نامۀ یک مبلّغ به خواهر با ایمان خود

20:55 - 1395/06/12

محمدرضا حدادپور 
اشاره
خانم‌ها، به خصوص دختران و بانوان جوان، از ارکان خانواده و جامعه بوده و حتی در بعضی مناطق نسبت به آقایان در مجالس دینی و مذهبی دارای حضوری پررنگ‌تر هستند. از شاخص‌ترین مباحث مورد نیاز این دسته از مخاطبان، بررسی راه‏های مبارزه و بصیرت افزایی دربارة پدیدة شوم «فریب دختران و زنان» و چگونگی مقابله با جذب آنان توسط شیاطین است. 
در این نوشتار، با زبانی نسبتاً عامیانه و در قالب نامه، جهت تنویر افکار بانوان گرامی علی‌الخصوص دختران جوان، مهم‌ترین و شایع‌ترین راه‌های فریب دختران توسط مردان و پسران سودجو بررسی خواهد شد. امید است مطالب حاضر بتواند در حلقه‌های معرفتی مبلّغان محترم با جوانان عزیز به کار رود.
نامه ‏ای به خواهرم
«خواهر گل و گلابم، سلام! امیدوارم حالت خوب باشه و همیشه سالم و سرحال باشی. ببخشید که خیلی وقته نتونستم بیام شهرمون و بابا و مامان و آبجی عزیزمو ببینم. خدا میدونه دلم پیشتونه و واستون دعا می‏ کنم. فکر کنم همین دعاها بهترین کاریه که می‏تونم انجام بدم. اگه از حال من بخوای بدونی، الهی شکر. بد نیستم. یعنی خوبم. قم خیلی راحت بودیم و از برکات حوزه و حرم بی‏بی استفاده می‏ کردیم؛ اما از وقتی که از قم رفتم و به این روستای کوچیک واسه تبلیغ اومدم، احساس وظیفم بیش‏تر شده و حتی حس می‏کنم که اگه همین حالا بمیرم، وجدانم راحت‏تره؛ چراکه می‏دونم حداقل مفیدتر واقع شدم و دست چندتا پسر و دختر هم‏سن و سال تو و دیگران رو تونستم بگیرم. بگذریم.
حرفای مختلفی دربارة آبجیِ عزیزم از خونه بهم می‏رسه. شنیدم خانم‏تر شدی و از بچگیت دوست داشتنی‏تر. بزرگ شدی و چادر مشکی و وقتی مقنعه‏ ات رو سر می‏کنی، هزار ماشالله، صدهزار ماشالله، تو دل بابا و مامان و داداش و زن داداش قند آب می‏شه. شنیدم توی همین چند ماهی که داداشی نبوده، چندتا خواستگار هم داشتی و چون تیپ و ظاهرت بزرگتر از سنّت نشون می‏ده، توجهی به سن و سالت نکردن. راستش از بس ذوق کردم، خندم گرفته که واسه آبجی زهرام خواستگار اومده؛ اما عزیز دلم! خیلی وقت بود که می‏ خواستم یه کم با هم راحت حرف بزنیم و چندتا حرف که یه دنیا دلواپسی و محبّت یه داداش به آبجی کوچیکشه، در چند نکته خلاصه کنم. 
می‏دونم تو اهل رعایت مسائل شرعی، حیا و عفاف هستی؛ اما یه دلشوره‏ای توی دلم تصمیمم را واسه نوشتن نامه قطعی کرد. 
می‏دونم دلت صافه؛ وقتی یادم میاد که توی خونه یا بیرون مدام با گوشیت ور می‏رفتی و هرچی مامان می‏ گفت بیا کمک، توجهی نمی‏کردی و حتی بعضی وقتا یواشکی جیم می‏شدی و توی اتاقت می‏رفتی و آروم با گوشیت حرف می‏زدی و بعد برمی‏ گشتی دلشورة منو زیادتر می‏کنه. نمی‏خوام بپرسم با کی حرف می‏زدی؛ چون بهت اعتماد دارم؛ اما عزیزم! عزیز دل داداشی! سن و سال تو الان به عنوان یه دختر دبیرستانی که داره کم کم وارد دانشگاه می‏شه، خیلی حساسه و روح تو از گلبرگ گل هم لطیف ‏تره. 
