ویژگی‌های جوانان

20:09 - 1395/08/17

و روشهای تربیت اسلامی در کلام امام رضا(ع)(1)

ابومصطفی تبریزی

مقدمه: وجود میلیونها جوان و ده ها هزار مدیر و مربی تربیت شده در پرتو فرهنگ و معارف قرآن و اهل بیت( می تواند آیندة انقلاب اسلامی و حرکت کشور ما را به سوی اهداف بلند الهی تضمین کند و برای سعادت دیگر جوامع، الگویی شایسته باشد؛ چراکه همواره سالمندان به پشت سر نگاه دارند؛ ولی جوانان رو به آینده حرکت می کنند.

دشمنان مستکبر ما این حقیقت را تشخیص داده و برای پنجاه سال آیندة ما نیز نقشه ها کشیده اند و با تمام توان تلاش می کنند تا این قشر عظیم و پر انرژی ما را در مسیر اهداف خود به کار گیرند. به این جهت، در روایات برای نظارت، تربیت و توجه به نسل جوان تأکیدات فراوانی شده است. امام صادق(ع) به «مؤمن طاق» فرمود: «عَلَيْكَ بِالْأَحْدَاثِ  فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى كُلِّ خَيْر؛[1] به سراغ جوانها برو که آنها در كار خير سریع تر و پيشقدم اند.».

و در کلام دیگری در مورد اهمیت جذب نسل جوان و حفظ و حراست آنها از گروه های منحرف می فرماید: «بَادِرُوا أَحْدَاثَكُمْ  بِالْحَدِيثِ قَبْلَ أَنْ تَسْبِقَكُمْ إِلَيْهِمُ الْمُرْجِئَةُ؛[2] برای آشنایی جوانان به حدیث اقدام کنید، قبل از اینکه مرجئه (یکی از گروه های انحرافی) بر شما پیشی گیرند (و جوانان شما را منحرف سازند).»

مدیریت جوانان در حکومت نبوی(ص)

پيامبر اكرم(ص) در گزينش كارگزاران حكومت اسلامى خویش بيش ترين ارزش را براى شايستگى، تعهّد، ايثار و تقوا قائل بود و به همين جهت، در انتخاب جایگزین خود، اعزام مبلّغ، انتخاب استاندار و حتى براى سخت ترين عرصه هاى نظامى، از نيروهاى جوان و تازه نفس متعهّد، مدبّر و با ايمان که بلوغ معنوي و عقلاني خود را ثابت كرده بودند، بهره مى گرفت.

الف) فرماندهی جوان 18 ساله

حضرت رسول(ص) در گزيش فرماندهان نظامى نيز به لياقت، تدبير و ايمان آنان اهميت مى داد و در اين عرصه، براى جوانان شايسته ارزش ويژه اى قائل بود. آن حضرت در مواردى كه خود شخصاً فرماندهى سپاه را بر عهده نمى گرفت، از وجود جوانان دلير و متعهد بهره مى برد كه البته اين حركت موجب رنجش برخی افراد مسنّ و طعنة منافقین مى شد.

در سال دهم هجرت حضرت «اسامة بن زید بن حارثه» هجده ساله را به فرماندهى بزرگ ترين سپاه اسلام برگزيد. گفتارهاى طعن آميز و ناراحت كنندة عده اى از مسلمانان سابقه دار چنان پيامبر(ص) را خشمگين كرد كه آن گرامى بر منبر رفت و بعد از ستايش خداوند فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ! فَمَا مَقَالَةٌ بَلَغَتْنِي عَنْ بَعْضِكُمْ فِي تَأْمِيرِ أُسَامَةَ، وَ لَئِنْ طَعَنْتُمْ فِي تَأْمِيرِي أُسَامَةَ فَقَدْ طَعَنْتُمْ فِي تَأْمِيرِي أَبَاهُ مِنْ قَبْلِهِ، وَ ايْمُ اللَّهِ إِنَّهُ كَانَ لِلْإِمَارَةِ لَخَلِیقاً، وَ إِنَّ ابْنَهُ مِنْ بَعْدِهِ لَخَلِيقٌ لِلْإِمَارَةِ؛[3] اى مردم! اين چه گفتارى است كه در مورد نصب اسامه [به فرماندهى سپاه] از برخى مى شنوم؟ اگر فرماندهى اين جوان را مورد طعن قرار مى دهيد، [تازگى ندارد] شما قبلاً در مورد نصب پدرش نيز اينگونه برخورد كرديد. به خدا سوگند! ديروز پدر اسامه شايستگى فرماندهى را داشت و امروز خودش لياقت دارد.»

