11:15 - 1402/11/30
سلام
دخترم تقریبا ۷ سالشه از بچگیام میپرسه
براش تعریف میکنم
وقتی صحبتام تموم میشه میپرسه چرا همش خونتون و عوض میکنید چرا الان دیگه پیش مامان باباتون نیستید
چی باید جوابشو بدم؟؟؟
----------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
انجمنها:
http://btid.org/node/282005
با سلام و عرض ادب خدمت شما
از حسن اعتماد شما به مجموعه اندیشه برتر سپاسگزارم
از اینکه فرزندتان رشد کردهاند و برای جوابدهی به سؤالات ذهنیاش از شما سوا لاتی میپرسد که نگرانیهایی را در شما ایجاد میکند که پاسخدهی به آنها برایتان سخت میشود برایم قابلدرک است و از اینکه تلاش میکنید به روش صحیحی به او پاسخ بدهید که آسیبی به او وارد نشود قابلتحسین است.
با توجه به سؤال نکاتی را خدمتتان را عرض میکنم که امیدوارم برایتان مفید واقع شود.
سعی کنید خاطراتی که از کودکی خود تعریف میکنید نسبت به قضایا و اتفاقات اولاً حس منفی نداشته باشید و ثانیاً اگر حس منفی در آن اتفاق یا موقعیت بوده، لازم است خودتان را مدیریت کنید تا این حس را به او انتقال ندهید.
توجه داشته باشید که برداشتی که شما از سؤالات دارید به هیچ در او شکل نگرفته و سؤال او بیشتر جنبه کنجکاوی دارد. مثلاً ممکن است شما از مستأجر بودن حس منفی داشته باشید اما او هیچ حس منفی ندارد و این نوع جواب دادن شماست که باعث میشود این حس منفی در او شکل بگیرد یا نه؟
بههیچوجه غیرواقعی به او جواب ندهید.
البته واقعی جواب دادن به این معنا نیست که همه چیز را کامل برای او انجام دهید بلکه باید جواب در سطح فهم او باشد و در موارد خاص مثلاً ازدواج به کلیاتی که قانع شود اشاره میکنیم و اصلاً وارد جزئیات نمیشویم. مثلاً در سؤال دومتان میتوانید به او بگویید وقتی من و بابا با هم شدیم آمدیم خودمون یه خونه جدا گرفتیم و اگر میخواستیم پیش اونا باشیم شلوغ میشد و هم اونا و هم ما اذیت میشدیم.
واقعیتها را بدون حس منفی برای او بیان کنید.
مثلاً بگویید همه آدمها اولش مستأجر بودند بعد کمکم پول هاشون رو جمع کردند تا بتونند یا خونه بسازند یا خونه بخرند.
وقتی مباحثی مثل ازدواج پیش میآید سعی کنید بدون اینکه حساسیتی در او ایجاد کنید و بامهارت موضوع دیگر را مطرح کنید تا اینکه حواسش از این موضوع پرت شود مثلاً بگویید راستی محمد دیروز داشتی توی اتاق بازی میکردی کیف مامان هم اینجا بود؟ ممکن است بگوید نمیدانم. بعد شما میگویید برو ببین هست. اگر بود بیزحمت برام بیارش.
در صورتی که جوابها برایتان ابهام داشت یا همچنان به خوبی متوجه نشدید که چگونه باید جواب او را بدهید می توانید با مجموعه « مشاوره 44» تماس بگیرید و به صورت رایگان از کارشناسان استفاده کنید.
امیدوارم توانسته باشم سؤال مدنظرتان را پاسخ داده باشم.
در ادامه اگر سؤالی بود در خدمتتان هستم.
موفق و مؤید و پیروز باشید