خیلی وقته که بخاطر موقعیتم جوونای زیادی به من مراجعه می‏کنند و مشاوره می‏گیرن. دلم می‏خواد از تجربه‏ های زندگی دیگران واست بگم تا یه کم دور و برت رو بهتر بشناسی و فکر نکنی همه مثل خودت مهربون و ساده‏ان. البته قبلش اینو بگم که نمی‏ خوام کاری کنم که نسبت به همه سوءظن پیدا کنی؛ اما نکاتی هست که اگه بدونی، خیلی بهتره و من قضاوت این مسئله رو به خودت می‏ سپارم.
آبجی جونم! «احترام» گذاشتن به دیگران و حتی نامحرمان یه حرفه و «اعتماد» به اونا و «راحت رفتار کردن» یه حرف دیگه. باید به همه احترام گذاشت و نباید حرمت کسی رو شکست؛ اما مجبور نیستیم (و معقول هم نیست) که به هر نوع آدمی اعتماد کنیم و باهاشون خیلی راحت رفتار کنیم. تازه یادت باشه که بعضیا ارزش اعتماد کردن و حتی «اعتنا» رو ندارن و باید فقط از کنارشون رد شد و کم‏ترین توجهی بهشون نکرد. 
بزار راحتت کنم و بگم که اصولاً به هیچ مرد نامحرمی اعتماد نکن! حداقل به پانزده تیپ از آقایون (اعم از مجرّد و متأهل) حتی اعتنا هم نکن. ممکنه به نظر برسه بعضی خصلتهایی که می‏خوام بگم خیلی بهم نزدیکن و یا بعضیا چندتا از این خصوصیات رو با هم دارن. اون پانزده گروه اینا هستن:
1. مردها و پسرایی که به جای شناخت منطقی و اصولی از تو، سراغ جنبه‏های احساسی وجودت میرن و قصد دارن با عواطف و احساساتت بازی کنن. اینا از خودخواه‏ترین آدما هستن. تشنة بازی با عواطف ظریف و لطیف دخترونت هستن. دوستیشون بیش‏تر در حد حرف می‏مونه و حتی ممکنه تو رو واسه پُز دوست دختر داشتنشون بخوان. هدف اینا خوشبختی و شخصیت تو نیست و فقط (یه مشت) حرفای عاطفی و احساسی تحویلت میدن و بعد از مدتی که تاریخ مصرفت واسشون تموم شد، رهات می‏کنن و به سراغ یکی دیگه میرن.
2. مردها و پسرایی که از آشنایی با بابا و مامان دخترا طفره میرن و کلاً اهل مسئولیت‏ پذیری و این حرفا نیستن. فقط بهت وعده‏ های سر خرمن میدن. هرچی منتظر می‏شی - که اگه دوستت داره - با خونوادش بیاد خواستگاری و با مامان و بابا آشنا بشه، نمیاد و مدام بهونه میاره و فقط میخواد رابطه با تو رو طولانی‏ تر کنه. متاسفانه هیچ حسابی نمی‏شه روی این افراد کرد و حتی ممکنه بعد از مدتی بهت بگن: دوست داشتم با خانوادم بیام، اما نشد! خداحافظ!
3. مردها و پسرایی که معمولاً بعد از دوستی باهات، حرفای نامتعارف و تحریک‏ کننده می‏زنن. مدام از تیپ و قیافه و هیکلت تعریف می‏کنن و جوری سر بحثو باز می‏کنن که همیشه به حرفای زشت و تحریک‏ کننده ختم بشه. اونا تلاش می‏کنن مهم‏ترین و برنده‏ ترین سلاح دنیا و جذاب‏ترین زیبایی آفرینش که همون «بدنت» باشه رو با این حرفا تصاحب کنن. مدام ازت عکسای جورواجور می‏خوان و به تدریج، حیای زیبا و غرور قشنگ دخترونت رو ازت می‏گیرن. اینا از ناجورترین آدمای روی زمینن و معلوم نیست که تو آبجی عزیز من، چندمین طعمشون باشی؟!
4. مردها و پسرایی که یواش یواش و زیرکانه محبتشون رو به هر طریقی تو دلت می‏ندازن و تمایل به آشنایی و رابطة طولانی دارن و زمان مشخص و سرانجام روشنی هم واسة این رابطة مجهول اعلام نمی‏کنن. همش می‏گن: بسپارش به زمان! بذار زمان تکلیف ما رو روشن کنه! اما آخرش هم نمی‏ فهمی که کجای زندگیش بودی و اصلاً چرا اومد و چرا رفت؟!