ب) استاندار جوان مکه

بعد از تثبیت اسلام، رسول خدا(ص) و مسلمانان آرزو داشتند شهر مقدس مكه را فتح كنند و خانة خدا را از وجود بتها پاك سازند و در فضايى امن، آسوده به زيارت كعبه بپردازند. خداوند متعال اين آرزو را در سال هشتم هجری عملى ساخت و رسول خدا(ص) به همراه مسلمانان، با اقتدار كامل شهر مكه را فتح كردند. هنگام مراجعت، حضرت از ميان مسلمانان «عتاب بن اسيد» را كه جوانى نورسيده؛ ولى شايسته بود، براى منصب حساس استاندارى مكه برگزيد و به او فرمود: «يَا عِتَابَ أتَدْرِى عَلَى مَنْ أَسْتَحْمِلْتُكَ، أسْتَحْمِلْتُكَ عَلَى أهْلِ اللَّهِ عَزَّوجَلَّ وَلَوْ أعْلَمُ لَهُمْ خَيْراً مِنْكَ أَسْتَحْمِلْتُهُ عَلَيْهِمْ؛[4] اى عتاب! آيا مى دانى تو را بر چه كسانى رياست بخشيدم؟ من تو را به فرماندارى شهر مكه و حرم اهل  الله برگزيده ام. اگر در ميان مسلمانان (سالمند يا جوان) كسى بهتر از تو مى يافتم، هر آينه او را برمى گزيدم.»

اين انتخاب پيامبر(ص) سبب شد تا ريش سفيدان و رجال بزرگ مكه رنجیده، در مقام اعتراض به این گزينش بگويند: «محمد همواره ما را تحقير مى كند. او كار را به جايى رسانده كه جوان نورسيده اى را كه بيش از هجده سال ندارد، بر ما حاكم مى كند و به ما ريش سفيدان مكه كه تجربه داريم و سنى از ما گذشته است و سالها مجاور حرم امن خدا بوده ايم، توجهى نمى كند.»[5]

رسول گرامى اسلام(ص) براى اثبات انتخاب صحيح خود و پاسخ معترضان، فرمود: «وَ لَا يَحْتَجَّ مُحْتَجٌّ مِنْكُمْ فِي مُخَالَفَتِهِ بِصِغَرِ سِنِّهِ فَلَيْسَ الْأَكْبَرُ هُوَ الْأَفْضَلَ بَلِ الْأَفْضَلُ هُوَ الْأَكْبَرُ وَ هُوَ الْأَكْبَرُ فِي مُوَالَاتِنَا وَ مُوَالَاةِ أَوْلِيَائِنَا؛[6] هرگز كسى كم سن و سال بودن عتاب را دستاويز قرار ندهد. آن کس كه از نظر سنى بزرگ تر است، برتر نيست؛ بلكه برتر آن است كه از نظر كمالات معنوى بزرگ باشد. اين جوان در دوستى و اطاعت از ما و دوستان ما و مخالفت با دشمنان ما تلاش بيش ترى دارد و اين ارزش و مقام، او را بالا برده است. به اين جهت، من او را به فرماندارى شهر شما انتخاب كردم.»[7]

عتاب تا آخر عمر پيامبر(ص) در همان سمت انجام وظيفه كرد و به توفيقات درخشانى نيز دست يافت. او علاوه بر ادارة شهر مكه، مراسم پر شكوه حج را نيز به طرز شايسته اى اداره مى کرد. از اين رو، همگان به انتخاب درست پيامبر(ص) پى بردند.‌

امام زمان(ع) و دولت جوانان

طبق روایات ما، بخش اعظم اصحاب حضرت مهدی(ع) عمدتاً جوانان هستند و کارگزاران و اعضای دولت آن گرامی بیش تر از جوانان خواهد بود. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «أَصْحَابُ الْمَهْدِيِّ شَبَابٌ لَا كُهُولَ فِيهِمْ إِلَّا مِثْلَ كُحْلِ الْعَيْنِ  وَ الْمِلْحِ فِي الزَّادِ وَ أَقَلُّ الزَّادِ الْمِلْح ؛[8] یاران مهدی(ع) جوان هستند و در میان آنها پیر نیست، مگر مثل سرمة چشم و یا به اندازة نمک در زاد و توشة سفر.» که معمولاً نمک کم ترین وسیلة همراه مسافر است.

همان ‌گونه که جوان مظهری از نشاط، معنویت، محبّت، تلاش و معرفت است، حکومت سبز و سراسر نشاط حضرت مهدی(ع) نیز عرصة درخشش جوانان خواهد بود و این طراوت و شادابی در سطح جهان گسترده خواهد شد. حتی خود حضرت نیز به صورت جوانی شاداب و پر انرژی ظاهر خواهد شد.

«اباصلت هروی» از امام رضا(ع) در مورد علامت حضرت مهدی(ع) در زمان قیام پرسید، حضرت فرمود: «عَلَامَتُهُ أَنْ يَكُونَ شَيْخَ  السِّنِ  شَابَّ  الْمَنْظَرِ حَتَّى إِنَّ النَّاظِرَ إِلَيْهِ لَيَحْسَبُهُ ابْنَ أَرْبَعِينَ سَنَةً أَوْ دُونَهَا وَ إِنَّ مِنْ عَلَامَاتِهِ أَنْ لَا يَهْرَمَ بِمُرُورِ الْأَيَّامِ وَ اللَّيَالِي حَتَّى يَأْتِيَهُ أَجَلُهُ؛[9] نشانة آن حضرت این است که از نظر سن پیر؛ ولی از نظر ظاهر جوان است، به حدی که اگر کسی به او توجه کند، او را در سن 40 یا کم تر می‌یابد و از نشانه های دیگر او این است که به گذشت روزها و شبها پیر نمی‌شود تا زمانی که وقت رحلتش فرا رسد.» طبق این حدیث، حضرت در عصر ظهور، به صورت جوان و با تمام نشاط و قدرت جوانی خواهد بود؛ گرچه عمر درازی از او گذشته باشد.

با توجه به نکات فوق، در هر جامعه ای نسل جوان گنجینه های سرشاری هستند که حفظ و مراقبت و نظارت ویژه ای لازم دارند، وگرنه این سرمایة ارزشمند و فرصتهای مناسب به تهدیدهای جبران ناپذیری تبدیل خواهد شد. مدیران و متولیان جامعة اسلامی برای حفظ و حراست از نسل جوان باید سرمایه گذاری کنند و این گروه فعال و پرشور را با رفتار حکیمانه، تکریم شخصیت و احترام به نیازهای آنها، به اهداف مطلوب هدایت کنند و جامعة آینده را از نظر سلامتی و حفظ ارزشها بیمه نمایند. آری:

به روزگار جواني درود باد، درود
كه دورة خوش من، دورة جواني بود[10]

دو ویژگی مهم جوانان

قبل از پرداختن به روشهای تربیت جوانان از منظر امام رضا(ع)، شایسته است به دو ویژگی مهم دوران جوانی توجه شود که در مسیر تعلیم و تربیت جوانان راهگشا و مفید است.

الف) حقیقت‌جویی

پيامبر(ص) پاكي فطرت، حق طلبي، آرمان خواهي و اهميت جوانان را در انس معنوي آنها با اسلام، اينگونه بيان فرموده است: «اُوصِیْکُمْ بِالشَّبَابِ خَیْراً ثَلَاثاً؛ فَإِنَّهُمْ أَرِقُّ أَفْئِدَةً! أَلَا وَ اِنَّ اللَّهَ أَرْسِلْنِی شَاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً؛ فَخَالَصَنِی الشُبَّابُ وَ خَالَفَنِی الشُّیُوخُ؛[11] من به شما دربارة جوانان توصيه به خير و نيكي مي‌كنم؛ چراكه آنان نازك و پر عاطفه‌اند. خداوند مرا به پيامبري و بشارت و انذار برانگيخت. جوانان به من گرويدند [و ياري‌ام كردند]؛ اما بزرگسالان به مخالفت با من برخاستند.»

امام صادق(ع) این سخن رسول خدا(ص) را اینگونه توضیح می دهد: «قَلْبَ الشَّابِّ  أَرَقُّ  مِنْ قَلْبِ الشَّيْخِ؛[12] همانا دل جوان نازك‌تر از دل پيران است.»

ب) پایداری آموزش

آموزش در سنین پایین پایدارتر و ماندگارتر است. امام علی(ع) می فرماید: «الْعِلْمُ فِي الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِي الْحَجَرِ؛[13] دانش‌اندوزی در دوران کودکی، همانند نقش بر روی سنگ، ماندگار است.»

با توجه به این نکات، مسئولیت ما را در جهت دهی و برنامه ریزی برای رشد این سرمایة بزرگ و گنجینة بی پایان چندین برابر افزایش می دهد.

روشهای تربیت جوانان

در این مجال به برخی نکته هاى مهم تربیتى در رشد و بالندگی نسل جوان، در پرتو رهنمودهاى اسلامی، به ویژه کلمات امام رضا(ع) مى پردازیم.

1. احترام و تقویت عزت نفس

احترام به شخصیت، نیاز اساسى و طبیعى یک جوان است. همچنان که انسان به آب و غذا نیازمند است، براى ارضاى حس خویشتن دوستى، تشخّص طلبى، عزّت نفس و افتخار به شخصیت خود، به احترام و محبّت والدین و مربیان نیاز شدید دارد.

امام رضا(ع) در مورد آثار اظهار دوستى به دیگران مى فرماید: «التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ؛[14] ابراز دوستى و محبّت به دیگران، نیمى از خردورزى است.» احترام به دیگران، از جمله به نوجوانان و جوانان، روشى پسندیده و موافق با فطرت آنهاست؛ زیرا انسان از احترام لذّت مى برد و به احترام کننده علاقمند مى شود.

تقویت عزت نفس

«امیة بن علی» نقل می کند: «در سالی که امام رضا(ع) حج به جای آورد و سپس به خراسان رفت، من در مکه همراه امام بودم که امام جواد(ع) نیز همراهش بود. امام رضا(ع) با خانة کعبه وداع کرد. وقتی طوافش تمام شد، به طرف مقام [ابراهیم] رفت و در آنجا نماز گزارد. امام جواد(ع) به همراه موفّق (غلام حضرت) طواف می کرد که به طرف حجر [اسماعیل] رفت، در آنجا نشست و این امر مدتی طول کشید. موفّق به ایشان عرض کرد: جانم به فدایت باد! برخیز. حضرت فرمود: برنمی خیزم تا وقتی که خدا بخواهد. و در چهره اش غم نمایان شد. موفّق خدمت امام رضا(ع) رفت و عرض کرد: جانم به فدایت باد! فرزندتان در حجر نشسته است و برنمی خیزد. امام رضا(ع) به طرف ایشان آمد و فرمود: برخیز ای حبیب من! امام جواد(ع) عرض کرد: چگونه برخیزم، در حالی که شما با کعبه چنان وداع می کنید که گویا هرگز به سویش باز نمی گردید؟ امام رضا(ع) [برای بار سوم] فرمود: برخیز ای حبیب من! تا امام جواد(ع) برخاست.»[15]

از این حدیث معلوم می شود که امام رضا(ع) چگونه با جملات محبّت آمیز و صبر و حوصله فرزند خردسالش را قانع کرد.

«ابوالحسین بن محمد بن ابی عباد» از کارگزاران حضرت رضا(ع) می گوید: امام همواره از فرزند جوانش محمد، با کنیه [که نزد عرب علامت بزرگداشت و احترام است] نام می برد و می فرمود: ابوجعفر به من چنین نوشت و من به ابوجعفر چنین نوشتم. با آنکه امام جواد(ع) در مدینه به سر می برد و نوجوان بود، حضرت رضا(ع) وی را بسیار احترام می کرد و نامه هایی که از حضرت جواد(ع) به ایشان می رسید، با کمال بلاغت، محبّت و نیکویی پاسخ می داد.[16]

ابراز محبّت

معمولاً والدین فرزندان نوجوان خویش را دوست دارند و از هر راهى سعى می کنند به آنان مهر و محبّت خود را نشان دهند؛ اما آنچه که در جذب و تربیت نسل جوان تأثیر بیش ترى دارد، اظهار این محبّت است. ابراز محبّت به جا و مناسب، بسیارى از مشکلات، ناهنجاریها، افسردگی‌ها و ناسازگاریهاى نوجوانان و جوانان را حل مى کند؛ چراکه آنان تشنة محبّت اند و با ابراز محبّت، از رفتارهاى ناشایست بی نیاز می شوند. محبّت و ابراز آن به فرزندان را در سیرة امامان، به ویژه حضرت رضا(ع) به وضوح مى توان مشاهده کرد. هنگامى که آن حضرت مى خواست به فرزند نوجوان خود ابراز محبّت کند، با جملات زیبایى که اوج محبّت آن حضرت را نشان مى داد، چنین مى فرمود: «بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، أَنْتَ  لَهَا يَعْنِي  الْإِمَامَة؛[17] پدر و مادرم فدایت! تو براى مقام امامت شایستگى دارى.»

2. اعتماد به جوانان

اعتماد به جوانان از دیگر روشهای امام رضا(ع) در رشد جوانان می باشد. امام هشتم(ع) در مدینه ادارة امور خویش را عملاً به فرزندش واگذار می کرد و حضرت جواد(ع) با وجود نوجوانی، به خوبی از عهدة این امر بر می آمد.

«حنان بن سدیر» می گوید: «... پیوسته حضرت جواد(ع) با اینکه نوجوان بود، ادارة امور حضرت رضا(ع) را در مدینه بر عهده داشت و به خادمان حضرت امر و نهی می کرد وهیچ یک از خدمتگزاران با وی مخالفت نمی کردند.»[18] یعنی حضرت جواد(ع) به خوبی مدیریت می کرد و جایی برای مخالفت باقی نمی گذاشت.

ما نیز هرگاه احساس کنیم جوانان می توانند امری را درست مدیریت کنند، حتماً به آنان واگذاریم که جوانان شایسته و متعهد، مدیران آینده خواهند بود. این شیوة امام رضا(ع) برگرفته از سیرة اجداد طاهرینش، به ویژه رسول گرامی اسلام(ص) بود که آن حضرت نیز تکریم و تشویق جوانان در جامعة اسلامی را سرلوحة برنامه هایش قرار می داد. توجه به نظرات جوانان، مشورت با آنان، زودتر سلام کردن به آنان، هدیه دادن، تشویق و تشکر از فعالیتهاى مثبت آنان، از جلوه هاى اعتماد، احترام و محبّت به آنان مى باشد. اگر آنان مورد احترام باشند، از فرامین والدین کم تر سرپیچى مى کنند و در یک کلام، احترام به نسل جوان یکى از قوی ترین عوامل جذب آنان مى باشد و در مقابل، توهین به شخصیت آنان، کینه آور و نفرت انگیز خواهد بود.

امام رضا(ع) مى فرماید: «أَجْمِلْ  مُعَاشَرَتَكَ  مَعَ الصَّغِيرِ وَ الْكَبِير؛[19] برخورد و معاشرت زیبا و احترام آمیز با کوچک و بزرگ را بر خود لازم بدان.» بنابراین، در پرتو احترام به نوجوان مى توان نکات مهم تربیتى و اخلاقى را به وى منتقل نمود.

همچنین، حلم، سکوت و چشم پوشى از رفتار تند و گفتار خشن نوجوانان که حاکى از بحران بلوغ و عدم کنترل اخلاق و رفتار در آن دوران مى باشد و عفو خطاهاى نوجوانان، مى تواند محبّت والدین و بزرگان را در دل آنان افزایش دهد.

حتى امام رضا(ع) در آخرین لحظات زندگى، در حالى که در بستر شهادت قرار داشت، از ابراز محبّت به فرزند جوان خویش دریغ نورزید؛ بلکه به احترام او برخاسته، دست بر گردن فرزند نوجوان خود انداخت و او را در آغوش گرفت و بین چشمانش را بوسید. تذکر محبّت آمیز و سرپوشیده در برابر لغزشهای جوانان خیلی مؤثرتر از نصیحتهای صریح و سرزنشهای معمولی است؛ زیرا در مورد هدایت جوانان، باید به روحیات لطیف و حساس آنان توجه نمود و احترام به افکار، منویات و خواسته‌های آنان را مد نظر داشت.

حضرت علی(ع) می فرماید: «تَلْوِيحُ زَلَّةِ الْعَاقِلِ  لَهُ أَمَضُّ مِنْ عِتَابِه؛[20] با کنایه تذکر دادن به انسان عاقل برای او مؤثرتر از گفتن صریح است.»

3. سکوت و تغافل

گاهی با سکوت و تغافل بهتر می توان به نتیجه رسید. امام رضا(ع) می فرماید: «إِنَ  الصَّمْتَ  يَكْسِبُ  الْمَحَبَّةَ إِنَّهُ دَلِيلٌ عَلَى كُلِّ خَيْر؛[21] سکوت محبّت آور بوده و نشانگر هر خیر و نیکى است.» شیوة رسول خدا(ص) با جوانان، همان روش تغافل، تذکر محبّت آمیز و سکوت بود. به همین جهت، سریع جواب می داد و عمیقاً مؤثر واقع می شد.

روزی جوانى نزد پيامبر(ص) آمد و عرض کرد: اى پيامبر خدا! اجازه بده زنا كنم. مردم به سويش هجوم آوردند و گفتند: ساكت شو! پيامبر خدا(ص) فرمود: نزديك بيا! جوان نزديك آمد و نشست. پيامبر(ص) با کمال آرامش و تغافل از زشتی این سخن، از جوان پرسيد: آيا اين عمل را براى مادرت مى پسندى؟ عرض کرد: نه، به خدا! جانم فدايت! حضرت فرمود: مردم نیز اين عمل را براى مادران خود نمى پسندند. [سپس ] فرمود: آيا اين عمل را براى دخترت مى پسندى؟ جوان گفت: نه به خدا! پيامبر(ص) فرمود: مردم نیز اين عمل را براى دختران خود نمى پسندند. [سپس ] فرمود: آيا اين عمل را براى خواهرت مى پسندى؟ عرض کرد: نه به خدا! فرمود: مردم نیز اين عمل را براى خواهران خود نمى پسندند.... آنگاه حضرت دست خويش را بر سینة آن جوان نهاد و چنین دعا کرد: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْ ذَنْبَهُ وَ طَهِّرْ قَلْبَهُ وَ حَصِّنْ فَرْجَهُ؛ بار خدايا! گناهش را ببخش و دلش را پاكيزه گردان و به وى پاكدامنى عنایت فرما!» آن جوان از آن پس هرگز سراغ كار [خلاف ] را نگرفت.[22]

4. توجه به سخنان و خواسته ها

اگر به سخنان و خواسته هاى معقول جوانان توجه کنیم، مطمئناً با آنان روابط نزدیک ترى خواهیم داشت. باید با آنان همانند یک دوست همدل و همراز شده، بسیارى از دلخوری‌ها و ناراحتیهای ایشان را برطرف کنیم. «ابراهیم بن عباس» یکى از همراهان امام هشتم(ع) مى گوید: «مَا رَأَيْتُهُ  جَفَا أَحَداً بِكَلَامِهِ وَ لَا رَأَيْتُهُ قَطَعَ عَلَى أَحَدٍ كَلَامَهُ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْهُ وَ مَا رَدَّ أَحَداً عَنْ حَاجَةٍ يَقْدِرُ عَلَيْهَا؛[23] هرگز ندیدم آن حضرت را که با کلام خود در حق کسی جفا کند و یا سخن دیگرى را قبل از آنکه پایان یابد، قطع کند و هیچ گاه خواسته هاى کسى را که قادر به انجام آن بود، رد نمى کرد.»

5. تشویق و تقدیر

تشویق، از عوامل کارساز تربیتی است و در مکتب تربیتی اهل بیت( جایگاه والایی دارد. «زکریا بن آدم» می گوید: خدمت امام رضا(ع) بودم که حضرت جواد(ع) را نزد ما آوردند. او که حدود چهار ساله بود، دستها را بر زمین نهاد و سرش را به طرف آسمان بلند کرد و به فکر فرو رفت. امام رضا(ع) به او فرمود: جانم به فدایت باد! در چه موضوعی چنین اندیشه می کنی؟ عرض کرد: در آنچه نسبت به مادرم فاطمه& انجام داده اند. به خدا قسم! آنها را از قبر بیرون می آورم، می سوزانم و خاکسترشان را به دریا می ریزم. امام رضا(ع) [در مقابل این کلام نیکویش] او را به خود نزدیک ساخت، بین دو چشمش را بوسید و فرمود: پدر و مادرم به فدایت باد! تو برای امامت شایستگی داری.[24]

6. انس با قرآن

اگر نسل جدید را با قرآن آشنا کنیم و آیات و مفاهیم آن را به صورت اندیشه هاى پویا در افکار فرزندان مان جای دهیم، در آینده نسلى متدین، پاکیزه، همدل، متفکر و آینده نگر خواهیم داشت. جامعه اى که افراد و کارگزاران آن از چنین نسلى تشکیل یابد، در تمام زمینه ها موفق خواهد بود؛ چراکه ترقى، توسعه و استقلال یک جامعه در گرو داشتن افرادى تربیت یافته در مکتب قرآن و متدین و امین است.

جوانانى که با قرآن و آیات آن مأنوس باشند و در مواقع حساس و سرنوشت ساز زندگى، پیامهاى دلنواز آن را زمزمه کرده و به آنها گوش جان بسپارند، زندگى آرام و همراه با آسایش و موفقیت خواهند داشت و از بحرانهاى روحى و روانى با سربلندى بیرون خواهند آمد. جوانان را باید برای آموختن معارف قرآن در همان دوران جوانی سوق داد.

مخُسب آسوده‌ اي بُرنا كه اندر نوبت پيري
به حسرت ياد خواهي كرد ايّام جواني را[25]

امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ هُوَ شَابٌّ مُؤْمِنٌ اخْتَلَطَ الْقُرْآنُ  بِلَحْمِهِ  وَ دَمِه؛ [26] هر کس به قرائت قرآن بپردازد؛ در حالی که جوان و مؤمن است، قرآن با گوشت و خون او آميخته مي‌شود.»

نمونه ای از تأثیر قرآن

«فضيل بن عياض» ابتدا دزد و فاسق بود. او در كار خويش چنان اقتدارى داشت كه فاصلة ابيورد و سرخس را ناامن كرده بود؛ اما با تمام آلودگیها؛ چون ذاتاً شايستگى داشت، در اثر تحولات درونى تمام گناهان را كنار گذاشت، توبة واقعى كرد و يكى از بزرگان عرفا شد و تعداد زیادى انسان صالح تربيت كرد. در مورد علت توبة او نوشته اند كه وى در ايام جوانى عاشق دخترى شد و نيمه شب به قصد ربودن او، هنگامى كه از ديوار خانة دختر بالا رفت و بالاى ديوار قرار گرفت، ناگاه نواى دلنشين قرآن به گوشش رسيد كه در همسايگى آن خانه قرائت مى شد، چنانكه وقتى فضيل دقت كرد، این آیه را شنيد: ]أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ الله[ [27]؛ «آيا وقت آن نرسيده كه مدعيان ايمان، قلب خود را براى خدا نرم و خاشع کنند؟» هنگامى كه فضيل اين جمله را  بالاى ديوار شنيد، متحوّل شد. همانجا گفت: خدايا! چرا، وقتش رسيده است. الان وقت آن است. از ديوار پایين آمد و بعد از آن شب، دزدى و تمام گناهان و کارهای زشت را كنار گذاشت و توبه كرد. تا حدى كه برایش مقدور بود، اموال مردم را به صاحبانشان پس داد، حقوق الهى را ادا كرد و ملقب به «شيخ العزم» گرديد.[28]

رسول خدا(ص) یکی از زیباترین امور در ایام جوانی را، توبه از گناهان عنوان کرده است و می فرماید: «إنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُحِبُّ الشَّابَّ التَّائِبَ؛[29] خداوند جوان  توبه كار را دوست دارد.»

ادامه دارد...

______________________________________

[1]. قرب الإسناد، عبدالله بن جعفر حميرى، مؤسسة آل‌البيت(‏، قم، چاپ اول، 1413ق، ص 128.

[2]. وسائل الشيعة، محمد بن حسن شيخ حر عاملى، مؤسسة آل‌البيت(‏، قم، چاپ اول، 1409ق، ج ‏17، ص331.

[3]. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، دارإحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج 30، ص 429 و شرح نهج‌البلاغة، عبدالحميد بن هبة الله بن أبي الحديد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، قم، چاپ اول، 1404ق، ج 1، ص 159.

[4]. اسد الغابه، على بن عبدالواحد شيبانى معروف به ابن اثير، انتشارات اسماعيليان، تهران، ج 3، ص 358.

[5]. بحار الأنوار، محمدباقر مجلسى، ج 21، ص 122.

[6]. همان، ص 121.

[7]. همان، ص 124.

[8]. الغيبة للحجة، محمد بن الحسن طوسى، دار المعارف الإسلامية، قم، چاپ اول، 1411ق، ص 476.

[9]. كمال الدين و تمام النعمة، محمد بن على بن بابويه، نشر اسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1395ق، ج‏2، ص 652.

[10]. شعر از: حبيب يغمايي، در کتاب «سرنوشت و دیگر اشعار»، نشر بهین، تهران، 1390ش.

[11]. تفسیر كشف الأسرار و عدة الأبرار، رشيدالدين ميبدى، امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، 1371ش، ج ‏7، ص 471.

[12]. علل الشرائع، محمد بن على بن بابويه، نشر داوری، قم، چاپ اول، 1385ش/ 1966م، ج‏1، ص 54.

[13]. كنز الفوائد، محمد بن على كراجكى، دار الذخائر، قم، چاپ اول، 1410ق، ج ‏1، ص 319.

[14]. الكافي، محمد بن يعقوب كلينى، الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص 643.

[15]. اثبات الوصية، على بن حسين مسعودى، نشر انصاریان، قم، چاپ سوم، 1384ش/ 1426ق، ص 210.

[16]. عيون أخبار الرضا(ع)، محمد بن على بن بابويه، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق، ج ‏2، ص 240.

[17]. دلائل الإمامة، محمد بن جرير بن رستم طبرى آملى صغير، نشر بعثت، قم، چاپ اول، 1413ق، ص 401.

[18]. اثبات الوصية، صص 211، 219 و 311: «و لم يزل أبو جعفر عليه السّلام مع‏ حداثته‏ و صباه‏ يدبر أمر الرضا عليه السّلام بالمدينة و يأمر الموالي و ينهاهم لا يخالف عليه أحد منهم.»

[19]. الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا%، مؤسسة آل البيت‏، مشهد، چاپ اول، 1406ق، ص 401.

[20]. عيون الحكم و المواعظ، على بن محمد ليثى واسطى، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1376ش، ص 201.

[21]. تحف العقول، حسن بن على بن شعبه حرانى، نشر اسلامی، قم، چاپ دوم، 1404ق/ 1363ش، ص 442.

[22]. امتاع الاسماع، تقی الدین مقریزی، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1420ق، ج 2، صص 242 - 243.

[23]. إعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسى، نشر اسلامیه، تهران، چاپ سوم، 1390ق، ص 327.

[24]. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج 50، ص 59.

[25]. دیوان اشعار، پروين اعتصامي، نشر کتاب آبان، تهران، 1388ش، قصیده شماره 4.

[26]. كافي، محمد بن يعقوب كلينى، دار الحديث، قم، چاپ اول، ‏1429ق، ج ‏4، ص 606.

[27]. حديد/ 16.

[28]. جلوه‏هايى از نور قرآن، عبدالکریم پاک‌نیا، نشر مشهور، قم، 1379ش، ص 72.

[29]. نهج الفصاحة، ابوالقاسم پاينده، دنیای دانش، تهران، چاپ چهارم، 1382ش، ص 305.

برچسب‌ها: