سوالات سیاسی:......

11:57 - 1401/11/16

اصلا نمیشود کشوری را با حکومت اسلامی اداره سیاسی کرد

چرا میشود قوانین شرعی را در خودت کشور اجرا کرد ولی در مورد وزارت خارجه وسیاست خارجی هرگز نمیشود با دستورات اسلام سیاست اجرا کرد چون که ایران قوانین اسلامی را در مورد کشورها ونحوه برخورد با آنها اجرا میکند ولی آن کشورها که اسلامی نیستن اعلع خدعه ونیرتگ ودروغ و حیله گری هستن .و درابطع با سیاست خارجیشان همه نوع حیله نیرنگ و.  به کار می‌برن برای پیشرفت حکومت ویا سطح بالا بگیریم پیشرفت کشورشان پس از درخقه و نیرنگ با همه کشورهای دیگر وارد میشوند و ایران نمی‌تواند با قوانین حکومت اسلامی از پس آنها براید چون نمیتوان با دین با کشورهای بدونه دین رابطه متوازن و قانونمند داشت پس این حکومت اسلامی است که ضرر میکند و ازبین میرود

چه کسی ثابت می‌کنه صددرصد که آقای خامنه ای ولی فقیه هست. میتوان گفت رهبر جمهوری اسلامی یک رهبر مذهبی باشد ولی نمیتوان گفت نایب امام زمان .امام زمان مگه دیگه نایب داره اون 4تا بودن که با غیبت صغری و فوتشان نایب تمام شد

درست است در حقیقت دین از سیاست جدا نیست ولی در جامعه واقعی ودراین زمانه نمیشه با حکومت مذهبی پیشرفت کرد چون کشورهای دیگه مذهبی نیستن و مثله الان کشوری مثله ایران را اذیت وتحریم میکنن وهمش درحکومتشون خدعه وغریب و ....هست وان کشوری که بخواد راه درست دین وحقیقت رو بره در سیاست کنونی جهانی تنها ونابود میکنن

----------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد:  https://btid.org/fa/user/register

انجمن‌ها: 
http://btid.org/node/235831
تصویر نصیری
نویسنده نصیری در

با سلام خدمت پرسش‌گر محترم؛
سوال حضرتعالی را به طور کلی به دو بخش می‌توان تقسیم کرد.
بخش اول؛ باتوجه به حیله‌گری و نیرگ دشمن، به کار گیری مبانی اسلام در روابط خارجی موجب شکست حکومت دینی می‌شود.
در پاسخ به این بخش از سوال می‌توان گفت:
سیاست اسلام در بخش سیاست خارجی و رابطه با غیر مسلمانان بر 4 پایه استوار است.
1. دعوت و جهاد: اساسا یکی از وظایف حکومت اسلامی در روابط خارجى دعوت به اسلام است، خداوند در یکى از آیات خطاب به پیامبر این اصل را چنین معرفى مى کند: «قل یا إهل الکتاب تعالوا الى کلمه سوإ بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لانشرک به شیئا»[1]؛ بگو اى اهل کتاب، به کلمه اى روى آورید که میان ما و شما یکسان است، جز خداى واحد را نپرستیم و چیزى را شریک حضرتش قرار ندهیم و غیر از خداوند کسى را ارباب و فرمانروایمان ندانیم».
بنابراین اصل در روابط خارجى اسلام بر صلح استوار است، چه اینکه اگر حکومت دینی به عنوان مجری اسلام در پی هدایت بشریت است، صلح و محبت و احترام اساس روابطش باید باشد, و جنگ حالت استثنایى است که بنابر ضرورت تجویز مى گردد.
2. اصل ظلم ستیزى و نفى سبیل؛ طبق آیات کریمه قرآن، خداوند زمینه سلطه کافران بر مومنان را فراهم نکرده است, بلکه این خود مسلمانان هستند که با فاصله گرفتن از تعالیم اسلامى زمینه چنین امرى را فراهم مى کنند. [2]
قرآن کریم می‌فرماید: «لن یجعل الله للکافرین على المومنین سبیلا»[3]؛ «خداوند سبیل و طریقى براى کافران بر مومنان قرار نداده است». لذا اصل نفى سبیل علاوه بر این که در مباحث سیاسى و روابط خارجى مورد توجه بوده، فتواى تاریخى میرزاى شیرازى در تحریم تنباکو و فتواى امام خمینى(ره) در مورد قرار داد کاپیتالاسیون, از نمونه هاى نفى سبیل عملى در تاریخ معاصر است. بنابراین اصل نفى سبیل به عنوان یک نظریه سیاسی امرى لازم الاجرا در روابط خارجى اسلام است.
3. اصل عزت اسلامى و سیادت دینى؛ اصل عزت اسلامى و سیادت دینى در سیره و گفتار پیشوایان معصوم نیز مبناى سیاست گذارى خارجى است; براى نمونه امام على(ع) ضمن آن که به حسن معاشرت و رفتار مسالمت آمیز با غیرمسلمانان سفارش مى کند، تأمین عزت دینى و سیادت اسلامى را نیز نادیده گرفته نشود:
باید در رفتارتان احتیاج و بى نیازى را درهم آمیزید و میان حسن معاشرت و نرمى در گفتار با عزت دینى پیوند زنید.[4]
4. اصل التزام و پایبندى به پیمان هاى سیاسى؛ قرآن کریم می‌فرماید: « وَ إِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الخَائِنِینَ» [5]؛ اگر بیم این داری که گروهی در پیمان خیانت می‌کنند، به آنان اعلام کن که همانند خودشان عمل خواهی کرد زیرا خدا خائنان را دوست ندارد».
 درست ایت که وقتى قرارداد بسته شد از نظر قرآن تحت هیچ شرایطى نباید آن را شکست، اما این اتفاق یعنی پایبندی به تعهدات بین‌المللی تا جایی است که طرف مقابل آن را نقض نکند و به غدر و خدعه روى نیاورده باشد.
با توجه به این 4 اصل در روابط خارجی، مشخص می‌شود که حکومت دینی یه رویه منفعل ندارد که به راحتی در قبال خدعه و نیرگ دشمنان شکست را بپذیرد، بعلاوه حکومت اسلامی با توجه به عدم بهره‌گیری از روابط نادرست و خدعه و نیرگ، موجب اعتلای نام اسلام و فرهنگ دینی نیز خواهد شد، گسترش اسلام طی 4 دهه اخیر پس از استقرار جمهوری اسلامی و یکی از ثمرات همین سیاست خارجی بدون نیرگ است که اتفاقا موجب رسوایی دشمنان نیز شده است.
اما بخش دوم سوال که مربوط به ولایت فقیه است؛
ابتدا باید توجه داشت که اساسا ولایت فقیه به چه معناست؟
ولایت فقیه یعنی در زمان غیبت امام عصر(عج) ، فقیهان و اسلام شناسان بخاطر بهرمندی از یک سری شرایط و ویژگی‌ها و لیاقت‌ها، امور سیاسی و رهبری امت مسلمان را برعهده بگیرند. ولایت به معنای حکومت و تصدّی امر و سرپرستی و صاحب اختیاری کاری است.
اما در مورد نائب بودن شخص رهبر انقلاب باید گفت: درست است که امام عصر تنها 4 نائب خاص داشتند که در زمان غیبت صغری بوده و از دنیا رفته‌اند اما نواب امام زمان منحصر در همان 4 شخص بزرگوار نبوده‌اند کما اینکه شیخ صدوق در توقیع شریفى از امام زمان نقل مى کند: «و اَمّا الحَوادِثُ الواقِعَهُ فَارُجِعُوا فیها اِلى رُواهِ اَحادیثِنا فَأِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیْکُمْ وَاَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِم» امّا حوادث جدیدى که اتفاق مى افتد، درباره آن‌ها به راویان حدیث ما رجوع کنید! زیرا آن ها حجّت من بر شمایند و من حجت خدا بر آن ها هستیم» [6]
لذا رجوع به ولی فقیه برای رفع امور جامعه اسلامی لازم است کما اینکه در روایتى از امام حسین نقل است که فرمود: «مَجارى الاُمُورِ وَ الاَحْکامِ عَلى اَیْدِى العُلَماءِ بِاللهِ اَلاُمَناءِ عَلى حَلالِهِ وَ حَرامِهِ؛ مجارى امور و حکم ها در دست عالمان به خدا و امینانِ بر حلال و حرام الهى است».[7]

و در روایت مشهور ابو خدیجه از امام صادق نقل شده است که فرمود: «اُنْظُرُوا اِلى رَجُل مِنْکُمْ یَعْلَمُ شَیْئاً مِنْ قَضایانا، فَاجْعَلُوُهُ بَیْنَکُمْ فَاِنّى قَدْ جَعَلْتُهُ قاضِیاً، فَتَحاکَمُوا اِلَیْهِ ؛ میان دوستان خود، کسى را که با احکام ما آشناست، پیدا کنید . او را میان خود (حاکم) قرار دهید، چون من او را قاضى قرار داده ام ؛ پس براى رفع اختلاف به او مراجعه کنید».[8] بر همین اساس پیروی از ولایت فقیه یک اصل مسلم فقهی و دینی ماست که نمی‌ـوان به راحتی آن را انکا رکرد کما یانکه درروایتیاز امام باقر(علیه‌السلام) منقول است که فرمود: «یُنْظُرانِ اِلى مَنْ کانَ مِنْکُمْ، قَد رَوى حَدیثِنا وَ نَظَرَ فى حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ اَحْکامَنا فَلْیَرضُوا بِهِ حَکَماً فَاِنّى قَد جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حاکِماً، فَاِذا حَکَمَ بِحُکْمِنا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ، فَاِنَّما بِحُکْمِ اللّهِ اسْتَخَّفَ وَ عَلَیْنا رَدَّ وَ الرّادُّ عَلَیْنا اَلرّادُّ عَلَى اللّهِ فَهُوَ عَلى حَدِّ الشِّرْکِ بِاللّهِ؛ از میان خود کسى را پیدا کنند که راوى حدیث ماست . در حلال و حرام، صاحب نظر است، حکم خود را به او واگذار کنند، تا میان ایشان داورى نماید! چرا که من، چنین شخصى را بر شما حاکم قرار داده ام . هرگاه او به حکم ما داورى نمود و حکم او پذیرفته نشد، یقیناً حکم خداوند را کوچک شمرده و ما را انکار کرده اند . کسى که ما را انکار کند و نپذیرد ،خدا را انکار کرده ، و این در حدّ شرکِ به خداست».[9]
پی‌نوشت؛
1. آل عمران (3) آیه 64
2. ابن عربى, احکام القرآن ج1, ص554
3. سوره نساء آیه 141
4. محمد محمدى ری‌شهرى, موسوعه الامام على(ع) (دارالحدیث, 1379) ج4, ص 337
5. انفال 58
6. کمال الدین و تمام النعمة ، شیخ صدوق ، ص 485
7. عوائد الأیام ، ص 535
8. تحف العقول ، ابن شعبة الحرانی ، ص 238
9. وسائل الشیعة (آل البیت) ، ج 14 ، ص 27