- خشونت علیه زنان
از پله هاي دادگاه بالا مي رفت، حالش خيلي منقلب بود، دست و صورتش زخمي بود، لباسهايش پاره پوره شده بود، چادر هم سرش نبود خودش را به زحمت به اتاق بازپرس رساند و گفت:
کنار خیابان منتظر تاکسی بودم که یک اتومبیل متعلق به آژانس، جلوی پایم ترمز کرد. از آنجا که این خودرو دارای نشانههای مربوط به آژانسهای مسافربری بود اعتماد کردم و با گفتن مسیری که میخواستم بروم، سوار شدم.
خشونت علیه زنان
از پله هاي دادگاه بالا مي رفت، حالش خيلي منقلب بود، دست و صورتش زخمي بود، لباسهايش پاره پوره شده بود، چادر هم سرش نبود خودش را به زحمت به اتاق بازپرس رساند و گفت:
کنار خیابان منتظر تاکسی بودم که یک اتومبیل متعلق به آژانس، جلوی پایم ترمز کرد. از آنجا که این خودرو دارای نشانههای مربوط به آژانسهای مسافربری بود اعتماد کردم و با گفتن مسیری که میخواستم بروم، سوار شدم.
پس از طی مسیری، ناگهان ماشين از راهی که باید میرفت منحرف شد و مرا داخل یکی از بزرگراههای خلوت برد. بعد در حاشیه اتوبان نگه داشت و با تهدید به قتل، خواست که به تقاضایش تن بدهم. من نپذیرفتم و نهایتا به عملی کمتر از تجاوز جنسي راضی شد. بعد از آنکه این کار را انجام دادم، پولهایم را سرقت کرد و متواری شد...
واقعا چرا بعضي از اوقات اين گونه داستان هاي تكان دهنده در كشور اتفاق مي افتد؟
واقعا كساني كه مرتكب اين گونه جنايت ها مي شوند مگر نمي دانند كه آزار و اذيت بندگان خدا بدترين گناهان است؟ و كسي كه شيعه مكتب امام صادق عليه السلام باشد اهل آزار و اذيت ديگران نيست همان گونه كه امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
هر كس مسلمانى را اذيت كند از ما نيست«1»
و خداوند در باره كساني كه مردم را آزار مي دهند مي فرمايد:
و کسانى که مردان و زنان با ایمان را بدون آن که کارى کرده باشند آزار مىدهند بدون شکّ بهتان و گناه روشنى را بر دوش کشیده اند«2»
اميد است كه كساني كه مردم را مورد اذيت قرار مي دهند و دختران و زنان را مورد آزار بدني و جنسي قرار مي دهند با خواندن اين آيات و روايات كمي از خواب غفلت بيدار شوند و ما ديگر شاهد اين گونه اخبار تاسف بر انگيز نباشيم
منابع:
1: قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام :لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ يَظْلِمُ النَّاسَ«تحف العقول ص 303»
2: وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِینا«سوره احزاب ایه 58»
از پله هاي دادگاه بالا مي رفت، حالش خيلي منقلب بود، دست و صورتش زخمي بود، لباسهايش پاره پوره شده بود، چادر هم سرش نبود خودش را به زحمت به اتاق بازپرس رساند و گفت:
کنار خیابان منتظر تاکسی بودم که یک اتومبیل متعلق به آژانس، جلوی پایم ترمز کرد. از آنجا که این خودرو دارای نشانههای مربوط به آژانسهای مسافربری بود اعتماد کردم و با گفتن مسیری که میخواستم بروم، سوار شدم.