احساس میکنم خودمو له کردم

11:35 - 1394/01/23

سلام

پسری 30 ساله هستم. کارمند یکی از ارگان های دولتی. نزدیک 2 سال بود که با دختری آشنا شدم. تو این مدت خیلی باهم حرف می زدیم. البته بیشتر اس ام اسی. قصدمون آشنایی بود. من از اول قصدم ازدواج بود. به چیز دیگه ایم فکر نمی کردم. اونم همینطور ولی اون درگیر پایانامه بود و تا تمام شدن کاراش به من اجازه جلو اومدن نمی داد. تا اینکه بالاخره بعد دو سال تصمیم گرفتیم خانواده هارو در جریان بذاریم. مادرم رفت خونشون واسه دیدنش. منم رفتم و با پدرش صحبت کردم. پدرش خیلی از من خوشش اومد. و همین باعث شد که رابطش با من خیلی صمیمی و نزدیک بشه. چون به قول خودش دیگه پدرش میدونست. خیالش راحت بود. ولی این شروع مشکلات شد. مادر من یک هفته قبل از عید رفت خونشون و گفت ایشالاه بعد از عید و ایام فاطمیه خدمت می رسیم. همین حرف خورده بود تو ذوقش. که چرا مادر تو این حرفو زده. بهتر بود خانواده دختر تعیین کنن کی بیاین. که دیگه واسش توضیح دادم و به خیاله خودم قانعش کردم. تا بعد از تعطیلات. که از من میپرسید کی میاین خواستگاری. منم گفتم این هفته یه مقدار گرفتارم. ایشالاه هفته بعد. همین حرف من باعث شد خیلی بهم بریزه. شروع کرد به غر غر کردن. که تو و خانوادت منو بی ارزش کردین. شما مشکلم داشتی بهتر بود مادرت زنگ میزد میگفت. نه اینکه بیاین منو ببینین بعد برین تا یک ماه بعد. پدر مادرم خیلی عصبانین . پدرم گفته دیگه با این پسره کار نداشته باش. و از این حرفا. خلاصه خیلی بهم ریخت. منم بهش حق ندادم. گفتم خانواده دختر که نمیگن کی بیاین کی نیاین. بعدشم این یه دیدن ساده بوده. خواستگاری که نیومدم. اصلاً شاید خانواده من دارن تحقیق می کنن. رسم و رسوم فرق داره. اونم قبول نمیکنه. تا جایی که دیگه کارو میخواست تموم کنه. میگه تو قدم اول از من دفاع نمیکنی وای به حال بقیش. گفت من دیگه نمیخوام ادامه بدم. منم دو روز صبر کردم. ولی دیدم نمیتونم. سعی کردم از دلش درارم. تا حدیم تونستم. ولی الان حسه خیلی بدی دارم. احساس میکنم خودمو له کردم. چون اون میگفت دیگه نمیخوامت. من خیلی دوسش دارم. ولی از این رفتارش دچاره شک و تردید شدیدی شدم. اگه سره یه مسئله خیلی ساده اینجوری کرد. فردا بریم خواستگاری هزار جور مسئله دیگه پیش میاد. منم نمیتونم تحمل کنم. از اینکه حقو بهم نمیده ناراحتم. از اینکه میگه دیگه واسم مهم نیست چی میشه ناراحتم. نمیدونم با این حس باید چکار کنم. اگه بدونم حق باهاشه ناراحت نمیشم ولی نمیدونم چرا نمیتونم حقو بهش بدم. لطفاً کمکم کنید

انجمن‌ها: 
http://btid.org/node/61925
تصویر ezdewaj
نویسنده ezdewaj در

با سلام و احترام

جمع بندی نظرات:

از اینکه به گروه مشاورانِ "رهروان ولایت" اعتماد کردید، متشکریم. ان شاء الله منشاء خیر و سعادت برای شما باشیم.

دو اصل را متذکر میشوم:

1- اصل تاثیر خانواده : در همسر گزینی باید تاثیر خانواده اصلی مورد توجه قرار گیرد و بدون هماهنگی و موافقت و رضایت خانواده اصلی کارها درست پیش نخواهد رفت و قطعاً به سر انجام خوبی نخواهد رسید[1].

در جریان شما خانواده دختر حق یا ناحق از دست شما ناراحت شده اند، اگر به آنها حق می دهی و می توانی، پس عذر خواهی رسمی کن و مراحل ازدواج را دنبال کن. البته این عذر خواهی تبعات بعدی خواهد داشت و بنابر گفته خودتان سخت است. "ولی از این رفتارش دچاره شک و تردید شدیدی شدم. اگه سره یه مسئله خیلی ساده اینجوری کرد. فردا بریم خواستگاری هزار جور مسئله دیگه پیش میاد. منم نمیتونم تحمل کنم. از اینکه حقو بهم نمیده ناراحتم".

 2- اصل برداشت اولیه: برداشتهای اولیه واقعاً اهمیت دارند، این برداشت ها باثبات هستند و می توانند تفکر ما را درباره دیگران و تعامل، رفتار و روابط آینده ما را با آنها عمیقاً تحت تاثیر قرار دهند[2].

برداشت اولیه و ناراحتی کم اهمیتی که به وجود آمده هر چند قابل اغماض است؛ ولی قطعاً در ذهن طرفین می ماند و راحت ترین راه این است که طرفین گذشت و ببخش کنند. و گرنه سخت ترین و آخرین راه فراموشی دختر است.

برادر عزیز، متعجبم بعد از دو سال چگونه همدیگر را نشناختید، پس در این مدت طولانی چگونه همدیگر را نشناختید؟!

اهم نظرات کاربران گرامی:

1. به نظر من یه روزی رو خودت و خانواده ت تعیین کنید برای خواستگاری.

2. یکم محکمتر باشید انقد حساس نباشید بذارید باهاتون راحت باشه اگر واقعا دوسش داری بازم براش تلاش کن خداقلش اینه که وجدانت راحته برا چیزی که دوسش داشتی زحمتتو کشیدی.

3. خب سوتفاهم پیش اومده اونا ی فکری می کنن شما ی فکری می کنید سعی کنید حلش کنید تو ازدواجم از این اتفاقا زیاد می افته.

4. بنظر من خونواده دختر فقط کمی زودرنج هستن و توقع دارن طرف پسر بیشتر پیگیر باشه و از اونجاییکه شما برای دومین بار عقب انداختین بیشتر بهشون برخورده و فکر کردن که حتما نپسندیدشون والا هیچ منظور بدی نداشتن.

5. رسم بر اینه که اگر در خواستگاری دختری را پسندیدی سریع تر پیگیری کنی و به خانواده دختر اطلاع بدی و اگر خواستی تاخیر در جلسه های خواستگاری باشه با علت به خانواده دختر اطلاع بدی در غیر این صورت از نظر خانواده دختر شما از سر دل سیری به خواستگاری رفتی و یا بقول دوستان این دختر هم یکی از چندین گزینه ی شماست و این تاخیر شما بی احترامی به دختر محسوب میشود. وفقکم الله

_____________________________

[1].فنون همسر گزینی، حسینی بیرجندی.

[2]. روان شناسی اجتماعی، بارون.

تصویر doki
نویسنده doki در

باسلام
رسم بر اینه که اگر در خواستگاری دختری را پسندیدی سریع تر پیگیری کنی و به خانواده دختر اطلاع بدی و اگر خواستی تاخیر در جلسه های خواستگاری باشه با علت به خانواده دختر اطلاع بدی در غیر این صورت از نظر خانواده دختر شما از سر دل سیری به خواستگاری رفتی و یا بقول دوستان این دختر هم یکی از چندین گزینه ی شماست و این تاخیر شما بی احترامی به دختر محسوب میشود اما تعجیل در جلسه های خواستگاری و پیگیری مکرر اصلا به این معنی نیست که شما زودتر میخواهید ازدواج کنید بلکه به این معناست که شما تا این مرحله دختر و شرایطش را پسندیده آید و مایل به ادامه ی آشنایی دارید.اما هرگز برای برگزاری مراسم عقد و .... عجله نکنید .

تصویر susan2000
نویسنده susan2000 در

تعلل شما ازین جهت بوده که از جانب دختر خانم خیالتون راحت بوده و میدونستید که با یه ماه تاخیرم اونو از دست نمیدید ولی معمولا وقتی پسر و خانوادش راضی باشن این دست اون دست نمیکنن و ترجیح میدن زودتر رسمی کنن تا از دست نره به خاطر همین خانواده دختر ناراحت شدن که اگه پسندیدن چرا اینقدر تاخیر کردن و یا نکنه میخوان ما رو با گزینه های دیگشون سبک سنگین کنن. شاید اون دختر خانوم در جریان مشکلات شما قرار داشته اما خانواده اون که بی اطلاع بودن پس بهتر بود حداقل مادرتون یه تماس میگرفتن و اونا رم در جریان میذاشتن و یه وقت برا خواستگاری تعیین میکردن. خوب مسلما اون دختر تحت تاثیر سرزنش والدینش قرار گرفته و حق داشته که ناراحتیشو به شما ابراز کنه هرچند تو این زمینه یکم تند رفته.

تصویر سعید۶۸

سلام به همه دوستان
به نظر بنده یکی از سخت ترین دوران زندگی هر فردی انتخاب همسره چون قرار سالها با هم زندگی کنن که اگه خدا نکرده از هم جدا بشن هیچ کسی سود نمیکنه و غالبا همواره دچار مشکلات بعدی میشن.لذا چه خوبه قبل از ازدواج در این زمینه مطالعاتی مفید داشته باشیم و همش نگیم من علامه دهرم و همه چی رو میدونم.چه خوبه هم خودمونو خوب بشناسیم و هم جنس مخالف و ویژگیهای کلی اونا رو تا با دید بهتر و بازتری رفتار کنیم.
اگه خوب نگاه کنیم میبینیم غالبا در تمام ازدواجها مشکلات هست ولی هنر مدیریت و طرز برخورد با مشکلاته.
یکی از مشکلات ما یه طرفه به قاضی رفتنه! بعضی وقته چه خوبه خودمونو جای طرف مقابل بذاریم ببینیم شاید حق با اونه.
دوست گرامی که این مشکلو داری اخلاقیات هر خونواده و فردی بخصوصه قرار نیست ما با فردی که عینا شبیه خودمونه وصلت کنیم.چه بسا تفاوتها باشه ولی باید ببینیم آیا من قابلیت کنار اومدن با این رفتارها و اخلاقو دارم یا نه؟شما یه بار دیگه به کار خودت نگاه کن ببین اگه جای طرف مقابل بودی بازم همین نظرو داری؟
شاید حرفی زدی یا قولی دادی و بهش عمل نکردی و اونا بد قولی برداشت کردن!
به نظر من برا خواستگاری برو از اون جایی که دو سال میشناسیش ببین آیا به دلت میشینه یا نه؟
گفتی دوسش دارم پس شاید کار درست تعجیل در خواستگاری باشه البته چون شما تجربت از من بیشتره و فرد معقولی هستی این نوشتار این حقیرو دال بر بی ادبی ندان که این هم نظری بود.
ان شاءالله شاد و خوش خرم باشید.

تصویر yalda12
نویسنده yalda12 در

سلام

منم به اون دختر حق میدم

چون اول اینکه زیر فشار خانوادس؛و ممکن هزار فکر ناجور ب ذهنش برسه و اینکه بقول دوستان شما مث گزینه باهاش رفتار کردین

مطمئن باشین ک دوستتون داره و اون کلمه دیگه دوست ندارم  ی حس گذرا بوده

برین سراغش

هرچه زودتر خاستگاری

تصویر farnaz
نویسنده farnaz در

من اصلا نمیفهمم شماها چی میگید؟

برای منم اتفاق افتاده یک اشنایی با این که اشناست و من و میشناسه اومده با مادرم حرف زده بعد یه روز اومده منو دوباره دیده که این خودش باز واسم عجیب بود!! بعد یه ماه بعد دوباره مادرمو دیده گفته دارم میرم مکه برم بیام میایم منزلتون.. بعد از مکه برگشته باز پیداش نیست... پدرم به مادرم گفتن زنگ زدن دیگه بگین تشریف نیارن مگه یه عذر موجه بیارن! مگه مردم مسخره شمان؟؟برداشت اولیه ما اینه: رفتن اینور اونور دختر ببینن ما جز گزینه هاشونیم... هر وقت کسی به چشم یه گزینه بت نگاه کرد خودتو از گزینه هاش حذف کن!نخواستیم به سلامت..

تازه ایشون که 2 سال دوست بوده..

با دختر مردم 2 سال دوست بودی بعد مادرتون رفتن دختر رو دیدن پسندیدن گفتن بعد فلان تاریخ میایم بعد نرفتید حالا طلب دارید؟ میگید یه دیدن ساده بوده؟

خانواده منم بودن میگفتن 2 سال دخترمون با این اقا اشنا شده این اقام وضعیتش ثبات داره چرا بی دلیل امروز فردا میکنه؟؟ برو یه دلیل قانع کننده بیار..

اگه میخوایش برو خواستگاری معطل نکن.

تصویر hosseinz
نویسنده hosseinz در

فک نکنم اگر مدیریت کنی مشکلی بوجود اومده باشه یا بیاد

فقط مواظب باش. همونقدر که پشت زنت در میای، پشت خانوادتم باید باشی. به مدیریت خودت بستگی داره. هیچ کدوم نباید تو رو از دیگری بکنه.

هم همسر، هم مادر

تصویر عطی
نویسنده عطی در

سلام به شما 

چی بهت بگم برادرم که بتونه بهت کمک کنه فقط میدونم که بر سر دوراهی بودن خیلی سخته....

شما هم باید یه کم بیشتر رو این قضیه تامل کنی یه مساله ای که این همه قیل و قال توشه یه جورایی آدم سردرگم میشه....

با یه مشاوره درست و حسابی مشورت کن روی شخصیت این خانوم بیشتر بررسی کن که کلا چه جور آدمیه این واسه آینده زندگیت خیلی مهمه قدمهات رو با احتیاط و فکر بردار ....توی انتخابت مشورت کن تحقیق کن....نزار این شریط که داری باعث بشه عجولانه پیش بری...

روی اخلاق...طرز برخورد...میزان تحمل و احترام این خانوم و خانوادش نسبت به خودت و خانوادت بیشتر بررسی کن تا بتونی یه تصمیم درست و حسابی بگیری....ولی اگر بعد از تمام این حرفها به این نتیجه رسیدی که اینها یه خانواده عصبی ومتوقع هستند که میخوان یه عمر ازت فقط بله و چشم بشنون ....اون وقت این شمایی که باید ببینی که میتونی یه عمر چنین زندگی رو تحمل کنی یا نه؟؟!!!

ان شا الله هر چیزی که خیره خداوند برات فراهم کنه و موفق و پیروز باشی

تصویر سوگل
نویسنده سوگل در

بنظر من خونواده دختر فقط کمی زودرنج هستن و توقع دارن طرف پسر بیشتر پیگیر باشه و از اونجاییکه شما برای دومین بار عقب انداختین بیشتر بهشون برخورده و فکر کردن که حتما نپسندیدشون والا هیچ منظور بدی نداشتن.

بهرحال تصمیم با خودتونه ولی خوب نیست از اول همینطور لج و لجبازی داشته باشید.

 

موفق باشید.

تصویر عشق
نویسنده عشق در

الکی میگه دوستتون داره که نسبت بهتون بی تفاوت نیست راه به راه بهتون گیر میده! بخاطر علاقه ای که بینتونه یکم دچار اضطراب شده نکنه پشتشو خالی کنید برید، دهه فاطمیه رو بهونه آوردید! بهش اطمینان بدید تنهاش نمیذارید مگر باهم تفاهم نداشته باشید مطمئن باشید آروم میشه!( البته اگه قبلا هم بهونه های بچه گانه می آورد و سر هر چیز شمارو مقصر میدونسته که جزء شخصیتش هست بهتر دقت کنید ولی اگه الان تواین یک مورد کلافه و بهم ریختست که بذارید رو حساب  اعصابش خورده حالیش نیست چی گفته)

خانوادشم بعید میدونم ناراحت باشن چون مادرتون براشون علت تاخیر توضیح دادن اگه ناراحت میشدن یک طور به مادرتون ناراحتیشون ابلاغ میکردن یا حداقل مادرتون از چهرشون تشخیص میدادن از این کار ناراضی هستند

به نظرم شما تاطبق قولی که به خانواده دختر دادید عمل نکنید متوجه خصایص خانواده دختر نمیشید ونمیشه پیش داوری کرد اول سر موئد که مادر تعیین کردن تماس بگیرید که خوش قولی شما تثبیت شود اگر ناراحت باشن درخواست قبول نمیکنن یا با ناراحتی قبول میکنن که اونجا شما میتونی قضاوت کنی افراد بی منطقی هستن اگر هم ناراحت نبودن که معلومه دختره خیلی دوستون داشته پیاز داغش زیاد کرده چون از دوریتون بیتابه میخواسته تحت فشار بذارتون تا تلاشتون بیشتر کنید!

ولی در کل اگرم همه مشکلاتتون حل شد به مراحل نهایی یعنی جواب مثبت رسیدید یک مشاوره جهت اطمینان بیشتر برید!

انشالله موفق و خوشبخت باشید!

تصویر هانا
نویسنده هانا در

خیلی جالبه دخترا نظرشون اینه سوئ تفاهم پیش اومده که قابله رفعه آقایون میگن کلا مورد داره دختره چقد تضاد داره نظرات cool

به نظرم به حرف ما خانوما گوش کن cheeky

تصویر نیمااا

 ماشالا کارمند هستین و دیگه از اون حالت خامی و بیتجربگی تا حدودی بیرون اومدین . من خودم همسن شما هستم کارمند و متاهل . یه نصیحتی بهت میکنم  امیدوارم اثرگزار باشه و قبولش کنی . این خانواده به دردت نمیخورن . یقین حاصل کن بعدا به مشکل بر میخوری . خالا محض اطمینان شما یه مساله کوچیکی درست کن یا یه حرف یکم مساله دار بزن  ببین واکنششون چیه . خودت حساب دستت میاد .

تصویر شبنم73
نویسنده شبنم73 در

خب سوتفاهم پیش اومده اونا ی فکری می کنن شما ی فکری می کنید سعی کنید حلش کنید تو ازدواجم از این اتفاقا زیاد می افته بخوای نخوای پس فردا که ازدواج کردی خیلی پیش میاد که سر چیزای الکی مثه الانتون ی ماجرا درست بشه سعی کنید حلش کنید

تصویر آقا حمید

یه چی بگم ناراحت نمیشی؟

این خونواده آشغال هستن و به دردت نمیخورن، هنوز هیچی رسمی نشده اینجوری دارن خودشون رو نشون میدن دیگه وای به حال بعدا

خونواده ای که دنبال حرف و بهانه و سوراخ کج میگرده فردا تو زندگیت هم آرامشی برات نمیذاره

ازدواج هم که بکنی مثلا یه بار به بابای طرف آهسته سلام کنی سر همین موضوع دعوا داستانها خواهی داشت

دختری هم که با یه بهانه های الکی میگه دوستت ندارم و اینقدر برخورد عصبی باهات میکنه زن زندگی برات نمیشه (از من گفتن بود دیگه خود دانی)

بنا به تجربه خودم میگم که سطح فرهنگ و شعور این خونواده ای که شما میخوای بری دخترشون رو بگیری خیلی پایینه و خیلی خیلی دهنی و خاله زنکی هستن

دوست داشتن رو بیخیال بابا، 2 روز دیگه تو زندگیت نالون میشه، برو سراغ یکی دیگه

تصویر سوگل
نویسنده سوگل در

جناب دکتر حمید بهتر نبود یکم مودبانه تر صحبت می کردید؟؟؟!! یعنی چی که اون خونواده آشغال هستن؟؟!!

شما که اون ها رو نمی شناسید و نمیدونید نیتشون چی بوده اصلا کار خوبی نکردید که یکطرفه به قاضی رفتید و تهمت زدید!!

 

تصویر هانا
نویسنده هانا در

حق دارید ناراحت باشید اونا نباید اینکارارو بکنن ولی بذارید پای بی تجربگیشون احتماله زیاد شما اولین تجربه این خانومید برا همین خیلی میترسه و حساسه و توقعش بالاس از خواستگاری یه جورایی رویایی به خواستگاری فک میکنه نه واقعی بهتره همینجور که هست درکش کنید برید پیشه یه مشاور ایشون شدیدا ترس داره و دلیلشم شما نمیدونی شاید مشکلی برا کسی پیش اومده و دیده ترسیده یا چیزایی شنیده که احساسشو منفی کرده ازش ناراحت نباشید اون نمیخواد شمارو له کنه اون خودش الان دریای استرسه براش کادو بگیرید اگر دوسش داریدو ارزششو داره واقعا اون خواستگاریه رویاییو بهش هدیه بدید براش کادو بخرید با محبت و دیده مثبت برید تا ازش جوابو بگیرید یا یه جا باهاش قرار بذارید واقعا تلاشتونو بکنید دیدشو مثبت کنید بذارید واقعا احساسای دخترونشو داشته باشه اون حسه ناز کردنشو داشته باشه نزنید تو ذوقش آخه کی پس این حسشو ارضا کنه زود با یه مشکل از کسی که دوسش دارید نگذرید تو زندگی میخواید چکار کنید با اون همه مشکلاته احتمالی میخواید با هر مشکلی و بحثی احساسه له شدن کنید؟یکم محکمتر باشید انقد حساس نباشید بذارید باهاتون راحت باشه اگر واقعا دوسش داری بازم براش تلاش کن خداقلش اینه که وجدانت راحته برا چیزی که دوسش داشتی زحمتتو کشیدی 

تصویر hooman3838
نویسنده hooman3838 در

ممنون از حس خوبی که بهم دادین

 

تصویر tandis
نویسنده tandis در

سلام .

من که راستشو بگم اصلا به این خانوم و خانواده ش حق نمی دم . شما هم اگه بخوای الان به خاطر اشتباه نکرده عذرخواهی کنی توی بد تله ای میفتی . طوری که دیگه از این به بعد یا باید موبه مو حرفهای این خانوم و خانواده ش رو انجام بدی و غلام حلقه به گوش باشی یا اینکه اوضاعت همینه و یه روز خوش نداری .

به نظر من یه روزی رو خودت و خانواده ت تعیین کنید برای خواستگاری و مادرت تماس تلفنی بگیره با مادر ایشون و بگه اگه اجازه میدین ما فلان تاریخ مزاحم بشیم . اگه مادرش حرفی نداشت برید خواستگاری وگرنه قیدش رو بزن تا خود دختر خودش بیاد دنبالت . دنبالتم نیومد دیگه کاری باهاش نداشته باش و رابطه رو کات کن . این جور دخترها و خانواده ها یه روز خوش برای شوهر نمیزارن .

تصویر Minoo28
نویسنده Minoo28 در

برو خواستگاریش

تصویر ezdewaj
نویسنده ezdewaj در

باسلام

از اینکه سوال خود را در سایت جنبش نت مطرح کردید متشکریم.

دو اصل را متذکر میشوم:

1- اصل تاثیر خانواده : در همسر گزینی باید تاثیر خانواده اصلی مورد توجه قرار گیرد و بدون هماهنگی و موافقت و رضایت خانواده اصلی کارها درست پیش نخواهد رفت و قطعاً به سر انجام خوبی نخواهد رسید[1].

در جریان شما خانواده دختر حق یا ناحق از دست شما ناراحت شده اند، اگر به آنها حق می دهی و می توانی، پس عذر خواهی رسمی کن و مراحل ازدواج را دنبال کن. البته این عذر خواهی تبعات بعدی خواهد داشت و بنابر گفته خودتان سخت است. "ولی از این رفتارش دچاره شک و تردید شدیدی شدم. اگه سره یه مسئله خیلی ساده اینجوری کرد. فردا بریم خواستگاری هزار جور مسئله دیگه پیش میاد. منم نمیتونم تحمل کنم. از اینکه حقو بهم نمیده ناراحتم".

 2- اصل برداشت اولیه: برداشتهای اولیه واقعاً اهمیت دارند، این برداشت ها باثبات هستند و می توانند تفکر ما را درباره دیگران و تعامل، رفتار و روابط آینده ما را با آنها عمیقاً تحت تاثیر قرار دهند[2].

برداشت اولیه و ناراحتی کم اهمیتی که به وجود آمده هر چند قابل اغماض است؛ ولی قطعاً در ذهن طرفین می ماند و راحت ترین راه این است که طرفین گذشت و ببخش کنند. و گرنه سخت ترین و آخرین راه فراموشی دختر است.

برادر عزیز، متعجبم بعد از دو سال چگونه همدیگر را نشناختید، پس در این مدت طولانی چگونه همدیگر را نشناختید؟!

وفقکم الله

_____________________________

[1].فنون همسر گزینی، حسینی بیرجندی.

[2]. روان شناسی اجتماعی، بارون.