هارون‏ الرشيد

15:10 - 1393/06/16

زمامداران اموى و عباسى، كه چندين قرن به نام اسلام بر جامعه اسلامى حكومت كردند، براى استوار ساختن پايه‏ هاى حكومت خود و به منظور تسلط بيشتر بر مردم، در پى كسب نفوذ معنوى در دلها، و جلب اعتماد و احترام مردم بودند تا مسلمانان، زمامدارى آنان را از جان و دل پذيرفته، اطاعت از آنان را وظيفه واجب دينى خود بدانند! و از آنجا كه اعتقاد قلبى چيزى نيست كه بازور و قدرت به وجود آيد يا با زور از بين برود، ناگزير از راه عوام فريبى وارد شده با نقشه‏ هاى مزورانه براى كسب نفوذ معنوى تلاش مى‏كردند.
البته در اين زمينه عباسيان برحسب ظاهر، برگ برنده‏ اى در دست داشتند كه امويان فاقد آن بودند و آن عبارت از خويشاوندى و قرابت با خاندان پيامبر اسلام(ص) بودند.
بنى ‏عباس كه از نسل عموى پيامبر اسلام (ص) (عباس بن عبدالمطلب) بودند، از انتساب خود به خاندان رسالت بهره‏ بردارى تبليغاتى نموده خود را وارث خلافت معرفى مى‏كردند.[1]
لكن با اين حال، حربه تبليغاتى آنان در برابر پيشوايان بزرگ شيعه كند بود، زيرا اولاً در موضوع خلافت، مسئله وراثت مطرح نيست، بلكه آنچه مهم است شايستگى و عظمت و پاكى خود رهبر و پيشوا است.
ثانياً بر فرض اينكه وارثت در اين مسئله دخيل باشد، باز فرزندان اميرمؤمنان - عليه‏ السلام - بر ديگران مقدم بودند، زيرا قرابت نزديكترى با پيامبر (ص) داشتند.
پيشوايان بزرگ شيعه، كه هم شايستگى شخصى و هم انتساب نزديك به پيامبر (ص) داشتند، همواره مورد احترام و توجه مردم بودند و باتمام تلاشى كه زمامداران اموى و عباسى براى كسب نفوذ معنوى به عمل مى‏ آوردند، باز عملاً كفه ترازوى محبوبيت عمومى، به نفع پيشوايان بزرگ دينى سنگينى مى‏كرد.

-----------------------
[1] گرچه بنى‏ اميه چنين دستاويزى براى تصاحب خلافت در دست نداشتند، اما به طرق ديگرى در صدد كسب محبوبيت در افكار عمومى بودند. اقدامات مزورانه معاويه در زمينه جعل حديث به نفع خود، و خريدن محدثان دروغ‏پرداز و مزدور، گوشه‏اى از تلاشهاى پرتزوير حكومت بنى ‏اميه به شمار مى‏رود.

 

سيره پيشوايان