اوصاف و شیوۀ تبلیغی حضرت ابراهیم(ع) در قرآن کریم

20:18 - 1395/08/17

بهزاد حسن زاده

مقدمه: حضرت ابراهیم(ع) به عنوان دومین پیامبر صاحب شریعت، در زمانی به پیامبری مبعوث شد که فضا برای تبلیغ دین الهی سخت؛ ولی زمینة تبلیغ مهیا بود. سختی فضا به خاطر وجود تفکر بت پرستی در میان تودة عظیم مردم و فرمانروایی افراد مشرکی چون «نمرود» بود. مهیا بودن فضا برای تبلیغ نیز به خاطر وجود ادلة کافی و براهین وافی برای اثبات یگانگی خدا بود که حضرت توانست با تکیه بر آنها یگانگی و حقّانیت خداوند را اثبات کند.

خدای متعال در قرآن کریم به برخی از ویژگی‌های الهی حضرت ابراهیم(ع) اشاره و در واقع تعریفی از مبلّغ دین خود به بشریت، مخصوصاً به مبلّغین دین ارائه می کند و از اهمیت فوق العادة این مطلب، سه عنصر دخیل در تبلیغ؛ یعنی مبلغ، محتوای تبلیغی و مخاطب، به ویژه خود مبلغ استنباط می شود، بنابراین، به نظر می آید قبل از آنکه به تشریح روشهای تبلیغی حضرت ابراهیم(ع) بپردازیم، به ویژگی‌های شخصیتی و اخلاقی آن حضرت در برخورد با شرایط و افراد مختلف اشاره ای داشته باشیم؛ چراکه عملکرد افراد بازتاب افکار، عقاید و ویژگی‌های شخصیتی آنان می باشد.

اوصاف حضرت ابراهیم(ع) در قرآن کریم

قرآن کریم به برخی از اوصاف حضرت ابراهیم(ع) اشاره کرده که در اینجا ارائه می‌شود:

1. اسوه بودن

هر انسانی می تواند متناسب با ظرفیت وجودی خود، در برخوردها و رفتارهای سیاسی، اجتماعی، فردی و خانوادگی، نبیّ خدا را برای خویش الگو قرار دهد. آنچه یک مبلّغ دینی می تواند از شخصیت حضرت ابراهیم(ع) الگو قرار دهد، در قالب کلمة «اسوه» بیان شده است که شامل تمامی مؤلفه های اخلاقی، اعم از صبر، استقامت، حلم، شجاعت و... می باشد که در ادامه به آنها اشاره می شود.

قرآن کریم مسئله الگو بودن حضرت ابراهیم(ع) را چنین بیان می‌فرماید: ]قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في  إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ[؛[1] «برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند، وجود داشت؛ در آن هنگامی که به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه غیر از خدا می‌پرستید، بیزاریم... .»

این آیۀ شریفه، مسئله «الگو بودن» حضرت ابراهیم(ع) را مطرح می‌نماید و آن را به عنوان یکی از اوصاف آن حضرت معرفی می‌کند.

2. شجاعت

حضرت ابراهیم(ع) شجاعت بی نظیری داشت، و در برابر سیل خروشان تعصبات بت پرستان به تنهایی ایستادگی کرد و کم ترین ترس و وحشتى به خود راه نداد. بتهای آنها را به باد تمسخر گرفت، و سرانجام نیز آنها را با خاک یکسان کرد و در برابر نمرود و حامیان او و تودة مردم مشرک، با شجاعت و شهامت بی نظیری سخن گفت. قرآن کریم این شجاعت حضرت را چنین توصیف می کند: ]قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ قالُوا أَجِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلى  ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ وَ تَاللَّهِ  لَأَكِيدَنَ  أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ[[2]؛ «گفتند: پدران خويش را پرستشگر آنها يافتيم. گفت: شما با پدرانتان در ضلالتى آشكار بوده ايد. گفتند: آيا به حق سوى ما آمده اى يا تو نيز از بازيگرانى؟ گفت: نه؛ بلكه پروردگارتان پروردگار آسمانها و زمين است كه ايجادشان كرده و من بر اين مطالب گواهى مى دهم. به خدا سوگند! پس از آنكه پشت كنيد و برويد، در كار بتهايتان حيله اى مى كنم.»

3 شفقت نسبت به اطرافیان

مهرورزى مبلّغان به مخاطبان، در بازدهى و موفقیت تبلیغ دینى تأثیر شگرفى مى گذارد؛ چراكه ابراز محبّت، جلب محبّت مى كند و پیامد آن، تبعیت و دلدادگى است. در سیرة تبلیغى حضرت ابراهیم(ع) آثار رحمت و شفقت بر كافر و مؤمن، بسى مشهود است. روحیة بزرگوارى زاید الوصفى كه در جان شریف حضرت ابراهیم(ع) لانه كرده بود، از یك سو و انگیزة نیرومند او براى هدایت و نجات از سوی دیگر، موجب این روحیة لطیف و شفقت بى پایان شده بود. بى احترامى و خشونت را با نیكى و نرمش پاسخ داده، عناد و حق ناشناسى را مورد اغماض قرار مى داد. با توجه به عمق عاطفة پدرى، زمانى كه عاطفة پدر یا خویشاوندى با محبّت ایمانى پیوند بخورد، علاقه اى عمیق تر و دو چندان میان مبلّغ و مخاطب برقرار خواهد گردید كه مى تواند انگیزه اى قوى براى همراهى و همبستگى طرفین باشد.

حضرت در مناظره با عمویش، او را بارها با نداى «یا أبَتِ» كه نشانگر دلسوزى وافر نسبت به اوست، مورد خطاب قرار مى دهد. خطابش را با این لفظ كه گویاى رابطة پدرى و از قوى ترین پیوندهاست، شروع كرد كه قاعدتاً دو طرف را به سرنوشت یكدیگر حساس و دلسوز مى گرداند و چون با تهدید شدید پدر مواجه شد، به جاى پاسخ مشابه، بزرگوارانه به او پاسخ مى دهد: ]قالَ أَراغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِى یا إِبْراهِیمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِى مَلِیّاً قالَ سَلامٌ عَلَیْكَ[؛[3] «گفت: اى ابراهیم! تو از خدایان من متنفرى؟ اگر باز نایستى (و دست برناری)، تو را سنگسار خواهم كرد. برو و براى مدتى طولانى از من دور شو! (ابراهیم) گفت: درود بر تو باد!»

علامه طباطبایى) مى گوید: «اما اینكه به او سلام كرد؛ چون سلام، عادت بزرگواران است و با تقدیم آن، جهالت پدر را تلافى كرد و در مقابل تهدید به رجم و طرد، وعدة سلامت و امنیت و احسان داد.»[4] همان گونه كه دستور قرآن است: ]وَ إِذَا مَرُّوا باللَّغوِ مَرُّوا كِراماً وَ إِذَا خَاطَبَهُم الجَاهِلُون قَالُوا سَلاماً[[5] و حتى بنا بر همان عاطفه و محبّت وافر به مخاطب، به عمو وعدة استغفار برای او مى دهد، شاید خدا راهى براى هدایتش بگشاید: ]سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّى إِنَّهُ كانَ بِى حَفِیّاً[[6]؛ «به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى خواهم كه همواره به من پر مهر بوده است.»

4. آشنایی به فنون و ابزارهای تبلیغی

مبلّغ موفق کسی است که متناسب با زمان و مکان، با ابزارها و فنون تبلیغ آشنا باشد و به این مطلب برسد که به کمک چه ابزارهایی می تواند در روحیه، افکار و عقاید مخاطب تأثیر بگذارد. بارزترین ویژگی تبلیغ ابراهیمی(ع) این است که هر جا و تا هر قدر که میسر است، دست به دامن ابزارها و روشهای تبلیغی می‌زند؛ گاهی برای تبلیغ معارف الهی از محسوسات استفاده می کند تا مردم را به علت العلل و در نهایت به توحید برساند. گاهی وجدان آنها را تحریک می کند و گاهی از فن مناظره استفاده می فرماید. بعضی اوقات نیز از منطق قابل قبول آنها که همان زور است، استفاده کرده و به بت شکنی اقدام می کند.

به عنوان نمونه می‌توان به مناظرۀ آن حضرت با ستاره‌پرستان اشاره کرد که در قرآن کریم آمده است: ]فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى  كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الآفِلينَ * فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِني  رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ * فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَري ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ * إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ[؛[7] «پس چون شب بر او پرده افكند، ستاره اى ديد؛ گفت: اين پروردگار من است. و آنگاه چون غروب كرد، گفت: غروب كنندگان را دوست ندارم. و چون ماه را در حال طلوع ديد، گفت: اين پروردگار من است. آنگاه چون ناپديد شد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعاً از گروه گمراهان بودم. پس چون خورشيد را برآمده ديد، گفت: اين پروردگار من است. اين بزرگتر است. و هنگامى كه افول كرد، گفت: اى قوم من، من از آنچه [براى خدا] شريك مى سازيد بيزارم. من از روى اخلاص، پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است؛ و من از مشركان نيستم.»

5. رشد معنوی

یکی از حکمتهای ابتلائات الهی، ترفیع درجة مؤمنین و رشد معنوی ایشان است. پیامبری چون ابراهیم(ع) در تمامی مراحل زندگی خود که سراسر امتحانات الهی بود، سعی بر جلب رضایت محبوب خود داشت. وقتی در دل آتش است، وجه‌الله را می طلبد و حتی به امداد جبرئیل نیز توجهی نمی کند. همسر و فرزند خود را به هوای رضای دوست در دل بیابان بی آب و علف تنها می گذارد.

قرآن کریم به این موضوع اشاره کرده و می فرماید: ]رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي  بِوادٍ غَيْرِ ذي  زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ[؛[8] «پروردگارا، من [يكى از] فرزندانم را در درّه اى بى كشت، نزد خانه محترم تو، سكونت دادم. پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان ] روزى ده، باشد كه سپاسگزارى كنند.»

6. تکیه بر بیدار کردن فطرتها

حس خداپرستی و خداجویی در فطرت و نهاد انسانها به ودیعه نهاده شده است. گاهی گرد و غبار شیطانی دنیوی پرده ای از غفلت بر روی آن می کشد که به فرمودة رسول گرامی اسلام(ص) لازم است که انسان وجود خود را در معرض نسیم معنویت و رحمت الهی قرار دهد تا فطرت خفته اش بیدار شود: «اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی ایامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٌ فَتَعَرَّضُوا لَها لَعَلَّهُ اَن یصیبَکُمْ نَفْحَةٌ مِنْها فَلا تَشْقَوْنَ بَعْدَها اَبداً؛[9] همانا در طول زندگی شما نسیمهایی از سوی پروردگارتان می وزد. هان! خود را در معرض آنها قرار دهید، باشد که چنین نسیمی سبب شود که برای همیشه بدبختی از شما دور ماند.»

مولوی چنین سروده است:

گفت پیغمبر که نَفْحتهای حق
اندر این ایام می آرد سَبق
گوش و هُش دارید این اوقات را
در ربایید این چنین نفحات را
نفحه آمد مر شما را دید و رفت
هرکه را می خواست جان بخشید و رفت
نفحة دیگر رسید، آگاه باش
تا از این هم وانمانی، خواجه باش[10]

حضرت ابراهیم(ع) در یک قسمت از تبلیغ خود از استدلال به بیدار کردن فطرت و وجدان التفات نموده و برای تحریک احساسات مخاطبین، خدای خود را این‌گونه تعریف می کند: ]الَّذي خَلَقَني  فَهُوَ يَهْدينِ وَ الَّذي هُوَ يُطْعِمُني  وَ يَسْقينِ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفينِ وَ الَّذي يُميتُني  ثُمَّ يُحْيينِ[[11]؛ «آن کس كه مرا آفريد، سپس راهنمايي مى كند و آنكه به من طعام مى دهد و مرا سيراب مى سازد، و چون بيمار شوم، شفايم مى بخشد، و آنكه مرا مى ميراند و سپس زنده مى كند.»

آماده کردن زمینة تبلیغ

زمینه سازی برای رساندن پیام به مخاطب، امری غیر قابل اجتناب است و امکان القا مفاهیم دینی بدون زمینه سازی خیلی مشکل است. یکی از خصوصیات بارز حضرت ابراهیم(ع) آماده کردن زمینه برای رساندن پیام الهی است که در ذیل به دو نمونه اشاره می شود:

1. هجرت

هدف مبلغ دینی، رساندن پیام الهی است که با به کارگیری روشهای مختلف انجام می گیرد. تمهید تحقق این امر بسیار مهم است. در برخی از موارد موقعیتی پیش می آید که مبلغ برای پیاده کردن اهداف خود مجبور به پذیرش سخت ترین شرایط می شود. گاهی این سختی شرایط در قالب عدم پذیرش تودة عظیم مردم بروز می کند که در اینجا یکی از بهترین اقدامات مبلغ برای عملیاتی کردن روشهای کارساز، هجرت از آن منطقة تبلیغی و انتخاب منطقه و سرزمین و مخاطبی دیگر است که بتواند به تبلیغ دین الهی بپردازد.

وقتی حضرت ابراهیم(ع) این بسترسازی را به کار بستند که دیگر شیوه هاى اقناعی، استدلالی و... را کارساز ندیدند. بنابراین، ضمن پرهیز از نومیدى، باید در پى یافتن عرصه هاى جدید دعوت و ایجاد فرصتهاى مناسب بر آمد. حضرت از فضای شرک آلود به سرزمین دیگری که فضا برای دعوت به یکتاپرستی مناسب بود، هجرت کرد تا بتواند در آنجا پایگاهی را برای یکتاپرستی تشکیل دهد و پایه های خانه کعبه را به عنوان نماد توحید استحکام بخشد.

2. آماده کردن فضا و محل عبادت

قرآن کریم دستور خداوند مبنی بر آماده کردن فضا برای عبادت بندگان را این چنین بیان می فرماید: ]وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى  إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ[[12]؛ «و ياد آريد زمانى را كه خانة كعبه  را براى مردم محل اجتماع و جايگاه  امنى قرار داديم و از مقام ابراهيم نمازگاهى بسازيد و به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم خانة مرا براى طواف كنندگان و اعتكاف كنندگان و ركوع كنندگان و سجودكنندگان پاك گردانيد.»

یعنی ای ابراهیم! خانة مرا برای عبادت بندگانم مهیا کن. حضرت که مطیع محض پروردگار بود، با استعانت از عنایات الهی و کمک فرزند خویش به تجدید پایه های کعبه پرداخت و در ادامه از خداوند مسئلت کرد که این عمل ناچیز را از ما بپذیر! و اینکه عنوان عمل را ذکر نکرده، دلیل بر شکسته نفسی در مقابل خداوند است که با عبارت «ربنا تقبل منّا» وارد شده است.[13]

مضاف بر این، برای اعلان آیین الهی به صورت علنی توأم با قدرت، نیاز به کانونی است که بتوان به عنوان مرکز فعالیت قرار داده، معارف دینی را صادر کرد. حضرت ابراهیم(ع) بعد از هجرت به شام، به دستور الهی وارد عرصة دیگری از تبلیغ خود شد، به طوری که خداوند دستور زمینه سازی برای پرستش ذات اقدسش را خطاب به ابراهیم(ع) صادر کرد: ]أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ[[14]؛ «(و به ابراهيم و اسمعيل سپرديم) كه خانة مرا براى طوافگران و معتكفان و راكعان و ساجدان پاكيزه سازيد!» به تعبیر دیگر، پروردگار خانة خویش را محل بازگشت مردم و توبة آنان معرفی و مردم را به بندگی در مقام ابراهیم(ع) تشویق می کند.

آری، این ندای پروردگار است که بنده اش را با شور و اشتیاق فرا می خواند و برای میزبانی هرچه بهتر از میهمانان خود مأموریت ویژه ای به خلیل و دوست خود ابلاغ می کند. حضرت ابراهیم(ع) نیز به امر الهی لبیک گفته، به ترفیع و تطهیر بیت الله الحرام می پردازد.

درسی که از این روش ابراهیمی برای مبلغ به نظر می رسد، تأسیس کانونهای تبلیغی دینی مثل نهادهای فرهنگی با عناوین مختلفی چون: کانون قرآن، کانون عترت، حسینیه و... است که مبلغ با مساعد بودن شرایط، می تواند نسبت به تأسیس آنها اقدام کند و شاید مطلق فضاسازی برای عبادت است؛ چه اینکه مکانی در نظر گرفته شود یا نشود.

