اهل سنت مفاد عهدنامه امام حسن مجتبی(علیهالسلام) را تغییر داده و قید سیره خلفای راشیدن را به آن اضافه کردهاند.
در سایت های معاند با استناد به یکی از فرازهای متن قرارداد صلح بین امام حسن مجتبی(علیهالسلام) با معاویه و انعکاس این متن در برخی از کتب شیعی در پی القاء این شبهه هستند که امام مجتبی(علیهالسلام) نه تنها با سیره خلفا مخالفتی نداشته، بلکه عمل به سیره آنها را به عنوان یکی از شروط مفاد صلح نامه قید کرده است. بنابراین امامان شیعه هرگز با خلفا مخالفتی نداشته بلکه این شیعیان هستند که اصرار بر تیره جلوه دادن روابط بین آنها دارند. در این شبهه با استناد به یکی از کتب معاصرین آمده است: «صلح کرد حسن بن علی بن ابیطالب با معاویه ... به این شرط که به کتاب خدا و سنت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و سیره خلفای شایسته(راشدین) عمل کند...».[1]
بررسی
اولاً: اين روايت كه در برخی از كتابهای شيعه نقل شده است، مصدر همه آنها كتاب الصواعق المحرقه ابن حجر هيثمی و شرح نهج البلاغه ابن أبی الحديد و... از كتابهای اهل سنت است و مرحوم میانجی هم این مطلب را از انساب الاشراف بلاذری سنّی مذهب نقل کرده است.[2]
ثانياً: بدون شك جمله «و سيره الخلفاء الراشدين» از تحريفاتی است كه تاريخ نويسان اهل سنت وارد اين صلح نامه كردهاند؛ زيرا اين صلح نامه در بسياری از كتابهای ديگر نقل شده است؛ اما اين قید در آن ديده نمیشود؛ از جمله ابن شهر آشوب در كتاب مناقب آل أبیطالب، مواد صلح نامه را اينگونه مینويسد: «اینکه معاویه به کتاب خدا و سنت پیامبرش عمل کند و ...».[3]
ثالثاً: «الراشدين» از كلماتی است كه بعدها و در زمان حكومت بنی العباس وارد فرهنگ لغت مردم شده و قبل از آن حتی در زمان بنی اميه سابقه نداشته است؛ پس چگونه ممكن است كه چنين شرطی در آن زمان در معاهده ذكر شده باشد؟
رابعاً: امكان ندارد كه امام حسن(عليهالسلام) چنين شرطی را وارد صلح نامه كند؛ در حالیکه پدرش امیرالمؤمنین(عليهالسلام) كه اسوه او در تمام امور زندگی بوده است و در شورای شش نفره بعد از عمر بن الخطاب، فقط به دلیل اينكه اين شرط را نپذيرفت، دست از خلافت شست و حاضر شد كه خلافت را 12 سال ديگر از دست بدهد اما قبول نكند كه چنين بدعتی وارد دين اسلام بشود.[4] اینک چگونه ممكن است امام حسن(عليهالسلام) سنت پدرش را رها کرده و سنت شيخين را زنده كند؟
مضافاً وقتی در نامه شرط شده است كه به كتاب خدا و سنت رسول عمل شود، ديگر سنت خلفا چه ارزشی میتواند داشته باشد. اگر آنها بر طبق كتاب و سنت رسول خدا عمل كرده باشند، نيازی به اضافه كردن اين شرط نيست و اگر بر خلاف كتاب خدا و سنت رسول او عمل كرده باشند، ارزشی ندارد؛ چنانچه امیرالمؤمنین(عليهالسلام) نيز در جواب ربيعة بن شداد خثعمی كه گفته بود من با تو بيعت میكنم به شرطی كه به سنت ابوبكر و عمر عمل كنی، به همين نكته اشاره میكند: «وای بر تو اگر ابوبکر و عمر به غیر کتاب خدا و سنت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) عمل کرده باشند، بهرهای از حق نبردهاند، سپس بیعت کرد».[5]
خامساً: بر فرض صحت روايت، امام حسن(عليهالسلام) اين قید را اضافه كرد تا معاويه را كه ادعا میكرد طرفدار سنت عمر و ابوبكر است، رسوا كند و برای مردم آشکار شود كه معاويه به هيچ چيز حتی به سنت ابوبكر و عمر هم پایبند نيست! مضافاً اینکه امام حسن(عليهالسلام)، طبق فرهنگ آن عصر تعهدنامه نوشته است، زيرا مردم آن زمان، روش خلفاى راشدين را صحيح میدانستند و خلفاى پيش از معاويه به مظاهر اسلام اهميت میدادند. وانگهى معاويه به ظاهر، روش خلفاى راشدين را قبول داشت. پس امام میخواهد با يادآورى صلح نامه متذكر شود كه معاويه برسيره خلفاى راشدين عمل كند تا مبادا اسلام را نابود سازد. و این(عمل کردن معاویه به سیره خلفا) غیر از عمل کردن خود امام حسن(عليهالسلام) به سیره خلفا میباشد که یقیناً قبول نداشت.
شاهد بر اين مطلب اين است كه امام (عليهالسلام) قبل از نوشتن اين صلح نامه، نامه ديگری به معاويه مینويسد و او را اينچنين خطاب میكند: «من مىخواستم حق را زنده گردانم و باطل را بميرانم و كتاب خدا و سنّت پيغمبر(صلىاللّهعليهوآله) را جارى گردانم، مردم با من موافقت نكردند اكنون با تو صلح مىكنم به شرطى چند كه مىدانم به آن شرطها وفا نخواهى كرد، شاد مباش به اين پادشاهى كه براى تو ميسّر شد به زودى پشيمان خواهى شد، چنانچه ديگران كه غصب خلافت كردند پشيمان شدهاند و پشيمانى بر ايشان سودى نمىبخشد».[6]
در نتیجه: امام در اين نامه به صراحت تمامی خلفای قبلی را غاصب خطاب میكند و اين نشان میدهد كه برای سنت آن دو هيچ ارزشی قائل نيست.
_________________
پی نوشت
[1] و [2]. مكاتيب الأئمة(عليهمالسلام)، احمدى ميانجى، على، دار الحديث، قم، چاپ اول، 1426ق، ج3، ص40.
[3]. «أن يعمل فيهم بكتاب الله وسنة نبيه والأمر من بعده شورى». مناقب آل أبي طالب، ابن شهر اشوب، المكتبة والمطبعة الحيدرية، نجف، ج3، ص195. متن کتاب.
[4]. تاريخ الامم والملوك، طبری، منشورات مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بيروت، ج3، ص301. متن کتاب.
[5]. «قال له على ويلك لو أن أبا بكر وعمر عملا بغير كتاب الله وسنة رسول الله صلى الله عليه وسلم لم يكونا على شئ من الحق فبايعه ...». تاريخ طبری، محمد بن جرير، دار التراث، بيروت، چاپ دوم، 1387ق، ج5، ص76. متن کتاب.
[6]. منتهی الآمال، قمی، شیخ عباس، ص 267. متن کتاب.