20:52 - 1394/04/19
سلام با توجه نظرات و راهنمایی های دوستان من روابطم رو با محمد سرد کردم، وقتی ازم میپرسید چرا اولش هیچی بهش نگفتم ولی بعد وقتی دیدم اصرار می کنه بهش گفتم تو بد حرف می زنی آدم عصبی هستی و من فکر می کنم که ما به درد هم نمیخوریم، محمد کلی گریه کرد و بهم گفت بهش فرصت بدم تا درست بشه گفت قبول داره که عصبیه و خودش همه ی انتقادای من پذیرفت بهم گفت بهش کمک کنم تا تغییر کنه، گفت که نمی تونه بدون من زندگی کنه!!! حالا به نظر شما من چه جوری کمکش کنم؟؟؟
انجمن‌ها:
http://btid.org/node/68987
با سلام
جمع بندی بحث:
در این صورت رفتارهایی را که خوب نیستند،لیست کنید،و با همدیگر تصمیم بگیرید که اصلاح شود.
عوامل نارحتی ها را کشف کنید،به خود این آقا هم تذکر دهید و توضیح دهید ،تا خودش هم متوجه اشتباهش بشود.خود گفتن و فهمیدن فرد از خطا و اشتباهش می تواند در مراحل درمان کمک کند.
او را به خواندن نماز ،تلاوت قرآن و گفتن ذکر سفارش کنید،چون باعث ارامش روان و روح خواهد شد.
سعی کنید موقع نارحتی او را درک کنید،کمک کنید اول تخیله هیجانی را داشته باشد،کمک کنید خودش را خالی کند.
بعد بگویید که نیازی نبود این طور نارحت بشوید،سعی کنید عواملی را که از آنها نارحت می شود،ریشه یابی کنید و کمک کنید که آگاه شود که لزومی نداشت این قدر نارحت شود،شاید مثلا:طرف مقابل چنین قصدی نداشت،و برداشت اشتباه ایشان باعث نارحتی شده است.
به هرحال تلقین به آرامش و اصلاح می تواند در درمان کمک خوبی باشد.
موفق و موید باشید.
به نظر من برو پیش یه دکتر روانشناس ببین رفتار ایشون قابل اصلاح هست یا اینکه اختلال شدید روانی داره.
من که فکر کنم همون اختلال باشه چون اینطور ادمها یه کاری میکنن ادم رو به سکته میارن و میکشن بعدا میشینن گریه میکنن میگن منو ببخش ولی دقت کن زندگی یه روز دو روز نیست اینطور ادمها خیلی غیر قابل تحمل هستن و زندگی باهاشون غیر ممکنه.
اتفاقا اگر کمک کنیم ، اصلاح میشه و یا مقدار عصبانیت کمتر میشه،در زندگی باید ساخت ،اصلاح کرد نه اینکه هر چیزی را در همان ابتدا رها کرده یا ول کنیم.به شخص کمک کنیم می تواند هنگام خشم خودش را کنترل کند(مگر اینکه شخص دچار اختلاشدید روانی شده که موضوع بحث فرق خواهد کرد) رفتارها و تکنیک های خوبی در این رابطه مطرح شده ،تا حدودی اشاره کرده ایم منتها در عین حال در آخر جمع بندی بحث باز اشاره بیشتری می کنم.
بعضی. پسرها تا قبل عقد هر انتقادی را قبول میکنن اما منتظرن که عقد کنن اونوقت از دختر پدری درمیارن.چندین موردشو دیدم.ادم عصبی بنظر من درست نمیشه.
سایر رفتارهایی که باعث می شود از شما حساب ببرد و حرف شما را بپذیرد،در دست داشته باشید.
اگر اهل مطالعه است او را تشویق بکنید مطالبی را که در مورد عصبانیت و کنترل خشم هست، مطالعه کند.(یا شما آماده کنید و در اختیار او بگذارید،یا با هم بخوانید)
به جای غرور و منم منم گفتن،یاد بدهید تواضع و ادب را جایگزین کند،چرا که هم خدا دوست دارد و هم خلق الله(چون یکی از منشا عصبانیت غرور و منم منم گفتن است)
از دوستان بددهن و عصبی او را حتما جدا کنید.
از فعالیت کاری زیاد او مانع شوید و یا از او بخداهید حتما طول روز استراحتی داشته باشد.
به تغذیه او برسید چون یکی از عوامل عصبی بودن ،گشنگی و تعغذیه نا مناسب هم است.
فهرست تکرار کلمات بد ،خصوصا الفاظی که خیلی تکرار می کند ، را لیست کنید و هر روز سعی کنید به مرور آنها را فراموش و یک کلمه جایگزین بگذارد،مثلا عادت کرده هی در هنگام عصبانیت بگویید بیشعور،از او بخواهید که بجای آن بگویید مثلا خوش انصاف و یا مرد حسابی،کلماتی که بار مثبت دارد،یک مدت زمانی از آن استفاده کند تا به مرور عادت کند.
هیچ عجله ای نکنید به مرور و بتدریج و با همت شما این مشکل حل می شود.
هر روز در مورد رفتارها و اصلاح آن با همدیگر صحبت کنید.(در هنگام صحبت خیلی مواظب باشید حالت سرزنش گونه نباشد)
هر پیشرفتی که از او می بینید او را آگاه و باخبر سازید و از او تشکر کنید(ابراز رضایت خودتان را نشان دهید)
بسمه تعالی
خدا را شکر،این یک برگ برنده هم برای شماست و هم برای همسرتان.
از او بخواهید مسائلی را که او را ناراحت می کند به راحتی با شما در میان بگذارد،و شما هم اولش فرصت دهید خود را تخیله کند .بعد انتقاد کنید بگویید مثلا نظر دیگران مهم نیست.ما ملزم به انجام وظیه خودمان هستیم.
کمک کنید انتظارات خود را از دیگران کم کند.
کمک کنید و او را درگیر کنید که برای گفتن حرف حق و خوب نیازی به عصبانیت نیست.با ارامش کامل، ناراحتی خود را از هر کس که دارد به راحتی بیان کند.
خواندن نماز و گفتن ذکر کمک خوبی است خصوصا فرستادن صلوات.
از او بخواهید در مورد عاقبت کارهای عصبی فکر کند(در مواردی به خاطر همین شخصی کشته می شود و...
ادامه دارد
همسرتان؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
همسر را از کجا آوردید؟
یه مقدار وقت می گذاشتید متوجه می شدید که هنوز ازدواج نکردند