کمی وسواس فکری دارم

11:26 - 1401/09/07

سلام وقت بخیر.من بشدت ادم حساسیم و کمی وسواس فکری دارم و روی مسایل ریز میشم خیلی وقتا خواب ارومی ندارم و خوابای ترسناک میبینم و علاوه بر ترس که همون موقعی که خوابم وقتی بیدار میشم تا مدتها ذهنم درگیر میشه که تعبیرش چیه و نکنه تعبیر بدی داشته باشه و اتفاق بیفته و خیلی  پیش اومده بعد خواب بد اتفاق های ریز بدی افتاده مثلا مریض شدم یا حالم از لحاظ روحی بد شده و اعصابم بهم میرزه چکار کنم؟

http://btid.org/node/220829
تصویر روئین تن مهدی

سلام و عرض ادب خدمت شما

ضمن تشکر از حسن اعتماد شما به مجموعه

وسواس، یک مشکل فکری هست که به طور مکرر ذهن رو درگیر خودش می کنه، و ربطی به مذهب نداره. بله ممکن این مشکل در قالب مناسک دینی هم (طهارت یا نجاست، خواندن نماز، یا...) رسوخ کنه.

این گونه افکار و وسواس فکری نوعا از اضطراب و حساسیت بیش از اندازه به یک چیز حاصل میشه. خوابهای شما هم متاثر از همین افکار روزمره شماست. پس جای نگرانی نیست.

اگر ذهن شما هم نسبت به یک امری که نسبت به اون تشویش خاطر دارید قانع بشه ، قلب و دل شما قانع نیست و آرامش کافی نخواهد داشت. پس چون این مشکل در ابتدا از فضای ذهنی شما ناشی شده، درمان اون رو هم می بایست با تمرین ذهنی حل کرد!

اما چند راهکار

1- کارها و موقعیتهایی که در اونها دچار وسواس میشید رو یادداشت کنید. این یادداشت کردن باعث می شه که این توجه رو به شما می ده که بهتر بدونید در اون موقعیت تصمیم بگیرید. اینکه بی توجه باشید، یا خودتون رو طبق روال و متعارف نوع مردم در مواجهه با اون موقعیت تطبیق بدید. مثلا اگر می بینید که نوع مردم توجه افراطی به این مسائل ندارند، یه این همه خودشون رو هزینه این جور مسائل نمی کنند، شما هم اینگونه باشید.

* به خودتون بقبولونید که نظر و فکر من، در مورد خیلی از مسائلی که باعث میشه زیاد توشون عمیق بشم و وقت خودم رو تلف کنم هیچ اعتبار و هیچ فایده ای نداره. آنچه معیار است همان روش و سبک متعارف مردم هست .

* حساسیت خود رو نسبت به افکارتون کم کنید، مثلا اگر فلان خواب رو دیدید، و قبل از اینکه به طور مکرر افکار منفی به ذهنتون بیاد، به طور مکرر بگید «هر چه می خواد بشه، بشه. خدا بهترین حافظ و حامی من هستش». امورات خودتون رو که موجب تشویش ذهن میشه به خدا واگذار کنید. این به شما آرامش خاطر خواهد داد.
این جور جوابها رو برای افکار بعدی که به طور زنجیروار به ذهنتون میاد ادامه بدید.
 مثلا اگر به ذهنتون اومد ممکنه فلان اتفاق بیفته، و بعد فلان اتفاق، و همینطور قبل از اینکه برای خودتون سریال سازی کنید، بگید من خودم رو برای هر اتفاقی آماده کردم، برام فرقی نداره چه اتفاقی قراره بیفته
با این راهکار به مرور وقتی از حساسیت این افکار منفی کم کردید، دل شما هم تسلیم ذهنیت شما خواهد شد و آروم میگیره!

2- افرادی که این مساله براشون پیش میاد، معمولا روی افعال روزمره زوم می کنند. خیلی ریز می شن و همون مسائل ریز رو خیلی بزرگ  می بینند. برای مقابله با این میتونید ذهن خودتون رو به تصویر سوژه های بزرگ مثل کوه، آسمان ، کهکشان و.. تمرین بدید. روزانه 15 دقیقه فقط و فقط تصورات کلان داشته باشید.  تا متوجه بشید که این مسائل کوچک واقعا کوچک هستند. با این کار مقیاس درست تری از اشیاء به دستتون میاد. سعی کنید به نگاه به آسمان واژه «بی نهایت» رو در ذهن خودتون به تصویر بکشید، هر چند به نتیجه ای نرسید. تلاش ذهنی شما خیلی مهم هستش

3-به هیچ وجه ذهن خودتون رو آماج افکار منفی خود قرار ندید. برای خودتون نسبت به این افکار فیلتر قرار بدید و بلکه بجای اجازه ورود افکار منفی، تعمدا و از روی اختیار به دنبال مثبت سازی افکار باشید. اینکه ذهن خودتون رو مخزن افکار منفی قرار بدید، باعث میشه اعتماد به نفستون ضعیف بشه ، اعتماد به نفس ضعیف، ضریب اشتباه شما رو بالا خواهد برد، کار اشتباه مجدد روحیه شما رو تخریب خواهد کرد و همینطور این چرخه ادامه پیدا خواهد کرد، پس همون ابتدا به دنبال سوژه سازی های مثبت باشید تا این چرخه رو از بین ببرید. چند نمونه:

1-(تکنیک شکرگزاری) هر روز که از خواب بلند میشید به خود و اطراف خود "خوب" نگاه کنید و مثبتها رو ببینید و شکر کنید. از اینکه خدا روز دیگری رو بهتون بخشیده شکر کنید. از اینکه نَفَس می کشید، از اینکه از نعمت پدر و مادرتون بهره مندید، از اینکه استعدادهایی دارید که دیگران ندارن. از اینکه نگاه به آینه می کنید و زیبایی دارید شکرگزار باشید. اعضا و جوارحی دارید که ممکن است دیگران از آن محروم باشند، از اینکه خدایی دارید که دائم در دسترس هست و هر لحظه منتظر همصحبتی و درد دل شماست. تمامی این موارد انرژی مثبت براتون به ارمغان میارن.

2-(تکنیک تفکر) با یک برنامه منظم (هفته ای دو بار) روی صندلی در حالی که چشم انداز وسیعی دارید بشینید و تفکر کنید. خودتون رو به منزله نماینده آدمها (فارغ از اینکه اسم وفامیلتون چی هست و چه گذشته داشته اید) در نظر بگیرید. فکر کنید که «کی هستید؟» «تفاوت شما با دیگر مخلوقات چی هست؟»«از کجا اومدید؟»«به کجا می روید؟»«برا چی اومدید؟»«قراره به کجا برسید؟». به این تصور که خودتون رو نماینده مردم فعلی بر کره خاکی می دونید و قرار هست که جواب این معماها رو برای مردم پیدا کنید.همچون مطلبی که بالا عرض شد با تفکر و رسیدن به درک واقعی از «خود» که در این عالم چه کسی هستید و چه قابلیتهایی دارید و به کجاها می تونید برسید ، ارزش درونی شما رو بالا می بره، این نوع تفکر بُنیه وجودی شما رو تقویت می کنه، روح شما رو بزرگ می کنه و بهتون این امکان رو میده که واقعا وقت گذاشتن برای خیلی از مسائل ارزش نداره. فقط این فرایند زمان بر هست که و اساسا امور روحی و روانی به تدریج بهبود پیدا می کنند، که در این راه باید صبور باشید.

بهترین ها رو برای شما آرزومندیم

موفق باشید