شیوه های تبلیغی حضرت ابراهیم(ع)

به طور کلی و در یک واژة عام، شیوه های تبلیغی حضرت ابراهیم(ع) در شیوۀ «چالش طلبی» (به چالش کشیدن و درگیر کردن مخاطب) خلاصه می شود که در درجة اول افزایش قدرت استدلالی و اقناعی خود مبلّغ و در درجة بعد وادار کردن مخاطب به تأمل و تفکر را به همراه دارد.

با توجه به اینکه مخاطبین حضرت ابراهیم(ع) دارای روحیة شرک آلود بود و از طرفی صنفهای درگیر در امر تبلیغ ایشان متفاوت بودند، بر این اساس گروهی به عنوان راهبر و عدة کثیری نیز به عنوان مقلد میل به پذیرش گفته های آنها را داشتند. ضروری به نظر می رسد روشها در به چالش کشیدن مخاطب نیز متفاوت باشد؛ چراکه بین این جمعیت کثیر افرادی بودند که با اندک غبارروبی از فطرتشان، بیدار می شدند و نیز عده ای بودند که برای پذیرش معارف الهی نیاز به استدلال قوی داشتند و گروهی با قوة قهریه و قاطعیت پیامبر الهی بیدار شده، ایشان را تأیید کردند. حضرت ابراهیم(ع) با اتخاذ شیوه های تبلیغی لفظی استدلالی (قول سدید، بیدار کردن وجدان)، عاطفی و عملی شکستن بتها به تبلیغ دین الهی پرداختند.

تصویری که در قرآن کریم دربارة شخصیت حضرت ابراهیم(ع) توسط خداوند منان ترسیم شده است، گویای بهتر بر عملکرد تبلیغی ایشان است. این عملکرد از طرف خلیل الرحمن می تواند به عنوان چراغ هدایت در مسیر سعادت، به ویژه برای مبلّغین عزیز باشد.

مرحله اول: تبلیغ لفظی

یکی از مراحل مهم در امر تبلیغ، مرحلة لسانی آن است که مبلّغ در راستای اثرگذاری بر مخاطب به گفتگو و تبیین معارف دینی با ایشان می پردازد. در این مرحله مبلّغ سعی می کند با اندوخته های علمی و معنوی خود افکار و عقاید و در یک کلام، بینش مخاطبین خود را تغییر داده، به سمت و سوی الهی و یکتاپرستی بکشاند. در این مرحله گاهی قول و گفتار به صورت «لیّن» به کار برده می شود، گاهی قول به طرز «سدید» و محکم، و گاهی به صورت «کریمانه» در مقابل مخاطب لحاظ می شود. البته نقش زمانی و حالی مخاطب به وضوح دیده می شود و مبلّغ ناچار است هماهنگ با حال و هوای مخاطب در ظرف آن زمان سخن گفته، به القای مفاهیم دینی بپردازد.

الف)شیوة تبلیغی لفظی استدلالی

1. تحریک عقل

قرآن کریم در آیات 75 الی 79 سورة انعام، کیفیت استدلال حضرت ابراهیم بر یگانگی خدا را این چنین بیان می فرماید: ]وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنينَ فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى  كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلينَ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِني  رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَري ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ[؛ «بدين سان به ابراهيم ملكوت آسمانها و زمين را نشان داديم تا از اهل يقين گردد و چون شب او را فراگرفت، ستاره اى ديد. گفت: اين پروردگار من است. چون فرو شد، گفت: من فرو شوندگان را دوست ندارم. آنگاه ماه را ديد كه طلوع مى كند. گفت: اين پروردگار من است. چون فرو شد، گفت: اگر پروردگارم مرا راه ننمايد، از گمراهان خواهم بود. و چون خورشيد را ديد كه طلوع مى كند، گفت: اين پروردگار من است؛ اين بزرگ تر است. و چون فرو شد، گفت: اى قوم من! من از آنچه شما شريك خدا مى دانيد، بيزارم. من از روى اخلاص روى به سوى كسى آوردم كه آسمانها و زمين را آفريده است، و من از مشركان نيستم.»

