آیات 10 تا 16

13:34 - 1397/06/07

سوره الزمر (39): آیات 10 تا 16

اشاره

قُلْ یٰا عِبٰادِ اَلَّذِینَ آمَنُوا اِتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هٰذِهِ اَلدُّنْیٰا حَسَنَهٌ وَ أَرْضُ اَللّٰهِ وٰاسِعَهٌ إِنَّمٰا یُوَفَّی اَلصّٰابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسٰابٍ (10) قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اَللّٰهَ مُخْلِصاً لَهُ اَلدِّینَ (11) وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ اَلْمُسْلِمِینَ (12) قُلْ إِنِّی أَخٰافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذٰابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ (13) قُلِ اَللّٰهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِینِی (14) فَاعْبُدُوا مٰا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ اَلْخٰاسِرِینَ اَلَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ اَلْقِیٰامَهِ أَلاٰ ذٰلِکَ هُوَ اَلْخُسْرٰانُ اَلْمُبِینُ (15) لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ اَلنّٰارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذٰلِکَ یُخَوِّفُ اَللّٰهُ بِهِ عِبٰادَهُ یٰا عِبٰادِ فَاتَّقُونِ (16)

ترجمه:

10-بگو:ای بندگان من که ایمان آورده اید!از(مخالفت)پروردگارتان بپرهیزید، برای کسانی که در این دنیا نیکی کرده اند پاداش نیک است،و زمین خداوند وسیع است(هر گاه تحت فشار سردمداران کفر واقع شدید مهاجرت کنید)که صابران اجر و پاداش خود را بی حساب دریافت می دارند.

11-بگو:من مامورم که خدا را پرستش کنم در حالی که دینم را برای او خالص نمایم.

12-و مامورم که نخستین مسلمان باشم.

13-بگو:من اگر نافرمانی پروردگارم کنم از عذاب روز بزرگ قیامت(او)می ترسم.

14-بگو:من تنها خدا را می پرستم،در حالی که دینم را برای او خالص می کنم.

15-شما هر کس را جز او می خواهید بپرستید،بگو:زیانکاران واقعی کسانی هستند که سرمایه وجود خویش و بستگانشان را در روز قیامت از دست داده اند،آگاه باشید زیان آشکار همین است.

16-برای آنها از بالای سرشان سایبانهایی از آتش،و در زیر پایشان نیز سایبانهایی از آتش است،این چیزی است که خداوند با آن بندگانش را تخویف می کند،ای بندگان من از نافرمانی من بپرهیزید

تفسیر:

خطوط اصلی برنامه بندگان مخلص

در تعقیب آیات در بحث گذشته که مقایسه ای میان مشرکان مغرور و مؤمنان مطیع فرمان خدا و نیز میان عالمان و جاهلان شده بود،در آیات مورد بحث خطوط اصلی برنامه های بندگان راستین و مخلص را ضمن"هفت دستور"که در طی چند آیه آمده و هر آیه با خطاب"قل"شروع می شود بیان شده است.

نخست از تقوی شروع می کند و به پیامبر ص دستور می دهد:"بگو!ای بندگان مؤمن من!از پروردگار خود بپرهیزید و تقوی را پیشه کنید"( قُلْ یٰا عِبٰادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ) 1.

آری تقوی که همان خویشتن داری در برابر گناه،و احساس مسئولیت و تعهد در پیشگاه حق است نخستین برنامه بندگان مؤمن خدا می باشد،تقوی سپری است در مقابل آتش و عاملی است بازدارنده در برابر انحراف،تقوی سرمایه بزرگ بازار قیامت،و معیار شخصیت و کرامت انسان در پیشگاه پروردگار است.

در دومین دستور به مساله"احسان و نیکوکاری"در این دنیا که دار عمل است پرداخته،و از طریق بیان نتیجه احسان،مردم را به آن تشویق و تحریص می کند و می فرماید:"برای کسانی که در این دنیا نیکی کرده اند حسنه و پاداش نیکوی بزرگی است"( لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هٰذِهِ الدُّنْیٰا حَسَنَهٌ )  2.

آری نیکوکاری به طور مطلق در این دنیا در گفتار،در عمل،در طرز اندیشه و تفکر نسبت به دوستان،و نسبت به بیگانگان،نتیجه اش برخورداری از پاداش عظیم در هر دو جهان است که نیکی جز نتیجه نیک نخواهد داشت.

در حقیقت تقوی یک عامل بازدارنده است،و احسان یک عامل حرکت آفرین که مجموعا"ترک گناه"و"انجام فرائض و مستحبات"را شامل می شود.

سومین دستور تشویق به"هجرت"از مراکز شرک و کفر و آلوده به گناه است می گوید:"زمین خداوند وسیع است"( وَ أَرْضُ اللّٰهِ وٰاسِعَهٌ ).

که در حقیقت پاسخی است به بهانه جویان سست اراده ای که می گفتند


1) بدیهی است خطاب یا"عبادی"از ناحیه خداوند است،و اگر به پیامبر (ص)می گوید:"این سخن را بگو"منظور این است که از سوی من به آنها خطاب کن.
2) غالب مفسران" فِی هٰذِهِ الدُّنْیٰا "را متعلق به"احسنوا"دانسته اند، و بنا بر این"حسنه"مطلق خواهد بود،و هر گونه پاداش نیک در این جهان و جهان دیگر را شامل می شود،و با توجه به اینکه"تنوین"در اینگونه موارد دلیل بر"تفخیم و عظمت"است بزرگی این پاداش مشخص می شود.

ما در سرزمین مکه به خاطر سیطره حکومت مشرکان قادر به انجام وظائف الهی خود نیستیم،قرآن می گوید:سرزمین خدا محدود به مکه نیست،"مکه نشد مدینه"دنیا پهناور است،تکانی به خود دهید و از مراکز آلوده به شرک و کفر و خفقان که مانع آزادی و انجام وظائف شما است به جای دیگر نقل مکان کنید.

مساله هجرت یکی از مهمترین مسائلی است که نه تنها در آغاز اسلام اساسی ترین نقش را در پیروزی حکومت اسلامی ایفا کرد،و به همین دلیل پایه و سرآغاز تاریخ اسلامی شد،بلکه در هر زمان دیگر نیز از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است که از یک سو مؤمنان را از تسلیم در برابر فشار و خفقان محیط بازمی دارد،و از سویی دیگر عامل صدور اسلام به نقاط مختلف جهان است.

قرآن مجید می گوید:"به هنگام قبض روح ظالمان و مشرکان،فرشتگان قبض روح می پرسند شما در چه حال بودید؟در جواب می گویند:ما مستضعف بودیم و در سرزمین خود تحت فشار،ولی فرشتگان به آنها پاسخ می دهند مگر سرزمین الهی پهناور نبود؟چرا مهاجرت نکردید؟جایگاهشان جهنم است و چه جایگاه بدی است" إِنَّ الَّذِینَ تَوَفّٰاهُمُ الْمَلاٰئِکَهُ ظٰالِمِی أَنْفُسِهِمْ قٰالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قٰالُوا کُنّٰا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قٰالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّٰهِ وٰاسِعَهً فَتُهٰاجِرُوا فِیهٰا فَأُولٰئِکَ مَأْوٰاهُمْ جَهَنَّمُ وَ سٰاءَتْ مَصِیراً "(نساء-97).

این به خوبی نشان می دهد که فشار و خفقان محیط در آنجا که امکان هجرت وجود دارد به هیچوجه در پیشگاه خدا عذر نیست.

(در زمینه اهمیت هجرت در اسلام و ابعاد مختلف آن بحثهای گوناگونی در جلد 4 صفحه 89"ذیل آیه 100-سوره نساء".و در جلد 7 صفحه 261"ذیل آیه 72-سوره انفال"بحثهای مشروحی آمده است).

و از آنجا که هجرت معمولا همراه با مشکلات فراوانی در جنبه های مختلف زندگی است چهارمین دستور را در باره صبر و استقامت به این صورت بیان می کند: "صابران و شکیبایان"اجر و پاداش خود را بی حساب دریافت می دارند"( إِنَّمٰا یُوَفَّی الصّٰابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسٰابٍ ) 1.

تعبیر به"یوفی"که از ماده"وفی"و به معنی اعطاء کامل است از یک سو و تعبیر"بغیر حساب"از سوی دیگر نشان می دهد که صابران با استقامت برترین اجر و پاداش را در پیشگاه خدا دارند،و اهمیت هیچ عملی به پایه صبر و استقامت نمی رسد.

شاهد این سخن حدیث معروفی است که امام صادق ع از رسول اللّٰه ص نقل می کند: اذا نشرت الدواوین و نصبت الموازین،لم ینصب لاهل البلاء میزان،و لم ینشر لهم دیوان،ثم تلا هذه الایه: إِنَّمٰا یُوَفَّی الصّٰابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسٰابٍ :

"هنگامی که نامه های اعمال گشوده می شود،و ترازوهای عدالت پروردگار نصب می گردد،برای کسانی که گرفتار بلاها و حوادث سخت شدند و استقامت ورزیدند نه میزان سنجشی نصب می شود،و نه نامه عملی گشوده خواهد شد، سپس پیامبر به عنوان شاهد سخنش آیه فوق را تلاوت فرمود که خداوند اجر صابران را بی حساب می دهد" 2.

بعضی معتقدند که این آیه در باره نخستین هجرت مسلمانان یعنی هجرت گروه عظیمی به سرکردگی"جعفر بن ابی طالب"به سرزمین حبشه نازل شده است و بارها گفته ایم که شان نزولها در عین اینکه مفاهیم آیات را روشن می کند آنها را محدود نمی سازد.

***


1) " بِغَیْرِ حِسٰابٍ "ممکن است متعلق به"یوفی"باشد،یا حال برای "اجرهم"،ولی احتمال اول مناسبتر است.
 2) تفسیر"مجمع البیان"ذیل آیات مورد بحث-و همین معنی با تفاوت مختصری در تفسیر"قرطبی"از"حسین بن علی"(ع)از جدش رسول اللّٰه(ص)نقل شده است.

در پنجمین دستور سخن از مساله اخلاص،و توحید خالص از هر گونه شائبه شرک،به میان آمده،اما در اینجا لحن کلام عوض می شود و پیامبر ص از وظائف و مسئولیتهای خودش سخن می گوید،می فرماید:"بگو:من مامورم که خدا را پرستش کنم در حالی که دین خود را برای او خالص کرده باشم" ( قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللّٰهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ ).

*** سپس می افزاید:"و مامورم که نخستین مسلمان باشم"!( وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ ).

در اینجا ششمین دستور یعنی پیشی گرفتن از همگان در اسلام و تسلیم کامل در برابر فرمان خدا مطرح شده است.

*** هفتمین و آخرین دستور که مساله خوف از مجازات پروردگار در روز قیامت است نیز با همین لحن عنوان شده،می فرماید:"بگو:من اگر نافرمانی پروردگارم کنم از عذاب روز بزرگ قیامت خائفم"( قُلْ إِنِّی أَخٰافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذٰابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ).

تا این حقیقت روشن شود که پیامبر ص نیز بنده ای از بندگان خدا است،او نیز مامور به پرستش خالصانه است،او نیز از کیفر الهی خائف می باشد، او نیز مامور به تسلیم در برابر فرمان حق است،و حتی ماموریتی سنگین تر از دیگران دارد که باید از همه پیشگام تر باشد! او هرگز مدعی مقام"الوهیت"،و بیرون نهادن گام از مسیر"عبودیت" نبوده،بلکه به این مقام افتخار و مباهات می کند،و به همین دلیل در همه چیز الگو و اسوه می باشد.

او برای خود امتیازی از این جهات بر دیگران قائل نیست،و این خود نشانه روشنی بر عظمت و حقانیت او است،نه همچون مدعیان دروغین که مردم را به پرستش خویش دعوت می کردند،و خود را ما فوق بشر،و از گوهری والاتر معرفی کرده،و گاه پیروان خویش را دعوت می کنند که هر سال هم وزنشان طلا و جواهرات به آنها بدهند! او در حقیقت می گوید:من همچون سلاطین جباری که مردم را موظف به وظایفی می کنند و خود را"ما فوق وظیفه و تکلیف"می پندارند نیستم،و این در واقع اشاره به یک مطلب مهم تربیتی است که هر مربی و رهبری باید در انجام دستورات مکتب خویش از همه پیشگامتر باشد،او باید اولین مؤمن به آئین خویش و کوشاترین فرد و فداکارترین نفر باشد،تا مردم به صداقتش ایمان پیدا کنند، و او را در همه چیز"قدوه"و"اسوه"خود بشناسند.

و از اینجا روشن می شود نخستین مسلمان بودن پیامبر ص نه تنها بر حسب زمان است که نخستین مسلمان در تمامی جهات بود،در جهت ایمان،در اخلاص و عمل و فداکاری،و در جهاد و ایستادگی و مقاومت.

سراسر تاریخ زندگی پیامبر ص نیز این حقیقت را به خوبی تایید می کند.

*** بعد از ذکر برنامه هفت ماده ای آیات فوق(تقوی،احسان،هجرت،صبر، اخلاص،تسلیم،و خوف)از آنجا که مساله اخلاص مخصوصا در برابر انگیزه های مختلف شرک ویژگی خاصی دارد بار دیگر برای تاکید به سراغ آن رفته،و با همان لحن می فرماید:"بگو تنها خدا را پرستش می کنم در حالی که دینم را برای او خالص می گردانم"( قُلِ اللّٰهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِینِی )  1.


 1) مقدم شدن"اللّٰه"که مفعول"اعبد"می باشد در اینجا برای بیان"حصر"است، یعنی"تنها او را می پرستم"بنا بر این جمله" مُخْلِصاً لَهُ دِینِی "که حال است تاکید مجددی است بر این معنی.

*** "اما شما هر کس را جز او می خواهید بپرستید"( فَاعْبُدُوا مٰا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ ).

سپس می افزاید:"بگو این راه راه زیانکاران است،چرا که زیانکاران واقعی کسانی هستند که سرمایه عمر و جان خویش و حتی بستگان خود را در روز قیامت از دست بدهند"!( قُلْ إِنَّ الْخٰاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیٰامَهِ ) نه از وجود خویش بهره ای گرفتند،و نه از سرمایه عمر نتیجه ای،نه خانواده و فرزندانشان وسیله نجات آنها هستند و نه مایه آبرو و شفاعت در پیشگاه حق.

"آگاه باشید خسران و زیان آشکار همین است"!( أَلاٰ ذٰلِکَ هُوَ الْخُسْرٰانُ الْمُبِینُ ).

*** در آخرین آیه مورد بحث یکی از چهره های"خسران مبین"و زیان آشکار آنها را اینگونه توصیف می کند:"برای آنها در بالای سرشان سایبانهایی از آتش،و در زیر پایشان نیز سایبانهایی از آتش است"!( لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النّٰارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ).

و به این ترتیب آنها از هر طرف با شعله های آتش محاصره شده اند،چه خسرانی از این بالاتر؟و چه عذابی از این دردناکتر؟! "ظلل"جمع"ظله"(بر وزن قله)به معنی پرده ای است که در طرف بالا نصب شود،بنا بر این اطلاق آن بر فرشی که در زیر پا گسترده است یک نوع اطلاق مجازی و از باب توسعه در مفهوم کلمه است.

بعضی از مفسران گفته اند چون دوزخیان در میان طبقات جهنم گرفتارند پرده های آتش هم بالای سر آنها،و هم زیر پای آنها است،و حتی اطلاق کلمه"ظلل" بر پرده های پائینی مجاز نیست.

همانند این آیه،آیه 55 سوره عنکبوت است که می گوید: یَوْمَ یَغْشٰاهُمُ الْعَذٰابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ یَقُولُ ذُوقُوا مٰا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ :"آن روز که عذاب الهی از بالای سر و از زیر پا(از هر سو)آنها را می پوشاند و به آنها می گوید: بچشید آنچه را عمل می کردید"! این در حقیقت تجسمی از حالات دنیای آنها است که جهل و کفر و ظلم به تمام وجودشان احاطه کرده بود،و از هر سو آنها را می پوشاند.

سپس برای تاکید و عبرت می افزاید:"این چیزی است که خداوند بندگانش را از آن بر حذر می دارد،اکنون که چنین است ای بندگان من از نافرمانی من بپرهیزید"!( ذٰلِکَ یُخَوِّفُ اللّٰهُ بِهِ عِبٰادَهُ یٰا عِبٰادِ فَاتَّقُونِ ).

تعبیر به"عباد"(بندگان)و اضافه آن به"خدا"آنهم به طور مکرر، در این آیه،اشاره به این است که اگر خداوند تهدیدی به عذاب می کند آنهم به خاطر لطف و رحمت او است،تا بندگان حق گرفتار چنین سرنوشت شومی نشوند،و از اینجا روشن می شود که لزومی ندارد"عباد"را در این آیه به خصوص مؤمنان تفسیر کنیم،بلکه شامل همگان می شود چرا که هیچکس نباید خود را از عذاب الهی در امان بداند.

***

نکته ها:

اشاره
حقیقت خسران و زیان؟

خسران-چنان که"راغب"در"مفردات"می گوید در اصل به معنی از دست دادن سرمایه و کمبود آن است که گاه به انسان نسبت داده می شود و گفته می شود "فلان کس زیان کرد"و گاه به خود عمل نسبت می دهند و می گویند:"تجارتش زیان کرد".

از سوی دیگر گاه"خسران"در مورد سرمایه های ظاهر به کار می رود مانند مال و مقام دنیوی،و گاه در سرمایه های معنوی مانند صحت و سلامت و عقل و ایمان و ثواب،و این همان چیزی است که خداوند آن را"خسران مبین"نام نهاده است...و هر خسرانی که خداوند در قرآن بیان کرده اشاره به معنی دوم است نه آنچه مربوط به سرمایه های دنیوی و تجارتهای معمولی است  1.

قرآن در حقیقت انسانها را به تجارت پیشگانی تشبیه کرده که با سرمایه های سنگین قدم به تجارتخانه این جهان می گذارند،بعضی سود کلانی می برند،و گروهی سخت زیان می بینند.

آیات زیادی در قرآن مجید است که این تعبیر و تشبیه در آن منعکس می باشد، و در واقع بیانگر این حقیقت است که برای نجات در قیامت نباید در انتظار این و آن نشست تنها راه آن،بهره گیری از سرمایه های موجود،و تلاش و کوشش در این تجارت بزرگ است که در آنجا"همه چیز را به بها می دهند،به بهانه نمی دهند"! و اما چرا زیان مشرکان و گنهکاران را"خسران مبین"توصیف کرده؟برای اینکه اولا آنها برترین سرمایه یعنی سرمایه عمر و عقل و خرد و عواطف و زندگانی را از دست داده اند بی آنکه در مقابل آن چیزی به دست آورند.

ثانیا:اگر فقط این سرمایه را از دست داده بودند بی آنکه عذاب و مجازاتی خریداری کنند باز مطلبی بود،بدبختی اینجاست که در برابر از دست دادن این سرمایه های عظیم سخت ترین و دردناکترین عذاب را برای خود فراهم ساخته اند.

ثالثا:این خسرانی است که قابل جبران نمی باشد،و این از همه دردناکتر


 1) "مفردات"ماده"خسر".

است،آری این است"خسران مبین".

*** 2-جمله" فَاعْبُدُوا مٰا شِئْتُمْ "(هر چه را می خواهید بپرستید)به اصطلاح امری است که برای تهدید بیان شده است و این در مقامی گفته می شود که نصیحت و اندرز در شخص مجرم و گنهکار اثر نمی بخشد،آخرین سخنی که به او گفته می شود این است:"هر چه می خواهی بکن،اما منتظر مجازات باش"یعنی بجایی رسیده ای که دیگر ارزش تکلیف و نصیحت و اندرز را نداری،و جز عذاب دردناک سرنوشت و درمان دیگری نداری.

***

منظور از"اهل"کیانند؟

آیات فوق می گوید:این زیانکاران نه تنها سرمایه های هستی خویش را از دست می دهند که سرمایه وجود"اهل"خود را نیز از کف خواهند داد.

بعضی از مفسران گفته اند منظور از"اهل"در اینجا پیروان انسان و کسانی که در خط مکتب و برنامه های او قرار گرفته اند می باشد.

بعضی آن را به معنی همسران بهشتی تفسیر کرده اند که مشرکان و مجرمان آنها را از دست می دهند.

و بعضی به خانواده و نزدیکان در دنیا،و معنی اخیر با توجه به مفهوم اصلی این کلمه از همه مناسبتر به نظر می رسد چرا که افراد بی ایمان آنها را در آخرت از دست خواهند داد،اگر مؤمن باشند از آنها جدا می شوند،و اگر همچون خودشان کافران باشند نه تنها سودی به حالشان نخواهد داشت بلکه مایه عذاب دردناکتری خواهند بود.

برچسب‌ها: