22:33 - 1394/06/25
ایمان و اعتقاد به اینکه خداوند تنها حافظ ونگهبان آدمی است؛ در زندگی انسان می تواند آثار تربیت کننده و سازنده ایی داشته باشد. اگر چه انسان به حکم عقل لازم است، جوانب احتیاط کار و امور زندگی خویش را به رعایت کند؛ ولی این نکته را نیز باید مد نظر قرار دهد؛ که جزء خداوند متعال نمی تواند حافظ و نگهبان اصلی باشد؛ چرا که تدبیر همه ی امور و تمام بودن و شدن ها، به ید قدرت اوست.
اعتقاد به این مساله و همچنین اینکه خداوند مهربان تر از مادر به خلق است می تواند چنان آرامشی به انسان دهد؛ تا به حال آن را از توکل به هیچ کس، تجربه نکرده باشد. اینجاست که خداوند متعال خود نیز می فرماید:
«أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ [رعد/28] آگاه باشيد که دلها به ياد خدا آرامش می يابد»
انجمنها:
http://btid.org/node/73994
باسلام واقعا باید اعتقاد قلبی داشته باشیم به فالله خیر حافظ وهو خیرالحافظین
مث یه رزمنده ای که خمپاره 60 خورده بود به بازوش ورفته بود تو ماهیچه وعمل نکرده بود
ویه رزمنده ای دیگه بود که ترکش به شکمش خرده بود تمام روذه وامحا شکم بیرون ریخته بود گفتیم دیگه شهید شده بعد عملیات تو بیمارستان دیدیمش سر حال واقعا معجزه بود و الله اکبر
پس اصلا نگران هیچی نباشید که خدا نگهدارمونه وتاروزی که روزیمون به دنیا باشه ان شاالله
اعتقاد به این مساله و همچنین اینکه خداوند مهربان تر از مادر به خلق است می تواند چنان آرامشی به انسان دهد؛ تا به حال آن را از توکل به هیچ کس، تجربه نکرده باشد. اینجاست که خداوند متعال خود نیز می فرماید:
«أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ [رعد/۲۸] آگاه باشيد که دلها به ياد خدا آرامش می يابد»
بسیار ممنون
عالی بود....
اگه قرار بود خدا صلاح رو تو خواسته های ما قرار بده دیگه دنیا، دنیا نبود که بهش بگیم دار امتحان باشه. دیگه سختی و مشقتی وجود نداشت. از طرفی هم گاهی صلاح گار در این هس که انسان در سختی ها ساخته بشه همونطور که فولاد در اثر آتش محکم و سفت میشه.
اين كه خدا از مادر مهربان تر است شكي نيست اما ايكاش دلشم از دل مادر كوچيك تر بود
میگن روزی پدری خواست به دو فرزندش سری بزنه رفت سراغ پسر اولش که شغل کوزه گری داشت؛ ازاون پرسید کارو کسب چطوره؟ گفت اگه خدا بخاد و بارون نباره کوزه های زیادی درست کردم. واگه خشک بشه کوزه های زیادی برای فروش خواهم داشت.
پدر دعایی کرد که خدا برای اون خوب بخاهدو باران نبارد.
بعد به سراغ پسر دوم رفت و از اون که شغل کشاورزی داشت اوضاع کار و پرسید؟ پسر گفت اگر بارون خدا بباره کشت و محصول خوبی خواهم داشت. پدر خواست دعایی برای باران کند. که حکایت پسر اول به خاطرش امد. ....
نتیجه با شما ....
خب خدا میتونه صلاحو تو ارزوهای ما قرار بده...مگه قدرتش نداره یا بخیله :)
بازم صلاح. ..ولم کنید
سلام اگه به قول شما دل خدا از مادر هم کوچکتر بود، اونوقت باید شاهد تصمیم گیری هایی از طرف خدا می بودیم که خیلی هاش به صلاحمون نبود.