در این آیات شریفه هدف خداوند متعال این است که اولاً خودش را به ابراهیم نشان دهد، آن هم از مجرای ملکوتی عالم و مشاهدة حقیقت اشیاء. ثانیاً اکمال یقین ابراهیم مد نظر پروردگار است، آن هم از مجرای استدلال، و وقتی خداوند مبلّغ دین خود را چنین آکنده از ابزار تبلیغی می کند، نوبت به خود مبلّغ می رسد که در عرصة تبلیغ بر اساس داشته های علمی و عینی، خود را نشان دهد و دین را به مردم بشناساند. بنابراین، حضرت ابراهیم(ع) با نهایت قدرت و آرامش در مقابل منکرین حق ایستاد و به بحث گفتگو پرداخت. البته برای به کارگیری چنین روش تبلیغی، علاوه بر اندوختة علمی، دقت و تأمل زیادی لازم است تا به نحو احسن انجام پذیرد.

در این شیوه، مبلّغ ابتدا با کدها و رمزهایی که برای مخاطب آشنا بوده و نزد وی قابل قبول است، شروع به همراهی می کند و در ادامه به بطلان تک تک پندارهای غلط آنان می پردازد. این روش در واقع دستگیری از مخاطب است تا اینکه او را به حقیقت برساند و حق را برای او آشکار سازد. علت اینکه حضرت ابراهیم(ع) از بین تمامی مخلوقات ستارگان و خورشید و ماه را انتخاب کرد، شاید این باشد که این موارد قابل پذیرش آنان بوده است.

نکتة قابل توجه این شیوه برای مبلّغ این است که او باید در عرصة تبلیغ مجهز به استدلالی قوی برای پاسخگویی به شبهات، از بین بردن عقاید باطله و توانایی دفاع از معارف دینی به صورت استدلالی باشد.

2. بیدار کردن وجدان

هدف از این شیوة تبلیغی، زدودن غبار غفلت از دل و جان مخاطب است. مبلّغ باید دارای چنین توانمندیی باشد که بتواند در کنار استدلال و عاطفه، گهگاهی نیز مخاطب را نسبت به وجدان خود رهنمون کند. حضرت ابراهیم(ع) در کنار شیوه های استدلالی خود ناگهان با عبارت ]قالَ أَفَرَأَيْتُمْ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ[؛ «گفت: آيا مى بينيد آنچه را كه مى پرستيد؟» شما و نياكانتان به يقين دشمن من هستید (زيرا آنها هستند كه عابدان خود را جهنمى مى كنند)، جز پروردگار جهانيان (كه چنين نيست)؛ او همان كسى كه مرا آفريده و همواره مرا (به سوى امور معاش و معادم) راهنمايى مى كند و...[15] به تحریک وجدان مخاطبین می پردازد تا شاید بتواند فطرت خفتة آنها را بیدار کند.

برای یک مبلّغ دینی درس خوبی است که بداند مردم دارای فطرت خداپرستی و الهی هستند و مشکل اینجاست که گاهی گرد و غبار، فطرت را در بر می گیرد و البته با طرق مختلف می توانیم گردگیری و غبارروبی کنیم.

3. قول سدید

گاه در عرصة تبلیغ، برای مبلّغ شرایطی پیش می آید که باید لحن گفتاری و لفظی خود را عوض کند و از گفتار لیّن به سبک گفتاری سدید و با صلابت عدول کند، چنانچه در لابلای تبلیغ حضرت ابراهیم(ع) قول سدید ایشان در برخورد با حاکم جور زمانه (نمرود) به وضوح دیده می شود. وقتی حضرت جناح گیری نمرود و اطرافیان او و استدلالهای سست آنان را مشاهده کرد، بدون هیچ ترس و واهمه ای استدلال قوی تری برای اثبات ادعای خود به کار بست. قرآن کریم ماجرا را چنین بیان می فرماید: ]أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذي حَاجَّ إِبْراهيمَ في  رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّيَ الَّذي يُحْيي  وَ يُميتُ قالَ أَنَا أُحْيي  وَ أُميتُ قالَ إِبْراهيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتي  بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذي كَفَرَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ[[16]؛ «آيا (به ديده دل) ننگريستى به آن کس كه (نمرود) با ابراهيم دربارة پروردگارش- از سر غرورى كه خدا او را پادشاهى داده بود- به محاجّه و گفتگو پرداخت؟ آنگاه كه ابراهيم گفت: پروردگار من آن است كه زنده مى كند و مى ميراند. او گفت: من (نيز) زنده مى كنم و مى ميرانم (از دو نفر محكوم يكى را آزاد کرده و ديگرى را  كشت). ابراهيم گفت: همانا خداوند خورشيد را از مشرق بيرون مى آورد، تو آن را از مغرب بيرون آور! پس آن كس كه كفر ورزيده بود، مبهوت و عاجز ماند و خداوند هرگز مردم ستمكار را هدايت نمى كند.»

برای بیان قول سدید، داشتن دو عنصر علم و شجاعت ضروری است. در این محاجه نمرود به زعم خود درصدد شکست دادن حضرت ابراهیم(ع) بر آمده بود. همچنین، معلوم می شود که نمرود اصرار بر ستوده شدن خود داشت، در حالی که حضرت ابراهیم(ع) اصرار داشت که رب من تنها «الله» است و فقط او شایستگی پرستش را دارد.

گاهی به کار بردن قول سدید در مقابل مخاطب امری ضروری به حساب می آید. به عبارت دیگر، تنها راه نفوذ و اثرگذاری بر وی همان گفتار توأم با استواری و صلابت است و به همین خاطر پروردگار متعال از مؤمنین می خواهد که در کنار تقوا، سخنان خود را به صورت سدید (و استوار) بیان کنند.

ب) شیوة تبلیغی لفظی عاطفی(تحریک احساسات)

حضرت ابراهیم(ع) در مقام احتجاج با پدر خواندة خود، ایشان را با لحن سؤالی توأم با عاطفه بازخواست می کند که: ]إِذْ قالَ لِأَبيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْني  عَنْكَ شَيْئاً يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَني  مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْني  أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا[؛ «آنگاه كه به عمویش گفت: اى عمو! چرا چيزى را كه نه مى شنود و نه مى بيند و نه هيچ نيازى از تو بر مى آورد، مى پرستى؟ اى عمو! مرا دانشى داده اند كه به تو نداده اند. پس، از من پيروی كن تا تو را به راه راست هدايت كنم. اى عمو، مى ترسم عذابى از جانب خداى رحمان به تو برسد و تو دوستدار شيطان باشى. اى عمو! شيطان را مپرست؛ زيرا شيطان خداى رحمان را نافرمان بود.»

مهربانی و عاطفة حضرت را می توانیم از واژة «یا ابت» که در چهار آیه (42 – 45) از سورة مریم پشت سر هم ذکر شده است، ببینیم. واژه ای که با نهایت احترام جهت آگاه کردن آزر از عصیان و شیطان به کار می رود و در نهایت حضرت نگرانی قلبی خود را که آکنده از احساس و عاطفه است، به صورت دلهره و نگرانی و ترس نسبت به نزول بلا به عموی خود با واژه «یا ابت انی اخاف» بیان می کند.

تحریک احساس مخاطب یکی از ارکان مهم در امر تبلیغ (سخنرانی دینی) به حساب می آید. به طوری که این شیوه از لسان خداوند در قرآن کریم نیز با واژه های: یا عبادی، الم یأن للّذین امنوا، فانّی قریب و... در آیات  53 زمر، 16 حدید و 186 بقره آمده است.

مرحله دوم: تبلیغ عملی

در این مرحله گفتگو، مناظره و تبلیغ لسانی دیگر تمام شده، عده ای حق را پذیرفته اند و عده ای نیز هنوز در شک یا عناد به سر می برند. حضرت ابراهیم(ع) وارد عرصة جدیدی از تبلیغ خود می شود و به طور واضح، آشکارا و عملی در مقابل جبهة شرک و بت پرستی و باطل صف آرایی کرده، به تبلیغ آیین یکتاپرستی می پردازد.

نکتة بسیار مهم این است که عمدتاً شالوده و محتوای تمامی اقدامات عملی مبلّغ بر اساس مؤلفه هایی است که در مرحلة لفظی تبلیغ ذکر شد و مبلّغ با تکیه بر یکی از شیوه های تبلیغی لفظی (استدلالی، عاطفی، وجدانی و قول سدید) اقدام به تبلیغ عملی می کند. از جمله:

شکستن بتها

حضرت ابراهیم(ع) از همان دوران کودکی همیشه این سؤال در ذهنش بود که چگونه ممکن است موجودی که هیچ قدرت و توانایی انجام کاری را ندارد، به عنوان معبود پرستیده شود؟ زندگی با عمویی چون آزر که حرفه اش بت سازی بود، بر شدت این سؤال می افزود. بر همین اساس، از بین بردن بتها آرزو و هدف او بود: ]تَاللَّهِ لَأَكيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرينَ[[17]؛ «به خدا سوگند! پس از آنكه پشت كنيد و برويد، در كار بتهايتان نيرنگ مي كنم.» و در پی فرصتی مناسب بود تا بتواند باطل بودن تفکر قوم نمرود و پرستش بتها را ثابت کند.

به دنبال مبعوث شدن حضرت ابراهیم(ع) به پیامبری، این فرصت طلایی موقعی فراهم شد که اهالی شهر برای انجام مراسمی به خارج از شهر رفته بودند و حضرت به بهانة بیماری در شهر ماند: ]فَقالَ إِنِّي سَقيمٌ[ [18]؛ «و گفت: من بيمارم.» و به امر خدا وارد بتخانه شد و تمام بتها را در هم شکست و تبری را که با خود داشت، بر دوش بت بزرگ گذاشت: ]فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ كَبيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ[[19] سپس آنجا را ترک کرد. از آنجایی که خدمتکار بتکده ایشان را دیده بود، شکستن بتها را به هارپاگ – وزیر نمرود - گزارش داد و به این ترتیب حضرت ابراهیم(ع) را نزد نمرود بردند و علت شکستن بتها و اهانت به خدایان را سؤال کردند: ]قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمينَ[[20] که ایشان فرمودند: ]بَلْ فَعَلَهُ كَبيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ[[21] نمرود در جواب گفت: بتها که قادر به حرکت نیستند و توانایی انجام چنین کاری را ندارند: ]ثُمَّ نُكِسُوا عَلى  رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ يَنْطِقُونَ[[22] در اینجا بود که حضرت ابراهیم(ع) فرمود: پس چگونه خدایان را می پرستید، در حالی که قادر به انجام هیچ کاری نیستند؟[23]

نمرود که از این پاسخ عصبانی شده بود، دستور داد تا آن حضرت را به درون آتشی بیندازند که بلندای آن به اندازة افلاکی در میدان وسط شهر بود، تا به زعم خود مایة عبرت همگان باشد: ]قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلينَ[[24] این قسمت از تبلیغ ابراهیمی نشانگر اوج اقتدار توأم با استدلال است و شاید حضرت(ع) زمینه سازی کرد تا بگوید کار بت بزرگ بوده تا نمرود را از شکستن بتها بیش تر عصبانی کند.

بدین ترتیب این پیامبر بت شکن در راه تبلیغ توحید و پرستش خدای یکتا تا ابد الگویی برای مبلّغان شد.

_________________________________

[1]. ممتحنه / 4.

[2]. انبیاء/ 53 - 57.

[3]. مریم/ 47 – 46.

[4]. ترجمه تفسیر المیزان، سيد محمدباقر موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، ج 14‏، ص 77.

[5]. فرقان/ 63 و72.

[6]. مریم/ 47.

[7]. انعام / 76 الی 79.

[8]. ابراهیم / 37.

[9]. بحار الأنوار، محمدباقر مجلسى، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1403ق، ج ‏87، ص 96.

[10]. مثنوی معنوی، جلال الدین محمد بلخی، امیر کبیر، چاپ هفتم، دفتر اول، ص 51، سطر 20.

[11]. شعراء/ 78 – 81.

[12]. بقره/ 125.

[13]. ترجه تفسیر الميزان، ج ‏1، ص 427.

[14]. بقره/ 125.

[15]. شعرا/ 75 – 82.

 .[16]بقره/ 258.

[17]. انبیاء/ 57.

[18]. صافات/ 89.

[19]. انبیاء/ 58.

[20]. همان/ 59.

[21]. همان/ 63.

[22]. همان/ 65.

[23]. همان/ 66.

[24]. همان/ 68.