی توسط پیدا کنید... اون زمان کتاب ها در نسخه های چند میلیونی و در خانه های مردم عادی به فراوانی وجود نداشته اند که بشه اندکی از آن را تا الان حفظ کرد. کافی یود مراکز دولتی و علمی رو ازبین ببرند که بردند.

 

" نصف سپاه ایران در جنگ با اعراب خودشون رو تسلیم کردن، "

من نمی دونم شما این مطلب رو از کجا پیدا کرده اید؟

- جنگ های بین ایران و اعراب 16 سال طول کشید.

- اعراب نه بر اثر قدرت خودشان بلکه بیشتر به دلیل اختلافات و جنگ های داخلی بین شاهزادگان و حکمرانان محلی پیروز شدند. شبیه آنچه در مورد افاغنه و سلسله صفوی رخ داد. در هر دو مورد مهاجمین فقط به این دلیل پیروز شدند که هر زمان به قسمتی از کشور حمله می کردند حکمرانان سایر قسمت ها هیچ نیروی کمکی اعزام نمی کردند و منتظر نابودی رقیب می شدند. فاجعه نابودی مشهد و ... در حمله ازبک ها هم همینگونه بود.

- در نبرد قادسیه که نبرد عمده بین سپاه ایران و اعراب بود جنگ 3 روز طول کشید  که در دو روز اول و دوم اعراب از ایرانیان شکست خوردند و متحمل تلفات شدند ولی در روز سوم که حمله عمومی بود، وزش باد شدید موجب نابینایی سربازان ایرانی و کشته شدن فرمانده سپاه ایران و درنتیجه شکست شپاه ایران شد.

- پس از پایان جنگ فوق، اجداد همین داغشی های امروزی (که اتفاقا به جنایات پدرانش ان علیه ایرانیان، شیعیان و حتی اهل بیت (ع) علنا و در سخنرانی هایشان افتخار می کنند) بیش از 20.000 اسیر ایرانی رو دست بسته سر بریدند (خدا رحمت کنه شهدای غواس رو که دست بسته به شهادت رسیدند). درسته که اون افراد مسلمان نبودند ولی انسان که بودند؟ اسلام گفته بود اسیر غیر مسلمان رو سر ببرید یا کینه و حقارت ذاتی اعراب سبب آن بود؟ همان احساس حقارت تمدن های پست تر نسبت به تمدن های برتر و البته خوی و احساس لذت و برتری در آدم کشی و کشتارهای جمعی؟ عرب نسبت به عجم. مغول نسبت به چین و ایران، هون ها نسبت به روم و ...

 

" پیامبر رو بالاتر از کوروش بدانیم "

مگه کسی غیر از این رو گفته؟ بابا این ملت مسلمون هستند. مردم پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) رو از خودشون بهتر و برتر می دونند چه برسه به کوروش. حتی ملی گراترین افراد هم همچین فکری ندارند. اصولا هیچ کسی قیاسی بین کوروش و پیامبر (ص) یا کوروش و اسلام نمی کنه. همه دعوا سر سر کوروش و آقایانی است که اسلام رو جلو انداخته اند و مردم رو می چاپند.

دعوا سر  به اسم اسلام هر کاری کردنه.

دعوا سر به اسم اسلام و جهان وطنی دینی، حاتم بخشی دارایی های مردم گرسنه خودمون به لبنان، فلسطین و سوریه است.البته 2 نکته رو هم بگم:

- هیچ انسان شرافت مند (یا حتی عاقل) مخالف کمک به این مردم نیست. ولی تا چه حد؟ دادن اسلحه و ملزومات زندگی قبول؟ ولی ساختن خانه و مدرسه و جاده و پارک و شهربازی با پول من و شما؟ شما حاضرید حق خانواده تون صرف ساختن شهربازی در لبنان بشه؟

- دزدی، اختلاس، رشوه، تبعیض.... . با این همه تنوع و حجم عظیم فساد در بالاترین مقامات کشور توقع دارید مردم چه واکنشی نشون بدند؟ چرا این نارضایتی ها در زمان جنگ که هم مردم هم مشکلات شدید مالی داشتند و هم عزیزان شون رو در جبهه و پشت جبهه ازدست می دادند نبود؟ غیر از اینه که اون زمان مسئلین صداقت داشتند؟ تبعیض کمتر بود؟ با عراق عرب، مصر، کشورهای خلیج فارس، برادران فلسطینی می جنگیدند و شهید می دادند ولی با رغبت به لبنان کمک می کردند؟

هیچ می دونید همین برادران فلسطینی خون های اهدایی برادران و خواهران ایرانی شان رو خون عجم و نجس دانسته و رد کردند؟ همین برادران حماس تا یه کم اوضاع ایران سخت شد، به ترکیه رفتند و اردوغان رو رهبر مسلمین جهان خواندند؟ می دونید برادران فلسطینی هنوز صدام رو شهید می دونند؟ می دونید این آقا فرمانده حزب ا... لبنان ایرانی های معترض رو مشتی عجم ایرانی خوانده که می خواستند حکومت رهبر عربی رو سرنگون کنند؟ حاکم ایران رو از نسل پیامبر و عرب خوانده که بر ایرانی ها حکومت می کنه؟ یه جستجوی ساده در گوگا انجام بدید و ویدیو اون رو ببینید. عربی تون هم که خوبه.

38 سال با دنیا در افتادیم. 8 سال جنگ بهمون تحمیل کردند. چند صد هزار شهید. چند صد هزار جانباز. ده ها هزار نفر اسیر. هزار میلیارد دلار خسارت جنگ. تحریم های هسته ای و غیره. همه فقط و فقط به خاطر حمایت از فلسطین بوده و هست. خداییش، این همه هزینه دادیم که این جواب ها رو از اعراب فلسطینی و لبنانی بگیریم؟ که حتی ایرانی بودن ما رو هم قبول نداشته باشند و با ملیت ما (ملیت کسی که عوض نمیشه) و در اصل با خود ما دشمنی کنند؟

 

مشکل و دعوای اسم بردن از کوروش و ایران از این مسایل است. نه از اسلام و ایران. وگرنه ایرانی مسلمان (شیعه) اسمش روشه. ایران + اسلام (+ شیعه)

 

اصولا دعوا سر لحاف ملا نصرالدین هستش، اسلام و ایران بهانه هستند.

 

موفق و موید باشید.

 

 

تصویر 37
نویسنده 37 در

سلام دوست خوبم اقای  یه دوست

بسی لذت بریدم از این کامنت!

قلمتان استوار و بیانتان پرقوت.

تصویر 37
نویسنده 37 در

با مجموعه نظر اقای یه دوست موافقم.

خوشم اومد بالاخره یه نفر دیدم کتابای تاریخ رو خونده(:

تصویر یه دوست

ما هم تعصب نداریم

ولی اولا کوروش واقعی بوده نه خیالی

دوما آنچه درباره کوروش منتقل شده نه از استوانه های سنگی بلکه از نوشته های مورخین یونانی بوده که اتفاقا به ملیت دشمن تعلق داشته اند و هر عقل سالمی درک می کنه هیچ کسی دشمنش رو متصف به صفات خوب نمی کنه که در مقابل خودش کوچک شمرده بشه، بجز تاریخ نویسان (آنهم منصف ترین و بی غرض ترین شان). وقتی چندین تاریخ نویس که همه دنیا تاریخ آن دوران رو از آنها فرا می گیرند (افراد دیگری در آن زمان تاریخ نویسی نکرده اند) مطالب مثبت در وصف دشمن خود می گویند هر انسان کمی منصف و کمی عاقل به خوبی می فهمد آنچه گفته شده اگر بیشتر نباشد قطعا کمتر نیست.

همه ما می دونیم دلیل ضدیت با کوروش سیاسی و البته ضدیت با ایرانی بودن است. اگر کوروش ایرانی نبود مثلا جومانگ کره ای بود ازش به بدی یاد نمیشد.

جایی که بزرگترین عمای ما کوروش رو همان ذوالقرنین می دانند

وقتی کوروش بزرگترین خدمت به موحدین را با نجات یهودیان که موحدین زمان خود بودند (حتی مسیحیت هم وجود نیافته بود) آزاد کرد و همه نوع کمکی بهه آنها ارایه کرد

وقتی برخلاف سنت زمان خود دشمنان خود را نمی کشت و با آنها به مهربانی رفتار می کرد

از اموال و غنایم جنگی سهم خواهی نمی کرد

و ...

چه کینه و غرض پلیدی برای انکار آن ها و زدن تو سر ایران و ایرانی هست؟

کشورهای دیگه از آنچه ندارند جعل و تحریف می کنند که الگ و سرمشق برای نسل های حاضر و آینده شون بسازند و به آن ها غرور و اعتماد به نفس در برابر تمدن های دیگه بدند ولی اینجا یه عده آنچه را خدا به دیگران نداده و به ما داده رو انکار می کنند.

آن چیزهایی هم که در جامعه ایرانی و غیر ایرالنی بوده و هست ربطی به کوروش نداره. جنایات به اصطلاح مسلمانان صدر اسلام در حمله به ایران و قتل و عام های عمومی که در برخی موارد باوجود امان دادن و عهد بستن همه اهالی شهر ها رو قتل عام کردند و به اسارت بردن زنان و دختران، سربریدن ده ها هزار نفری اسیران جنگی (به هرحال همین ها اجداد و پدران داغش هستند) و ... مگر ما این ها رو به رسول خدا (ص) و اسلام نسبت می دهیم که تبعیض های دیگر شاهان رو بخواهیم به کوروش نسبت بدیم.

چرا از شاه عباس نمی گید؟ شاه عباس مثلا کبیر که چش و راست پیاده به کربلا می رفت ولی از اون طرف همسر خویش رو بدون هیچ گناهی زنده در تنور سوزوند، پسرش رو کشت، آن همه جنایات در ارمنستان مرتکب شد، فرماندهان شجاع رو به خاطر سوظن به قتل رساند، انگلیسه رو روی تخت حکومت ایران نشاند، حرم سرای شاه عباسی هم که معروفه

یا شاه سلطان حسین که زمانی غرق در شرابخواری و زمانی دیگه روی سجاده ولو بود. در برابر ارتش افغان که اصفهان رو محاصره کرده و درنهایت هم مردم آنجا را به وضع وحشت آوری قتل عام کردند، این شاه به شدت مذهب گرای خرافاتی چه کار کرد؟ جز اینکه دعا و طلسم می خوند و خروس به لشکرگاه افاغنه می فرستاد تا نابود شوند؟

و ... خیلی های دیگر که مشابه آن ها امروز درهمین کشور مصدر امور هستند.

بنده خدا کوروش اگر به جای یهودیان موحد زمان خود گاوپرستان هندو رو نجات داده بود همین آقایان مذمت گو الان تحسینش می کردند. اشکال بر سر یهودی بودن آن قوم است برای شان هم مهم نیست که اینان یکتاپرست و اجداد عده ای از مسلمانان امروز بودند.

 

عزت رو خدا میده و می گیره. کسانی که تلاش می کنند حق و ناحق رو وارونه جلوه بدند، به زنده و مرده تهمت دروغ می بندند، خلق خدا رو گمراه می کنند مهلت شون اندک و عذاب شان جاودانه است.

 

درمورد مقایسه تمدن ساسانی، شما ابتدا بهتره ابتدا زمان و مکان رو درنظر بگیرید بعد مقایسه کنید. اون سلسله با همان مشخصات به مراتب متمدن تر از بقیه سلسله های چین و هند بود. بقیه دنیا اروپای فعلی، کشورهای عرب و غیره اصولا تمدن نداشتند که بخواهند مقایسه شوند. قبایل وحشی خونریزی بودند که زندگی شون فقط شامل کشتن، خوردن و خوابیدن و جماع کردن بود.

جنابعالی نباید مردم چند هزاز سال پیش رو با هزار سال بعد یا امروز مقایسه و حکم کنید. همانطور که خدا هم انسان ها رو در ظرف مکان و زمان و شرایط فردی و اجتماعی خودشون مورد قضاوت قرار میده. آنچه که امروز شما بد می دونید در زمان خودش لازم و حتی مصلحت بوده است.

اگر بنابر مقایسه به روش شما باشد اسلام رو هم باید بیندازیم دور. چون برده داری رو منع نکرده و حتی برای آن قانون هم وضع کرده. پس آن را به رسمیت شناخته. درحالی که با درنظر گرفتن زمان و روحیه مردم آن زمان تنها راه و برای مصلحت بزرگ تری بوده است.

 

بعد:

الان جوان ایرانی تهی شده. تاریخش رو ازش گرفتند و به زور می خواهند اون رو با مذهب پر کنند که اتفاقا هر چه آن جوان از مصادیق عملی می بینه خلاف آن چیزی است که بهش باورانده بودند. از سیره پیامبر (ص) در مهربانی گرفته تا ساده زیستی امیر المومنین (ع).

از یک طرف هرچی میبینه دروغ و دغل و ریا، رباخواری، دزدی، اختلاس، فساد و ظلم.... و از همه بدتر اینکه می بینه هیچ برخوردی با این ها نمیشه سهله آزاد هم هستند و گاهی تشویق هم میشند، از اون طرف پیشرفت علمی و صنعتی، برخورد شدید با کسانی که فسادشان آشکار شده - تا حد اعدام برای چند هزار دلار یا آتش سوزی منجر به مرگ چدن نفر در چین، خودکشی رییس جمهور کره جنوبی از شرمندگی اتهام سوءاستفاه چند هزار دلاری، به محاکمه کشانده شدن سران و مقامات رسمی کشورهای کافر- ... هم این ها رو می بینه و مقایسه می کنه. به خودش و آبا و اجدادش هم شب و روز توهین میشه که کافرید، غرب گرایید، جاسوسید، هر چی دارید باید برای اعراب فلسطینی و غیر فلسطینی بدید (و دیدیدم هم که چطور جواب دادند. با نجس خواندن خون اهدایی ایرالنیان شیعه و رهبر مسلمین جهان خواند اردوغان و غیره) خودتون ندارید به درک که ندارید...

انتظار دارید این جوان فربون و صدقه تون هم بره؟ نخیر از این خبرا نیست. هم در این دنیا و هم اون دنیا همه باید حساب پس بدیم.

 

بنده به عنوان یک

مسلمان: به دلیل اینکه دین خدا، جاودان و حق است. هم در این دنیا و هم در دنیای ابدی

شیعه: مذهب حق و راه نجات و فرق بین حق و باطل. همیشگی در هر دو دنیا

ایرانی: جایی که در آنجا به دنیا آمده ام، بزرگ شده ام، خودم و خانواده و عزیزانم را در خود پناه و سکونت داده. تا زمانی که این دنیا برپا است ویا حداقل تا زمانی که به دست امام موعود (ع) یک پارچه و بدون مرز گردد

به گروه تلگرامی معرفی شده پیوستم. ولی هنوز 10 ثانیه نگذشته علایم تعصب کور، دشمنی و توهین رو در مقاله علیه کوروش کبیر دیدم و بلافاصله عضویتم رو لغو کردم.

تو خود بخوان  حدیث مفصل از این مجمل

تصویر محمد فرضی پوریان

با سلام مجدد.

حقیر نگفتم کوروش خیالیه، عرض کردم تاریخ مستند و درستی از اون در دست نیست، هر چه هست آثاری است که بعدها در مورد اون نوشته شده، یعنی حتی از این تاریخ نویسان که شما گفتی کسی نبوده که در آن زمان زنده بوده باشه و خودش کوروش رو دیده باشه و گزارش کرده باشه، همه مطالب شاید 1000 سال بعد نوشته شده باشن.

در ضمن ما که کوروش رو بد نمی دانیم، چه کسی گفته روحانیت کوروش رو بد میدانه، مگه به تفاسیر مراجعه نکردید، یک قولی که علمای ما در مورد ذوالقرنین گفتن اینه که احتمال داره کوروش باشه، تا حالا من ندیدم کسی بگه کوروش آدم بدی بوده و نباید اسمش رو بیاریم و... چرا شما این حرف رو میزنید. تمام مطلب اینه که ما نباید تعصب داشته باشیم باید هم کوروش رو قبول کنیم هم پیامبر اسلام رو و پیامبر رو بالاتر از کوروش بدانیم، بلکه بالاتر از جمیع انبیا. یک انسان مومن کسیه که تمام انبیای سابق یعنی 124 هزار پیامبر رو قبول داشته باشه.

دوست عزیز شما باید بصیرت داشته باشید و حربه دشمن رو دریابید و متوجه باشید دشمن داره چه میکنه، الان دشمن تمام تلاشش اینه(در اینترنت و ماهواره) که بین کوروش و باستان گرایی و دین اسلام و پیامبر و اهل بیت، جدایی بیاندازه، اونا نه دلشون به حال ما میسوزه و نه اصلا کوروش رو قبول دارن و نه دین رو، اونا هیچ دینی رو قبول ندارن؛ فقط میخان با شعار باستان گرایی و ایرانی بودن و علم کردن کوروش، اسلام و تشیع رو از مردم بگیرن، جای امام حسین(ع)، کوروش رو بذارن و فرهنگ جهاد و شهادت رو از این جوانا بگیرن. هدف اینه.

اگر بنده نکاتی راجع به ساسانیان گفتم، به این دلیل بود که خدمتتون عرض کنم، مردم ایران زیر فشار ظلم و ستم بودن، عدالت در ایران وجود نداشت، و با شنیدن ندای عدالت اسلام، برابری و برادری و ... از درون مسلمان شدن و تاریخ نوشته که نصف سپاه ایران در جنگ با اعراب خودشون رو تسلیم کردن، اصلا نجنگیدن، چندین سردار سپاه همان جا در اولین دیدار با مسلمونا، مسلمون شدن و جنگ نکردن و... این باعث پیروزی اعراب بر ایران شد.

بله ما به گذشته و تاریخ خودمون افتخار میکنیم، اما به این معنا نباشه که بخواییم اون رو جایگزین اسلام کنیم؛ شما نگاه کن، در میان اعراب حتی یک دانشمند وجود نداره، با اینکه اسلام از کشور اونا برخواسته، ولی به تاریخ 1400 ساله اخیر کشورمون نگاه کن، هزاران دانشمند، فیزیک دان، شمی دان، طبیب، منجم و ... از این دیار به برکت اسلام و تاکید اسلام بر علم و دانش حاصل شد.

ما قبل از اسلام نیز دانشمند معروفی نداریم که توی دنیا سخنش ارزش علمی داشته باشه؛ ولی شما نگاه کن، اولین رصد خانه دنیا در مراغه و توسط خواجه نصیرالدین طوسی تاسیس شده که مرجع تقلید زمان خودش بود، ابن سینا که دیگه حرف نداره، ابن هیثم، جابر این حیان و دیگران.

اینکه در کشور ما مشکلاتی هست، حق با شماست و ما منکر واقعیت نیستیم؛ اما همون طور که خود شما هم نوشتید ما باید حساب دین و ایمان و اسلام را از برخی رفتار نادرست مسلمونا جدا کنیم و سیره پیامبر و اهل بیت رو در نظر بگیریم.

تصویر محمد فرضی پوریان

با سلام خدمت شما.

ببینید دوست عزیز همه مشکلات بشر از جایی شروع میشه که چیزهایی مثل تعصب، نژادپرستی، بت پرستی و... جای عقلانیت و تفکر و اندیشه را بگیره؛ خدای همه ما انسان ها یکی بیشتر نیست و ما رو از یک پدر و مادر آفریده و هیچ کسی با خون و نژاد و ... بر دیگری برتری نداره، ما با اون آفریقایی سیاه چهره ای که در جنگل ها و غارها و ... زندگی میکنه از حیث انسان بودن هیچ فرقی با هم نداریم. هرگز نژاد ایرانی فقط با صرف ایرانی بودن برتر از دیگران نیست، کما اینکه اورپایی هم برتر نیست و.. هیچ کسی بر دیگری برتری نداره.

تنها برتری انسان به معیار انسانیت و اخلاق و رفتار و تمدن و فرهنگ بر میگرده. اگر شما نیز اهل تحقیق باشد و به مطالعه ادیان مختلف بپردازید قطعا به این نتیجه خواهید رسید که اسلام بهترین دین و کاملترین آیین و عالی ترین راه برای رسیدن به خداست. چرا که هدف همه ما انسان ها باید رسیدن به خداوند متعال و بندگی او باشه.

دوست عزیز خدای همه ما(عرب و فارس و ترک و ...) یکیه و ما رو برای بندگی خودش و سعادت مند شدن ما آفریده و برای هدایت ما به این سمت پیامبر فرستاده و برای شناخت اون پیامبر به او معجزه داده، من وقتی به قرآن کریم نگاه میکنم و خودم میفهمم که معجزه هست، و بشر از آوردن کتابی مثل اون عاجزه چرا پیامیری اون رو رد بکنم. هیچ دلیلی جر تکبر و لجاجت وجود نداره، لذا خدا از من قبول نمیکنه که بگم دوست نداشتم پیروش بشم. مگر پیامبری به دوست داشتن ماست؟!

اما اینکه ما از کوروش و زندگیش سخن زیادی نمی گیم، علتش اینه که تاریخ درستی از اون زمان در دست نیست، شما میتونی یه کتاب مورد تایید اساتید تاریخ از اون زمان به من معرفی کنی؛ توی اینترنت هر چی روایت قشنگ از امیرالمومین(ع) یا امام صادق(ع) هستش رو به اسم کوروش کبیر دارن به خورد ملت میدن، در حالیکه در کل تاریخ کوروش یه استوانه بیشتر نمونده و اون هم دو ترجمه مختلف ازش شده و معلوم نیست کدوم درسته.

دوست من بهتره زنجیرهای تعصب و نژاد پرستی رو بذاری کنار و مقداری با علم فلسفه و کلام آشنا بشی، تا به هدایت راه پیدا کنی، اسلام تنها دینیه که عقل و دانش و تفکر رو محترم شمرده و انسان ها رو به اون دعوت کرده و فرموده بسیار تفکر کنید. شما کل اسلام رو جستجو کنید(مسلمونا رو نمی گم) اگر تنها یک مورد رو پیدا کردید که مخالف عقل و فطرت باشه، من اسلام رو رها میکنم. ابن سینا با این همه علم و سوادش و پدر فلسفه اسلامیه و پدر طب و ... افتخارش اینه که مسلمونه و پیرو دین خاتم.

کجای تمدن ما بزرگ بوده، شما برو تاریخ ساسانیان رو بخون، پادشاهانی که یکی از دیگری ظالم تر بودن، هزاران زن رو در حرمسراهاشون زندانی کرده بودن، کشور رو به هفت طبقه تقسیم کرده بودن، طبقه هفتم مردم ساده و کشاورز بودن؛ هیچ کسی حق نداشت از طبقه پدرش ترقی کنه و بیاد بالاتر، فقط سه طبقه اول(پادشاه، وزرا و موبدان) حق درس خوندن داشتن، زنان رو آدم حساب نمی کردن، حق رای و نظر و ... نداشتن، در سرشماری ها فقط مردها رو میشردن و... ثروت فقط و فقط در دست سه طبقه اول بود و پدر مردم رو در آورده بودند، کدوم فرهنگ، کدوم عدالت، کدوم آیین؟ آتش پرستی هم شد آیین؟!!! لذا بهره شما یه کم منطقی باشی و اهل مطالعه.

حقیر فقط به شما توصیه میکنم مطالعه کنید، همین؛ تفکر کنید، تعصب نداشته باشید.

برای مطالعه بیشتر هم به این لینک مراجعه کنید:

1. ایرانیان با آغوش باز از اسلام استقبال کردند.
2. من می‌خواهم زرتشتی باشم چه اشکالی دارد؟