تمام موضوعاتی که در اسلام مطرح میشود، مورد نیاز جامعه امروز است.
برخی تلاش دارند مسلمانان را به عنوان افرادی معرفی کنند که در هزار و چهارصد سال پیش باقی ماندهاند و عمر خویش را صرف مباحثی مانند امامت کردهاند که که دیگر برای زندگی امروزی بشر فایدهای ندارد، این افراد با بیان این جمله از «سم هریس» که میگوید: «ما حتی در حال حاضر، در حال کشتن خودمان برسر نوشتهها و ادبیات قدیم هستیم؛ چه کسی فکرش را میکرد چنین کار پوچِ تاسف باری میتواند امکان پذیر باشد؟!» مسلمانان را مورد ریشخند قرار میدهند، از اینرو در ادامه به تحلیل این موضوع میپردازیم:
قبل از پاسخ به این ادعا لازم است به این نکته مهم اشاره کنیم که از دیدگاه یک مسلمان عمر، امانتی است که از سوی خداوند متعال به بشر داده شده است، به همین خاطر در روز قیامت باید پاسخگوی چگونگی مصرف آن باشد.[1] از اینرو در دستورات دین اسلام، به استفاده درست از عمر و صرف آن در راه مفید تأکید زیادی شده است[2]، به همین خاطر یک مسلمان -بر اساس آموزههای دینی خویش- باید در زمینهی استفاده از عمر حریص باشد، لذا پرداختن به موضوعاتی که برای او فایده چندانی ندارد، نه تنها عقلاً بلکه شرعاً نیز صحیح نیست. بنابراین اگر مسلمانان در زمینهی موضوعی به بحث و گفتگو میپردازد، حتماً اثر فردی یا اجتماعی برای دوران کنونی ایشان خواهد داشت. موضوع «امامت» که از سوی این افراد مورد هجمه قرار گرفته است، از موضوعات مهم زندگی بشری است که در ادامه به تبیین آن میپردازیم:
بشر در طول حیات خویش، با چالشهای مهمی روبرو است که در زمینه آن، تفاوتی بین انسان هزار و چهارصد سال پیش و انسان کنونی و انسان هزاران سال آینده وجود ندارد، بلکه هر انسانی به صرف انسان بودنش با این سوالات روبرو است که از کجا آمده است و به کجا میرود و راه رسیدن به آن مقصد چگونه است!؟
هر تفکری در طول تاریخ بر اساس نگرشی که داشته، پاسخ خاصی به این سوالات داده است، دین مبین اسلام نیز براساس نگاه توحیدی خود، سر آغاز هستی را خداوند متعال میداند که در نهایت به قیامت ختم خواهد شد. اما آنچه سبب اختلاف بین مسلمانان شده، این است که آیا عقل بشر و آموزههای وحیانی که از پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) به دست ما رسیده، به تنهایی میتواند رستگاری بشر را به همراه داشته باشد یا خیر!؟ اهل سنت مدعی هستند که چنین امری امکان پذیر است. ولی پاسخ شیعه به این سوال منفی است، از دیدگاه شیعه همیشه باید امام حی و زندهای وجود داشته باشد که هم الگویی برای بشر باشد و هم مسیر صحیح هدایت را به بشر بیاموزد. زیرا تاریخ نشان داده است که هم عقل و هم آموزههای پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) میتواند دچار تحریف شده و از مسیر صحیح خویش منحرف شود، و باید انسانی والامقام حضور داشته باشد که در مقابل این انحرافات بایستد.
شایسته است به این نکته توجه کنیم که این موضوع به نحو دیگری، هم اکنون در جوامع دیگر مطرح است، به عبارت دیگر اکنون بشر با موضوع امامت درگیر است، و تلاش دارد به این سوالات پاسخ دهد که الگوی انسان برای رسیدن به سعادت و خوشبختی چیست!؟ آیا برای یافتن سعادت ابدی نیازی به راهنما دارد یا خیر؟ آیا عقل بشر میتواند تمام ابعاد روحی و مادی انسان را بشناسد!؟
تمدن غرب گرچه تلاش میکند بر اساس اندیشه انسان محورانه خویش، پاسخ تمام سوالات بالا را بدهد و عقل محدود بشری را ابزار سعادت انسان معرفی کند، ولی تاریخ گواه روشنی است که این تلاشها نه تنها بشر را به سعادت نرسانده است، بلکه روز به روز به فلاکت و بدبختی انسان غربی بریده از وحی افزوده است، و آنچه گواه این واقعیت است گرایش روز افزون مردم این جوامع به دین مبین اسلام است. در حقیقت اینگونه میتوان گفت که اسلام و آموزههای آن، به خوبی پاسخ گوی نیاز فکری جامعه بشری در دوران معاصر است، از اینرو جوامع غربی که روزی با پشت کردن به دین، آن را افیون جامعه بشری نامیدند و قرن بیستم را قرنی بدون خدا میدانستند، در دوران کنون بیشترین اشتیاق را به دین پیامبر خاتم محمد مصطفی(صلیاللهعلیهوآله) پیدا کردهاند،[3] که این نکته میتواند حکایت کننده از آن باشد که این جوامع گم شده خویش را در اسلام پیدا کردهاند.
در پایان لازم است موضوع امامت را از زاویه دیگر نیز مورد توجه قرار دهیم و آن اینکه از دیدگاه شیعه این موضوع، یک بحث تاریخی صرف نیست، بلکه سخن از شیوه حکومتداری در جامعه است، به این معنا که حاکم باید توسط چه کسی انتخاب شود و آیا مردم در این انتخاب نقشی خواهند داشت یا خیر!؟ آیا صرف جمع شدن مردم دور یکدیگر و انتخاب رهبر، صحیح است، آنچنان که در سقیفه انجام شد و امروزه به آن دموکراسی گفته میشود!؟ یا اینکه رهبر باید از سوی خداوند متعال مشخص شود آنچنان که در روز غدیر انجام گرفت و امروز از آن به عنوان حکومت ولایت فقیه یاد میشود!؟ این سوالات از مهمترین چالشهای علوم سیاسی و حکومتداری است که در زمان کنونی در مجامع علمی از آنها سخن گفته میشود.
بنابراین صحبت در مورد اعتقادات و اصول و ارزشهای دینی از جمله مساله امامت، نه تنها لغو و بیهوده نیست، بلکه بسیار ضروری و مهم است و در زندگی و سعادت انسان بسیار موثر و مهم جلوه میکند.
______________________________________
پینوشت
[1]. الأمالی، شیخ صدوق، كتابچى، 1376 ش، ص39.
[2]. الخصال، شیخ صدوق، جامعه مدرسين، 1362 ش، ج1، ص239.
[3]. منبع: مرکز تحقیقاتی پیو | http://yon.ir/I8p48
شبهه: مسلمانان افرادی هستند که در گذشته خویش ماندهاند، به همین خاطر در موضوعات مانند امامت با یکدیگر بحث و جدل میکنند.
پاسخ: موضوع امامت بحث تاریخی نیست، بلکه پاسخی است به چگونگی به سعادت رسیدن بشر و همچنین شیوه حکومت داری بر مردم، که هر دو موضوع در تمام ادوار زندگی بشر مورد نیاز است.