نمی دونم خوشحال باشم یا ناراحت!

20:21 - 1393/01/31

جواب دکترا امروز آمد و بازم مجاز شدم. یه دختر 26 ساله ی مجرد اگر ادامه تحصیل بده زندگی آینده اش چی میشه؟ این بار سوم هست که دارم با یه رتبه ی خوب مجاز می شم ولی ادامه تحصیل نمی دم. به نظر شما ادامه تحصیل بدم ؟

http://btid.org/node/28206

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
20 + 0 =
*****
تصویر عروس اشک های شبانه

فکر می کنم این راهی هست که خدا جلوی پام گذاشته.  معمولا این جور وقت ها که نمی دونم چی کار کنم، چشمام رو می بندم و خودم رو میندازم تو ماجرا و تقدیری که خدا برام رقم زده. خدا هیچ وقت برای بنده هاش بد نمی خواد.این بار تهران رو می زنم و شهر خودمون رو . اصلا شاید قبول نشدم. خدایاااااااااا دوووووووووووووووسسسسسسسسسسسسستتتتتتتتتتت ددددااااااااااااارررررررممممممممم

تصویر عروس اشک های شبانه

تصمیم گرفتم انتخاب رشته کنم. مگر من چند بار قراره زندگی کنم. یه چیزهایی دست من نیست. چرا به خاطر به دست آوردنشون باید از چیزهایی که دوست دارم بگذرم؟ از کجا معلوم اگر درس نخونم به الویت اول زندگیم می رسم؟

تصویر hamed-kr
نویسنده hamed-kr در

سلام،

اول از همه تبریک برای تصمیمی که گرفتید انشا الله که خیر است(در طریقت هر چه آید پیش سالک خیر اوست----در صراط المستقیم ای دل کسی گمراه نیست)

دوم

توکل(تکیه بر تقوی ودانش در طریقت کافریست----راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش)

توسل(حافط اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق ----بدرقه رهت شود همت شهنه نجف)

تلاش(مکن زغصه شکایت که در طریق طلب----به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید)

 

سوم(آرزوی توفیق)

پیوسته امیدم به خدای متعال-----آنست که بر مسند عز و اقبال

ایمن باشی ز آفت عین کمال-----هرگز نرسد به دامنت گرد ملال

تصویر oghab
نویسنده oghab در

اول ازدواج کن بعد با شوهرت مشورت کن

فرض کن الان دکترا داري خوب که چي؟
 

تصویر yazdan
نویسنده yazdan در

خانم یا آقای محترم!

مگه طرف گفته نمیخوام ازدواج کنم یا موندم بین ازدواج و درس!

طرف مورد مناسب برای ازدواجش فراهم نشده چی کار کنه بشینه تو خونه و آرزوهاش رو چال کنه؟؟؟؟

تصویر نيلو
نویسنده نيلو در

سلام عزیزم

منم شرایط شمارو دارم. مادرم میگه بخون اما فقط شهر خودمون بزن و اگه قبول نشدی دیگه ولش کن چون در ازدواجت تاخیر میفته اگه بخوای بری شهر دیگه!

اما من حتما جز شهر خودمون شهرای دیگه ر هم خواهم زد!

محیط جدید و آشنایی با آدمای جدید

وقتی تواناییشو داریم چرا نخونیم الان در هر صورت مردا البته سنای بالای 28 خودشون گرفتار زن و زندگی نمیکنن! پس چه بهتر ما خودمون محدود نکنیم و با وارد شدن در محیط جدید امیدوار باشیم با آینده!

تصویر yazdan
نویسنده yazdan در

منم یه ماهه پیش مشهد بودم و این ماه قرار بود بریم کربلا که جور نشد

همه امیدم این بود که زیر قبه امام حسین حاجت ها رواست ولی نشد.

خانم خودت رو اذیت نکن این رسم روزگاره و باید باهاش ساخت.من خودم چند روزی که خیلی خیلی داغونم.میرم بیرون یه جور تو خونم برخورد خانوادم و مخصوصا مادرم که دیگه خسته شده از رفت و آمد خواستگار و سره کار یه جور دیگه!!

آسمان همه جا یک رنگ است،فقط این تراکم ابرهای آن است که ما را به اشتباه می اندازد.

تصویر عروس اشک های شبانه

یه ماه نشده که از مشهد از شهر امام غریبمون برگشتم. اون جا حالم خوب بود. اون جا همش نور بود. اون جا دلم آروم بود....... خواب حضرت عباس رو دیدم، آخه من شفا گرفته ی عباسم! دلم میخواد برم کربلا.برام دعا کنید.شب همه بخیر

تصویر maleki
نویسنده maleki در

نمی خواستم توی این تایپیک چیزی بنویسم چون خب مطالب داره به سمت و سوی خودش میره
تا اینکه این حدیث را دیدم خیلی ظریف و دقیق به نظرم رسید
قال الامام علی - علیه السلام - : فی القُنُوطِ اَلتَّفرِیطُ.
«بحار الأنوار، ج 77، ص 211»

امام علی - علیه السلام - فرمود: نومیدی، موجب تفریط و تقصیر می شود.
گاهی ناخودآگاه وارد این جریان می شیم
مثل خیلی از ما ها که موفقیتهای چشمگیری داریم اما همش میگیم تهش که چی بشه
بیشتر منتظر یه معجزه ایم در حالی که معجزه گر اصلی خودمون هستیم و عصا سرنوشتمون فقط باید در دست بگیریم
نظراتتونو میخونم و پیگیرم
موفق و موید باشید.

تصویر عروس اشک های شبانه

بچه ها از نظرات همتون ممنون.آقای مجرد ، فکر می کنم درست میگین شاید بهتر باشه استخاره کنم شب همگی بخیر

تصویر عروس اشک های شبانه

شما درست میگین آقای مجرد. انسان بودن ما،اشرف مخلوقات بودن ما، دلیلی داره. ولی وقتی کسانی که از رگ وریششون هستن تیشه به ریشه ات بزنن ، سکوت واقعا سخته......... نگه داشتن احترامشون سخته..... این که آدم جلو اشکهاش رو بگیره به خدا قسم سخته.......

تصویر hamed-kr
نویسنده hamed-kr در

آره از ته ته ته دل منم میگم سخته و خیلی خیلی سخته اصلا و ابدا هم ادعا نمیکنم خودم جای شما بودم تا حالا جا نمی زدم. ولی شما با خوب بودنت چنین سفره ای روبرا خودتون پهن کردید.ولی بسه بهتر دیگه حرف نزنم(گربود در مجلسی صد نوحه گر -آه صاحب درد را باشد اثر) شاید الآن به خاطر مسئله محارم نتونید برید کربلا ولی خوب امام غریب که هست..............

تصویر عروس اشک های شبانه

یزدان خانم، امسال چی کار میکنی. من اصلا تخصصی نخونده بودم. بیشتر به خاطر تست هوش رتبم خوب شد 55 درصد زده بودم. منم درس رو دوست دارم . ولی برام اولویت دوم هست.

تصویر yazdan
نویسنده yazdan در

بحث عدالت خدا شد یه حدیث ناب از امیر الکلام علی (ع) بگم:

از حضرت سوال شد عدل چیست؟فرمود عدل آن است که خدا رو متهم نکنی

من امسال انخاب رشته میکنم تا ببینم زمان مصاحبه رفتن شاید ازدواج کرده باشم!به امید خدا خداییم فعلا ان شاللا ناامید نمیشیم. شما هم فعلا انتخاب بکن تا زمان مصاحبه شاید فرجی بشه!!!

منم برام در اولویت دومه و تشکیل یه زندگی مهم تره 

تصویر hamed-kr
نویسنده hamed-kr در

من هنوز به شما پیشنهاد استخاره با همون ترتیبی که پایین توضیح دادم رو میدم.ولی خوب یکی از مهمترین استخاره هایی که کمتر با اون آشنایی دارن استخاره مطلق هست به این ترتیب که امیر مؤمنان علی علیه السلام در کیفیت این استخاره فرمود:
«ابتدا دو رکعت نماز بخوان، بعد صد بار بگو: استخیر الله، یعنی از خدا طلب خیر می کنم » آن گاه دعا کن و سپس کار خود را انجام بده. 

به قول حافظ

شراب وعیش نهان پیست کار بی بنیاد         زدیم بر   صف رندان   وهر چه  بادا باد

گره   زدل   بگشا وز سپهر   یاد   مکن         که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد

تصویر عروس اشک های شبانه

دست و پایی می توان زد ، بند اگر بر دست و پاست

وای بر حال گرفتاری که بندش بر دل است

سزای کسی مثل من که نمی تونه دل سنگ باشه اینه که هر روز بشکنه و آب بشه..... از بین صفات خدا، عاشق عدالتشم.

تصویر yazdan
نویسنده yazdan در

عزیزم دقیقا شرایط منو داری!!!

پارسال سره آزمون خوب جواب ندادم هر چند بلد بودم که نکنه قبول بشم و چون ازدواج نکردم نتونم برم!

خیلی عالی نشدم ولی یه دانشگاه متوسط قبول شدم قید مصاحبه رو زدم چون نمیخواستم به سرنوشت دخترهای مجرد دکترا دار مبتلا بشم

امسال هم خوندم شب قبل آزمون از فکر اینکه اگه قبول بشم و شوهر نکرده باشم تا صبح نخوابیدم باز هم مجاز شدم و رتبه ام نصف پارسال اما...

نمیدونم چی درسته ادامه تحصیل بدی خیلی خیلی احتمال ازدواجت کم میشه تو خوابگاه همه دانشجوهای مجرد دکتری بهم میگفتن اول ازدواج بعد دکتری 

از طرفی تحمل شرایط فعلی برام سخته و گاهی به خاطر این موضوع به خواستگارهایی که مطابق میلم هم نیستن فکر میکنم!

پسرا حتی تو جلسه خواستگاری هم از اینکه دختر بخواد دکترا بخونه روی خوش نشون نمیدن!!واقعا چرا؟؟؟؟

از بس که این چند ماه به این موضوع فکر کردم خسته شدم ولی به خدا من عاشق درس خوندنم چه کنم؟؟؟؟

تصویر عروس اشک های شبانه

اي واي بر اسيري كز ياد رفته باشد
در دام مانده باشد، صيّاد رفته باشد

آه از دمي كه تنها با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد

خونش به تيغ حسرت يارب حلال بادا
صيدي كه از كمندت آزاد رفته باشد

از آه دردناكي سازم خبر دلت را
روزي كه كوه صبرم بر باد رفته باشد

پر شور از حزين است امروز كوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد

خدایا همچنان منتظر عدالتت میمونم........

تصویر hamed-kr
نویسنده hamed-kr در

عدالت خدا جز این باید باشه که با امتحان گرفتن بنده اش رو رشد بده.خوب الهی شکر بنده پاکی بودید .اون دنیا به خدا نمگید تویی که میخواستی در برابر رشد من چنین نعمت های گرانبهایی به من بدی چرا من رو با یه سری خوشی ها تنها گذاشتی«لو یعلم المؤمن ما له من الأجر فی المصائب لتمنّی أنّه قرض بالمقاریض»  (حدیث داره میگه له له میزدید که با قیچی ها تکه تکه میشدید).میخواید خدا الآن بجای پدر ومادرتون یه نفر رو از سر کوچه بیاره تا با اون امتحان پس بدید و رشد کنید میخواهیدچنان به یه آدم ناحسابی احساستون روگره بزنه به عنوان شوهر که همه عمر تون آه سرد بکشید .(به وقت قضا وبه وقت قدر -همه عاقلان کور گردند و کر).آره اگه مقاومت کنید اون دنیا میبینید خدا با چه محبتی نزدیک ترین هاتون رو مایه  رشدتون قرار داده و بنده ای مقاوم تر از شما مثل حضرت ایوب رونشونتون میده ومیگه اگه کمی میخواستم با عدالتم برخورد کنم اینگونه بود ودر پایان اهل بیت خودشو نشون میده میگه این اوج عدالت من بنده من طاقتش رو داشتی.(وای از دل علی-وای از دل فاطمه-وای از دل حسن -وای از دل حسین-وای از دل زینب.........وای از دل مهدی) بعد میگه حالا جان من عزیزم برو پیش مادر مومنین خیره خیره تا تو چشماش نگاه کن اشک بریز چه لذتی بالتر از اینکه ببینی مامان و بابا دارن بهت میخندن آره ارزششو داره ارزششو داره ارزششو داره........................

تصویر عروس اشک های شبانه

آقای مجرد، من دلم گرفته..... نا امید نیستم! دلم از دنیا سیره. چون امیدم به اون دنیاست . اونجا دنبال انصاف خدا هستم.سراغ عدل خدا رو خواهم گرفت.

تصویر عروس اشک های شبانه

ای خد این وصل رو هجران مکن .........سرخوشان عشق را نالان مکن...چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن......خلق را مسکین و سرگردان مکن...

تصویر عروس اشک های شبانه

حال خرابم خنده داره برای همه!!!!! دنیا برام زندونه....... خدایا انگار جز تو نمیشه از کسی توقع داشت این وضعیت رو درک کنه.

تصویر hamed-kr
نویسنده hamed-kr در

چی بگم آقای قاضی میگفتن خدا بنده اش رو چهل روز با بلای سخت درگیر میکنه تا بعد از چهل روز بنده یه یا الله از ته دل بگه.میدونستید الآن کلی فرشته توی دل شماست ت شما رو غمگین  کنه(از لحاظ عرفان و حکمت اسلامی قبض و بسط به وسیله فرشته ها در دل ایجاد میشن)آره الآن خدا با آتیش غم داره ازتون پذیرایی میکنه و میدونم خیلی سخته.خدا الان کلی خوشحاله که سر خود گوشه رینگ هستین. اینو بگم که خدا میخواد این جوری ازتون پذیرایی کنه.در احادیث اومده دو نفر از بنی اسراییل به شهری رسیدند یکی از آنها گفت من در این شهر دوستی دارم که پیش اوبروم توچه میکنی واو جواب داد من به معبد میروم مطمئنا خدا میزبان من خواهد بود.شب سپری شد و اون مرد تا صبح منتظر بود که خدا به واسطه ای طعامی برای او بفرستد اما خبری نشد وقتی صبح  وقتی هر دو دوست یک دیکر دیدند واز حال هم جویا شدند آنکه به معبد رفته بود از خدا گلایه مند شد.آن وقت خدا به موسی گفت برو به بنده ام بگو من دیشب هر لحظه بیلد تو وبا تو بودم اما در تمام سلطنتم غذایی به گوارایی گشنگی وتشنگی نیلفتم که تو را با آن پذیرایی کنم!!!!!!!!!!!!!

تصویر عروس اشک های شبانه

بعضی چیزها رو آدم نمی تونه به روش بیاره.....دیگه برام روز و شب ....امروز و فردا .........فرق نمیکنه.... نمی دونم تا کی می تونم دوام بیارم.....

تصویر عروس اشک های شبانه

دلم می خواد بلند بزنم زیر گریه ........... چقدر سخته آدم تو خونه ای زندگی کنه که اجازه ی گریه کردن نداشته باشه و بترسی .... چون هیچ کی نمیگه دردت چیه؟ همه فقط می گن گریه نکن.....

تصویر hamed-kr
نویسنده hamed-kr در

 

چند بیت برای حال شما

1-میان گریه میخندم که چون شمعم در این محفل    زبان   آتشینم   هست   لیکن در نمگیرد

2-زین آتش نهفته که در سینه منست          خورشید شعله ایست که درآسمان گرفت

3-این آه جگر سوز که در سینه من است       بر دل سنگ نهی کوه به آواز آید

4-آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم         احساس سوختن به تماشا نمی شود(حواستون باشه این بیت رو مثل چماق تودی سر مادرتون نکوبونین)

5-چه خوشست حال مرغی که قفس ندیده باشد     چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس  رهیده   باشد

  پر و بال  ما   بریدند و  در   قفس    گشودند         چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشند    

 

6- افسوس که آنچه برده ام باختنی است        بشناخته ها تمام نشناختنی است

  برداشته ام  هر   آنچه    باید    بگذاشت       بگذاشته ام هر آنچه برداشتنی است

حالا یکی هم از خودم

7-دی پیر به من گفت که با میکده خو کن        یا در پی یار خود همی کوی به کو کن

 من عمر   بفرسودم و  فرسود مرا عمر          گر   عمر نکو میطلبی  عمر  نکو   کن

8-آسمان بار امنت نتوانست کشید                 قرعه فال به نام من دیوانه زدند

9-ای دل اندربند زلفش از پریشانی منال    مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

10-همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی         چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

11-طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد           به دل دوست به هر حیله رهی باید کرد

12 دوست دارد یار این آشفتگی              کوشش بیهوده به از خفتگی

13 گرچه میگفت که زارت بکشم می دیدم      که نهانش نظری با من دلسوخته بود

14-چون عاقبت کار نه به رندی و زاهدیست     آن به که کار خود به عنایت رها کنند

 

سعی کردم یواش یواش کمی امید وارانه تر باشه

 

 

 

تصویر عروس اشک های شبانه

هیچ کس از دلم خبر نداره..................... با اینکه این جا تو این سایت ما همدیگه رو نمیشناسیم ولی بازم یه چیزهایی رو دلم نمی خواد این جا بگم......خدا می دونه دلم خونه........ خدایا مگه من اشرف مخلوقاتت نیستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدایا اشرفت دلش گرفته.......

تصویر عروس اشک های شبانه

هیچ کس از دلم خبر نداره..................... با اینکه این جا تو این سایت ما همدیگه رو نمیشناسیم ولی بازم یه چیزهایی رو دلم نمی خواد این جا بگم......خدا می دونه دلم خونه........ خدایا مگه من اشرف مخلوقاتت نیستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدایا اشرفت دلش گرفته.......

تصویر نرگس 72

سلام اگه دوست داری رشته تو برو از نظر موقعیت برای ازدواج شاید بیشتر توی محیط دانشگاه براتون پیش بیاد
من خودم قبلا خیلی به درس علاقه داشتم ولی از وقتی رفتم دانشگاه واقعا دلسرد شدم:( البته بستگی به رشته و دانشگاه داره من با رتبم میتونستم خیلی جاهای بهتری قبول شم ولی خب اشتباه کردم البته قبلش خیلی از خدا خواستم تو انتخاب کمکم کنه و حتما حکمتی داشته . .. و دوست دارم اگه بخوام ادامه بدم هدف مشخص تری داشته باشم و یه رشته بخونم که به درد زندگیم بخوره نه اینکه هزارتا فرمول رو الکی بخونم:(

تصویر tanha72
نویسنده tanha72 در

ادامه تحصیل.شاید موقعیت ازدواج یه موردخوب دکترا دراین مقطع براتون پیدا شد اصلا شاید ازدواجتون درگرو تحصیل دردکتراست.مثلا استادتون .

تصویر caution
نویسنده caution در

طولانی ست ولس ارزش خوندن رو داره.... از سال ۸۰ که مدرک لیسانسم را با معدلی بالا، از دانشگاه صنعتی شریف گرفتم تا سال ۱۳۸۴ باید دائماً جواب دوستانم را میدادم که چرا فوق لیسانس نمیگیری. دو باری هم کنکور شرکت کردم و با رتبه خوب در دانشگاه خودم قبول شدم اما نرفتم. سال ۸۶ که کارشناسی ارشد مدیریت را از دانشگاه شریف گرفتم (با رتبه و معدل بالا) باز تا امروز، دوستان زیادی می پرسند که چرا ادامه تحصیل نمیدهی و دکترا نمیگیری…

پراکنده در جاهای مختلف جواب داده ام. اما گفتم یک پاسخ تفصیلی اینجا بنویسم…

مقدمه اول:

یک واقعیت وجود دارد. نباید نظام آموزشی، به مسیر رشد و پرورش ما جهت بدهد، این ما هستیم که مسیر رشد خود را انتخاب و ترسیم میکنیم.

شاید سالها بعد، علاوه بر دکترا و پست دکترا، پست پست دکترا، پست پست پست دکترا و … هم در دانشگاه ها شکل گرفت. یعنی ما دیگر باید زندگی خود را تعطیل کنیم و تا دم مرگ به در دانشگاهها دخیل ببندیم؟

هر درجه تحصیلی معنا و مفهوم و کارکردی دارد.

اجازه بدهید که اول در مورد کارشناسی بگوییم.

خود کارشناسی یکی از ترجمه های غلط و طنز آمیز است. کارشناس کسی است که سالها تخصص و تجربه دارد. ما هر کسی که چهار سال در دانشگاه میچرخد و غذای ارزان میخورد و روی صندلی های سفت دانشگاه، مینشیند و اس ام اس بازی میکند و با تقلب در پایان ترم نمره ای می آورد، کارشناس مینامیم!

لیسانس واژه متفاوتی است. لیسانس یعنی مجوز٫ چیزی مثل جواز کسب!

من وقتی لیسانس مهندسی مکانیک گرفتم، یعنی میتوانم و مجازم با این دانش، امرار معاش کرده و حق دارم در مورد آن حوزه، تا حد دانشم اظهار نظر کنم.

من باید چند سال در آن حوزه کار کنم تا به یک «کارشناس» به معنای واقعی کلمه تبدیل شوم.

به همین دلیل، در عمده کشورهای دنیا، مردم رشته لیسانس خود را با نگرشی به بازار کار و نیازهای روز جامعه، انتخاب می کنند.

فوق لیسانس یا کارشناسی ارشد، برای کسانی است که میخواهند در یک حوزه خاص عمیقتر شوند. عموماً وقتی معنی پیدا میکند که کسی لیسانس خوانده و مدتی در آن حوزه کار کرده و سپس تصمیم میگیرد به دانش خودش در آن حوزه عمق دهد.

مثلاً من مکانیک خوانده ام، سالها در صنعت کار میکنم، میبینم حوزه کنترل و اتوماسیون حوزه جذابی است که دانش من در آن محدود است. به دانشگاه برمیگردم تا دانش خودم را در آن حوزه خاص ارتقاء دهم. طبیعی است کسی میتواند این مقطع را به پایان ببرد که معلومات خود را در حوزه ای با رعایت روش شناسی علمی، به نتایجی کاربردی تبدیل کرده و گزارشی از این فعالیت (تحت عنوان تز یا مقاله) ارائه نماید

دکترا برای کسانی است که رسالت خود را تولید علم و پیشبرد مرز دانش جهان در یک حوزه تخصصی می دانند.

——————————————————————————————————

مقدمه دوم:

اما در ایران تعریف متفاوتی در ذهن مردم است. همه فکر میکنند تا جایی که وقت و استعداد دارند باید این مقاطع را درست یکی پس از دیگری ادامه دهند!

کارکرد اصلی هم، نه دغدغه توسعه دانش و مهارت فردی است و نه پیشرفت علم. عمدتاً یک عنوان است.

این را از اینجا میفهمم که میبینم برخی دوستانم در دوره دکترا، درد دل میکنند که باید هر هفته یک مقاله بخوانند! این خود نشان میدهد که مقاله خواندن، یک «درد» است نه «غذایی برای یک روح گرسنه علم».

——————————————————————————————————-

اما حالا دلایل من:

- ما در شرایط امروز کشور، در عمده رشته ها – نمیگویم همه. میگویم عمده – مصرف کننده دانش تولیدی جهان هستیم یا اگر هم نیستیم بی دلیل دست به تولید دانش زده ایم (فقط برای حفظ پرستیژ کشور و رتبه های علمی). ما هنوز یک مصرف کننده صحیح هم نیستیم. به همین دلیل مدرک کارشناسی هم، زیادتر از نیازمان است.

شاید به همین دلیل مسئولان امر، ده ها واحد درس عمومی را به مجموعه دروس دانشگاهی افزوده اند تا این چهار سال به هر حال به شکلی پر شود!

من کارخانه های بنز و بی ام و و برخی از برترین صنایع دنیا را از نزدیک میشناسم و بارها بازدید کرده ام. مرکز طراحی آنها پر از کسانی است که لیسانس (یا به قول آنها دیپلم مهندسی) دارند و یکی دو نفر دکتر هم برای پرستیژ به مدیریت برخی واحدها منصوب شده اند. من نمیفهمم اگر تولید بنز با لیسانس ممکن است چرا داشتن انبوهی فوق لیسانس و دکترا، به مونتاژ پژو منجر شده است!

- در بسیاری از حوزه ها ما هنوز Generalist هم نداریم پس چرا باید به دنبال Specialist برویم.

در رشته خودم عرض میکنم. وقتی هنوز در بسیاری از رشته های دانشگاهی ما، هنوز «ارتباطات و مذاکره» را به عنوان یک درس ارائه میدهند و این دو حوزه کاملاً تخصصی از هم تفکیک نشده اند، بیشتر شبیه شوخی خواهد بود که من بروم دکترا بگیرم و مثلاً به طور خاص در خصوص

«تفاوتهای الگوهای مذاکره درونسازمانی بین زنان و مردان با سن ۳۰ تا ۴۰ سال در مشاغل خصوصی و بنگاه های کوچک و متوسط در کلانشهر های ایران»

تز بنویسم!!!!

شاید بعد از نوشتن این تز، به من به جای «مهندس شعبانعلی» بگویند «دکتر شعبانعلی». اما من هر بار که دکتر صدایم کنند فکر میکنم دارند مسخره ام میکنند! شاید آنها نفهمند چه میگویند اما من که میدانم معنی دکتر چیست…

- شاید یکی از کارکردهای مدرک دکترا، تدریس در دانشگاه ها باشد. اما واقعیت این است که هدف من بزرگتر از تدریس دانشگاهی است. من در حال آموزش به مدیران اقتصادی کشور هستم و فکر میکنم آموزش امروز آنان، فوریت بیشتری دارد تا آموزش جوانان فردا. اگر فردا اقتصاد کشورم، مثل امروز باشد، جوانان کشور شغلی نخواهند داشت تا بتوانند از آموخته های دانشگاهی خود استفاده کنند…

- تجربه امروز ایران و جهان نشان داده که بزرگترین تغییرات اقتصادی و مدیریتی و صنعتی جهان را نه دانشگاهیان نظریه پرداز، بلکه صنعتگران عملگرا ایجاد کرده اند. انتخاب با ماست که در زمره کدام گروه باشیم اما من گروه دوم را ترجیح میدهم.

- مبحث هزینه فرصت نیز بحث مهمی است که همیشه به آن اشاره کرده ام. وقتی من میتوانم به جای ۵۰۰۰ ساعت وقت گذاشتن و اخذ مدرک دکترا (با هدف اینکه عنوانی به القابم اضافه شود) ۲ یا ۳ کتاب ارزشمند تألیف کنم که برای ده ها هزار نفر از هم وطنانم مفید فایده واقع شود، خیانت به جامعه است که عنوان و لقب خودم را به نیاز مردم جامعه ام ترجیح دهم.

خلاصه اینکه به نظر من، نیاز امروز جامعه من مدرک نیست. بلکه ما نیازمند دانشمندانی عملگرا و مطالعه محور هستیم که علم روز دنیا را بیاموزند و آن را همچون لباسی بر قامت فرهنگ و جامعه ما بدوزند و ما را از این عریانی که گرفتار آنیم نجات دهند. ادامه تحصیل در دانشگاه، یکی از روشهای علم آموزی و دانش اندوزی است که ۱۵ سال فعالیت دانشگاهی و صنعتی در ایران و جهان، به من به تجربه ثابت کرده که برای ایران امروز، اگر هم یکی از روشهاست قطعاً بهترین روش نیست.

من ضمن احترام به همه دوستان عزیزم که در دانشگاهها در خدمتشان هستم، احساس میکنم کار کردن با مدرک دکترا در بسیاری از رشته ها در شرکتهای ایرانی مانند به دست داشتن ساعت رولکس برای کسی است که در پرداخت هزینه تخم مرغ شام خود هم دچار بحران است…

یا شبیه پرتاب کردن ماهواره به سمت آسمان، در شرایطی که هواپیماها به سمت زمین سقوط میکنند.

یا شبیه مطالعه بر روی فن آوری نانو، در کشوری که خط کش ها در ابعاد سانتی متر هم درست اندازه نمیگیرند.

یا شبیه…

تصویر متفکر
نویسنده متفکر در

با سلام

حرف خیلی حسابی زدید.

واقعا دلم از نظام آموزشیمون و بعضی طرز تفکر ها گرفته.

angry

تصویر 565
نویسنده 565 در

زنداداش من واسه دکتراش استخاره کرد خوب نبومد ولی بازم رفت ! الانم موفقه... ببین دلت چی میگه فرصت خوبت رو از دست نده.... دلیلت چیه که نمیخوای ادامه بدی؟

تصویر hamed-kr
نویسنده hamed-kr در

سلام،

1-درباره این جملتون به شدت مخالفم که میگید ببین دلت چی میگه .حضرت علی میفرمایند :(إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً)کار قلب همون طور که از اسمش پیداست همیشه در حال قلب شدن و تغییر کردن هست و همه ما به این موضوع برخورد کردیم که با همون دلائلی که امروز به کاری گرایش داریم با همون دلائل و البته با قرائت و توجیهات دیگه ای فردا روز  میبینیم از اون کار گریزان هستیم و سرخورده اون کار رو رها میکنیم ودین همین جا ورود پیدا میکنه وعقل رو به خاطر ثباتش مرجع تصمیم گیری قرار میده.(تو پرانتز بگم اونهایی که خیلی قلبشون به تبعیت از عقل و شرع سوق دادن-جهاد اکبر همینه-حالا قلب اونقدر صافی وزلال شده که عقل از قلبشون مدد میگیره ودر واقع قلب به عقل برتر میرسه-به قول استاد دینانی عقل مست- که مطمئنا من یکی حتی وارد این جرگه نشدم چه برسه به اینکه.....این گونه اولیا براشون تبعیت از قلب رشد یافته شون مطرح که همون عقل برتر هست وما تجلیات کوچیکی از اون رو در نفس لوامه مون میبینیم).دل ما خیلی ارزش داره ولی الماس تراش نخورده است عقل و دین این الماس روتراش میدن و محو تماشای اون میشن (صد تیر جفا بر سر وتن دید یکی چوب -تا شد تهی از خویش و نی اش نام نهادند) واین رشته سر دراز دارد.ببخشید زیاد در این مورد حرف زدم  ولی این موضوع یکی از گلوگاه هایی هست که خیلیامون  توش به خاطر ظاهر درستی که داره زمین گیر میشیم و نمی فهمیم و هی داد و فغانمون بالاست که خدا چرا......به هر حال بسیاری از نداهای دل ما حب دنیاست و حُبُّ الدنیا رَأسُ کلّ خطیئهٍ

2-در مورد اینکه گفتید (زنداداش من واسه دکتراش استخاره کرد خوب نبومد ولی بازم رفت ! الانم موفقه) چند اشکال اساسی در مورد استخاره هایی که غیر متخصصین در این امر معمولا برای خودشون میگیرند وارده(قبول کنید یا نکنید به طور کلی استخاره گرفتن یه موضوع نسبی-تخصصی است نسبت به گیرنده استخاره مثل فهمی که یک پزشک عمومی مثلا از یک بیماری قلبی دارد وفهم یک متخصص قلب وشاهد اینکه این اشخاص بدون اینکه نیت شمارو از استخاره بدونن دقیقا توی استخاره به همون موضوع اشاره میکنند واین خودش نشون میده این یه مسئله فرا مادی هست):

الف-بسیاری مواقع افراد عادی در شرایطی استخاره میکنند که هنوز شرایط انجام استخاره مهیا نیست و خیلی وقت ها خود را با این کار به شک و دودلی بسیار بیمورد و بعضا غیر عقلانی دچار میکنند درحالی تا به حال چند مورد در استخاره هایی امثال آیت الله گرامی وشخصی دیگری که با دو واسطه بسیار مطمئن از انواع استخاره از آنها شنیدم در جواب درخواست استخاره با گرفتن استخاره میگویند هنوز شرایط انجام استخاره مهیا نیست و جوابی با این استخاره بدست نمی آید و تا این حد استخاره های این گونه افراد به مبدا متصل است (والبته اینگونه افراد بسیار کمند)

ب-استخاره با قرآن کاری تخصصی است در حدی که عارفی مانند آیت‌الله حائری(موسس حوزه علمیه قم) به قرآن استخاره نمی‎کرد ندو می‎فرمودند من درست نمی‌‎فهمم مثلاً «یسبح له ما فی السموات و الارض، نسبت به موضوع استخاره خوب است یا بد» واگر فیلمی که لینکش روگذاشتم دیده باشید آیت الله گرامی در حد یک ثانیه هم قرآن را باز نمیکنند و قرآن وسیله اشراق موضوع استخاره برای آنهاست وکلا استخاره با قرآن جز برای اهلش نهی شده.

ج-بسیاری از استخاره هایی که امثال این بزرگان جوابی در این حد و حدود ممکن است بدهند که تقریبا نفع وضررش یکسان است در حالی که ما  نمی توانیم حد وسطی در استخاره با تسبیح که معمولا دوتادوتا جدا کردن است تشخیص بدهیم.

د-بسیاری از ما استخاره میگیریم تا تاییدی بر تصمیمان باشد و اگر استخاره بر خلاف آنچه دوست داریم باشد به راحتی نتیجه استخاره را رها میکنیم که البته این گونه استخاره هیچ ارزشی ندارد وبیشتر بازی احتمالات است

ه-در صورتی که واقعا زن برادر شما در حالات قبل نبوده و نتیجه استخاره واقعا همین بوده خوب حتما یک صدقه بدهند چون شما خیر پس پرده را نمدانید مثلا شاید به عنوان یک مورد حالا غیر قابل پیش بینی مثلا خدا یک اولاد خیلی خوب میخواسته به او بدهد در صورتی که مادری همیشه حاضر در خانه ومهربان در خانه باشد تا این فرزند در یک محیط امن ومهربان رشد یابد وفقط در آن زمان ومحیط میتوانسته خوب رشد پیدا کند ولی خوب با این اقتضائات جدید خدا تقدیر مشروط را تغییر میدهد چون ما با عدم اجرای خیر از خدا خواستن مسیر جاری شدن تقدیر عوض کردیم(این فقط یک مثال واحتمال بود و بلکه خیر های بسیار کثیرتری پشت پرده باشد).

خواهرم تعریف میکرد برای یکی از دوستان بسیار مومنش خواستگاری آمد که اصلا و ابدا در شان خانواده مذهبی نبود  ولی  در همان مورد هم از یکی از همان اشخاص برای ادامه جلسات استخاره گرفتند که بسیار خوب آمد.همه تعجب کرده بودند وبعد از چند جلسه  همان خواستگار هم پشیمان شد ونیامد. بعدا از شخصی که استخاره گرفته بود حکمت جواب استخاره را جویا شده بودند ایشان گفته بود در همان ایام دختران خواستگاری بسیار ظاهر الصلاح داشتند که اگر می آمدند شما قبول میکردید ولی بعاد کار با سختی وآبروریزی به جدایی میکشید آمدن آن خواستگار اول آنها را اط خواستگاری شما منصرف کرد.

این یک نمومه جالب تر بود که حکمت خوب آمدن استخاره بسیار دور از ذهن بود.یک مورد بسیار تلخ هم با عمل نکردن به استخاره سر خودم وخانواده ام آمد(یک کلاهبرداری بود)که اگرچه عمل ما کاملا منطقی ما و مشورت با چند ریش سفید صورت گرفت اگر دوهفته صبر کرده بودیم احتمالا الآن اسم پروفایل من متاهلkissheartبود .ولی نهایتا تمام کاری که من تا 28 سالگی کرده بودم و کل سرمایه من وخانواده وقت مهاجرت به قم 8 میلیون بود انهم فقط برای دوهفته.از اینگونه مثال ها هنوز هم دارم وفقط میخوام بگم استخاره هایی اینگونه بنده خدا به خاطر نطر که با آنها شده بسیار متفاوت وحتی در مورد خود از عقل  ومشورت بالاتر بود و خود اون بنده خدا خیلی به اصرار کرد صبر کنید ونگران نباشید ظاهرا خدا میخواهد از راهی که فکر نمکنید گشایش حاصل کند ولی عقل و منطق و مشورت با بزرگان خانواده ین راه رو جلوی ما گذاشت خوب بگذریم....

در مورد خانم بیکران هم ایشون به شدت مردد هستن و دلیلش همین بس که این سومین بار است که چنین اتفاق بزرگی براشون می افته ولی خوب به وضوح از جملاتی مثل (شدم آینه عبرت کسایی هر جور شده درس میخونن)یا...نشون میده که این موضوع اصلا اولویت تول زتدگی شون نیست.خوب من خواستم یه راهکاری که اسلام توی همچین حیرت سختی(بابا این سومین ساله که دارن قبول میشن ولی واقعا مرددن نمی دونند چه کار کنند)پیش پای ما گذاشته رو یادآوری کنم اما اون هم از طریق اهلش چون خودشون الآن صد تا استخاره بگیرن دلشون راحت نمیشه وشاید خدای ناکرده به وسواس بیفتن چون فشار روشون زیاده. خوب راهی عملی تر از این نمی بینم.

ببخشید که طولانی شد ،اون قسمت های حدیث نفسش روهم به بزرگی خودتون ببخشید.

 

 

تصویر یاسمین زهرا

درس خوندن با ازدواج کردن منافاتی نداره دوست من اما این تردید شما فکر کنم برمیگرده به این که هنوز اولویت های زندگی تونو مشخص نکردین بهمین دلیل دچار سردرگمی شدید..شما باید سنگ هاتون رو با خودتون وا بکنید ببینید توی زندگی چه چیزهایی برای شما اولویت داره و بعد از اون تصمیم گیری کنید...ببینید اهداف تون توی زندگی چیه دنبال چی هستید؟ مثلا من میخوام استاد دانشگاه شم بهمین دلیل تمام تلاشم رو میکنم که دکترا قبول شم سال دیگه اما اهداف دیگه ای هم تو زندگی ام دارم که مکمل هم هستند نه اینکه تحت الشعاع هم قرار بگیرند و رسیدن به یکی منو از دیگری دور کنه امیدوارم واضح حرف زده باشم cheeky

موفق باشید

تصویر kia1991
نویسنده kia1991 در

بنده از شخصیت شما اطلاعی ندارم.ولی ادامه تحصیل شما و موقعیت های ازدواج مربوط میشه به شخصیت شما.

بعضی ها ادامه تحصیل میدن و اگه تحصیلاتشون رفت بالا کسی پایینتر از خودشون قبول نمیکنن.

بعضی هام نه،با وجود ادامه تحصیل همون آدم خاکی بی سواد هستن که شخصیت براشون مهمه نه تحصیلات طرف.

البته روی زندگی همه ننوشته که چی میشه.

ممکنه طرف دکترا داشته باشه و مهم نباشه که همسرش چقدر درس خونه و توی زندگی آینده هم به مشکل نخوره

ممکن هم هست طرف با وجود دکترا بازم با آدمی که مطقع تحصیلی پایین داره ازدواج کنه ولی ممکنه بعدا تو زندگی آینده سر همین تحصیل با همسرش کنتاکت بده.

تصویر hamed-kr
نویسنده hamed-kr در

سلام، م

من همین الآن عضو شدم ولی از چند روز پیش مطالب انجمن های سایت رو دنبال میکردم و مطالبی که تو پروفایل شما هم بود رو خونده بودم.

الآن که میبینم فرصتی مهم توی زندگیتون پیش اومده دلم نیومد این موضوع رو باهاتون درمیون نذارم.از اونجایی که نوشته بودین نزدیک قم زندگی میکنین (منم دوساله که به خاطر کارم قم زندگی میکنم) گفتم شاید آیت الله گرامی رو بشناسین ، ایشون توی امر استخاره گرفتن واقعا خدا و حضرت معصومه بهشون نظر کردند.(این هم یه لینک فیلم از استخارشون- http://www.aparat.com/v/3Zyu4) .من فکر میکنم بهترین راه اینه که با خدا از طریق یه شخصی که خدا به خاطر من و شما چنین لطفی بهشون کرده با خدا مشورت کنید(ایشون خودشون معتقدند که استخاره گرفتن به این شکل کار هر کسی نیست و این یه فیض اشراقی هست که خود من هم قبول دارم و تجربه کردم)

این هم لینک شماره تماسشون : http://www.ayat-gerami.ir/data.asp?L=1&id=2482

فقط یه توصیه بهتون بکنم که توی استخاره گرفتن نیت تون رو دقیق برای خودتون مشخص کنید این خیلی مهمه واگه چند تا استخاره میخواهید بگیرید حتما به ترتیب نیت هاتون رو بنویسید

توصیه دومی که بهتون خیلی متواضعانه میکنم اینه که با توجه به شرایطی که توی پروفایل شما خوندم بحث تعیین کننده ترین عامل در مقدرات بشر رو از آقای پناهیان دنبال کنید و خوب اگه وقت بیشتری داشتید بعد از اون بحث تنها مسیر ایشون هم برای شرایط شما (و البته همه دوستان دیگه)میتونه خیلی مفید باشه که میتونید از سایت (http://bayanmanavi.ir)دانلود کنید . سایت هنوز  بهم ریخته هست و لینک دانلود موضوع گفته شده رو در وسط صفحه میتونید پیدا کنید.خوب دیگه دارن اذان میگن برای شما و بقیه دوستان از ته دل آرزوی عاقبت بخیری میکنم که فکر میکنم چیزی مهمتر از اون نباشه(نظر امام خمینی قربونش برم بوده).التماس دعا.

 

 

 

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

سلام

درس رو ادامه بده

و در کنارش ازدواج کن

(پیشرفت کن برای خدا)

تصویر iman1364
نویسنده iman1364 در

سوال نامفهومه... خب مگه ادامه تحصیل چه اشکالی داره؟ چه ربطی به مجرد بودن داره...
البته اگه منظورت اینه که در صورت ادامه تحصیل باید قید ازدواج رو تا پایان تحصیلات بزنی که صد درصد اینکار اشتباست، هیچوقت در هیچ مقطع تحصیلی اگه مورد مناسبی پیش اومد نباید بخاطر درس رد کرد... ادامه تحصیل که همیشه ممکنه اما فرصتهای دیگه تکرار نمیشن... به هیچ وجه!
اگه از نظر شرایط کار میگی که شاید حق با تو باشه... اما حداقلش کار تدریس میتونی انجام بدی...

تصویر هانا
نویسنده هانا در

آره عزیزم بخون اگر هنوز دوس داری ادامه تحصیل بدی انشالله میتونی هیأت علمی دانشگاه بشی سعی کن همون دانشگاه محله تحصیلت باشه نگرانه ازدواجتم نباش خدا بزرگه با یه آقای فوق لیسانس یا بالاتر ازدواج کن مطمئن باش به خدا توکل کنی بهترینارو سر راهت قرار میده اگر به درس علاقه داری بخون حتما این فرصتارو همیشه نداری عزیزم