اربعین فرصتی برای تقویت معارف اهل‌بیت

17:37 - 1395/08/23

زیارت اربعین سید و سالار شهیدان تنها برای عرض ادب و احترام به ساحت ملکوتی این امام همام نیست و شایسته است تا تمام شیعیان و محبان اهل‌بیت(علیه‌السلام) از این فرصت استفاده کنند ضمن تجدید عهد با حضرت در بُعد معرفتی و اعتقادی نیز خود را تقویت نمایند تا در سایه شور و شعور حسینی به رضوان الهی برسند.

جابر بن عبدالله انصاری اولین نفر از شیعیان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است که در اربعین خود را برای زیارت امام حسین(علیه‌السلام) به کربلا رساند. جابر در این سفر علاوه بر زیارت، مباحث اعتقادی را به هم‌سفر خود عطیه بن سعد آموزش داد که در این نوشتار به آن می‌پردازیم.

پدر جابر
پدر جابر بن عبدالله انصاری پیش از هجرت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مدینه مسلمان شد و در بیعت عَقَبه دوم با رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیعت کرد. وی جزو دوازده نقیبی شد که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آنان را به عنوان نماینده انتخاب نمود. پدر جابر از افرادی بود که برای دفاع از اسلام و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به نبرد با مشرکان پرداخت و در غزوه احد به درجه رفیع شهادت رسید.[1]

زندگی جابر
جابر بن عبدالله انصاری با وجود سن و سال اندک همراه با پدرش در بیعت عقبه دوم که در سال سیزدهم بعثت واقع شد حضور داشت و وفاداری خود را نسبت به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اعلام کرد.[2] جابر همانند پدر شهیدش در راه اسلام به مجاهدت پرداخت. وی همراه با دیگر مسلمانان در برخی غزوه‌ها به همراه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شرکت داشت و اخبار بسیاری از آن پیکارها را برای آیندگان نقل کرد.[3] وی که از شیعیان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بود، پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به امور فرهنگی و علمی پرداخت و روایات فراوانی از او در منابع شیعیان و اهل سنت به یادگار مانده است که بسیاری از آنان در فضیلت و برتری اهل‌بیت (علیهم‌السلام) می‌باشد.

زیارت اربعین
اما جابر بن عبدالله انصاری، دارای ویژگی دیگری است که نام او را بر سر زبان‌ها انداخته و مردمان به حال او غبطه می‌خوردند. وی اولین فردی است که موفق شد در روز اربعین به زیارت امام حسین (علیه‌السلام) برود. وی با وجود کهولت سن و ناتوانی به همراه عطیه بن سعد به کربلا آمد و سید و مولای خود را زیارت نمود.  

عماد الدین طبری، در کتاب «بشارة المصطفی» از قول عطیه بن سعد می‌نویسد: «با جابر بن عبدالله به قصد زیارت امام حسین (علیه‌السلام) حرکت کردیم، چون به کربلا رسیدیم جابر به سوی فرات رفت و غسل کرد، سپس پارچه‌ای به کمر بست و پارچه‌ای به دوش انداخت و عطر زد، سپس ذکرگویان به سوی قبر امام حسین(علیه‌السلام) رفت. وقتی نزدیک قبر شد، گفت: دستم را بگیر و روی قبر بگذار. من دستش را روی قبر گذاشتم. جابر خود را به روی قبر انداخت و آن‌قدر گریه کرد که بی‌هوش شد. بر او آب پاشیدم تا به هوش آمد. آنگاه سه بار گفت: «ای حسین! سپس گفت: دوست پاسخ دوستش را نمی‌دهد؟! بعد ادامه داد: تو چگونه جواب دهی در حالی که رگ‌های گردنت را بریدند و بین سر و بدنت جدایی انداختند. گواهی می‌دهم که تو فرزند خاتم پیامبران و پسر سرور مؤمنان و هم‌پیمان تقوا و از نسل هدایت و پنجمین نفر از اصحاب کسایی؛ فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه(علیهاالسلام) سرور زنانی و چرا چنین نباشی که سالار پیامبران با دست خویش غذایت داده و در دامان متقین تربیت شده‌ای و از سینه ی ایمان شیر خورده‌ای و از دامان اسلام برآمده‌ای. خوشا به حالت در حیات و ممات. اما دل مؤمنان در فراق تو ناخرسند است و شک ندارد که آنچه بر تو گذشت، خیر بوده است. سلام و خشنودی خدا بر تو باد. شهادت می‌دهم که تو همان راهی را رفتی که برادرت یحیی بن زکریا پیمود.» آن‌گاه نگاهی به اطراف قبر افکند و گفت: «سلام بر شما ای جان‌های پاک که در آستان حسين(علیه‌السلام) فرود آمدید. گواهی می‌دهم که شما نماز را بر پا داشته و زکات پرداختید، امربه‌معروف و نهی از منکر کردید و با ملحدان جهاد نمودید و خدا را پرستیدید تا آن‌که مرگ شما را فرارسید. سوگند به خدایی که محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به‌حق فرستاد، ما در راهی که رفتید، شریک شماییم».
عطیه می‌گوید: «به جابر گفتم: چگونه با آنان شریکیم درحالی‌که نه _ با آنان _ دشتی پیمودیم و نه از بلندی و کوه بالا رفتیم و نه شمشیر زدیم، اما اینان سر از پیکرهایشان جدا شد، فرزندانشان یتیم گشتند و همسرانشان بیوه شدند؟!». 

جابر در پاسخ عطیه گفت: «ای عطیه! از حبیبم رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنیدم که می‌فرمود: هر کس گروهی را دوست دارد در عمل آنان شریک است. سوگند به آن‌که محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به‌حق به پیامبری فرستاد نیت من و نیت یارانم همان است که حسين(علیه‌السلام) و اصحابش داشتند و گفت: من‌را به‌سوی خانه‌های کوفیان ببر. چون مقداری راه رفتیم، به من گفت: ای عطیه! گمان نمی‌کنم که پس از این سفر تو را ببینم پس به تو وصیت می‌کنم؟ محبین خاندان محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را دوست بدار تا وقتی در دوستی باقی است، دشمن خاندان محمد(صلی‌الله علیه‌وآله) را تا زمانی که دشمن است، دشمن بدار، هرچند اهل نماز و روزه بسیار باشد. با دوست‌دار آل محمد(علیهم‌السلام) مدارا کن، هرچند به سبب گناهانش بلغزد، اما گام دیگرش با محبت این خاندان ثابت می‌ماند که دوست‌دار آل محمد(علیهم‌السلام) به بهشت می‌رود و دشمنان‌شان به دوزخ».[4]

سخن آخر
زیارت اربعین سید و سالار شهیدان از اولین اربعین آن حضرت شروع شد و به لطف الهی علی‌رغم همه سختی‌ها و مشکلات تاکنون ادامه یافته است. اما همان‌طور که در روایت فوق گذشت این زیارت تنها برای عرض ادب و احترام به ساحت ملکوتی این امام همام نیست و شایسته است تا تمام شیعیان و محبان اهل‌بیت(علیه‌السلام) از این فرصت استفاده کنند ضمن تجدید عهد با سید و سالار شهیدان در بُعد معرفتی و اعتقادی نیز خود را تقویت نمایند تا در سایه شور و شعور حسینی به رضوان الهی برسند.

برای مطالعه بیشتر به کتاب «تحقيق درباره اولین اربعين حضرت سيدالشهدا(عليه السلام)» اثر سید محمد علی قاضی طباطبایی مراجعه فرمایید.  

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی‌نوشت:
[1]. انساب الاشراف، بلاذری، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق، ۲۰۰۰م، ج۱، ص۲۸۶؛/ و تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱ق، ج۱۱، ص۲۰۸ و ۲۱۱.
[2]. المعارف، ابن قتیبه، چاپ ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م، ص۳۰۷.
[3]. تاریخ مدینه دمشق، همان، ص217-214.
[4]. بشارة المصطفى لشيعة المرتضى،‏ عماد الدين طبرى،‏ ناشر: المكتبة الحيدرية، چاپ دوم، نجف اشرف، 1383ق، ص75-74.

نظرات

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 10 =
*****