اختلاف فرهنگی

18:51 - 1394/10/12

با سلام و احترام
لطفا  در رابطه با مشکلم منو راهنمایی بفرمایید. من دختری 35 ساله هستم و دانشجوی دکتری یکی از دانشگاهای تراز اول دانشگاه هستم. حدود پنج ماه پیش با اقایی اشنا شدم که ایشان هم دانشجوی دکتری از یه دانشگاه دیگر بود . با توجه به این که من طک مشکل بیماری داشتم در  همون جلسه اول بهشون گفتم و ایشان هم گفتن باید تحقیق کنندو اینکار راهم کردند و گفتند  و  با هزاار جور شک و تردید قبول کردند. ام مشکل اینجاست که این اقا به هیچ وجه از مورد  بیماری خودشون نگفتن و جلسات بعد که از این که در مورد بیماری من تحقیقرکرده بودند از مشکل خودشون گفتن اون نه کامل بعدها دقیق تر در جریان مشکلشون قرار گرفتم. حتی قبل از این که از موضوع خودشون با خبر بشوم بهشون گقته بودم حاضر نیستم که کسی بخواد با ترحم با من ازدواج کند و ایشان هم گقتند اصلا چنین چیزی نیست. حالا این بماند که با خانوادش امدن منزل و پدرم ایشون را دیدند گفتن پسر پسر خوبیه و اهل هیچ فرقه  موردی نیست. وقتی ما رفتیم منزلشون شوکه شدم هم خودم و هم خانوادم . تا دو هفته افسرده شدم  وضع زندگیشون افتضاح بود. پدرم معتقد بود جون پسر خوبیه میشه با این مورد کنار امد، ما تا دو ماه صبر کردیم که اشنا بشیم البته با اجازه خانوادها، بعد از قرار خواستگاری و بله بران در یک حلسه گذاشتیم و انگشتر و چیزای لازم برای عقد هم خریدیم. منتهی وقتی سر مهریه این چیزاها بحث شدو چونه زنی شدید صورت گرفت تا نهایت عموی ایشون داد زدن گفتن تمومش کنید یعنی تا چند دقیقه سکوت کردن وضع کاملا غیر عادی بود خلاصه اینکه خانوادم از این حرکت بسیار ناراحت شدن و میگن این خانواده زمین تا اسمان با فرق دارن و ما هم کفو هم نیستیم البته منم قبلا جوابم قطعی بود تو شک و و تردید افتادم. خانوادم میگن که اینا وقتی جلسه خواستگاری اینطوری هستن وای به حال ادامش. لطفا تظراتتون بگید
ممنو

http://btid.org/node/82567
تصویر NEYMAR11
نویسنده NEYMAR11 در

چون مهریه هدیه هست پس پسر باید تعیینش کنه
شما اگه مهریه مورد تاییدتون نبود قبول نکنید تا اون پسر هم بره سراغ نفر بعدی

تصویر میلاد 28

به شما تبریک  میگم بابت تحصیل  دوره دکتری دانشگاه تراز اول ایران .لیاقت شما هم همچین پسرای باهوشی مثل شماست .

تصویر خانم آسمان

حقیقتش من تا حالا چونه زنی تو بله برون رو ندیدم تو اشناهای ما دختر پسرها قبلش به توافق میرسن و خانواده ها در جریانن و شب خواستگاری و بله برون معمولا یه مراسم بدون دعوا و بحث برگزار میشه.
حالا اینکه این اقا ماجرای بیماریشون رو اول به شما نگفتن رو بذار پای غرور مردونه اش شما صداقت خودت رو نشون دادی که اول از همه حقیقت رو گفتی حتما هم خیلی این اقا غبطه خورده که شما شجاع بودین و تونستین انقدر راحت مشکلتون رو بگین ولی اون جرات نکرده بگه.
ولی من جای شما بودم میرفتم پیش مشاور چون ما نه از بیماری شما و ایشون خبر داریم نه از نزدیک در جریان  اختلاف فرهنگی شما هستیم.
اخلاق عموی عروس و داماد رو هم نمیشه به طور مطلق به خانواده طرف نسبت داد مثلا ممکنه بابای من ادم اروم و محترمی باشه ولی عموی من ادم عصبی ای باشه یا از کجا معلوم عموی اون اقا از وصلت شما ناراضی نباشه و چشمش دنبال اینه که این اقا بره دختره خودش رو بگیره و هزار تا دلیل دیگه.
اینطوری که من تو اطراف دیدم همیشه یه عده از خاله ها و عمه ها و عموها میخواستن خودشیرینی کنن تو خواستگاریها که میزان علاقشون رو به بچه خواهر برادرشون ثابت کنن ولی باعث ایجاد یه خاطره تلخ شدن و همیشه همه ازشون به بدی یاد میکنن ممکنه شما سالی یه بار هم عموی این اقارو نبینین.
به هر حال این اقا حتما پشت کار خوبی داشته که تونسته تو این خانواده به اینجا برسه و حالا بسته به رشته اش حتما در اینده از نظر مالی خیلی عالی تر میشه و حالا شما ادم استثنایی بودی که تو یه خانواده خوب از لحاظ مالی بزرگ شدی و زندگی این اقا براتون عجیب به نظر میرسه ولی اگه یه ذره تحقیق کنی معمولا ادمهای موفق از همین خانواده ها بیرون اومدن و به خاطر اینده خوبی که دارن میشه از گذشته شون چشم پوشی کرد.

تصویر Fatemeh.z
نویسنده Fatemeh.z در

تو تصمیم گیری نباید عجله کنید چه در رد ایشون چ در قبول کردنشون.
شما نیاز به شناخت بیشتری از ایشون دارید ...البته 5 ماه زمان کمی نیست و معمولا شخصیت طرف مقابل رو میشه تا حدودی فهمید.اما خب ما نمیدونیم کمیت و کیفیت رابطه شما چطور بوده ک تصمیم گیری قاطعانه رو براتون امکان پذیر نکرده..
صداقت نکته ی خیلی مهمیه ک باید بهش توجه کنید اگر در مورد بیماریشون پنهونکاری کردن نیاز ب تامل بیشتری در مورد شخصیت ایشون دارین...

تصویر Ba.nu
نویسنده Ba.nu در

شما از مشكل بيماريتون ب ايشون گفتين ك بايدم ميگفتين و اين آقا حق داشت بدونه ولي اون از شما قايم كرده و خودتون گفتين ك بخاطر بيماريتون شمارو كلي تحقير كرده،من اصلا ب جنبه هاي ديگه و دعوا سر مهريه توجهي نميكنم و نظري نميدم چون اين مشكلو خيليا دارن،اما اين آقا با وجود تحصيلات عاليه(!)و سني تقريبا نزديك ٤٠ ب اين شعور نرسيده ك يا يك چيزيرو قبول نكنه يا تحقير و سركوفت نزنه با وجود اينكه خودش ميدونه ك خودشم بيماري داره ك از شما قايم كرده،بنظر من بيشتر فكر كنيد و سن بالاي خودتون رو قويترين انگيزه براي قبول اين ازدواج قرار ندين.

تصویر ناشناس905

ممنون از نظرات دوستان
بله اقا ایمان قطعا انگیزه و حس ازدواج با افزایش سن کاهش پیدا میکنه

تصویر iman70
نویسنده iman70 در

یه چیزم هست که سنتون رو در نظر بگیرید. تنها بودن بهتر از یه شوهر بد داشتن هست ولی بی جهت هم نباید خواستگار رو رد کرد.

تصویر iman70
نویسنده iman70 در

 به نظرم اختلافاتون زیاده البته بیشتر پسر ملاکه که در مقابل این رفتار عموش چکار کرده ایا تایید کرده کارشو یا نه . با توجه به سن الان پسر که احتمالا نزدیک شماست به نظرم درامدش ملاک بهتری باشه تا وضع خونه پدرش
 یه سوال واسم پیش  اومده لطفا جواب بدین اینکه تمایل الان و زمان 23-24 سالگی شما یه اندازست یا تغییر کرده؟ در مورد خودم میگم نه شما فک میکنم وقتی سنم بره بالای سی دلیل اونچنانی واسه ازدواج ندارم؟ احساس میکنم اون موقع انگیزه ها بسیار کم میشه -ممنون

تصویر susan2000
نویسنده susan2000 در

من با شما کاملا موافقم تو سن پایین چه دختر چه پسر بیشتر به عشق و علاقه اهمیت میدن و این خودش خیلی تو روحیه اثر داره . یه دختر تو سن پایین. به این اهمیت نمیده که طرفش پولدار باشه و سخت درگیر هیجانات عاطفیه اما تو سن بالا تر میفهمه که عشق حقیقت نداره مخصوصا اگه زخم عاطفی داشته باشه اون موقست که معیارش هم برا ازدواج تغییر میکنه اما این معیار نیاز جنسی نیست پوله دخترا مردای پولدارو ترجیح میدن چون پول خلا عاطفیشونو پر میکنه.

تصویر iman70
نویسنده iman70 در

خواهش میکنم خانم دکتر . اره خب در مورد پسرها به نتیجه رسیدم خواستم در مورد خانم ها بدونم. من فکر میکنم تمایلات هم خیلی فرق میکنه ازدواج یه بخش خیلی زیادیش روی همون احساسات باید شکل بگیره عقل فقط زمانی بحثش میاد که شما بدیهای طرف رو هم بخوای ببینی که با احساس نمیشه دید. ولی وقتی سن خیلی بالا میره عقل بیش از حد میاد وسط. مثال میزنم این چیزی که شما میگین پسرهای سن بالا دنبال دختر ترگل ورگل میرن یا دنبال مادیات دختر هستن دقیقا بخاطر همینه که خیییلی احساس رو کنار زدن و عقلانی فک میکنن عقلم میگه منافع خودت رو در نظر بگیر در حالیکه احساس هم باشه منافع جمعی رو در نظر میگیره. پسر سن بالا بیشتر دیدین دنبال مادیات دختر باشه یا سن پایین ؟ 
البته یه چیز دیگم که جدیدا بهش رسیدم اینه که سن که خیلییی بالا بره(برای پسر سی سال) اون جراحتهای عاطفی که طی این مدت چند سال متحمل شده همه تو تصمیم گیریش دخیل میشه مثلا اگه پایبند به خونواده بوده و سمت هیچ دختری نرفته 5-6 سال از اون روزهای رویایی که میتونست کنار همسرش باشه نبوده و همین خلا باعث میشه سختگیر بشه بگه من اینهمه زجر کشیدم حالا چرا یه دختر خوشکل نگیرم یا کسی که رابطه نامشروع داشته و نتونسته تحمل کنه اینم در واقع جراحت عاطفی داشته. تو این مسیر تونسته با کسایی دوست بشه که فکرشم نمیکرده پس واسه ازدوج میگه منکه اونجا با همچین کسی دوست بودم الانم با هرکسی ازدواج نمیکنم یا حتی تا زمانیکه از طریق نادرست داره تامین میشه اصلا نمیاد سمت ازدواج. من دوستم همین چند مدت پیش از یه دختر خواستگاری کرد دختر گفت نه تو چیزی نداری. حالا میگه دکترا قبول بشم میرم سراغش اگه ازدواج نکرده بود اگرم که کرده بود نمیدونم چی میشه ولی منکه صحبت میکردم معلوم بود دلش شکسته به من میگفت سمت دختر رفتی به هیچ وجه همه احساستو یه دفعه بهش نگو و... اینا همش تو تصمیم گیری های ادم تاثیر میذاره. بیشتر از اونچه فکرشو میکنیم تاثیر داره. اینهارو نوشتم تا بگم نوع نیازها خیلی فرق میکنه هرچی سن پسر بالا بره نیاز عاطفیش کمتر میشه و نیاز جنسی جاشو میگیره. 

تصویر خانم آسمان

ببخشید من جواب میدم اقای ایمان معمولا تمایلات فرق زیادی نمیکنه فقط دید ادمها تو سن های بالاتر فرق میکنه و دیگه احساسی فکر نمیکنن و بیشتر     تصمیم هاشون منطقی هست.
فکر کنم قیاس کردن حس خانم ها با اقایون درست نباشه شما برای اینکه نتیجه درست تری بگیرین بهتره از تجربیات اقایون بالای سی استفاده کنین.
 

تصویر amir_mahdi
نویسنده amir_mahdi در

معیار _ گزینه

 

دو تا مورد مهم تو تصمیم گیری هستن و درسی هست به نام MCDM که با توجه به معیار  و گزینه بهترین تصمیم ُ میگیره حالا شما با توجه به معیارهایی که دارید و گزینه های موجود  چیکار میخواید بکنید ؟!

البته قبل از تصمیم گیری شما می تونید برخی از موراد و حذف کنید مثلا به این نتیجه میرسید که اصلا ازدواج اینطوری و عطاشُ به لقاش بخشیدم ، پس اگر فضا اینطوریه و میشه همون اول ی سری گزینه رو حذف کنید پس حذف کنید ...

 

شما شاید عموی این اقا رو سالی یکی یا دوبار ببینید ، ولی با پدر مادرش و ... زندگی خواهید کرد و ی جورایی جز اون خانواده میشید اگر با شناختی که از خودتون این شرایط قابل تحمل ی گام بشیتر بردارید واسه شناخت بیشتر وگرنه که به نظر بنده ( که فقط نظره) به صلاح نیست
شاد باشید