«احمد امين» نويسنده معاصر مصرى، پس از آنكه دو علت براى گرايش هارون (و مردم زمان او) به عيش و خوشگذرانى ذكر نموده، اولى را توسعه زندگى و رفاه عمومى در دوره وى، و دومى را نفوذ ايرانيان (كه به گفته وى از قديم گرايش به خوشگذرانى داشتند) در دربار وى معرفى مىكند، مىنويسد:
علت سوم، مربوط به طرز تربيت و سرشت خود رشيد است. او به عقيده من جوانى داراى احساسات تند بود، ولى نه به طورى كه صد در صد تسليم احساسات خود شود، بلكه در عين حال ارادهاى قوى داشت. او از نظر فطرت و تربيت، داراى روحيه نظامى بود، و بارها به شرق و غرب لشگركشى كرد، ولى همين تندى احساسات و قدرت اراده و جوشش جوانى، چهره هاى گوناگونى به او داده بود:
هنگام شنيدن و عظ، سخت متأثر مىشد و صدا به گريه بلند مىكرد، هنگام استماع موسيقى چنان به طرب مى آمد كه سر از پا نمىشناخت. در بزم او وقتى كه «ابراهيم موصلى» آواز مىخواند، «بَرْصوما» ساز مىنواخت و «زَلْزَل» دف مىزد، هارون چنان به طرب مى آمد كه با طرز جسارت آميزى مىگفت:
«اى آدم! اگر امروز مىديدى كه از فرزندان تو، چه كسانى در بزم من شركت دارند، خوشحال مىشدى»![1]
احساسات به اصطلاح دينى در هارون رشد كرد، اما به موازات آن، هوسرانى و علاقه به ساز و آواز و طرب نيز فزونى يافت. در نتيجه، او هم نماز مىخواند و هم زياد به موسيقى و شعر و آواز گوش مىكرد و به طرب مى آمد. احساسات تند او به جهات مختلف متوجه مىشد و در هر جهت نيز به حد افراط مىرسيد.
هنگامى كه از برامكه خرسند بود، فوق العاده به آنان علاقه داشت و آنان را مقرّب دربار قرار داده بود، ولى هنگامى كه مورد غضب وى قرار گرفتند، و حاسدان، احساسات او را بر ضد برامكه تحريك كردند، آنان را محو و نابود ساخت.
او از آواز ابراهيم موصلى سخت لذت مىبرد و او را مثل علما و قضات، مقرب دربار قرار مىداد، ولى هيچ وقت از خود نمىپرسيد كه به چه مجوزى بيتالمال مسلمانان را به جيب اين گونه افراد مىريزد؟
نويسنده كتاب «الأغانى» جمله جالبى دارد كه طى آن، به بهترين وجهى عواطف متضاد و شخصيت غير عادى هارون را ترسيم نموده است:
«هارون هنگام شنيدن وعظ از همه بيشتر اشك مىريخت و در هنگام خشم و تندى، از همه ظالمتر بود»!
ازينرو جاى تعجب نبود كه او يك فرد ديندار جلوه كند، و نماز زياد بخواند، ولى روزى خشمگين گردد و بدون كوچكترين مجوزى، خون بىگناهان را بريزد، و روز ديگر چنان به طرب آيد كه از خودبيخود گردد. اينها صفاتى است كه جمع آنها در يك فرد، بسهولت قابل تصور است[2]
از آنچه گفتيم، چهره حقيقى و ماهيت هارون روشن گرديد. متأسفانه بعضى از مورخان در بررسى روحيه و طرز رفتار و حكومت او (و امثال او) حقايق را كتمان نموده و دانسته يا ندانسته تنها نيمرخ به اصطلاح روشن چهره او را ترسيم نمودهاند، اما نيمرخ ديگر را وارونه نشان داده اند، در حالى كه لازمه يك بررسى تحقيقى و بيطرفانه اين است كه تمام جوانب شخصيت و رفتار فرد مورد بررسى قرار گيرد.
---------------------------
[1] احمد امين اين قسمت را از ابوالفرج اصفهانى در كتاب الأغانى (ج ٥، ص ٢٤١) نقل مىكند.
[2] امين، احمد، ضحى الاًّسلام، ط ٧، قاهره، مكتبةالنهضةالمصرية، ج ١، ص ١١٢-١١٣، با اندكى تلخيص.