چهره حقيقى هارون‏

15:24 - 1393/06/16

«احمد امين» نويسنده معاصر مصرى، پس از آنكه دو علت براى گرايش هارون (و مردم زمان او) به عيش و خوشگذرانى ذكر نموده، اولى را توسعه زندگى و رفاه عمومى در دوره وى، و دومى را نفوذ ايرانيان (كه به گفته وى از قديم گرايش به خوشگذرانى داشتند) در دربار وى معرفى مى‏كند، مى‏نويسد:
علت سوم، مربوط به طرز تربيت و سرشت خود رشيد است. او به عقيده من جوانى داراى احساسات تند بود، ولى نه به طورى كه صد در صد تسليم احساسات خود شود، بلكه در عين حال اراده‏اى قوى داشت. او از نظر فطرت و تربيت، داراى روحيه نظامى بود، و بارها به شرق و غرب لشگركشى كرد، ولى همين تندى احساسات و قدرت اراده و جوشش جوانى، چهره‏ هاى گوناگونى به او داده بود:
هنگام شنيدن و عظ، سخت متأثر مى‏شد و صدا به گريه بلند مى‏كرد، هنگام استماع موسيقى چنان به طرب مى‏ آمد كه سر از پا نمى‏شناخت. در بزم او وقتى كه «ابراهيم موصلى» آواز مى‏خواند، «بَرْصوما» ساز مى‏نواخت و «زَلْزَل» دف مى‏زد، هارون چنان به طرب مى‏ آمد كه با طرز جسارت ‏آميزى مى‏گفت:
«اى آدم! اگر امروز مى‏ديدى كه از فرزندان تو، چه كسانى در بزم من شركت دارند، خوشحال مى‏شدى»![1]
احساسات به اصطلاح دينى در هارون رشد كرد، اما به موازات آن، هوسرانى و علاقه به ساز و آواز و طرب نيز فزونى يافت. در نتيجه، او هم نماز مى‏خواند و هم زياد به موسيقى و شعر و آواز گوش مى‏كرد و به طرب مى‏ آمد. احساسات تند او به جهات مختلف متوجه مى‏شد و در هر جهت نيز به حد افراط مى‏رسيد.
هنگامى كه از برامكه خرسند بود، فوق ‏العاده به آنان علاقه داشت و آنان را مقرّب دربار قرار داده بود، ولى هنگامى كه مورد غضب وى قرار گرفتند، و حاسدان، احساسات او را بر ضد برامكه تحريك كردند، آنان را محو و نابود ساخت.
او از آواز ابراهيم موصلى سخت لذت مى‏برد و او را مثل علما و قضات، مقرب دربار قرار مى‏داد، ولى هيچ وقت از خود نمى‏پرسيد كه به چه مجوزى بيت‏المال مسلمانان را به جيب اين گونه افراد مى‏ريزد؟
نويسنده كتاب «الأغانى» جمله جالبى دارد كه طى آن، به بهترين وجهى عواطف متضاد و شخصيت غير عادى هارون را ترسيم نموده است:
«هارون هنگام شنيدن وعظ از همه بيشتر اشك مى‏ريخت و در هنگام خشم و تندى، از همه ظالمتر بود»!
ازينرو جاى تعجب نبود كه او يك فرد ديندار جلوه كند، و نماز زياد بخواند، ولى روزى خشمگين گردد و بدون كوچكترين مجوزى، خون بى‏گناهان را بريزد، و روز ديگر چنان به طرب آيد كه از خودبيخود گردد. اينها صفاتى است كه جمع آنها در يك فرد، بسهولت قابل تصور است[2]
از آنچه گفتيم، چهره حقيقى و ماهيت هارون روشن گرديد. متأسفانه بعضى از مورخان در بررسى روحيه و طرز رفتار و حكومت او (و امثال او) حقايق را كتمان نموده و دانسته يا ندانسته تنها نيمرخ به اصطلاح روشن چهره او را ترسيم نموده‏اند، اما نيمرخ ديگر را وارونه نشان داده ‏اند، در حالى كه لازمه يك بررسى تحقيقى و بيطرفانه اين است كه تمام جوانب شخصيت و رفتار فرد مورد بررسى قرار گيرد.

---------------------------
[1] احمد امين اين قسمت را از ابوالفرج اصفهانى در كتاب الأغانى (ج ٥، ص ٢٤١) نقل مى‏كند.
[2] امين، احمد، ضحى الاًّسلام، ط ٧، قاهره، مكتبةالنهضةالمصرية، ج ١، ص ١١٢-١١٣، با اندكى تلخيص.

 

سيره پيشوايان