![استدلال علّی استدلال خود را قوی کنید](https://btid.org/sites/default/files/media/image/1833_16300.jpg)
عنوان :تکنیکهای جذب با تمرکز بر استدلال علّی
بحث بر ارتباط و تعامل با سوژه های انسانی در جهان پیچیده امروز است.
چگونه ارتباطی جذاب و موثر خواهد بود؟
بیان گردید که برای نیل به این مهم شناسایی سوژه مورد نظر امری مهم است.
شناسایی راههایی دارد که یکی مبتنی بر نیاز سنجی ها می باشد.
شناخت نیاز مخاطب و پاسخ به آن گامی در راستای نزدیکی و کشف و نزدیکی به او می باشد.
نیازها سطوح مختلفی دارد که یک سطح آن در بخش نیازهای عمومی و مربوط به حوزه گفتار می باشد.
این یک واقعیت است که گفتار و کلام انسانی ارمغانی از امنیت و ارامش را برای صاحب کلام و نیز شنونده اش به همراه دارد کما این که می تواند طوفان سهمگینی از غلق و اضطراب را به با آورد.
نعمت زبان و نطق و کلام فرصت مناسبی برای نشان دادن خود و نیز ارتباط گیری موثر در جامعه می باشد.
و این منوط به آگاهی می باشد.
خوب صحبت کردن هنر است.
یکی از مصادیق سخنگویی خوب مستدل و منطقی سخن راندن است.
استدلال نقش اساسی در جذب دارد.مگر ما خود چنیین نیستیم؟به همان مقدار که از آدمهای منطقی و دارای استدلال قوی و روشن خوشمان می آید پس خود نیز بکوشیم چنین باشیم.
آموزش یک نحوه استدلال کردن
استدلال علی
استدلال مبتنی بر علت، استدلالی رایج است . در پاسخ به این سوال که : چرا این کتاب را خریدید؟ ممکن است پاسخ دهید چون بهطور معقولی ارزان بود ؛ یا میتوان گفت: چون کسی پیشنهاد کرد که آن را بخرم . در این موارد آنچه بیان شده رویداد یا واقعیتی است که باعث شد ه که این کتاب را بخرید. بنابراین، در روابطِ علی بین ادعاها، قضیه یا قضیهها «علت» را بیان میکنند، و نتیجه «معلولِ» آن علت را بیان میکند.
اغلب یک ادعای علی ساده مورد استفاده است: «ضعیفبودن اقتصادِ کشورx در مقایسه با اقتصاد جهان، بهخاطر وابستگیاش به صادراتِ کالاست». همانطور که میدانید، ادعا بین علت و معلول یک ارتباط درونی ایجاد میکند. باید حواسمان جمع باشد و به یاد داشته باشیم که ادعا (چون همین مثال) یک استدلال یا توضیح نیست. هرچند، این ادعا میتواند دال بر نتیجهی یک استدلالِ علی باشد. بنابراین، وقتی داریم دربارهی علت و معلول استدلال میکنیم و بین قضیهها و نتیجهها پیوندی مناسب ایجاد میکنیم، باید روشن کنیم که این رابطه چیست. برای مثال:
کشور x به صادرات مواد اولیه غذایی متکی است؛ اینگونه صادرات همیشه در خطر بلاهایی طبیعی و نوسانهای قیمت است؛ این خطرات منجر به ضعف میشود، و بنابراین کشورx در مقایسه با کشورهای دنیا اقتصادِ ضعیفی دارد.
وقتی میخواهیم برای بیان یک رابطهی علی ادعاهایی را به هم پیوند بزنیم، دو قانونِ کلی وجود دارد که بسیار کارآمدند. اول اینکه ما باید عاملی را بیابیم که تنها تفاوتِ بین دو وضعیتِ دادهشده است. به طور مثال:
پیش از تغییراتِ اخیر در قانون فیفا، فوتبالیستها نمیتوانستند با پا توپ را به دروازه بان ِ خودی بسپارند؛ اما حالا میتوانند. با اینهمه، چیزهای زیادی تغییر نکرده است. زمانی که این تغییر قانونی ایجاد شد، پاسهایِ خودی به دروازه بانها به نحو چشمگیر افزایش یافته است. بنابراین، من نتیجه میگیرم که قانون جدید فیفا علتِ احتمالی این افزایش بوده است.
دو موقعیتی که با هم مقایسه شدهاند، میزانِ پایین متوسط پاسهای ِ به دروازه خودی در گذشته و میزان افزایشِ متوسط پاسها در حالِ حاضر است. این استدلال میخواهد اثبات کند که تنها عاملِ تفاوتساز در این دو موقعیت (که با تغییر در میزان پاسها توضیح داده شده) قانون فیفا مبنی بر جواز پاس با پا به دروازه خودیست. ما میتوانیم این قانون را اینگونه بیان کنیم:
الف علت ب هست چون تنها تفاوتِ مربوط بین رویدادن و ندادن ب این است که فقط هر وقت الف حضور دارد ب روی میدهد.
قانونِ کلی دوم برای مشخصکردن روابط علی این است که فقط دنبال «شباهت» یا مولفهی مشترک در دو یا چند موقعیت باشیم. استدلال زیر را بهعنوان مثال نگاه کنید:
جواد و امیر هر دو از شرکتی که زمانی در آن کار میکردند، اخراج شدند. جواد، مرد فقیر و میانسال و نظافتچی است، و مشکل «دیرآمدن» داشت؛ امیر، جوانی است که در بخش پروندهها کار میکرد و رئیساش همیشه معتقد بود که کارمند شایستهای است. اما هم جواد و هم امیر تازه به نمایندگیِ اتحادیه انتخاب شده بودند، و بنابراین نتیجهی معقول می تواند این باشد که مشارکتِ فعالِ آنها در اتحادیه باعث اخراج آنها شد.
تفاوتهای بین این دو کارگر با برخوردِ مشابهی که شده بودند (هر دو اخراج شده بودند) مقایسه شده است؛ بنابراین، تنها شباهتِ دیگری که بین آنها وجود داشت (نمایندهی اتحادیه بودند) گویا علتِ احتمالی اخراج آنها بود. این قانون کلی را میتوان اینگونه بیان کرد:
الف علت ب است چون الف تنها شباهتِ مربوط بین دو پیشآمد جداگانهی رخداد ب است.
جنبهی کلیدی دیگر استدلال علی این است که تصدیق میکند بعضی از رویدادهای علی ضروری هستند و برخی دیگر کافی. اگر گفته شود که اکسیژن برای رویدادنِ آتش ضروری است، منظور این نیست که اکسیژن علتِ آتشگیری است. بنابراین، حضور اکسیژن ضروری است، اما کافی نیست. هرچند، کبریت گرچه برای آتشافروزی کافی است، اما ضروری نیست؛ یعنی میتوان با ذرهبین و تمرکزِ نورِ آفتاب بر روی اشیا نیز آتشافروزی کرد.
در خیلی از موقعیتهای پیچیدهی علی، ممکن نیست که بتوان فقط تفاوتهای مربوط یا فقط شباهتهای مربوط را از هم جدا کرد. باید سعی کرد علتهای ضروری و کافی را نیز مشخص کرد. اگر این کار را نکنیم، به طور طبیعی نمیتوانیم آزمایشاتِ تکرارشوندهای را انجام بدهیم که در آنها وضعیتِ نسبیِ هر مولفهی علی را مشخص کنیم. بلکه، ما به طورمعمول با کلِ تفاوتها و شباهتهای ممکن روبهرو میشویم. بنابراین، کارکردِ اصلیِ تحقیقاتِ ما از علتها و نیز از استدلالها و توضیحات علیِ منتج از این تحقیقات، به برخی از علتها اهمیتِ بیشتری میدهد (آیا علتِ جزئی و یا عمده است؟ آیا این علت آنقدر دارای اهمیت است که علتِ کافی در نظر گرفته شود؟ ) یا رابطهی درونیِ بین علتها را کشف میکند. همچنین باید مشخص کرد که چه علتهایی به چه میزان از کنترلِ انسان خارجند (آیا این علت، عملِ مستقیمِ انسان و یا امری است که در طبیعت روی میدهد؟ ). افزون بر اینها، اگر دو رویداد بهطور همزمان روی میدهند، نباید فرض شود که یکی ضرورتا علت و دیگری معلول است. شاید یک همزمانیِ صرف باشد؛ همان گونه که در مثال کارگرهای اخراجشده بود. به همین صورت، در رابطه با مثال نخست، میتوان گفت که یک علتِ مشترک وجود دارد: کاهشِ دستمزد و برکناری اتحادیه به صورت ضروری معلول و علت نیستند، بل هر دو معلولِ یک علتِ دیگرند .
خلاصه سخنرانی استاد مهیار در کنفرانس آیه های انتظار در تاریخ 92/6/12