سلام وقتتون بخیر
یه سوال داشتم از خدمت اساتید بزرگوار، ممنون میشم اگر به سوالم پاسخ داده بشه
من یه برادر 17 ساله دارم که به تازگی متوجه شدیم با دختری دوست هست و دختر خانوم هم 15 سالشون هست. باهاش کلی حرف زدیم که این دوستی عاقبت خوبی نداره و این حرفا ولی پاشو کرده تو یه کفش که نه من این دختر میخوام... به نظر شما برخورد صحیح و مناسب با برادرم چطور میتونه باشه که راه اشتباهی نره؟؟
----------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
با سلام به شما کاربر محترم
اینکه نگران آینده برادرتان و رابطهاش هستید را درک میکنم، ولی صرف مخالفت کردن بدون آگاهی بخشی و اقناع کردن او، تنها مقاومت برادرتان را نسبت به خواستهاش مقاومتر میکند، در حالی که با تدبیر و صبر و بردباری میتوانید برادرتان را به تصمیم درست نزدیک کنید. اما چگونه؟
در گام اول باید رابطه خانواده با برادرتان صمیمیتر شود؛ به گونهای که فارغ از رابطهای که برادرتان با آن دختر دارد، تلاش کنید با او رابطه نزدیک و صمیمی داشته باشید؛ چراکه اولین گام برای تأثیرگذاری، بهبود رابطه است. وقتی برادرتان احساس نزدیکی با خانواده داشته باشد، اولاً بیشتر با خانواده مسائلش را مطرح میکند و احتمال مشورت گرفتنش از خانواده نیز بیشتر خواهد شد و خانواده هم بهتر و بیشتر در جریان مسائل نوجوان خواهند بود. ثانیاً خانواده بهتر میتوانند با توجه به شرایط و موقعیت نوجوان به او کمک کنند.
در گام بعدی به او کمک کنید تا تصمیم درست را بگیرد؛ مثلاً به او نگویید که تو الآن شرایط ازدواج را نداری، بلکه به او بگویید به نظرت برای ازدواج، چه شرایطی نیاز هست؟ ممکن است به بعضی از شرایط اشاره کند، آنگاه از او سؤال کنید که چقدر این شرایطی را که اشاره کرده در حال حاضر دارد و تا چه زمانی میتواند این شرایط را مهیا کند؟
اگر به شرایط اصلی ازدواج ازجمله استقلال مالی، مسئولیت پذیری و تعهد اشاره نکرد، شما باز دوباره از طریق سؤال از او بپرسید که به نظرش برای ازدواج، چقدر مسائل مالی و داشتن شغل و استقلال مالی اهمیت دارد؟ ممکن است ابتدا جوابهای قانع کنندهای به شما ندهد، ولی شما با این روش، قوه تعقل و منطق او را تحریک میکنید تا در تنهایی خودش بیشتر به این مسائل فکر کند.
همچنین هیچگاه به او نگویید که این دختر مناسب تو نیست، بلکه به او کمک کنید تا بفهمد که آیا برای ازدواج، تناسب کافی از جهات مختلف فکری، رفتاری، اخلاقی، فرهنگی، خانوادگی، علایق و سلایق، خواستهها و تمایلات با طرف مقابلش دارد یا صرفاً از روی هیجان خواهی چنین تصمیمی گرفته است.
اینکه نگران رابطه او با دختر موردنظر هستید و بخواهید او را از این رابطه منع کنید، نه تنها به حرف شما و خانواده گوش نمیدهد، بلکه شما و خانواده را مانع اصلی خود میبیند، پس باید چه کار کرد؟ به او بگویید: آیا شناخت کافی و درستی از طرف مقابل و خانوادهاش دارد یا نه؟ ممکن است بگوید که خیلی خوب او و خانوادهاش را میشناسد، آن وقت از او سؤال کنید که چقدر نقاط قوت و ضعف دختر موردنظرش را میشناسد. طبیعتاً هیچ انسانی جز انسانهای معصوم، عاری از ضعف نیستند و هر آدمی ضعفهای خودش را دارد. بالطبع هرکسی برای ازدواج لازم است که نقاط قوت و ضعف شریک زندگیاش را بداند تا برای ازدواج تصمیم درستی بگیرد.
در واقع شما با طرح سؤالات خاص و هدایت شده میتوانید او را به فکر فرو ببرید تا اولاً روی اصل ازدواجش بیشتر فکر کند و اینکه بررسی کند آیا شرایط اولیه ازدواج را داراست یا نه. ثانیاً روی نوع انتخابش بیشتر فکر میکند که چقدر عاقلانه و چقدر احساسی است؟ ثالثاً روی دختر موردنظرش نیز بیشتر فکر کند که آیا مورد مناسبی برایش میباشد یا نه؟ درنهایت همه اینها منجر به این میشود تا قوه تعقلش برای تصمیم گیری منطقی و درست تقویت شود.
نکته:
باید توجه داشت که بیش از هر چیز روی صمیمی شدن رابطه خانواده با برادرتان متمرکز شوید تا اینکه بخواهید صرفاً با او مخالفت کنید. چون وقتی برادرتان احساس نزدیکی با خانواده بکند، آنگاه گام دوم رابطه معنا پیدا میکند و آن اثر لازم را خواهد داشت وگرنه تنها مقاومتش را بیشتر خواهید کرد.
موفق باشید.
سلام و وقت بخیر
خیلی ممنون از شما بابت وقتی که برای پاسخگویی گذاشتید.
با عرض معذرت یه سوال دیگه هم من داشتم از خدمتتون اینکه برادرم با من بیشتر از پدر و مادرم صمیمی هست و من از رابطه اش خبر داشتم و خودش بهم گفته بود. الان هم بهش میگم که تو هنوز شرایط لازم برای ازدواج رو نداری... میگه که خب شما خانواده اون دختر صحبت کنید و یه انگشتر دست دختر خانم بندازید تا اون رو به کس دیگه ای ندن. هر وقت من شرایطم جور شد برای ازدواج میریم خواستگاری... به نظر شما چیکار کنیم؟؟
با سلام مجدد به شما کاربر محترم
این یک نقطه مثبت است که برادرتان احساس نزدیکی به شما میکند و مسائلش را با شما مطرح میکند. این میتواند نشان از این باشد که او به شما اعتماد دارد، ولی برای اینکه حرف شما مؤثر باشد، نباید مدام از مخالفت خود با ازدواجش چیزی بگویید، بلکه با راهنماییهایی که به او میکنید اجازه دهید خودش به این تصمیم برسد که آیا وقت ازدواجش فرا رسیده است یا نه! لذا وقتی پیشنهاد میدهد که با خانواده دختر صحبت کنید و انگشتری دست آن دخترخانم بیندازید تا او را به کسی دیگر ندهند، شما بدون اینکه بخواهید مخالفت کنید، در راستای همراهی با سؤالاتی بپرسید. از جمله؛
1- برفرض که ما با خانواده دخترخانم صحبت کردیم، اما از کجا معلوم که خانواده دختر با اصل این ازدواج موافقت کنند. با توجه به اینکه سن تو و دخترخانم در حال حاضر پایین است؟
2- آیا به نظر تو به صرف اینکه نظر دخترخانم مثبت باشد، همه چیز حل شده است؟ شاید نظر پدر یا مادرش یا هردوی آنها منفی باشد و به دلایل خیلی ساده؛ مثل اینکه تو هنوز به استقلال مالی نرسیدی و شغل و کاری نداری یا سن دخترشان پایین است و ... با این وصلت مخالفت کنند یا اینکه شرایطی را بیان کنند که در توان و ظرفیت تو نباشد.
3- بر فرض که خانواده دختر هم با این وصلت موافقت کنند، ولی به نظرت تا چه مدت باید دخترخانم و خانوادهاش منتظر بمانند تا شرایط ازدواج تو فراهم شود؟ چه تضمینی وجود دارد که بعد از یک یا دو سال شرایطت برای ازدواج فراهم شود؟
سعی کنید سؤالات را با لحن صمیمی بیان کنید؛ به گونهای که برادرتان احساس کند که شما نه تنها قصد مخالفت ندارید، بلکه از روی خیرخواهی میخواهید به او در این زمینه کمک کنید. اگر برادرتان در گفتگوی با شما خیرخواهیتان را حس کند، بهتر به سؤالات شما پاسخ میدهد و قوه تعقل و منطقش فعالتر خواهد شد. در آخر هم به او گوشزد کنید که قصد شما از این سؤالات این نیست که بخواهید مانع ازدواج او شوید، بلکه میخواهید جوانب مختلف مسئله را بررسی کنید تا به یک تصمیم درست برسید.
پرسیدن این سؤالات، کمک میکند تا برادرتان سنجیدهتر تصمیم گیری و عمل کند؛ به عبارتی یاد میگیرد که برای هر اقدامی بیشتر به تبعات و عواقب کاری که میخواهد انجام دهد فکر کند و هیجانی و از روی جو زندگی تصمیم نگیرد.
نهایت این است که علیرغم راهنماییهایی که به او میکنید، او همچنان روی خواستهاش پافشاری میکند، در آن صورت بدون اینکه شما یا خانواده، جبههگیری و مخالفت کنید، بهتر است با او همراه شوید و با خانواده دخترخانم صحبت کنید.
طبیعتاً یک طرف ماجرا که باید تصمیم گیری کند، خانواده دخترخانم است. در آن صورت از دو حال خارج نیست؛ یا خانواده دختر با شرایط برادرتان کنار خواهند آمد و با این وصلت موافقت میکنند که چه بهتر (ولو فرض بعیدی است) یا مخالفت مینمایند که در آن صورت هم شما چیزی را از دست نمیدهید؛ به ویژه اینکه برادرتان هم متوجه خواهد شد که در این زمینه خانوادهاش با او همراهی کرده، ولی خانواده طرف مقابل، نظرشان منفی بوده است و تکلیف او در این رابطه هم مشخص میشود و کم کم به این نتیجه خواهد رسید که دیگر بیخودی این رابطه بیسرانجام را ادامه ندهد.
موفق باشید.