5. بعضی از پسرا و مردها هم هستن که واسة «جلب توجهت» مدام از فشار دیگر دخترها و زنها بهش حرف می‏زنن و اینکه هیچ کدومشونو قبول نداره و دارن کلافش می‏کنن و مدام واسش مزاحمت می‏تراشن. نه می‏شه اینا رو به راحتی ردشون کرد و نه می‏شه باورشون داشت. ادعا می‏کنن که به تو پناه آوردن؛ چون مثلاً احساس می‏کنن که تو با همشون فرق داری و...! اصلاً راست و دروغ احساسشون هم معلوم نیست و نمی‏دونن که کسی با وجود چندتا مزاحم، مهم نمی‏شه و اصلاً اهمیتی ندارن.
6. مردها و پسرایی که دم از پاکی و صداقت می‏زنن و مدعی می‏شن که «نیّتشون خیره»؛ اما چون حوصلشون سر رفته و دنبال تنوّع می‏گردن، سراغت اومدن و برای علنی کردن این ارتباط امروز و فردا می‏کنن. می‏گن: حالا بذار درسم تموم بشه! سربازی نرفتم! هنوز بیکارم! پس‏انداز کافی ندارم! بذار موافقت خانوادمو جلب کنم و...! یکی نیست بپرسه: آخه تو که این همه گیر و گرفتاری داری و هنوز شرایط جمع و جور کردن خودت رو هم نداری؛ چرا اول دل آبجی منو اسیر خودت می‏کنی و بعدش یادت میاد که هنوز شرایطش رو نداری؟!
7. از «خطرناک‏ترین» مردها و پسرا کسایی هستن که مدام دم از خواهر و برادری می‏زنند و مثلاً می‏خوان با شرعیات پیش بیان؛ چراغ خاموش و با احتیاط حرکت می‏کنن و مدام با عبارات مذهبی بازی می‏کنن که حتی تصورش رو هم نمی‏کنی که این آقا اون کاره باشه. غافل از اینکه گفتن کلمة «خواهر و برادر» هیچ حرامی رو حلال نمی‏کنه و اصولاً هیچ زن و مرد نامحرمی نمی‏تونن بدون محرمیّت با هم باشن و با هم رابطة عاطفی برقرار کنن و همیشه به چشم خواهر و برادری بهم نگاه کنن! مگه می‏شه به هوای نفس و شهوت دروغ گفت و یا مگه می‏شه سر دین و خدا رو کلاه گذاشت؟!
8. بعضی از مردا و پسرای آشنا و فامیل، هم قوم و خویش بودن را بهونه می‏کنن و اقوام بودن رو بی‏خطر جلوه میدن! مدام می‏گن: ما که از کوچیکی با هم بودیم، پس فرق من با غریبه‏ ها چیه؟ تو هم مثل خواهرمی! این از «شایع‏ترین» خطراتیه که دخترای هم‏سن و سال تو رو تهدید می‏کنه. یه جایی به نقل از دختر امام خمینی(رحمه الله) می‏خوندم که: اینقدر امام روی محرم و نامحرمی و حتی در روابط خانوادگی و فامیلی حساس بودن که به دخترخانومشون فرموده بودن که سلام کردن به نامحرم، حتی داماد خانواده (شوهر خواهرت) هم واجب نیست، چه برسه به اینکه سر سفره‏ای بشینی که نامحرم باشه! 
9. مردا و پسرایی که برای جلب توجهت، مدام برات خرجهای گزاف می‏کنن و با خریدن هدیه‏های مختلف و گاه و بیگاه، وابستگی غیر ارادی شدیدی در تو ایجاد می‏کنن. در روایات داریم که هدیه و خرج کردن، وابستگی میاره و وابستگی هم تدریجاً سبب غرق شدن در روابط می‏شه؛ اما عزیز دلم! حتی اگه این پولها و هدیه‏ها رو هم حرام یا شبهه‏ناک ندونیم، اقلاً مقدمة خیلی از حرامهاس و زمینة چشم داشتها و وابستگی ها رو فراهم می‏کنه که به سادگی نمی‏شه از تبعاتش خلاص شد.
10. مردا و پسرایی هم هستن که سر بزنگاه تنهایی و نیازمندی و خلأهای روحی دخترا پیداشون می‏شه و ادعای دلسوزی بی‏چشم داشت رو می‏کنن. اونا می‏دونن که کمک کردن به زنا و دخترا در لحظات سخت زندگیشون، بهترین راه برای وابسته یا مدیون کردن اوناست. خیلی مراقب باش و سفرة دلتو پیش هر کسی باز نکن و همیشه این روایت زیبای امام علی(علیه السلام) یادت باشه که فرمود: سرّی که خودت نتونی حفظش کنی، انتظار نداشته باش کسی واست حفظش کنه. خیلی از سوتیها و سوءاستفاده‏ها ثمرة اعتماد به افراد نالایق در شرایط دشواره.
11. بعضی از مردا و پسرا اول با پیامک و تک زنگ زدنهای مدام به گوشیت، بعد از کلی جنگ اعصاب، ادعا می‏کنن که فقط به یه «پناهگاه» واسه شنیدن درد دلهاشون نیاز دارن و حتی اگه تو به اونا هیچ توجهی هم نکنی، ممکنه بگن که شما گوشیو بردار؛ اما هیچی نگو و فقط گوش بده! اینا کسایی هستن که خیلی با برنامه پیش می‏رن و می‏دونن که هیچ دختر و زنی پیدا نمی‏شه که به تدریج به صدا و صوت یه مزاحم هم عادت نکنه. حواست باشه که از اولش بهشون توجه نکنی، و الا بیرون اومدن از چنگ اینجور آدما مصیبته. تجارب تلخ اینجور خانومها نشون داده که اگه از اول بهشون رو نمی‏دادن، هیچ وقت «معتاد» صدا و حضورشون تو زندگیشون نمی‏شدن.
12. «زبون تملّق» بعضی پسرا و مردها اونقدر چربه که در دقایق اولیة همکلام شدن با اونا یه جوری باهات حرف می‏زنن و تو رو منحصر بفردترین دختر عالم معرفی می‏کنن تا کم کم خودت هم شک ورت می‏داره و باورت می‏شه! در حقیقت، اونا تو رو بزرگ نمی‏بینن، وگرنه اصلاً سراغت نمی‏آمدن. اونا فقط می‏خوان تو رو با زبونشون تصاحب کنن. آخرشم با همون زبون قالت می‏ذارن. این متملق گوها حتماً یه چیز بدرد بخوری در تو پیدا کردن و در حقیقت تو رو واسه خودت نمی‏خوان؛ بلکه کاملاً تاجرانه (یه تجارت و سود یه طرفه)؛ اما نامحسوس باهات رفتار می‏کنن. واسه اینجور مردا نفع خودشون مهمه، نه حقیقت و خوشبختی تو.
13. بعضی از مردها و پسرا برای جلب توجّهت «مظلومیتها و محرومیتهات» رو یادآوریت می‏ کنن و اگه پای حرفاشون بشینی، کم کم توهّم می‏زنی که چقدر بدبختی و تنها شاهزاده و تک‏سوار زندگیت، همین پسریه که الان داره مختو می‏زنه! غافل از اینکه بالاخره تو زندگی همه یه سری محرومیتها هست؛ ولی راهش این نیست که برای برطرف کردن اون محرومیتها و ضعفها به هر بی سر و پایی متوسل بشن.
14. حربة «تقدیر» از مهم‏ترین حربه‏هاییه که بعضی از مردا و پسرا ادعا می‏کنن، اینکه به خاطر اون سر راه همدیگه قرار گرفتین و لابد اصلاً خواست خدا بوده که سر راه زندگی همدیگه قرار بگیرین! اونا ادعا می‏کنن که اگه بخوای بزنی زیرش و نادیدش بگیری، آهش دامنتو می‏گیره و پشت پا زدن به تقدیر و خواست خداست!
واقعاً مسخره است. اگه اینجوری باشه، آدما باید تن به هر کثافتی که سر راهشون قرار می‏گیره بدن و از نفرین حتی جنایتکارترین آدما هم باید بترسن و به همشون جواب مثبت بدن تا یه وقت خدایی نکرده آهشون دامن اونا رو نگیره! اون وقته که اختیار انسان و بهشت و جهنم و... همگی زیر سؤال میره و هزاران اشکال دیگه پیش میاد.
15. مردایی هم هستن که با «متأهل» معرفی کردن خود، خودش و خونه و ماشین و خلوتش رو بی‏خطر جلوه می‏دن! معمولاً اینجور مردا ادعا می‏کنن که ازدواج زودهنگام داشتن و تا چشم باز کردن، دیدن که زن و چندتا بچة قد و نیم قد دور و ورشون رو گرفته و اینکه تا تو رو دیدن، یاد تمام عشق و زیباییهای بر باد رفتشون افتادن! الان هم فقط تنها عامل آرامششون تویی و اونا رو یاد آرزوهای بر بادرفتشون می‏ندازی!
 لااله الا الله! می‏بینی چه روزگاریه؟ شاید این حرفا و شخصیتها برات آشنا نباشن؛ اما بهم حق بده نگرانت باشم و نخوام که آبجی عزیزم، حتی یه لحظه هم طعمة اینا بشه؟ می‏دونی هفته‏ ای چندتا قربانی این مسائل بهم مراجعه می‏کنن و چقدر از سادگی و پاکی بر باد رفتشون می‏نالن؟ زهراجون! نمی‏خوام بترسونمت؛ اما وقتی خانوما و دخترای فریب‏خورده به مرکز مشاورة مسجدمون مراجعه می‏کنن و من این چیزا رو می‏شنوم، احساس می‏کنم که تو جلوم نشستی و داری باهام حرف می‏زنی. هیچ کدوم از این مردا و پسرایی که واست گفتم، شاخ و دم ندارن که بشه به راحتی شناختشون، پس به همه احترام بگذار؛ اما به کسی اعتماد نکن!
می‏دونی که اهل طولانی حرف زدن نیستم و همیشه توی منبرها و کلاسام، حرفامو ساندویچی به مخاطبم می‏گم تا کسی مجبور نشه به زور تحملم کنه. بذار همونجوری و بدون پیچ و تاب، چندتا نکتة کاربردی بهت بگم:
الف) توی کوچه و محل و خیابون که می‏ری، خیلی با وقار باش و حجاب کامل همیشگیت رو داشته باش تا مثل یه شکلات بدون حجاب نباشی که مگسها و خرمگس های مزاحم جذبت بشن.
ب) از خندة صدادار و هرگونه جلب توجه در مکانی که نامحرما حاضرن، پرهیز کن تا خدایی نکرده هم ارزشت زیر سؤال نره و هم مورد طمع کسی واقع نشی.
ج) اجازه نده دوستات توی مدرسه و مهمونیها با هر حالت و پوششی، ازت عکس بگیرن و بعدش نگران این باشی که عاقبت عکسات توی فلش یا گوشی دوستات چی می‏شه؟
د) وقتی در صورت ضرورت با نامحرم حرف می‏زنی، هم نگاش نکن و هم طولش نده تا خیال خام ورش نداره و دربارت فکر بد نکنه.
هـ) از بابا و مامان عاقل‏تر و دلسوزتر توی زندگیت هیچ کس نیست (حتی پدر و مادرهای بی‏سواد)، پس، از اینکه در جریان همة کارها و زندگیت باشن، خوشحال باش و احساس حقارت نکن؛ هرچند می‏تونی همیشه روی داداشت هم حساب کنی.
و) وقتی پیامک یا تک‏زنگ مشکوکی با شمارة غریبی روی گوشیت می‏بینی، اصلاً حساس نشو و جواب نده! حتی اگه صدبار این مسئله اتفاق بیفته؛ چون اینا دام هستن و معلوم نیست تهش چی درمیاد.
ز) از مراوده با دوستان و همکلاسیهایی که مدام از روابطشون با نامحرم دم می‏زنن و تعریف می‏کنن، پرهیز کن تا کنجکاو نشی و قبح این مسئله واست نشکنه.
خلاصه، با این حرفا خیالم ازت راحته و می‏دونم که می‏فهمی در آستانه و دالان این روابط قرار نگرفتن، خیلی از بیرون اومدن از دامهای ممکن راحت‏تره. این حرفا رو که گفتم بذار پای اینکه خیالم از بابت دیگران راحت نیست. بازم باید بگم که دلم خیلی هوای خونه و مسجد محلمون و بابا و مامان و آبجی گلمو کرده. راستی زن داداش هم سلام می‏رسونه. خیلی مواظب خودت باش. التماس دعا!»

برچسب‌ها: