سوال اخلاقی: احساس دلتنگی و روزمره گی دارم...

10:17 - 1402/04/14

سلام
خانم خانه دار 48 ساله ، لیسانس هستم تمام کارها رو خودم انجام میدم واجبات و بعضی مستحبات و انجام میدم ولی اکثر مواقع خیلی احساس دلتنگی دارم  احساس روزمره گی میکنم میگم خوب یعنی چی هرروز همه چیز تکرار لطفا راهنمایی کنید

 

----------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد:  https://btid.org/fa/user/register

انجمن‌ها: 
http://btid.org/node/250820
تصویر روئین تن مهدی

سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم

ضمن سپاس از ارتباط شما با مجموعه

سوال فرمودید که در عین اینکه به واجبات و مستحبات می پردازید اما حس می کنید که دچار روزمرگی شدید، زندگی براتون تکراری شده و گویا یک نیاز و گمشده درونی دارید که بهش نمی رسید. چه بسا از این زندگی تکراری و لو اهل عبادت هم هستید اما لذت نمی برید.
کاش می فرمودید که متاهل و صاحب فرزند هستید یا خیر!؟
برداشت ما این هستش که فقط از حیث عبادت شخصی چنین مشکلی دارید که چه بسا بر کل پیکره زندگی تون اثر گذاشته.
لازمه به شما تبریک بگم. تبریک من از این بابته که متوجه چنین مشکلی در درون خودتون شدید. حس «درد»، یک نعمته، که نشان دهنده سلامت فرد هستش. و الا فرد مرده، هیچ دردی حس نمی کنه. اینکه شما به دنبال این هستید که تحولی در زندگی عبادی خودتون بدید، یعنی «درد» و «نیاز»ی دارید که به دنبال درمانش هستید. و امیدوارم قدر خودتون و این دغدغه زیبا رو بدونید.

این مشکل رو خیلی از متدینین دچار هستن. بخصوص اینکه اهالی این زمونه، هر کسی به طریقی به جلوه های دنیایی، زمین گیر شده، بعضا بخاطر غفلتی که دچار شدن، دین و دیانت رو کنار گذاشتند و شما مجبورید باهاشون معاشرت داشته باشید. که توصیه ما در این شرایط این هست که در این نوع جمع ها (اهالی دنیا) باشید اما با جمع نباشید. حضور فیزیکی در جمع ها داشته باشید اما باهاشون همرنگ نشید، اصلا دنیای متفاوتی برای خودتون داشته باشید، در عین اینکه باهاشون سلام و علیک و احوال پرسی هم دارید ، می گید و میخندید، اما فکر نکنید که گمشده شما در این جور محافل هستش. گمشده شما در درون شماست که باید پیداش کنید، در واقع گمشده شما، خود شما هستید که باید پیداش کنید. گاهی وقتی آدم خودش رو گم می کنه، عبادتش هم سطحی و ظاهری می شه، تکراری و فقط برای رفع تکلیف انجام میده، این یک واقعیته که خود ما هم چه بسا بهش دچار باشیم. اما راه برون رفت از این مشکل چیست؟ به چند مورد اشاره می شه

1- مهمترین موردی که میتونم بهش اشاره کنم اینه که سعی کنید نماز و عبادتی که انجام میدید بیش از پیش با حضور قلب بخونید. حضور قلب داشتن در عبادت باعث میشه هر دفعه که دعایی می خونید یا سر سجاده نمازی می خونید، مرتبه ای غیر از مرتبه قبلی باشید، چیزی به شما اضافه می شه که تا پیش از این نداشتید، عبادت با حضور قلب هیچ گاه تکراری نمیشه، چون با هر بار حضور قلب، لذتی به شما چشانده میشه که بار دیگر هم مشتاقانه به دنبال اون لذت هستید. بُنیه روحی و معنوی شما وقتی ارتقاء پیدا کرد، این تعالی در بقیه امور روزمره تون هم تاثیر خواهد گذاشت، چون شمایی که قبلا با دیگران (شوهر و فرزندان و ..) در تعامل بودید، الان رنگ دیگری گرفتید، سنگین تر شدید، آرامش بیشتری نصیبتون شده، آستانه تحمل تون بالاتر رفته، درون تون زیباتر شده، و... ما آدما معمولا رفتارامون بروزی از درونیات ماست. وقتی درون شما زیباتر شد، رفتار شما زیباتر خواهد بود، منیّت و غرور شما در مناسبات اجتماعی و خانوادگی تون بیش از پیش کنار خواهد رفت. و در کل زندگی تون زیباتر خواهد شد.

2- با تحصیل انرژی مثبت برای خودتون نشاط بخرید، به دید و بازدید برید. خودتون رو توی خونه حبس نکنید. با قوم و خویشان خود صله رحم کنید. بخشی از تجدید روحیه شما در این فضاها اتفاق می افته. تغییر روحیه شما که به دنبالش هستید با همین امور ساده اتفاق می افته. بخاطر همین مثلا در روایت ما آمده که کسی که صله رحم می کنه عمر بیشتری خواهد داشت چون نشاط بیشتری بهره مند خواهد بود. بخاطر همین در این فضاها احساس خرسندی خواهید کرد. به دیگران خوبی کنید تا حالتون خوب بشه

3- (تکنیک شکرگزاری): روال عادی زندگی تون رو با کوچکترین برنامه ها تغییر بدید، هر روز که از خواب بلند میشید به خود و اطراف خود "خوب" نگاه کنید و مثبتها رو ببینید و شکر کنید. از اینکه خدا روز دیگری رو بهتون بخشیده شکر کنید. از اینکه نَفَس می کشید، از اینکه از نعمت پدر  بهره مندید و می تونید دستش رو ببوسید، از اینکه استعدادهایی دارید که دیگران ندارن. از اینکه نگاه به آینه می کنید و زیبایی دارید شکرگزار باشید. اعضا و جوارحی دارید که ممکن است دیگران از آن محروم باشند. این یک اقدام عملی است که باید انجام بدید، صرف دانستن  هم اثری نخواهد داشت. وقتی می خوابید به امید اینکه یک روز زیبای دیگر خدا رو ببینید بخوابید و وقتی بیدار میشید، از اینکه خدا به شما یک روز دیگر هدیه داده شاکر باشید (بجای افکار منفی که موقع خواب و بیدار شدن دارید، افکار مثبت جایگزین کنید و سعی کنید فکر مثبت ابداع کنید.
4-  گاهی برای اینکه از این حالت خمودی بیرون بیایید، لازمه انگیزه خودتون رو برای حرکت رو به جلو بیشتر کنید، انگیزه خودتون رو برای تغییر و تحول بیشتر کنید، در این بین می تونید سرگذشت و سیره شهدا رو مطالعه بفرمایید و فاصله خودتون رو با اون عزیزان ارزیابی کنید و سعی کنید با چشم انداز رسیدن و همرنگ شدن با شهدا، سبک زندگی تون، کیفیت عبادتتون و ... رو مثل اونها کنید..«الگو»، عامل خیلی مهمی است برای حرکت و تغییر و تحول در زندگی.

موفق باشید

تصویر دریافت سوالات

سلام
چرا این همه سفارش به دعا و خواندن قران شده برای حاجت روزی وهر چیزی بعد استاد میگن اینها بصورت مقتضی عمل می کنند خوب مانع که معمولا وجود داره پس اصلا چرا اینها رو بخونیم آدم دلسرد میشه

تصویر روئین تن مهدی

سلام و عرض ادب مجدد خدمت شما کاربر محترم

سوال فرمودید که جایگاه دعا و قران برای کسب روزی چیست؟ وقتی قرار باشه که این امور در حد مقتضی باشند، از طرفی مانع همواره موجود هست، پس دیگه چه لزومی هست که دعا و قران بخونیم؟

خدمت شما عرض می شه که:

1- دعا و قران و اساسا پرداختن به امور معنوی یک ثمره ذاتی داره و یک ثمره ابزاری (مثلا برای گرفتن حاجت). ثمره ذاتی امر تکوینی است و وابسته به امر دیگری نیست. صرف «توجه» به خدا، که در قالب دعا و قران اتفاق می افتد برکات و ثمراتی دارد. هر چند به حاجتی که این موارد رو برای اون حاجت خونده باشید، نرسید. پس لزومی نداره دلسرد بشید، و این از وسوسه های شیطان هست که پرداختن به قران و دعا که همگی مایه تذکار هست، به ثمره ات دنیوی و حاجت گرفتن گره زده بشه.
2- دنیا ظرف اسباب و مسببات است. عوامل گاهی همراستا هستند و گاهی دچار کسر و انکسار میشن. از این بابت گفته میشه اینها در حد مقتضی هستند چون در نظام سبب و مسببی جهان آفرینش عوامل دیگری هم دخیل در پدیده ها هستند که اگر در جای خود دخیل نباشند، باز سوال می کردیم که چرا مثلا عاملی مثل تلاش برای فلان کس که هیچ اهل دعا نبوده نباید دخیل باشد، اما فلان کس که دعا و قران خوانده اما هیچ تلاشی نکرده باید ثمر داشته باشد؟!!! (دقت کنید)

پس دعا و قران، بخشی از علت هستند و نه تمام اون. و این طور نیست که مانع همواره موجود باشه، بلکه مثلا فلان قضیه برای رسیدن به مرحله فعلیت، نیاز به یک دعای مادر داره، نیاز به یک دعا و جلب توفیق داره که کار تمام بشه! پس امورات همیشه به یک منوال نیستند. گاهی موانع ضعیف اند که با پرداخت به امور ماورایی رفع می شوند و گاهی خیر. گاهی اصلا خواست خدا به خاطر مصلحتی که خداوند نسبت به بنده اش، بخاطر خیری که در او می بیند به این تعلق گرفته که فلان حاجتش رو که با اصرار با دعا و نذر از خدا خواسته، نده. چون خیر او در اون نیست.
به این آیه شریفه دقت بفرمایید:

عَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ؛ بسا چيزى را خوش نمى‌داريد و آن براى شما خوب است، و بسا چيزى را دوست مى‌داريد و آن براى شما بد است، و خدا مى‌داند و شما نمى‌دانيد.  (216 بقره)

در پایان به این قضیه که از یکی از کاربران هست و در مورد اصرار به استجابت دعا است دقت کنید:
یکی از اقوام نسبتا دور پدری، یه پسر داشت که بعد از 8 سال دعا ونذر و نیاز به دنیا اومده بود.و کل خاندان عاشقش بودن. پسر توی 12 سالگی از پشت بوم خونه میفته و ضربه مغزی میشه. مادرش چندین روز غذا نمی خوره با کسی حرف نمی زنه.نذر و نیاز و قهر با خدا که اگر پسرم بمیره، وسط شهر خودسوزی می کنم.
پسر به طرز معجزه آسایی حالش خوب میشه. الان 22 سالشه. اعتیاد به شیشه پیدا کرده. پدر و مارشو هر شب سر مواد و پول و توهم کتک می زنه . مادرش شب و روز آرزوی مرگشو داره. هر ماه پدرش ازش شکایت می کنه شاید پلیس بتونه کمکشون کنه که باز آزاد میشه. و ...

موفق و پیروز باشید