3. زیر سؤال بردن و توهین فاحش به یك دستور اسلامی (متعه)
در فصلی (سكانسی) كه «غلام شمدی» برای طفره رفتن از معرفی «اكرم میرزایی» - كه سر نخ اصلی دانیل برای یافتن مادرش است - سراغ یك پیرزن گدای بدریخت و قیافه میرود و با وعده و وعید او را راضی میكند تا به عنوان «اكرم میرزایی» خودش را معرفی كند و همه عوامل جانبی هم در صدد این هستند كه دانیل قبل از برگشتن به آلمان، بتواند با این اكرم میرزایی «تقلبی» دیدار كند؛ پیرزن گدای بدتركیب و بد دهن كه لباس منزجر كنندهای هم پوشیده، از پشت پرده زردی كه او را مخفی كرده با غلام شمدی گفتگویی به این شرح دارد:
پیرزن: میدونی چیه؟ خیلی دلم میخواهد بدونم اینبار چه گندی بالا آورده ای؟ كی رو تیغیده ای؟! سر كی رو شیره مالیده ای؟!
غلام شمدی: بابا، جون خودت سر هیشكی؛ گرفتار شدهام آخه!
پیرزن: به من چه؟!
غلام: بابا یك دقیقه از اون كاخ طلایی ات بیا بیرون، كارت دارم.
پیرزن: بگو از همینجا میشنوم؛ بنال!
غلام: یه دقیقه پاتو بگذار بیرون!
پیرزن: بی خود!
غلام: آخه لامصب من چیكارت كردهام؟!
پیرزن: یادت رفته چه بلایی سر من آوردی؟! اینبار میخواهی كی رو شوهر بدی؟! كی صیغه كی شه؟! میخواهی من رو صیغه كی بكنی؟! مگه یادم رفته كه او زنیكه چطوری موهای سر من را آورد پایین. من اگه خودم رو نجات نمیدادم، تو كدوم گوری بودی؟!
غلام: چی میگی بابا، من سر اون موضوع 6 ماه حبس كشیدم تو بمیری!
پیرزن: نگو نگو، والله باورم میشه. خر خودتی!
غلام: بابا، ایندفعه تو بمیری با دفعههای دیگه فرق میكنه! اه، چه گیری كرده ایم ها! ایندفعه میخوام بندازمت توی عسل!
[آیا چهره مجسم متعه، نزد مدیران متشرع و برنامه سازان مسلمان و شیعه تلویزیون جمهوری اسلامی ایران همین است كه در اینگونه فضاسازیها مطرح میشود؟!!]
زیر سؤال بردن
20:53 - 1394/02/15