- شاه ایران را متعلق به خود میدانست و در نهایت، به چیزی جز استمرار و ازدیاد قدرت خود فکر نمیکرد.
یکی از نشانههای حاکمان دلسوز و لایق این است که خود را خادم مردم میدانند و برای خود، امتیاز ویژهای از اموال مملکت طلب نمیکنند. اما محمدرضا پهلوی، نه تنها خود را خدمتگزار مردم نمیدانست بلکه تمام مملکت و سرمایهاش را متعلق به خود معرفی میکرد.
اسدالله علم در خاطرات خود مینویسد: «وقتی سـند کاخ کیش را به شاه تقدیم کردم و آن را به نام او نامگذاری کردم، آنها را به صورتم پرت کرد و گفت چرا میخواهی مرا صاحب یـک تکه زمین ناقابـل بکنی. بی آنکه بخواهم ادعـای مـالکیت خصوصی قطعه زمینی را بکنم تمـام این مملکت به من تعلق دارد. همه چیز در اختیار یک رهبر قدرتمند است و اما در مورد قدرت خودم، سند و این قبیل اوراق بی اهمیت، چیزی بر من نمیافزایند.»[1]
پر واضح است که چنین روحیه و دیدگاه متکبرانهای هرگز نمیتوانست منجر به خدمت به مردم شود و همین بود که قیام سراسری ملت را برای برکناری شاه و حکومت شاهنشاهی سبب شد.
پینوشت:
[1] خاطرات اسدالله علم، ج1، ص355