بایسته‌های اخلاقی مبلّغان دینی

20:21 - 1395/08/17

«واجب اخلاقی»

احمد کریمی

مقدمه: رعایت یک دسته از صفات و ویژگیهایِ اخلاقی برای مبلّغین دینی لازم و ضروری است، به طوری که ترک آنها شایستة قشر مبلّغین نمی باشد. این ویژگی‌ها را می شود تحت عنوان «بایسته های اخلاقی» مطرح کرد؛ در این مقاله به برخی از آنها که برگرفته از معارف دینی و آموزه‌های الهی دین مبین اسلام است تحت عنوان «واجب اخلاقی» اشاره می شود:

1. قصد قربت در تبلیغ

اخلاص، یکی از مهم ترین ارکان اثرگذاری در تبلیغات دینی است. اگر مبلّغ دینی تبلیغات خویش را صرفاً جهت رضایت خدا و یاری به دین الهی قرار دهد، موجب گرایش بیش تر مردم به دین می گردد و نصرت الهی در امر تبلیغ، شامل حال او خواهد شد.

در حدیث قدسی آمده است: «مَنْ کَانَ لِلَّهِ کَانَ اللَّهُ لَهُ؛[1] هر که برای خدا باشد، خدا هم برای او می شود.»

این سنّت الهی است که هر که در راه خدا قدم بردارد، خدا او را یاری خواهد کرد. آن عالم دینی که در تبلیغ دین، هدفی جز نجات مردم از شقاوت و نیل به سعادت ندارد و می خواهد جهت رضایت الهی به خلق خدا خدمت کند، خدا نیز او را یاری خواهد کرد.

در باب اخلاص، مباحث مهمّی از زوایای مختلف قابل طرح است که هر کدام به نوبة خود حایز اهمیت است. از منظر تبلیغ دین می توان محور هایی را مطرح کرد که در ادامه به آنها اشاره می شود و سپس مورد بحث قرار می گیرد.

الف)اهداف مادی مانع اخلاص

هدف از طلبگی و تبلیغ، نباید مادیّات باشد، گرچه باید زندگی مبلّغان نیز از راه‌های صحیح اداره شود. در وضعیت کنونی باید اجر و مزد را از خدا خواست. او به حال بندگان خویش آگاه است و تمامی اسباب رزق و روزی به اذن او صورت می گیرد. اگر هدف از تبلیغ، سود دنیوی باشد، انسان هیچ بهره ای از آن نخواهد برد و اگر انگیزه، الهی باشد، مبلّغ به دنیا و آخرت خواهد رسید، چنان که امام صادق(ع) می فرماید: «مَنْ أَرَادَ الْحَدِيثَ لِمَنْفَعَةِ الدُّنْيَا لَمْ يَكُنْ لَهُ فِي الآخِرَةِ نَصِيبٌ وَ مَنْ أَرَادَ بِهِ خَيْرَ الْآخِرَةِ أَعْطَاهُ اللَّهُ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الآخِرَة؛[2] کسی که حدیث ما را برای سود دنیا بخواهد، در آخرت بهره ای ندارد و هر کس آن را برای خیر آخرت بجوید، خداوند خیر دنیا و آخرت را به او عطا فرماید.»

آرزوی هر مبلّغ دینی، خیر دنیا و آخرت است. امام صادق(ع) راه رسیدن به آن را، داشتن اخلاص در پرداختن به روایات معرفی می کند.

ب) اثرگذاری کلام در سایه ایمان و صفای دل

اگر مبلّغ نسبت به هدایت مردم سوزدل داشته و هدفش ارشاد و نجات آنان از جهل و گمراهی باشد، کلام و رفتارش اثرگذار خواهد بود. همان گونه که در روایت آمده است: «الْكَلَامُ إِذَا خَرَجَ مِنَ الْقَلْبِ وَقَعَ عَلَى الْقَلْبِ وَ إِذَا خَرَجَ مِنَ اللِّسَانِ لَمْ يُجَاوِزِ الْآذَان ؛[3] هرگاه سخن از دل خارج شود، بر دل [دیگران] می‌نشیند و هر زمان از زبان خارج شود، از گوشها تجاوز نمی کند.»

همواره اخلاص عالمان دینی منشأ آثار و برکات فراوانی شده است. نمونة بارز آن امام خمینی) را  می توان نام بُرد که اخلاصش آثار سازنده ای برجا گذاشت و کلامش در جان و دل مردم نفوذ کرد و سپس علیه نظام شاهنشاهی و طاغوتی قیام کرد. مقام معظم رهبری در این مورد می فرماید: «اگر ما به حیث عالم بودنمان، اخلاص و صفا داشته باشیم و برای خدا کار بکنیم، دنیا اصلاح خواهد شد. یک نفرمان، امام امّت است که شما نتیجة اخلاص او را می بینید.»[4]

بنابراین، علمای دین با اخلاص می توانند میزان اثر گذاری تبلیغات خود در جامعه را بیش تر کرده، منشأ آثار و برکات ماندگاری بین مردم باشند.

ج) سختی دست یابی به پاکسازی نیّت

 اخلاص مقامی است که هر شخصی نمی تواند به آسانی به آن دست یابد؛ بلکه برای رسیدن به آن باید مراقبتهای طولانی و استمداد از خدای متعال داشت و اگر در این مسیر توفیق چندانی حاصل نشود، ناامید از دست یابی به آن نباشد و به تلاش خود تا حصول مراد ادامه دهد. حضرت علی(ع) در مورد سختی وصول به اخلاص می فرماید: «تَصْفِيَةُ الْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ تَخْلِيصُ النِّيَّةِ مِنَ الْفَسَادِ أَشَدُّ عَلَى الْعَامِلِينَ مِنْ طُولِ الْجِهَاد؛[5] خالص کردن عمل از اصل عمل سخت تر است و خالص کردن نیت از فساد، بر اهل عمل دشوارتر از جنگ طولانی است.»

اخلاص چنان از جایگاه والایی برخوردار است که ابلیس با آن همه مکر و حیله از گمراه کردن مخلصین ناامید است و به خداوند عرضه می دارد: ]فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصين [[6]؛ «[شيطان گفت:] پس به عزّت تو سوگند! همگى را از راه به در مى برم، مگر آن بندگان پاك دل تو را.»

اخلاص، مرتبه ای از تزکیة نفس است که اگر شخصی به آن مقام دست یابد، از وسوسة شیطان به دور شده و در پناه رحمت الهی از معاصی دیگر در امان می ماند.

روزی شاگردان مرحوم سید بحرالعلوم) او را خندان و متبسّم دیدند! سبب را پرسیدند، در پاسخ فرمود: پس از بیست و پنج سال مجاهدت، اکنون که در خود نگریستم، دیدم دیگر اعمالم ریایی نیست و توانسته ام به رفع آن موفّق گردم.[7]

علمای وارسته، برای دست یابی به جایگاه اخلاص، مجاهدتهای زیادی کرده  و توانسته اند به آن فضیلت والای اخلاقی دست یابند. بنابراین، در امر تبلیغ برای مبلغان دینی می توانند الگوی خوبی باشند.

د) عدم توجّه مبلّغ به مدح و ذمّ مردم

مبلّغی که هدفش نجات مردم از گمراهی‌ها و ظلمتها است و نیّتی جز ایجاد و تقویت ارتباط انسانها با معبود شان ندارد، مدح دیگران ذرّه ای در فعالیتش تأثیر نخواهد داشت و ذمّ افراد، اندکی از تلاشهایش را نخواهد کاست و ملامت گران نمی توانند او را ناامید کنند.

امام صادق(ع) این ویژگی را از صفات انسانهای مخلص معرفی کرده و می فرماید: «لَایَصِیرُ الْعَبْدُ عَبْداً خَالِصاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّی یَصِیرَ الْمَدْحُ وَ الذَّمُ عِنْدَهُ سَوَاءً؛[8] هیچ بنده ای به مقام اخلاص نسبت به بندگی خدای عزّ و جلّ نمی رسد، مگر اینکه مدح و سرزنش دیگران نزد او یکسان باشد.»

عالمان دینی باید دارای چنان ایمانی باشند که گفتار مردم (چه به مدح و چه به ذمّ)، در آنها اثری نگذاشته و تنها ملاک عملِ آنها، رضایت الهی باشد.

هـ) جلوه‌ای از سیره علما

از سیرة علمای ربانی نمونه های زیادی نقل شده است که در میدان اخلاص، حماسه آفریده و مسیر را برای دیگران هموار کرده اند. رفتار و منش این بزرگان، نشانگر این است که جایگاه والای اخلاص دست نیافتنی نیست؛ بلکه با مجاهدت و خودسازی نفس، می توان به آن نائل آمد.

شهید آیت الله سعیدی) بالای منبر بود که یکی از علما وارد مجلس شد. ایشان با کمال اخلاص و تواضع از منبر پایین آمد و خطاب به مردم فرمود: به جدّم قسم! این آقا علم و تقوایش از من بیش تر است. پس حال که ایشان حضور دارند، او باید شما را موعظه نماید.[9]

در کتاب «آداب  الطلاب» آیت الله مجتهدی) نقل شده: «عالمی دو جلد کتاب نوشت و می خواست چاپ کند. بعد از مدتی یک جلد آن مفقود شد. مدتی بعد دید که جلد اول کتاب خودش به اسم شخص دیگری چاپ شده است. فهمید که یابندة کتاب آن را به نام خودش چاپ کرده است. آن عالم جلد دوم کتاب را نیز برای آن شخص فرستاد و به او نوشت: غرض من این بود که این کتاب چاپ شود و مورد استفاده قرار گیرد. حالا که شما جلد اول آن را چاپ نمودید، استدعا می کنم که جلد دوم را هم به اسم خودتان چاپ کنید!»[10]

در زندگی تبلیغی عالمان دینی، نمونه های زیادی از رفتار های خالصانه وجود دارد که تأثیرات شگفت انگیزی در دیگران داشته است. آنها آموزه های اخلاقی را با رفتار مخلصانه و منش الهی خویش به مردم معرفی کرده اند.

2. عمل به علم

یکی از بهترین روشهای تبلیغی، تبلیغ عملی است. اگر مردم دستورالعملهای دینی را در رفتار و عمل مبلّغ ببینند، به نیّت خیرخواهی او واقف شده و حرفش را با جان و دل خواهند پذیرفت؛ اما چنانچه مردم مبلّغ را بدون عمل ببینند، علاوه بر اینکه گفته هایش اثر بخش نخواهد بود؛ بلکه موجب بدبینی مردم نسبت به دین و مبلّغین دینی نیز خواهد شد.

در آیات و روایات، نسبت به عالمان و مبلّغین بی عمل مذمّت زیادی ذکر شده و اثرات سوء رفتار آنها بر دین و مردم تبیین شده است. مبلّغ واقعی، ایمان خود را با عمل خویش ثابت می کند. او فقط مرد گفتار نیست؛ بلکه هر مطلبی که می گوید، ابتدا خود به آن عمل می کند.

امیرالمؤمنین(ع) وجه تمایز مؤمن و منافق را در عمل یا به زبان آوردن گفته های آن دو می داند و می فرماید: «عِلمُ الْمُنافِقِ في لِسانِهِ وَ عِلْمُ الْمُؤْمِنِ في عَمَلِهِ؛[11] علم منافق در زبانش و علم مؤمن در عملش است.» پس مؤثرترین راه تبلیغ آن است که مبلّغ با عمل خویش پیام دین را معرفی کرده و رفتارش نشانگر اعتقادات قلبی او نسبت به گفته هایش باشد. در چنین حالتی است که مردم، سخنانش را با جان و دل گوش خواهند داد و او را دلسوز و منجی خویش خواهند دانست.

علامه سید محمدحسین فضل الله در فرمایشی، این تبلیغِ عملی را، نه تنها در آخرتِ شخص مؤثر می داند؛ بلکه آن را از شیوه های مؤثر تبلیغ به شمار آورده و می فرماید: «بُعد عملی مبلّغ، تنها در زندگی خصوصی و سرانجام دنیوی و اخروی او مؤثر نیست؛ بلکه در موفقیت او در امر تبلیغات نیز مؤثر واقع می شود و مردم تحت تأثیر اعمال او قرار می گیرند و اندیشه های او را مورد قبول قرار می دهند و به صدق گفتارش ایمان می آورند.»[12]

وجود مبلّغینی که با عمل خویش دعوت کنندة مردم به دین هستند و زیبایی‌های دینی در رفتارشان تجلّی عینی پیدا می کند، برای اسلام مایة مباهات بوده و موجب خیر و برکت برای مسلمانان می شود.

امام صادق(ع) در وصف چنین افرادی می فرماید: «رَحِمَ اللَّهُ قَوْماً كَانُوا سِرَاجاً وَ مَنَاراً كَانُوا دُعَاةً إِلَيْنَا بِأَعْمَالِهِمْ وَ مَجْهُودِ طَاقَتِهِم ؛[13] خدا رحمت کند کسانی را که چراغ فروزان و مشعل سوزان هستند (راه را برای دیگران روشن می‌سازند) و با رفتار خویش، مردم را به راه ما فرا خوانده و با تمام قدرت حق را معرفی کردند.»

با توجه به جایگاه عمل در امور تبلیغی، ضرورت دارد این مسئله از زوایای مختلف مورد تحقیق و پژوهش قرار گیرد تا نتایج حاصله بتواند راهکارهای عملی را برای مبلّغین دینی بیان کند. در اینجا به تحقیق این مسئله می پردازیم. 

الف) عدم اثرگذاری علم بدون عمل

 اگر مردم عالمی را ببینند که آنها را به نیکی دعوت کرده و از گناه نهی می نماید؛ ولی خود برخلاف آن عمل می کند، هرگز به گفته های او عمل نخواهند کرد. دیدگاه مردم این است که اگر امر و نهی او منفعت و ضرری دارد، خود او باید پیش قدم باشد، وگرنه چنین مواعظی نمی تواند در مردم اثر بگذارد. امام صادق(ع) کلام چنین مبلّغی را به بارانی تشبیه می کند که بر سنگ صاف برخورد می کند؛ ولی به باطن آن نفوذ نمی کند: «إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ يَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ كَمَا يَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا؛[14] وقتی عالم به علمش عمل نکند، موعظه اش از دلها می لغزد،  چنانکه باران بر سنگ صاف می لغزد.»

در روایت دیگری، آن حضرت می فرماید: «تَعَلَّمُوا مَا شِئْتُمْ أَنْ تَعَلَّمُوا فَلَنْ يَنْفَعَكُمُ اللَّهُ بِالْعِلْمِ حَتَّى تَعْمَلُوا بِهِ لِأَنَّ الْعُلَمَاءَ همّتهُمُ الرِّعَايَةُ وَ السُّفَهَاءُ همّتهُمُ الرِّوَايَةُ؛[15] هر اندازه که دلتان می خواهد، بیاموزید؛ اما (بدانید که) تا به علم خود عمل نکنید، خداوند هرگز از آن (علم) به شما سودی نمی رساند؛ زیرا علما به عمل کردن اهتمام می ورزند و نادانان به روایت کردن.»

عالمان وارسته قبل از اینکه مرد علم باشند، مرد عمل هستند؛ چون می دانند که علم بدون عمل، علاوه بر اینکه برای دیگران سودمند نخواهد بود، برای آنها خطر بزرگی محسوب می شود. امام سجاد(ع) می فرماید: «إِنَّ الْعِلْمَ إِذَا لَمْ يُعْمَلْ بِهِ لَمْ يَزْدَدْ صَاحبهُ إِلَّا كُفْراً وَ لَمْ يَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْداً؛[16] اگر به علم عمل نشود، برای صاحب آن جز کفران نعمت و دوری از خدا چیزی ندارد.»

در واقع، عالمِ بی عمل حقّ را با عمل نکردن به آن انکار می کند؛ هرچند به خاطر منافع فردی، بین مردم جز حق و عدالت چیزی بر زبان جاری نمی کند. بنابراین، اگر عالم به علمش عمل نکند، رحمت الهی شامل حالش نمی شود. 

ب) مذمّت عالمان بی عمل

در آیات و روایات مختلف، نسبت به افرادی که به گفته های خود جامة عمل نمی پوشانند، مذمّت فراوانی شده است. هر عقل سلیمی به قُبح این عمل اعتراف دارد و آن را از مصادیق بی تقوایی می شمرد، خصوصاً اگر این اشخاص خود را به دین الهی منتسب کرده و خویشتن را از مبلّغین و مدافعان دین به حساب آورند، زشتی این عمل مضاعف خواهد شد و ضربة آنها نسبت به دین بیش تر از دیگران خواهد شد؛ چون مردم، علما را مبلّغ دین می دانند و اگر روزی ببینند که بر خلاف تبلیغات شان عمل می کنند، نسبت به دین و سایر علما بدبین خواهند شد. خدای متعال در قرآن مجید، عمل چنین افرادی را موجب خشم و نفرت نزد خود معرفی کرده، می فرماید: ]يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُون [[17]؛ «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چرا چيزى مى گوييد كه انجام نمى دهيد؟ نزد خدا سخت و ناپسند است كه چيزى را بگوييد و انجام ندهيد.»

امر به معروف و نهی از منکر زمانی سودمند است و اجر اخروی دارد که مبلّغ خود را فراموش نکند و آنچه که مردم را به آن امر و نهی می کند، قبلاً خودش عامل به گفته هایش باشد. غفلت از خویشتن، منهیّ دین و قرآن است: ]أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ  أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَفَلا تَعْقِلُون  [؛[18] «آيا مردم را به نيكى فرمان مى دهيد و خود را فراموش مى كنيد با اينكه شما كتاب [خدا] را مى خوانيد، آيا [هيچ] نمى انديشيد.»

علماء و دانشمندان يهود قبل از بعثت پیامبر اکرم(ص) مردم را به ايمان به او دعوت مى كردند و بشارت ظهورش را مى دادند؛ ولى خود هنگام ظهورِ آن حضرت، از ايمان آوردن خوددارى كردند[19] ولى مسلّما مفهوم آیه گسترده است و شامل ديگران نيز مى شود.[20] علم به تنهایی موجب نجات نیست؛ بلکه علم باید قرین عمل باشد تا جایگاه ارزشمند خود را پیدا کند.

آنهایی که در امر و نهیِ مردم، خود را فراموش کرده و عمل به گفته هایشان نکردند، در آخرت عذاب دردناکی خواهند داشت؛ چنان که پیامبر اکرم(ص) می فرماید:

«مَرَرْتُ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي عَلَى أُنَاسٍ تُقْرَضُ شِفَاهُهُمْ بِمَقَارِيضَ مِنْ نَارٍ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَؤُلَاءِ خُطَبَاءُ مِنْ أَهْلِ الدُّنْيَا مِمَّنْ كَانُوا يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ يَنْسَوْنَ أَنْفُسَهُم ؛[21] در شب معراج بر گروهی مرور کردم که لبهای آنها را با قیچی های آتشین می‌بُریدند؛ پس به جبرئیل گفتم: اینان کیانند؟ گفت: خطیبان و واعظان اهل دنیا هستند که مردمان را به کارهای نیک فرا می خوانند و خود را فراموش می کنند.»

حضرت علی(ع) در اهمّیّت این مسأله می فرماید: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم ؛[22] شخصی که خود را در معرض پیشوایی مردم قرار می دهد، باید قبل از آموزش دیگران، خود را تعلیم داده باشد و پیش از آن که با سخن، دیگران را ادب کند، لازم است با رفتارش تعلیم دهد؛ چون آن کسی که خویش را تعلیم و ادب کند؛ شایسته به تکریم است از آن کسی که دیگری را آموزش دهد و ادب بیاموزد.»

به علت جایگاه و مسئولیت حساس تبلیغ است که حضرت علی(ع)، افرادی را که با علم و آگاهی بر خلاف سخنان شان عمل کرده و با این کار جایگاه عالمان را خدشه دار می کنند، لعن و نفرین می فرستد: «لَعَنَ اللَّهُ الْآمِرِينَ بِالْمَعْرُوفِ التَّارِكِينَ لَهُ وَ النَّاهِينَ عَنِ الْمُنْكَرِ الْعَامِلِينَ بِه ؛[23] خداوند لعنت کند آن آمران معروفی که خود عمل ننمایند و ناهیان منکری که خود مرتکب معصیت خدا شوند.» بنابراین، تبلیغات دین باید جنبة  عملی داشته باشد. عمل مبلّغ در مخاطب چنان تأثیری ایجاد می کند که سخن بدون عمل هرگز نمی تواند به آن مراتب برسد.

عمل مبلّغ دینی چنان اهمیتی دارد که مردم قبل از اینکه به گفتار مبلّغین توجه کنند، بیش ترین تمرکز شان بر رفتار آنها می باشد.

ج) سیره بزرگان

سیرة بزرگان دین و علما برای مبلّغین دینی الگوی مناسبی است تا بتوانند قبل از بیان پیام تبلیغی، خود را با عمل کردن به آن مزیّن کنند و قبل از هدایت مردم، خود را از زشتی‌ها نجات دهند. حضرت علی(ع) می فرماید: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي وَ اللَّهِ مَا أَحُثُّكُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلَّا وَ أَسْبِقُكُمْ إِلَيْهَا وَ لَا أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِيَةٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا؛[24] اى مردم! سوگند به خدا من شما را به طاعتى اجبار نمى كنم، مگر آنكه پيش از آن، خود عمل كرده ام، و شما را از معصيتى نهی نمی کنم، مگر اینکه قبل از آن، خود آن را ترك کرده ام.»

 عالمان وارستة  دین با داشتن چنین خصلتی توانسته اند بیش ترین تأثیر معنوی و اخلاقی را در مردم ایجاد کرده و آحاد مردم را شیفته و مجذوب دین کنند. آیت الله  مجتهدی) در حالات مرحوم ملا  مهدی نراقی می فرماید: وقتی ایشان کتاب جامع السّعادات را که در علم اخلاق است، نوشت، آن را برای علامه بحرالعلوم در نجف فرستاد. پس از مدتی مرحوم نراقی برای دیدن علامه به نجف رفت. علامه وی را تحویل نگرفت و دیدار ایشان را قبول نکرد. برای بار دوم مرحوم نراقی به دیدن علامه رفت؛ ولی او همان رفتار دفعة قبل را تکرار کرد. بار سوم که مرحوم نراقی به دیدن علامه رفت، علامه مرحوم نراقی را خیلی تجلیل و احترام کرد، به طوری که مرحوم نراقی تعجب کرد. علامه بحرالعلوم فرمود: دیدم کتاب شما خیلی عالی است، می خواستم ببینم آیا این مطالب را در خودتان هم پیاده کرده اید یا نه.[25]

زندگی علمای وارسته و بزرگان دین، مملوّ از این شایستگی‌ها و فضایل است که قبل از هدایت و ارشاد دیگران به تهذیب و تزکیة خود پرداخته و ابلاغ دین را با عمل کردن به آموزه های دینی عجین کرده اند و به طلاب و علمایی که می خواهند در امر تبلیغ نقش پیامبر گونه ای داشته و رسالت خویش را به نحو احسن انجام دهند، الگوی خوبی محسوب می شوند.

3. تواضع نسبت به مردم

تواضع یکی از صفات پسندیدة مؤمنین است؛ به این معنا که انسان در مقابل پروردگار خویش و انسانهای با ایمان خاشع باشد و خود را برتر و والاتر از آنها نبیند. قرآن کریم می فرماید: ]وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً[[26]؛ «و بندگان خداى رحمان كسانى اند كه روى زمين به نرمى گام برمى دارند.»

و در آیة دیگر می فرماید: ]تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لايُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً[[27]؛ «آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه در زمين خواستار برترى و فساد نيستند و فرجام [خوش] از آنِ پرهيزگاران است.»

بر اساس آیات مذکور، تواضع از صفاتی است که خدای متعال آن را ویژگی بندگان شایسته خود می داند؛ انسانهای شایسته ای که قصد برتری جویی، تکبر و گناه را ندارند، و بهشت الهی لایق چنین انسانهایی می باشد. انسانی که در مقابل خدا خود را ناچیز و کوچک می شمارد و در مقابل عظمت او تواضع و کرنش می کند، خدای متعال جایگاهش را ترفیع می بخشد.

امام صادق(ع) می فرماید: «انَّ التَّوَاضُعَ يَزِيدُ صَاحِبَهُ رِفْعَةً فَتَوَاضَعُوا يَرْفَعْكُمُ اللَّه؛[28] همانا تواضع مقام صاحبش را زیاد می کند، پس تواضع کنید تا خدا شما را رفعت دهد.»

عالمان وارسته به سبب همین ویژگی به محبوبیت و بزرگی دست یافته اند. ازدیاد علم و دانش نتوانسته آنها را از سلک متواضعان خارج کند. آنها نه تنها در برابر پروردگارشان خشوع دارند؛ بلکه برای معلّم و متعلّم نیز متواضع هستند.

حضرت علی(ع) می فرماید: «مَنْ تَوَاضَعَ لِلْمُتَعَلِّمِينَ وَ ذَلَّ لِلْعُلَمَاءِ سَادَ بِعِلْمِهِ فَالْعِلْمُ يَرْفَعُ الْوَضِيعَ وَ تَرْكُهُ يَضَعُ الرَّفِيعَ وَ رَأْسُ الْعِلْمِ التَّوَاضُع ؛[29] کسی که برای متعلمین تواضع کرد و در برابر علما خود را پایین آورد، به سبب علمش سیادت می یابد؛ چون علم، هر که را پایین است، بالا می برد و ترک آن، هر که را بالاست، پایین می آورد و سر علم، تواضع است.»

بر اساس این فرمایش امام(ع) آنهایی که می خواهند از علم شان بهره مند شوند و به سیادت و محبوبیت دست یابند، باید به صفت تواضع آراسته باشند. انسان متواضع در رفتار و گفتارش خاضع است. حرکات و سکنات او نشان از عدم برتری جویی و تکبر او می دهد.

امام صادق(ع) علائم تواضع را چنین ذکر فرموده اند: «مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ تَرْضَى بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ وَ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى مَنْ تَلْقَى وَ أَنْ تَتْرُكَ  الْمِرَاءَ وَ إِنْ كُنْتَ مُحِقّاً وَ أَنْ لَا تُحِبَّ   أَنْ تُحْمَدَ عَلَى التَّقْوَى؛[30] از نشانه های تواضع این است که به نشستن در پایین مجلس راضی باشی و به هر کسی رسیدی، سلام کنی و اینکه مجادله را ترک کنی؛ اگرچه حق با تو باشد و اینکه دوست نداشته باشی تو را به خاطر تقوایت بستایند.»

مبلّغین دینی با اتصاف به ویژگیهای مذکور، علاوه بر اینکه زمینة رشد تواضع را در خود تقویت می کنند، می توانند با این صفت اخلاقی در دل مردم ایجاد محبّت کنند.

در روایتی آمده است: «ثَلَاثَةٌ تُورِثُ الْمَحبّةَ الدِّينُ وَ التَّوَاضُعُ وَ الْبَذْل؛[31] سه چیز ایجاد محبّت می کند: دین، تواضع و بخشش.»

دلها به افرادی متوجه می شود که قصد برتری جویی نداشته و همواره متواضع باشند. چه بسا رفتار خاشعانة علما مردم را متوجه حقیقت دین کرده و موجب خوش بینی آنان به قشر روحانیّت می شود. البته تواضع باید در مقابل آنهایی باشد که در وجودشان کبر نیست. مثلاً خشوع برای کافران و ظالمان ایجاد گستاخی افزون تر و نیز پافشاری در لجاجت آنها می کند. قرآن کریم می فرماید: ]اذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرين[[32]؛ «[اينان] با مؤمنان فروتن [و] بر كافران سرفرازند.»

پیامبر(ص) می فرماید: «إِذَا رَأَيْتُمُ الْمُتَوَاضِعِينَ مِنْ أُمَّتِي فَتَوَاضَعُوا لَهُمْ وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الْمُتَكَبِّرِينَ فَتَكَبَّرُوا عَلَيْهِمْ فَإِنَّ ذَلِكَ لَهُمْ مَذَلَّةٌ وَ صَغَار؛[33] هرگاه متواضعان امّتم را دیدید، در برابر آنها تواضع کنید و هر وقت با متکبّران برخورد کردید، بر آنها تکبّر کنید که این کار باعث ذلّت و خواری آنها می شود.»

مبلّغان دینی بایستی در نشر آیین الهی، هیچ وقت در قبال مستکبران سر فرود نیاورند؛ چون اگر تواضع موجب تغییر در رفتار آنها می شد، بزرگان دینی این ویژگی را از خود بروز می دادند. در حقیقت خشوع در مقابل متکبّران، نوعی تأیید رفتار و گفتار آنهاست. بنابراین، حساب آنها با مؤمنان جداست. تواضع در مقابل مؤمنان محبّت و دوستی می آورد و زندگی اجتماعی را با صفا و شیرین می کند.

پیامبران و ائمه( همواره در زندگی خویش و ارشاد و هدایت مردم، متخلّق به این فضیلت اخلاقی بوده اند و این ویژگی بین مردم، موجب خوش بینی و شیفتگی به رهبران دینی شده، آنها را نسبت به یادگیری محتوای پیام  دینی مصمّم تر می کند.

______________________________________________

[1]. الوافی، محمد محسن فیض کاشانی، کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی%، اصفهان، 1406ق، ج 8 ، ص 784، باب 104، ذیل حدیث 3.

[2]. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1407ق، ج 1، ص 46، بَابُ: الْمُسْتَأْكِلِ بِعِلْمِهِ وَ الْمُبَاهِي بِه، ح 2.

[3]. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (المعروف بمجموعة ورّام)، ورّام بن ابی فراس، مکتبة فقیه، قم، 1410ق، ج 2، ص 153.

[4]. حوزه و روحانیّت، سید علی خامنه‏ای، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1390ش، ج 2، ص 208.

[5]. الکافی، ج 8 ، ص 24، ح 4.

[6]. ص/ 83 – 82.

[7]. رساله لب اللباب فی سیر و سلوک اولی الالباب، محمدحسین حسینی طهرانی، انتشارات علامه طباطبائی، مشهد، 1379ش، ص 47.

[8]. سفینة البحار، شیخ عباس قمی، انتشارات اسوه، قم، 1414ق، ج 8 ، ص 34.

[9]. راز دعوت، محمد موحدی نژاد، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، 1383ش، ص 32.

[10]. آداب الطلاب، شاکر برخوردار فرید، نشر لاهوت، تهران، 1385ش، ص 295.

[11]. غررالحکم و درر الکلم، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366ش، ج 2، ص498.

[12]. گامهایی در راه تبلیغ، محمدحسین فضل الله، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1367ش، ص 144.

[13]. تحف العقول عن آل الرسول(، حسن بن علی بن شعبه حرانی، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1404ق، ص301.

[14]. الکافی، ج 1، ص 44، ح 3.

[15]. بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق، ج 2، ص 37، باب 9، ح 54.

[16]. الکافی، ج 1، ص 45، ح 4.

[17]. صف/ 3-2.

[18]. بقره/ 44.

[19]. مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1372ش، ج 1، ص 215.

[20]. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374ش، ج 1، ص 214.

[21]. بحار الانوار، ج 69، باب 111، ص 223.

[22]. نهج البلاغه، محمد بن حسین شریف الرضی، نشر هجرت، قم، 1414ق، ص 480، حکمت 73.

[23]. وسائل الشیعه، شیخ‏ حر عاملی، مؤسسه آل‌البیت(، قم، 1409ق، ج 16، ص 151، باب 10، ح 9.

[24]. نهج البلاغه، ص 250، خطبه 175.

[25]. نسیم هدایت، علی وافی، نشر شفق، قم، 1388، ص424.

[26]. فرقان/ 63.

[27]. قصص/ 83.

[28]. الکافی، ج 2، ح 1.

[29]. بحار الانوار، ج 75 ، ص 6، باب 15، ح 57.

[30]. الکافی، ج ‏2، صص 123– 122، ح 6.

[31]. تحف العقول عن آل الرسول(، ص 316.

[32]. مائده/ 54.

[33]. مجموعة ورّام‏، ج 1، ص 201.

برچسب‌ها: