اخلاص در تبلیغ (1)

14:06 - 1395/08/18

علی مختاری

واژة اخلاص از ریشۀ «خلص» و «خلاص» است، به معنی پاک و سالم شدن از آمیختگی است.[1] جنس خالص به کالایی می گویند که با چیز دیگری ممزوج و مخلوط نباشد. اخلاص (از باب افعال)؛ یعنی خالص کردن، پاک گردانیدن و برگزیدن.[2] معنای اخلاص در بُعد عقیدتی، پاک کردن نیّت از امید به غیر خداست و از حیث عملی، انجام دادن عمل برای خداست، نه غیر خدا.[3]

گسترۀ قلمرو اخلاص

جهت روشن شدن دامنۀ بحث اخلاص، از چند دیدگاه به موضوع باید نگاه کرد:

الف) از منظر فقه

فقه اسلامی ابواب زیادی دارد. در باب عبادات، اخلاص و قصد قربت ضروری و لازم است.[4] نماز، حج، جهاد، خمس و زکات، بدون  اخلاص، باطل است و همچون نماز بی وضو، مجزی نیست و برائت ذمّه نمی آورد. این بخش را تعبّدیات می نامند، شاید از این جهت باشد که هدف اصلی از عبادات، تربیت عبد است. باید تکلیف با جان انسان گره بخورد تا عبودیّت و بندگی حاصل شود. از این رو، نماز بی حضور قلب مردود است، گرچه صحیح باشد و نیازی به قضا و اعاده نداشته باشد.

هدف شارع در توصلیات آن است که عمل محقّق شود، حتی اگر بدون  قصد قربت باشد. از این رو، نیّت قربت، شرط صحّت آنها نیست. مانند عقود، ایقاعات و حدود. مثلاً ادای دین، ازدواج و طلاق، ورزش، تحصیل مهارتهای شغلی، تفریحات، بهداشت و درمان، امور مرتبط با محیط زیست و طهارت بدن و لباس، که در اصطلاح فقه به طهارت ظاهری معروف است، شاید از نظر حکم فقهی بر فردی یا جامعه ای واجب شود؛ ولی می توان این واجب را بدون اخلاص و نیّت پاک انجام داد.

ب) از منظر علم حقوق

از این منظر نیز واجبات مثل توصلیّات است. مثلاً اگر مکلّفی از ترس دولت و جریمه و زندان و... نه برای خدا انجام وظیفه نماید، کفایت می کند؛ زیرا هدف، عدالت اجتماعی است و شارع می خواهد حق به حق دار برسد، هرچند با شلاق، جبر و جریمه.

گرچه می توان در واجبات توصلی یا امور عادّی و مباح نیز قصد قربت داشت و قطعاً در این صورت، همین کارها نیز رنگ عبادت و صبغۀ الهی به خود می گیرند و پاداش اخروی خواهند داشت.

ج) از منظر معارف و اخلاق اسلامی

از این حیث، اگر به اخلاص بنگریم، در می یابیم که تمامی رفتارهای ما باید برای خدا باشد و صبغۀ الهی به خود بگیرد. به آیاتی به اختصار اشاره می شود تا روشن گردد که اخلاص گستره ای فراگیر دارد. مثلاً انسان می تواند برای خواب و خوراک خود نیز انگیزه ای الهی منظور کند و به خدای خود بگوید: «الهی! چون تو هستی و زندگی مرا چنین مقرّر و منظم فرموده ای که برای تلاش صحیح، به خواب و خوراک نیاز دارم، در راه طاعت تو می خورم و می خوابم تا با نیرو و نشاط بتوانم به احسن وجه انجام وظیفه کنم.» و با قصد قربت، اکل و شرب و سایر اعمالم نیز عبادت محسوب شده، مستوجب ثواب می گردد.

قرآن کریم می فرماید: ]قُلْ إِنَّ صَلاتي  وَ نُسُكي  وَ مَحْيايَ وَ مَماتي  لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين.... [[5]؛ «بگو: نماز و تمام عباداتم، و مرگ و زندگی من، همه برای خدا، پروردگار جهانیان است.»

و می فرماید: ]فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون [[6]؛ «پس تنها خدا را بخوانید و دین خود را برای او خالص کنید، هرچند کافران ناخشنود باشند.»

«خدا یا خرما»، دو گونه انگیزه

حضرت علی(ع) می فرماید: پیامبر(ص) مرا برای سریّه ای [عملیات نظامی که پیامبر(ص) حضور نداشت] اعزام کرد. [خبر حرکت نظامیان که در مدینه پخش شد] یکی از مردان انصار به برادرش گفت: بیا در سریّۀ علی(ع) شرکت کنیم، شاید به خادمی، حیوانی و یا چیزی دست بیابیم و از راه غنیمت به نوایی برسیم.

خبر گفتگوی آن انصاری و برادرش به پیامبر خدا(ص) رسید. حضرت فرمود: «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى فَمَنْ غَزَا ابْتِغَاءَ مَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ غَزَا يُرِيدُ عَرَضَ الدُّنْيَا أَوْ نَوَى عِقَالًا لَمْ يَكُنْ لَهُ إِلَّا مَا نَوَى؛[7] همانا تنها کارها با نیّتها سنجیده می شود و برای هر فردی آن ارزشی ثابت است که نیّت کرده، پس هر که مخلصانه به جنگ برود، جهت کسب آنچه نزد خداست، پاداشش بر عهدۀ خدا قرار می گیرد و هر که به جبهة رزم برود، به قصد رسیدن به کالای دنیوی یا حتی رسیدن به عقالی [ریسمانی]، جز همان که نیت کرده، پاداشی نخواهد داشت.»

بدیهی است شخص مخلص طبق معمول هم به غنیمت می رسد و هم ثواب معنوی و اجر اخروی اش محفوظ است.

نیّت، اساس اعمال

در علم اخلاق، به نیّت خالص اهمیّت ویژه ای داده شده است و از خلوص نیّت به صورت رکن و پایۀ رفتارها یاد شده؛ زیرا نیّت خالص، جانی است در پیکر هر کار و نبودش سبب بی ارزش شدن عمل خواهد شد.

اخلاص بر تارک فضیلتها قرار دارد و ملاک پذیرش و صحّت رفتارهاست. رهایی از چنگال شیطان تنها یک راه دارد و آن طریق اخلاص است و بس.

تأثیر اخلاص بر روح انسان

عملِ مخلصانه بر شکل گیری و تکامل جان انسان تأثیر می گذارد، آن هم تأثیری حقیقی، نه قراردادی و اعتباری؛ یعنی انگیزه  است و بین رفتار و حرکات بیرونی و جان ما پیوند برقرار می کند و آن را می سازد. نماز یا جهادِ غیر مخلصانه، درون را به حیوانیّت نزدیک و انسان را از خدا دور می سازد و همان نماز و جهاد مخلصانه، مایة تکامل انسان و تقرّب او به خدا خواهد شد.[8]

نظرگاه الهی

خلوص نیّت، آینۀ جان نمای انسان است. پیامبر خدا(ص) می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَنْظُرُ إِلَى صُوَرِكُمْ وَ أَعْمَالِكُمْ وَ إِنَّمَا يَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِكُمْ؛[9] خدای متعال به صورتها [و ظواهر شما] و اعمالتان نگاه نمی کند و تنها درون دلِ شما را می نگرد.» که آیا خالصانه است یا شرک آلود.

امام باقر(ع) می فرماید: «مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ الْإِيمَانَ بِاللَّهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً [أَوْ قَالَ:] مَا أَجْمَلَ عَبْدٌ ذِكْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ يَوْماً إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الدُّنْيَا، وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا، وَ أَثْبَتَ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ، وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَه؛[10] هیچ بنده ای نیست که چهل روز ایمان خالصانه داشته باشد [یا فرمود] چهل روز ذکر خدا را به صورت نیکو و زیبا انجام دهد، مگر آنکه خداوند او را بی رغبت به دنیا کند، درد و درمان جانش را به او نشان دهد و حکمت را در قلبش استوار و ثابت قرار دهد و زبانش را به گفتار حکیمانه گویا فرماید.»

این احادیث نشان می دهند که اخلاص بر قلب انسان تأثیر می گذارد و شاکلۀ درونی را می سازد، علاوه بر آنکه بر صورت و ماهیّت عمل نیز تأثیر می گذارد.

اهمیّت اخلاص در قرآن

گرچه در قرآن تعبیر و واژۀ «اخلاص» نیست؛ ولی آیات بسیاری به موضوع اخلاص پرداخته است که به سه بخش تقسیم می شوند:

الف) آیاتی که با استفاده از مشتقات «خلوص» مثل مخلصین، بر نیّت پاک تأکید دارند. مانند: ]قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ[[11]؛ «[ای پیامبر!] به کسانی که ایمان ندارند، بگو: پروردگارم به قسط و عدل فرمان داده و فرموده: روی خود را در هر نماز (یا هر مسجدی) به سوی خدا کنید و او را در حالی که دین و طاعت را برای او خالص کرده اید، بخوانید!»

ب) آیاتی که با واژه ها و تعبیرهای مترادف یا متلازم با اخلاص، به این موضوع می پردازند. مثل: ]إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعين[.[12] یا: ]إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ[[13]؛ «فرمان نافذ جز از آنِ خدا نیست. دستور داده که غیر او را نپرستید. آن است دین پابرجا و استوار؛ ولکن بیش تر مردم نمی دانند.»

ج: آیاتی که با نفی شرک و ریا، بر موضوع اخلاص تأکید می فرمایند. مثل: ]يُراؤُنَ النَّاسَ[[14]؛ «با مردم ریاکاری می کنند.»

]يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى  كَالَّذي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ[[15]؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! صدقه های خود را با منّت نهادن و آزردن باطل نکنید، مانند کسی که مالش را به ریا [و خودنمایی] به مردم انفاق می کند و به خدا و روز واپسین ایمان ندارد.»

و نفی شرک، مثل آیۀ آخر سوره کهف: ]قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى  إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا[[16] «بگو: جز این نیست که من همانند شما بشرم؛ ولی به من وحی می شود که بی تردید معبود شما معبودی یگانه است، پس هر که امید لقای پروردگار خود را دارد، باید عملی صالح انجام دهد و احدی را در پرستش پروردگار خود شریک نسازد.»

اخلاص طلبگی

واژۀ اخلاص چنانچه از آموزه های دینی برمی آید، همواره به یک معنا و مفهوم بکار می رود و نسبت به سایر مؤمنین تفاوتی ندارد؛ لکن برخی از افراد می توانند از این آموزه در تمامی امور زندگی بهره برده و سایر اعمال و رفتار خود را رنگ و بوی اخلاص بخشند؛ طلاب علوم دینی و مبلّغین و مروّجین دین و فرهنگ اسلامی از این دسته هستند که می توانند در تمامی شئون زندگی خود، خالصاً لوجه الله قدم بردارند و صفت اخلاص را هم در راه تحصیل و تدریس و هم در راه تبلیغ دین بکار گیرند! در اینجا واژۀ اخلاص را در مراحل مختلف زندگی طلبگی بررسی می کنیم:

الف) اخلاص در تحصیل

جوانی که انگیزه اش در بدو امر عبادت است، از خوب درس خواندن برای کسب معرفت، خودسازی و کسب لیاقت برای خدمت به اسلام و ارشاد مردم، تا خادمی برای دین و سربازی امام زمان(ع) قصد قربت دارد؛ ولی کسی که به حوزة علمیه می آید تا بتواند پس از چند سال قاضی، پاسدار، عضو هیئت علمی و... بشود و تنها انگیزه اش اشتغال و یا کسب ریاست است تا زندگی خود را تأمین کند، مشمول ارزشهای معنوی طلبگی نیست و ارزش کارش در سطح سایر مشاغل است و چه بسا به دلیل اشغال جای یک طلبه در حوزه، مسئولیت هم داشته باشد؛ زیرا می توانست از راه های دیگر وارد چنین مشاغلی بشود.

آثار و نشانه ها

طلبه ای که از گروه اول است، در فکر دین شناسی، ژرف اندیشی، محقّق شدن و خدمت است و در سختی ها ثابت قدم تر و استوارتر می گردد. هر درسی را ضروری و مفیدتر تشخیص داد، می خواند و هرگاه وظیفه ای شرعی پیش آمد، زیر بار مسئولیتش می رود، گرچه مانع تکامل علمی او گردد.

مرحوم حاج شیخ احمد کافی) می گفت: «در جوانی در حوزة نجف اشرف سرگرم تحصیل بودم و تنها در مناسبتهای تبلیغی مثل محرم، به سفر تبلیغ می رفتم. در سفری به برخی از نقاط خراسان، در حشر و نشر با مردم محل تبلیغ، دریافتم که آگاهی مردم از دین بسیار اندک و مشکلات عقیدتی ـ اخلاقی آنان فراوان است و... احساس کردم تکلیف من، منبر و ارشاد است. از این رو، به منبر پرداختم.»[17]

یکی از شاگردان آیت الله بهجت) از قول ایشان نقل می کرد: «آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب شیرازی از طلاب موفق نجف اشرف بود و اگر مانده بود، استعداد مرجعیّت داشت؛ ولی پس از گذراندن مراتبی از علوم، به او گفتند: لازم است شما به شیراز بروید و آن توفیقات و مقاماتی که بنا هست به شما داده شود، داده خواهد شد. از این رو، ایشان حوزۀ با عظمت نجف و مقامات را رها کرد و به شیراز رفت و خداوند هم به او عزّت و عظمت داد.»[18]

طلبه ای که از گروه دوم است، در فکر انباشت محفوظات، کسب مدرک و پز و پرستیژ است و در سختی ها خیلی زود دچار یأس و بی انگیزه می شود و احیاناً طلبگی را رها می کند و به خودسازی، تعبّد و تحکیم مبانی عقیدتی خود کم تر می پردازد و یا به جای آن به کسب مهارتهای نویسندگی، گویندگی و تخصّص بپردازد. وانگهی، در تحصیلات نیز به سویی نظر دارد که نان آورتر باشد و برای کسب نام و نان، به سمت و سوی هر بیت، حزب و گروهی کشیده می شود. آنچه دربارۀ عالم بی عمل در روایات آمده است، شامل بسیاری از این گونه افراد خواهد شد.

نشان مخلصان

مخلصین برای اسم و آوازه یا نام و نشان درس نمی خوانند و زبان حالشان چنین است:

«در دین ما طریقت عنقا تمام نیست
در بند نام ماند اگر از نشان گذشت»

در مورد آیت الله شیخ محمدجواد بلاغی) نوشته اند: «در کارهای خود آنقدر متوجه خدای سبحان و خالص بودن عمل بود که در شماری از کتابهایش مانند: التوحید، التثلیث، و الرحلۀ المدرسیۀ نام خود را ننوشت و به عنوان نویسنده ای گمنام و ناشناس آنها را منتشر می کرد و می فرمود: هدف من، دفاع از اسلام و تشیّع و حقیقت است و کتاب به نام من چاپ شود یا نام دیگری، فرقی ندارد.»[19]

مرحوم آیت الله میلانی) از مراجع بزرگ تقلید و معاصر حضرت امام راحل) هرچه ممکن بود، خود را کوچک و حضرت امام) را در عصر طاغوت، بزرگ می کرد.[20]

این عالم نفس کُشته، به مدرسۀ حقانی قم و شهیدان بهشتی و قدوسی ـ که مؤسس و مسئول آن مدرسه بودند ـ عنایت خاصّی داشت. از این رو، حاضر شده بود بودجۀ مدرسه را تأمین کند و دخالتی در برنامۀ آن نداشته باشد تا مسئولان بتوانند آزادانه طرح بریزند و اجرا کنند و این ویژگی را داشت که حاضر بود کاری با کمک او صورت گیرد و از او نامی در میان نباشد.[21]

ب) اخلاص در تدریس

سنّت تدریس بین طلاب، از امتیازهای حوزه هاست. با تدریس، هم شاگردان پرورش می یابند، هم استاد ورزیده می گردد.

مخلصین در انتخاب نوع علمِ مورد تدریس، زمان، مکان، اهداف، شاگردان و... تنها به رضای خدا عنایت دارند؛ ولی هستند کسانی که بر محور شخصیت خویش قدم می زنند، و علمی را تدریس می کنند که در حوزه یا جامعه نام و نشان آور و نان سازتر باشد تا شخصیت علمی خودشان را فربه تر کنند. اگر شاگردانشان کم شوند، نگران شده، برای ازیاد شاگرد، شهریه می پردازند، و همواره به فکر بلندپروازی در تدریس و صدرنشینی هستند، حتی اگر لیاقت آن را نداشته باشند. اینان تدریس درسهای پایین تر یا منبر برای عوام را کسر شأن تلقّی می کنند و...

نمونه هایی از رفتار مخلصین

قبل از پرداختن به موضوع «اخلاص در تبلیغ» بهتر است به مواردی از رفتارهای اخلاص گونۀ علما و بزرگان دین اشاره کنیم و از زندگی سراسر نور و معرفت آنان الگوبرداری نماییم.

1. علامه طباطبایی)

مرحوم علامه در علم فقه و اصول نیز در نجف زحمت کشیده و اهل نظر بود... در قم یک دوره علم اصول را تدریس کرد؛[22] ولی بعد فرمود: «هنگامی که از تبریز به قم آمدم، برنامه های درسی حوزه را بررسی کردم، دیدم پاسخگوی نیازهای دینی مردم نیست و از دو جهت کمبود دارد: یکی تفسیر قرآن شریف که بتواند مفاهیم و حقایق نورانی این کتاب آسمانی را در اختیار علاقمندان قرار دهد، و دیگری فلسفه و علوم عقلی که بتواند با اقامة برهان، عقاید دینی را به اثبات برساند و پاسخگوی شبهات معاندین باشد. بنابراین، وظیفة شرعی خود دانستم که در رفع این دو نیاز کوشش کنم.»[23]

آیت الله حسن زاده نیز می فرماید: «من در علوم نقلی صاحب نظر بودم؛ ولی در قم دیدم استاد برای علوم عقلی اندک است؛ لذا بیش تر به معقول پرداختم.»[24]

2. آیت الله سید حسین کوه کمری[25]

وی از شاگردان مرحوم صاحب جواهر و مجتهدی مشهور بود و حوزۀ درسی معتبری داشت. هر روز در ساعت معین به یکی از مساجد نجف می آمد و تدریس می کرد.

روزی از جایی ـ مثلاً دیدن کسی ـ برمی گشت و نیم ساعت بیش تر به وقت درس نمانده بود. فکر کرد در این وقت کم اگر بخواهد به خانه برود، به کاری نمی رسد. بهتر است به محلّ موعود برود و به انتظار شاگردان بنشیند. رفت و دید هنوز کسی نیامده است؛ ولی در گوشه ای از مسجد، شیخ ژولیده ای با چند شاگرد نشسته است و تدریس می کند.

اخلاص بر تارک فضیلتها قرار دارد و ملاک پذیرش و صحّت رفتارهاست. رهایی از چنگال شیطان تنها یک راه دارد و آن طریق اخلاص است و بس

مرحوم سید حسین سخنان او را گوش کرد. با کمال تعجب احساس کرد که این شیخ ژولیده بسیار محققانه بحث می کند. راغب شد روز دیگر عمداً زودتر بیاید و به سخنان او گوش کند. آمد و گوش کرد و بر اعتقاد روز پیشین افزوده گشت. این عمل چند روز تکرار شد. برای مرحوم سید حسین یقین حاصل شد که این شیخ از خودش فاضل تر است و از درس این شیخ استفاده می کند و اگر شاگردان خودش به جای او به درس این شخص حاضر شوند، بهرۀ بیش تری خواهند برد.

اینجا بود که خود را میان تسلیم و عناد، ایمان و کفر، آخرت و دنیا مخیّر دید. روزی دیگر که شاگردان آمدند، گفت: «رفقا! امروز می خواهم مطلب تازه ای به شما بگویم. این شیخ که در آن گوشه با چند شاگرد نشسته است، برای تدریس از من شایسته تر است و خود من هم از او استفاده می کنم. همه با هم می رویم به درس او.» این شیخ ژولیده پوش همان حاج شیخ مرتضی انصاری) بود.

شیخ در آن وقت تازه از سفر چند سالۀ خود به مشهد و اصفهان و کاشان برگشته و از این سفر، توشۀ فراوانی برگرفته بود. مخصوصاً از محضر مرحوم حاج ملا احمد نراقی در کاشان. چنین حالتی در هر کس باشد، مصداق «أسلم وجهه لله» است.[26]

3. آیت الله حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی

وی از مجتهدان و عالمان بزرگ اصفهان بود. از نظر علم و تقوا نظیری ندارد. با آنکه درس خارج داشت، شرح لمعه و معالم نیز تدریس می کرد و منبر هم می رفت... .[27]

پر و بال دادن و تشویق جوانان

شیخ انصاری) با آن جایگاه رفیع علمی که داشت، اگر کوچک ترین شاگردانش در مجلس درس اشکالی مطرح می کرد، به حرفهایش گوش فرا می داد.

روزی شیخ بر فراز منبر تدریس فرمود: در ایام تحصیلم در خدمت شریف العلماء و حاج مولا احمد نراقی و شیخ علی کاشف الغطاء به ذهن و حافظه و ادراک خود مغرور بودم...؛ ولی اکنون طوری شده ام که هرگاه کم ترین شاگردم هم سخنی بگوید، استماع می کنم تا حرفش را تمام کند...

میرزای شیرازی) در درس شیخ انصاری) کم سخن می گفت و صدایش به اندازه ای آرام بود که شیخ برای فهم آن ناچار بدنش را به طرف او متمایل می کرد. هرگاه میرزا ارادۀ سخن گفتن داشت، شیخ اهل مجلس را ساکت می کرد و پس از پایان کلام میرزا، رو به شاگردان دیگر، مطالب او را برای آنها تقریر می کرد.[28]

ادامه دارد...

____________________________________

[1]. لسان العرب، ابن منظور، مؤسسه أعلمی، بیروت، 1426ق، ج 3، ص 173، واژه «خلص»؛ العین، خلیل بن احمد فراهیدی، نشر هجرت، قم، 1409ق، ج 1، ص237، واژه «خلص».

[2]. ر.ک: همان؛ مجمع البحرین، فخرالدین طریحی، نشر مرتضوی، تهران، 1375ش، ج 4، صص 168 ـ 169، واژه «خلص».

[3]. ر.ک: جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1981م، ج 9، صص 154 ـ 169.

[4]. ر.ک: همان، صص 154 ـ 159؛ ایضاح الکفایة، محمدفاضل لنکرانی، به قلم محمد حسینی قمی، مؤسسه دارالکتب، قم، 1373ش، ج 2، ص 36.

[5]. انعام/ 162؛ سبأ/ 34.

[6]. غافر/ 14؛ بیّنه/ 5.

[7]. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، دارإحیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق، ج 67، ص 212.

[8]. ر.ک: جامع السعادات، نراقی، مؤسسه اسماعیلیان، قم، 1383ق، ج 2، صص 405 - 406؛ اخلاق در قرآن، محمدتقی مصباح یزدی، به کوشش محمدحسین اسکندری، مؤسسه امام خمینی)، قم، چاپ اول، 1376ش، ج 1، ص 75.

[9]. بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، ج 70، ص 248.

[10]. کافی، کلینی، دارالحدیث، قم، 1429ق، ج 3، ص 47.

[11]. اعراف/ 29؛ بقره/ 139؛ غافر/ 14؛ مریم/ 51؛ یوسف/24؛ حجر/ 40؛ انعام/ 87؛ حج/ 18.

[12]. حمد/ 5.

[13]. یوسف/ 40.

[14]. نساء/ 142.

[15]. بقره/ 264؛ ماعون/ 6.

[16]. کهف/ 110. برای توضیح بیش‏تر، به تفاسیر  و داستانهای همین مقاله یا کتاب داستانهای مبارزه با هوای نفس، میر ستار مهدی‏زاده، نشر دفتر عقل، مراجعه گردد.

[17]. استماع راقم، از صدای مرحوم کافی Cd های صوتی ایشان نیز وجود دارد.

[18]. نقل به مضمون، از مجلس درس آیت الله بهجت) که راقم در درس اصول ایشان شرکت می‌کرد.

[19]. سیمای فرزانگان، رضا مختاری، بوستان کتاب، قم، ویرایش دوم، 1394ش، ص 114.

[20]. ر.ک: بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی)، حمید روحانی، انتشارات راه امام، تهران، 1360ش، ج 1، ص749.

[21]. سیمای فرزانگان، ص 108؛ نقل از: یادنامه شهید قدوسی)، انتشارات شفق، قم، چاپ اول، صص 189 ـ 190.

[22]. خاطرات آیت الله ابراهیم امینی، ابراهیم حاج امینی نجف‌آبادی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، 1392ش، ص 105.

[23]. همان، ص 100.

[24]. استماع نویسندۀ سطور از مرحوم علامه طباطبائی.

[25]. شرح زندگی او در کتاب ریحانۀ الأدب، محمدعلی تبریزی خیابانی (مدرس)، نشر خیام، تهران، 1369ش، ج5، ص 105 آمده است.

[26]. عدل الهی، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، 1378ش، ص 347 (با اندکی تلخیص و تغییر)؛ مکاسب، شیخ مرتضی انصاری، مقدمه و تصحیح کلانتر، دارالکتب، قم، 1410ق، ج 1، ص 150.

[27]. با استفاده از جلسات درس اخلاق آیت الله امینی و نیز ر.ک: خاطرات آیت الله امینی، ص 65.

[28]. سیمای فرزانگان، ص 264 (با تلخیص و تغییر).

برچسب‌ها: