لگدمال کردن مرتد ممنوع

07:00 - 1397/10/17

- روایتی که در مورد لگد مال کردن مرتد مورد استناد برخی قرار می‌گیرد ضعیف است و از نظر محتوایی نیز دارای اشکالاتی می‌باشد؛ به همین خاطر هیچ کدام از فقیهان شیعه طبق آن فتوا نداده‌اند.

ارتداد

سوال: در یکی از سایت‌های اینترنتی روایتی دیدم که خیلی عجیب بود. مضمون حدیث این بود که امیرالمومنین(علیه‌السلام) دستور داده تا شخصی را که کافر شده با لگدمال کردن بکشند! آیا این حدیث مورد قبول است؟

پاسخ:

تنها یک روایت با این مضمون وجود دارد؛ متن عربی این روایت به این صورت است: «أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْمُسْلِمِينَ تَنَصَّرَ فَأُتِيَ بِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَاسْتَتَابَهُ فَأَبَى‏ عَلَيْهِ‏ فَقَبَضَ‏ عَلَى‏ شَعْرِهِ‏ ثُمَّ قَالَ طَئُوا يَا عِبَادَ اللَّهِ فَوُطِئَ حَتَّى مَاتَ.» [1]

برای پاسخ به سؤالی که در ذهن شما به وجود آمده، باید به این نکات توجّه فرمایید:

1. همه‌ی آن‌چه در کتاب‌های روایی وجود دارد، صحیح نیست، بلکه در بین این کتاب‌ها روایات ضعیف، نادر و غیر قابل استناد نیز وجود دارد. به همین خاطر دو علم رجال و درایه برای سندشناسی و بررسی متن روایات، به وجود آمده‌ است.[2]
2. ارتداد به معنای برگشت از اسلام است. ارتداد دو صورت دارد: ارتداد ملّی- ارتداد فطری؛ مرتدّ ملّی کسی است که اول مسلمان نبوده بعدا مسلمان می شود و بعد دوباره از اسلام بر می گردد. مرتدّ فطری کسی است که اول مسلمان بوده و بعد از اسلام برگشته است. حکم این دو با هم متفاوت است. مرتدّ فطری بدون استتابت (درخواست توبه)، اعدام می‌شود؛ ولی مرتدّ ملّی اول توبه داده می‌شود و اگر به کفر خودش باقی بود، اعدام می‌گردد.[3]
3. ارتداد در صورتی دارای حدّ است که آن شخص ارتدادش را آشکار کرده و قصد برهم زدن نظام اسلام و مبارزه‌ی علنی برای تبلیغ کفر را داشته باشد. اگر شخصی کافر شود و کُفرش را هم تبلیغ نکند، کسی با او کاری ندارد. حتی در روایات داریم که افرادی می‌آمدند و اظهار کفر می‌کردند، امیرالمومنین(علیه‌السلام) به نحوی می‌خواستند کلام او را توجیه کند و او را از اظهار کفر منصرف کنند.[4]

روایت بالا یکی از روایاتی است که هم از نظر سند (ناقلین حدیث) و هم از نظر دلالت (معنی) دارای اشکال است:
الف) اشکال در سند روایت:
روایت بالا از نظر سندی ضعیف است. دلیل ضعف سند، وجود «موسی بن بکر واسطی» در سلسله‌ی ناقلین حدیث است. این شخص واقفی است، یعنی از کسانی است که امامت امام رضا(علیه السلام) را قبول نکردند.[4] به همین خاطر است که علامه مجلسی(رحمه‌الله‌علیه) در مرآة العقول در ارزیابی این روایت می‌نویسد: «ضعيف على المشهور» یعنی مشهور محدّثین این روایت را ضعیف دانسته‌اند.[5] علامه مجلسی در ملاذ الخیار هم این روایت را تضعیف کرده است.[6]

ب) اشکال در معنا و مدلول روایت:
متن روایت از چند جهت دارای اشکال است:
اول: در این روایت گونه‌ای تناقض‌گویی وجود دارد. از طرفی، چون بحث توبه دادن در آن مطرح شده، باید آن‌را درباره‌ی مرتدّ ملّی بدانیم.[7] از طرف دیگر، ظهور در مرتدّ فطری دارد، چون «رجلاً تنصّر» گفته است و به ذهن می رسد که مسلمان بوده است و نصرانی شده.[8] این ناسازگاری در صدر و ذیل روایت، باعث عدم اطمینان به صدور آن از امام معصوم می‌شود؛ زیرا امام عالم و حکیم است و سخنانش با دقّت گفته می‌شود.
دوم: کشتن با این روش، از مصادیق «اسراف در قتل» است. اسراف در قتل طبق آیه‌ی 33 سوره اسراء حرام است. اسلام حتّی در مورد کشتن افرادی که مستحقّ مرگ هستند هم روش و اسلوب خاصّی را ارائه کرده است. در بحث قصاص مثلاً اگر کسی دیگری را آتش زده و کشته است، ولیّ دم آن مقتول نمی‌تواند قاتل را آتش بزند، بلکه فقط با شمشیر می‌تواند قصاص کند. شیخ حرّ عاملی شش روایت نقل کرده است که قصاص کردن به غیر شمشیر و با عذاب دادن جائز نیست.[9] حتّی در شرایط آن شمشیر هم گفته‌اند که باید تیز باشد. قصاص کردن با شمشیر کند که باعث اذیت شدن مقتول می‌شود، جائز نیست. در کمتر از قصاص نفس هم همین مطلب رعایت شده است. مثلاً در سرمای شدید یا گرمای شدید که باعث عذاب بیش از اندازه می‌شود، نباید کسی را حدّ بزنند.[10] بنابراین، این تک روایت ضعیف السند با روح حاکم بر تعالیم اسلامی که در ابواب مختلف مانند حدود و قصاص، مخالف است.

به دلیل همین اشکالات سندی و محتوایی، هیچ‌یک از فقها بر طبق آن فتوا به جواز قتل مرتدّ با این روش نداده‌ است؛ زیرا این‌که امام دستور به لگدمال کردن مرتدّ داده باشند، برای ما ثابت نیست. خبر واحد ضعیف السند، یک احتمال خیلی ضعیف هم برای ما ایجاد نمی کند. جالب این‌جاست که همین موسی بن بکر در روایت دیگری، سوزاندن مرتدّ را به امیرالمومنین(علیه‌السلام) نسبت داده است![11] آن روایت، هم از جهت سندی و هم از جهت دلالی دارای ضعف است.

_________________________________
پی‌نوشت
[1]. محمد بن یعقوب کلینی، الكافی، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1407ق، ج‏7، ص256.
[2]. جعفر سبحانی، كليات في علم الرجال، مركز مديريت‏، قم، 1410ق، ص16.
[3]. الكافی، ج‏7، ص257.
[4]. محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الإمامية، المكتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفرية، تهران، 1387ق، ج‌7، ص282.
[4]. محمد بن حسن طوسی، رجال الطوسی، (تحقیق: قیومی اصفهانی)، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجامعة المدرسين بقم المقدسه‏، قم، 1373ش، ص343.
[5]. مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1404ق، ج23، ص397.
[6]. مجلسى، محمد باقر، ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، انتشارات كتابخانه آية الله مرعشى نجفى، قم، 1406ق، ج16، ص272.
[7]. سيد محمد رضا گلپایگانی، الدر المنضود في أحكام الحدود، دار القرآن الكريم، قم، 1412ق، ج3، ص346.
[8]. سيد محمد رضا گلپايگانى، كتاب الطهارة، دار القرآن الكريم، قم، 1407ق، ص354.
[9]. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، موسسه آل البیت، قم، 1409ق، ج‏29 ؛ ص128.
[10]. وسائل الشيعة، ج‏28، ص21.
[11]. محمد بن حسن طوسی، تهذيب الأحكام، (تحقيق: حسن خرسان)، دار الكتب الإسلاميه‏، تهران، 1407ق؛ ج‏10، ص140.

شبهه: امیرالمومنین(علیه‌السلام) دستور داده تا شخصی را که کافر شده، با لگدمال کردن بکشند!

پاسخ: اولا: این روایت از نظر سندی ضعیف است؛ دوما: دارای تناقض درونی است، از طرفی، چون بحث توبه دادن در آن مطرح شده، باید مرتدّ ملّی باشد، اما ظهور در مرتدّ فطری دارد، چون «رجلاً تنصّر» گفته است و به ذهن می رسد که مسلمان بوده است و نصرانی شده. ثالثا: هیچ‌یک از فقها بر طبق آن فتوا نداده‌ است.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 2 =
*****