ازدواج با دختر بزرگتر؟

01:30 - 1393/03/10

سلام دوستان خواهش میکنم تو این بحث شرکت کنین
من حدود یه ساله با دختری آشنا شدم که از لحاظ اخلاقی خانواده تحصیلی حرف نداره و واقعا خانومه.در ضمن این اشنایی اول صرفا به شکل همکلاسی بود و اروم اروم و بعد از شناخت همدیگه بعد از سه چهار ماه حس کردیم که به هم علاقه مند شدیم و در نهایت به ازدواج با هم فکر کردیم.فقط یه بحثی که وجود داره اینه که من 25 ساله و ایشون سه سال بزرگتر از من هستن.هر دو دانشجوی کارشناسی ارشد هستیم. از لحاظ ظاهری به ایشون نمیاد که سنشون اینقدر باشه و روز اول که همکلاس شده بودیم و همه خودشونو معرفی میکردن وقتی فهمیدم سه سال بزرگترن جا خوردم جون صورتشون خیلی بیبی فیس هست. خلاصه که ایشون به خاظر نوع پوششون که خیلی موقر بودن نوع برخوردا و رفتارشون و اینکه فهمیدم خانواده واقعا خوبی دارن و گزینه های مثبت دیگه ای چشم منو گرفتن. در ضمن اشاره کنم که ایشون سطح زندگی متوسط دارن و با ما برابرن پس انگیزه مالی در کار نیست که بگین به خاطر موقعیت شغلی و مالی و تضمین اینده و ... رفتم سراغ ایشون!!!! من از هر جهتی ایشون رو برای ازدواج بهترین گزینه میدونم چرا که همه معیارای منو یه جا دارن.فقط میمونه موضوع سن که برای خودم اهمیتی نداره(البته من چون میخوام زنم کارشناسی ارشد رو حداقل داشته باشه پس با ک دیگه هم بخوام ازدواج کنم حداقل همسنمه پس قصد ازدواج با دختر کمسنتر رو ندارم هم به دلیل داشتن مدرک و هم اینکه دختر زیر 22 سال رفتارهای بچگانه داره هنوز) (از اونجایی هم که بدترین شرایط زن همسن میگیرم پس فکر نمیکنم دراینده برای مثال 45سالگی زن 45 ساله با زن 48 ساله خیلی فرق داشته باشن. اره اگه تصمیمم بر ازدواج با دختری بود که حداقل 5سال کوچکتر بود این موضوع تاثیر گذار بود تو جوانتر نشاون دادن زن.از طرفیم با ازدواج با اختلاف سنی زیاد مخالفم و نمیرم دختری به فرض با 7سال اختلاف بگیرم چراکه در نهایت بعد از مرگ من باید در نظر بگیریم چند سال تنها میمونه) ولی از اونجا که تک پسر هستم و به هرحال عرف براینه که معمولا پسر بزرگتر باشه میترسم از اینکه با خانواده حرف بزنم و مخالفت کنن. اولا نظر شما در مورد این ازدواج چی هست؟ دوما اگه مثبت هست نظرتون چجوری میتونم خانواده رو راضی کنم طوری که همون اول نه نیارن و اوکی بدن و سریع روی لج بازی نرن که تو احساسی برخورد میکنی و نمیخواد و باید یکی کم سن تر بگیری و ..؟ً دختر خانوم به خانوادشون گفتن و خانواده مشکلی با اختلاف سنی نداشتن و گفتن اگه خودت مشکلی نداری عیب نداره .حالا نوبت من شده که بگم و واقعا استرس دارم.اولا که اولین بار هست میخوام در مورد خواستگاری حرف بزنم ثانیا به خاطر حساسیت خانواده روی من میترسم جبهه گیری کنن و نه بیارن و ضربه بخورم.ممنون میشم راهنمایی کنین

http://btid.org/node/30191
تصویر سيما
نویسنده سيما در

به نام خدا/

بنظرم كيس خيلي خوبي انتخاب كردي البته باشناختي كه خودت درمتن بيان كردي كه بهت ميخوره.

ومطمئن باش اگر درست انتخاب كرده باشي بالا بودن سن ملاك نخواهدبود

ولي مطمئن باش كه خانواده ات نمي پذيرند يااگرهم بپذيرند حسابي بعدازازدواج أذيتش خواهند كرد كه اين به مديريت وهنر  شما بستگي دارد كه بعدها نارا حتي پيش نيايد

اما بهترين سياست درحال حاضرآن است كه اول به خواستگاري با والدين بروي تا حضورا ايشان راببينند بعددرباره اينكه سن آش بزرگترازشماست آنهاراآگاه بكني.اونطوري بهتر از آن هست كه نديده فقط درباره سن اش قضاوت كنند

مطلب بعدي سعي كنم روي سن آش درصحبتهات با والدين خيلي زوم نداشته باشي.يك جوري برخورد بكن انگار براي تو وديگران بزرگ بودن سن ملاك اصلي نيست

تصویر hamid368
نویسنده hamid368 در

خواهش میکنم کمک کنین.
امروز یکی از آشناهای هم سن من یه دختری رو گرفت که سه سال بزرگتره(البته اونم تک پسر بود ولی خانوادش واسش انتخاب کردن و گرفتن ).مامانم تا اومد خونه با لحن تندی گفت سه سال بزرگتر گرفته عجله ش چی بود؟! مگه دختر کوچیکتر گیرش نمیومد؟!پسره که خوشگله چرا اینکارو کرده!!!!چرا پسر باید از دختر کوچیکتر باشه. کلا ناامید و دپرس و افسرده شدم :(

تصویر cosar
نویسنده cosar در

سلام اقا

ایا دختر خالتون موفق شد با پدر مادر صحبت کنه؟ نتیجه رضایت بخش بود؟؟

تصویر hamid368
نویسنده hamid368 در

سلام.متاسفانه هنوز به دلایلی حرف زدن با خانواده ممکن نشده.

ولی تو این مدت با مادرم یجورایی غیرمستقیم صحبتایی کردم. نمونه ای از ازدواج موفق با اختلاف سنی به طوری که دختر دو سال بزرگتر بود رو یه روز در موردش حرف میزدیم میگفت اره خیلی با هم خوبن خیلی خوشبختن واقعا از ته دل همدیگه رو دوست دارن(البته اوایل ازدواج همین اشنا ،مادرم وقتی فهمید دختر بزرگتره با تعجب گفت دختر دو سال بزرگتره ها!!!!!!!) در کنار اینجا که موفقیت این زوج رو دیده بود و من فکر میکردم واقعا برای مادرم چیزهای دیگه مهمتر از سن باشه و احتمالا مشکلی نداشته باشه، یه روز خیلی اتفاقی (البته هنوز از جریان خبر نداره) گفت که پسر حتما باید از دختر بزرگتر باشه نمیشه کوچیکتر باشه!! از اون روز واقعا استرس دارم میترسم بگم و از دست بره دختر ،هم من ضربه بخورم هم ایشون،البته دارم دخترخانومو اماده میکنم که اگه احتمالا مخالفت شد اجازه بده با ارامش یکی دو بار منطقی باهاشون حرف بزنم کنار بیان با موضوع که این همه خوبی رو فدای سن نکنن ایشونم گفتن عیب نداره ولی به هیچ وجه منو به خانواده تحمیل نکنی که بعدها با اکراه به خواستگاری بیان یا منو نپذیرن یا مدام تو زندگی تیکه بندازن(که البته خانواده من اولش ممکنه مخالفت کنن ولی ادمایی نیستن که وقتی کار تموم شد بی احترامی کنن یا قبولش نمیکنن یا وقتی قبول کردن رو چشماشون میذارنش مخصوصا که خانوم خیلی خوش برخوردن و زود جاشونو مطمئنم تو دل مادر پدرم باز میکنن،منم قول دادم کاملا اروم و منطقی از خانوادم اوکی بگیرن نه با زور و دعوا و کدورت و بی احترامی ....البته خانواده خوبی دارم ولی خانواده پدرم یه مقدار رک گو هستن و میدونم که بعدا ممکنه تیکه بندازن یا چیزایی بگن که اذیت بشه خانوم(که به خانوم این مورد رو گفتم و گفتم اگه حرفی زدن فامیلا کاری نداشته باش و اروم جواب بده ما خوشبختیم و سن برامون مهم نبوده مهم شخصیت هم بوده و منم همیشه دفاع میکنم که این خانوم بهترین دختر دنیاس) یا قطعا موقع خواستگاری اگه بفهمن همچین قصه ایه بابامو میخوان منصرف کنن که حمید بچه بازی درمیاره شما خامش نشین رفتین و...

احتمال 99 درصد هم میدم که مادرم اولین کسیه که مخالفتشو اعلام میکنه و بعد هم پدرم.اینو تو این مدت با حرکات و گفته ها و... فهمیدم فقط امیدوارم به خیر بگذره و مشکلی ایجاد نکنن و برخلاف تصور من خیلی راحت کنار بیان با موضوع،چرا که من شک ندارم این خانوم اونقدر گل هست که طعم خوشبختی رو باهاش بشه چشید.به انتخابم ایمان دارم ولی چه کنم که سنشون بیشتره و این تو منطقه ی ما و خانواده ما عرف نیست و مردم هنوز درگیر عرفن.اگرچه من تلاشمو کردم یه ذره خانواده رو به روز تر کنم و از عرف و سنتهای قدیمی دور کنم)

تصویر hamid368
نویسنده hamid368 در

ممنون از همه دوستان .من با دخترخالم که دو سال بزرگتره و خیلی دختر خانوم و عاقلیه و مامانم همیشه ازش تعریف میکنه حرف زدم ایشونم با توجه به اینکه فامیل و مامانم رو میشناسه گفت که تو بگی ممکنه از همون اول جبهه گیری کنن و نذارن حرف بزنی بذار من با مامانت حرف بزنم ویژگی های دخترو بگم و سنشم بگم و بگم که دیگه سن مهم نیست مهم اینه دختر پاک و خوبیه .به نظرتون راه خوبیه یا خودم بگم؟

تصویر cosar
نویسنده cosar در

سلام

بله خیلی خوبه.

ایشالله که خوشبخت بشین

تصویر mahseta
نویسنده mahseta در

به نظر من حرف زدن راجب سه سال اختلاف سنی خیلی خنده داره سه تا 365 روز .از همون 365 روزهایی که اول سال به خودمون قول میدم خیلی کارا انجام بدیم ولی تا چشم بهم میزنیم میبینیم 29 اسفند شد و هنوز هیچ کاری نکردیم .فقط به این فک کن که وقتی تو داشتی میرفتی اول دبستان اون داشت میرفت سوم دبستان وقتی تو سال اول دانشگاه بودی اون سال سوم بود .به نظرت خیلی فاجعه ست؟

منم دقیقا میخواستم حرف غزل رو بگم. ایشون معتقدن دختر 30 ساله ای که از مادر 20 ساله متولد شده سن زیستی 50 سال دارن و از دختر 25 ساله ای که از مادر 30 ساله به دنیا اومدن جوان تر هستن

اینکه به بعد از مرگ خودت هم فک میکنی میشه گفت یعنی سن عقلیت در برابر پسرای 25 ساله خیلی بیشتره .شما بیا به پسرای الان بفهمون تو این قرن بین 48 و 45 فرقی نیست فهموندن این موضوع به اندازه تغییر دین بودایی های میانمار سخته!

به نظرم خانواده ای که شما درش تربیت شدی به احتمال زیاد جبهه گیری شدیدی در این مورد ندارن شما فقط باید اطمینان بدی که تصمیمت لحظه ای نیست و قرار نیست دو سال دیگه نظرت عوض بشه همین! به نظرم اگه از اول راجب خصوصیات برتر اخلاقی خانم حرف بزنی و سن رو بذاری برای اخر حرفت خیلی بهتره

تصویر iHaMiD
نویسنده iHaMiD در

چرا اينقدر مسىله رو پيچيده كردي ٣٠+٢٥=٥٥ و ٢٠+٣٠=٥٠ !!!

از اول ميگفتي سن مادر دختر مهم هست ديگه نه خود دختر

اگر مادر دختر m سالش باشه و n سال پيش دختري بدنيا اورده باشه (يعني سن دختره n هست) يعني مادره در سن m-n دختر زاييده پس سن زيستيش ميشه 

m-n)+n=m)

تصویر غزل
نویسنده غزل در

سلام 

به نظر منم اول مساله سنو مطرح نکن.

طبق فرمایش آقای دکتر افروز که دیدگاهشون جهان شمول هست نه ایران شمول، سن افراد فقط سنی نیست که در

شناسنامه اومده بلکه برآیند سن زیستی، شناختی/ عقلی و عاطفی هست.( البته ممکنه دقیقا عین جمله ایشون نباشه)

تصویر donya66
نویسنده donya66 در

سلام

منم کاملا با حرفای کوثر موافقم.....ولی به نظر من اولش به خانوادت نگو اون بزرگتره...بذار اونا دخترو یبار ببینن......ببینن دختر خوبی هست... بعد مسئله سن رو مطرح کن...چون اگه از اول بخوای بگی سنش بیشتر از شماست ممکنه خانوادت جبهه بگیرن دربرابرت با وجود اینکه ندیدنش...ولی بعد از اینکه دیدنش حتما بهشون بگو............

تصویر cosar
نویسنده cosar در

سلام

دختر خانم مورد نظر شما از همه لحاظ مناسب هستن. اول از همه وقار یه خانوم مهمه که خدارو شکر دارن.

 اسلام هیچ جا این امر رو نهی نکرده و نمونه بارزش هم ازدواج حضرت خدیجه و پیامبر ص  هست. که اگر الگوی شما قرار بگیره جز سعادت و برکت چیزی نداره.

در مرحله اول از حسنیات خانوم بگین. و حرف هایی بزنین که تاثیر گذار باشه. از جمله اینکه تو این زمونه دختر نجیب راحت پیدا نمیشه...یا این که سن ازدواج شما داره بالا میره و هنوز مجرد موندین...و از مزایای ازدواج بگین از جمله سر و سامان گرفتن شما.

میتونین از یه واسطه هم استفاده کنید کسانی که مورد قبول والدین شما هستن.{ عمه عمو پدر بزرگ یا استاداتون و.....}

اگر مخالفت کردن تا یه مدت از ابزار قهر نامحسوس استفاده کنید مثلا غذا نخورین  یا خودتونو به مریضی بزنین .تو مهمونی شرکت نکنین.ماتم زده حرف بزنینwink یعنی چیزایی که شما رو بی حوصله نشون بده چون  با این موارد دل پدر و مادر حتما نرم میشه.

فامیلای ما  سر دوازدهمین خواستگاریشم استرس دارن دیگه چه برسه به شما که اولین بارتونه.

احتمال این خیلی زیاده که جبهه گیری کنن چون مطمئنا برای تک پسرشون ارزوهای بزرگی داشتن و....

اما این سخت گیری های قبل از ازدواج واسه نصف بیشتر دختر پسرا  بوده و دلیلشم دلسوزی و خیر خواهی پدر مادراس. پس اسمشو ضربه نزاریم.

در اخر توکل به خدا رو اول از همه قرار بدین و یقین داشته باشین هرچی که به صلاح شماست همون میشه.

cheeky