من دختری 23 ساله هستم مدت 2 سال بود که با پسری که همکارم بود آشنا شدم روزهای خوبی را باهم داشتیم مثل چشم هایم به وی اعتماد داشتم، قرار بود باهم ازدواج کنیم حتی خانواده من در جریان این موضوع بودند اما یهو به من گفت بابای من راضی نمی شود گفتم تلاش کن می گفت تلاش می کنم تو نیستی که ببینی اما من امید داشتم وقتی شنیدم ازدواج کرده باور نمی کردم برای همین رفتم تا با چشمای خودم مراسمش را ببینم وقتی دیدم کنار کس دیگر ی هست و به من حتی نگفته ازدواج کرده انگار تمام دنیا روی سرم خراب شد آن لحظه هیچکس جای من نبود تا بفهمد چه کشیدم، فقط خدای من شاهد عذابم بود. می دانم مرا به خاطر گذشته ام ول کرد و رفت دنبال کسی دیگر اما خودش گفته بود اینقدر دوستم دارد که گذشته ام برایش مهم نیست من تمام هستیم را به وی دادم در یک سال اخر دوستی مان حتی با کسی به صورت تلفنی حرف نمی زدم چون عاشقانه وی را دوست داشتم اما باورم نداشت ومی گفت تو با کسی هستی.بعداز ازدواجش شنیدم باهم کلاسی من ازدواج کرده نمی دانم کجای عشقم به وی، مرتکب اشتباه شدم که این طوری ضربه خوردم اینقدر عاشقانه دوستش دارم که هنوز هم خواستم باتمام حرفها پیشم بماند.می خواهم بدانم چه طوری به زندگیم ادامه دهم؟ اینکه با وی باز هم ارتباط دارم کار درستی است ؟ خواهش می کنم فوری جواب دهید لطفا پست کنید تا از راهنمائی دوستان هم بهره مند شوم.
پاسخ
سلام
اشتباه اصلی شما این است که می خوای با رابطه و دوست شدن ازدواج کنی، در حالی که این راه اکثر اوقات به ازدواج ختم نمی شود و با شکست روحی روانی دختر یا پسر پایان می پذیرد یا اگر به ندرت ازدواجی هم صورت گیرد پایداری لازم را ندارد و متزلزل می باشد.
با توجه به مقدمه ذکر شده شما قبل از هر اقدامی باید ازدواج با این شیوه را از ذهن خودت بیرون کنی و برای ازدواج موفق راه بهتر و امن تر را انتخاب کنی مرحله بعد فراموش کردن عشق نافرجامت می باشد و شما باید همکارت را از دلت بیرون کنی برای اینکه وی الان ازدواج کرده است و شما چهار تا راه بیشتر ندارید.
راه اول:همسرش را طلاق دهد و با شما ازدواج کند:این راه شرعا و عقلا مردود است چون اولا انصاف نیست کسی زندگی دیگری را به خاطر خود خواهی های خودش خراب کند و این کار عذاب اخروی دارد ثانیا:همکار شما درسته به تو علاقه داشته لیکن علاقه اش برای انتخاب شما به عنوان همسر نبوده و فقط می خواسته مدتی خوش باشد(هر چند کارش غیر انسانی و غیر اخلاقی بوده) لذا معلوم نیست بعد از طلاق همسرش دوباره شما را به عنوان همسر انتخاب کند ثالثا:به فرض محال ایشان همسرش را طلاق داد و با شما ازدواج کرد در این صورت اولا شما عذاب وجدان می گیرید ثانیا از اینکه قبل از شما با شخص دیگری ازدواج کرده رنج می کشید.
راه دوم:با وجود آن خانم همسر دوم شوید:این راه هم صحیح نیست چون اولا باید ایشان توان اداره دو همسر را داشته باشد ثانیا بعید می دانم خانم اولش با ازدواج مجدد همسرش موافق باشد ثالثا:ایشان علاقه ای به ازدواج با تو ندارد چون اگر علاقه ای برای ازدواج داشت می توانست قبل از ازدواج با آن خانم با شما وصلت کند.
راه سوم:راهی است که الان برگزیدید یعنی ارتباط بدون ازدواج:این راه بدترین حالت ممکن می باشد چون اولا ارتباط تان نامشروع می باشد و عذاب اخروی در پی دارد ثانیا:شما به امید وی دل به کسی نمی دهید و تا آخر عمر مجرد می مانید این در حالی است که بعد از چند سال ممکنه ایشان کلا شما را ترک کند ولی چون سن شما بالا رفته کسی با شما ازدواج نخواهد کرد.ثالثاارتباط های شما باعث تشنج در خانواده وی می شود که مقصرش شما هستید.
راه چهارم:فراموش کردن عشق نافرجام:تنها راه عملی فعلا همین می باشد برای فراموش کردن مطالب اینجا را مطالعه فرمایید.
نظرات
عزیزم میفهمم چی میگی درکت میکنم اما به خدا اولش سخته قوی باش و رهاش کن بعد انقد از این کارت خوشحال خواهی شد که درداشو فراموش میکنی
پسرا اگه قصد ازدواج داشته باشن و کسیو عاشقانه بخوان هرطور شده بدستش میارن مخصوصا این که دختر واسش خواستگار میاد و اصلا معلوم نمیکنه یهو دیدی پرید واسه همین پسرا میترسن و زود میرن خواستگاریش هر طورم شده حتی شده فقط مادرشونو راضی کنن بیاد باهاشون خواستگاری اینکارو میکنن چون احتیاج به رضایت پدر ندارن که
پس مطمئن باش نمیخواستت خیلیا عوضی ان ببخشید رک میگم ولی واقعیته فقط میخوان تا اونوقتی که مجردن بیکار نممونن جلو دوستاشونم کم نیارن واسه همین میان یکیو بازی میدن تا باهاشون همه جوره را بیاد اینم در صورتیه که به دختر امید ازدواج بدن
پس به خودت بقبولون که اون نمیخواستتت در حد دوستی بهت محبت میکرده و دلبستت نبوده
به همین فکر کنی که بازیت داده کم کم ازش بدت میاد و انشالا فراموشش میکنی
حیفه تو این سن همه عشقوحال میکنن تو غصه ی این ... رو بخوری
الان به خواستگارات فک کنو با دقت سعی کن بشناسیشون و ازدواج کن تا دیگه بهش فکر نکنی.
سلام عزیزم . اون بهت خیانت کرده خدا خیلی دوست داشته ک باهاش ازدواج نکردی به ابن فک کن ک اگه بعد از بچه دار شدنتون بهت خیانت میکرد میخواستی چکار کنی !
من اگ جای تو بودم رابطمو یک دفعه قطع میکردم خطتو عوض کن و همه خاطه هاشو سعی کن بریزی دور و خودتو سرگرم کن با درس با کلاس ورزش از صبح ک پا میشی تا شب انقد خودتو خسته کن ک فکرش ازت دور بشه به نظر من این بهترین راهه به خوشبختیت در اینده فک کن به یه مردی ک هیچ وقت بهت خیانت نکنه و واقعا دوست داشته باشه و پیش خودت بگو یه تجربه شیرین بود و باور کن همین شکست تورو میسازه و محکمت میکنه . با ارزوی خوشبختی برای تو دختر ناز.موفق باشی عزیزم
به آقای مهدیار یا مدیر سایت
سلام
متاسفانه به توصیه برادرانه من گوش نمی کنید و باز هم بعضی کاربرهای مریض قسمت نظرات این پست را خراب کرده اند
http://moshaver-41.mihanblog.com/post/comment/2381
قسمت نظرات همه مطالب را بصورت "بعد از تایید مدیر نمایش داده شود " درآورید
این حق‌الناسه که کاربرهایی که برای مشورت دادن به هم یا یادگرفتن مطلبی می‌آیند با جملات رکیک بقیه مواجه نشوند!
آیا شما حاضرید به قیمت پربیننده نگه داشتن سایت، کاربرها با هر جمله سخیفی روبرو شوند اگر جواب‌تان منفی است چرا اجازه می‌دهید نظرات بدون تایید مدیر سایت منتشر شوند!
سلام
از احساس مسئولیت شما دوست گرامی ممنونم اکثر پست ها تأییدی شده اند و سعی داریم بقیه را هم تأییدی کنیم در ضمن نظارت را هم بیشتر خواهیم کرد
با سلام : من قبلا مزاحمتون شده بودم در ارتباط با ازدواجم. همانطور که مستحضرید پس از اینکه دختر خانم در اولین باربه من جواب رد داد. . شایان ذکر است با توجه به اینکه دو نفرمون در یک جا کار می کردیم. این ارتباط قوی تر شده و حدود یک سالی است که با هم در اتباطیم.و بعضی اوقات هم بیرون میریم.(بدون هیچ رابطه نامشروعی) در این مدت من به اخلاقیات ایشان آشنا شدم او نیز همچنین.فقط در این مدت من هرچی سوال کردم درباره اینکه علت این مخالفت چیه. گفت باید درست بشه.ولی نگفت چی- دختر خانم 1 خواهر دارد و 3 برادر. که فقط به من از خواهر و برادر دومش صحبت می کند. و نیز متوجه شدم خواهرش با همسرش با اختلاف شدید دارن و با هم زندگی نمی کنن. که علتش جویا شدم گفت به خاطر عرق خوردن شوهر خواهرش می باشه که خواهرش از وضعیت ناراضیه. من یک سوال دارم خدمتتون. با توجه به اینکه دختر خانم حاضر شده با من ازدواج کنه. ولی من با این که متوجه شدم خواهرش دچار اختلاف بوده و به من از هویت 2 برادرش حرفی به من نمیزنه ی نگرانی دارم که شاید خونواده دختر خانم ی مشکل اساسی دارن و بعد تو زندگی شاید ما هم دچار اختلاف شیم.لازم بذکر است این حساسیت ها باعث شده من بعضی وقتها تو گوشی دختر خانم چک کنم. تور رو خدا راهنمایی کنیم. از ی طرف بهش علاقه دارم از طرف دیگه این نگرانی داره اذیتم می کنه.
سلام
هم کلاسیت هم در جریان دوستیتون بود؟ اگه می دونسته شاید اون هم بی تاثیر نبوده توی این اقدام ولی کلا دیگه این جریانو به خدا واگذار کن.
نباید همه چیزو به خودت ارتباط بدی. به این فکرکن که بعد از ازدواج چنین خیانتی می کرد. می گن جلوی ضررو هر جا بگیری منفعته. سخته اگه بگم کلا از امروز دیگه بهش فکر نکنی ولی سعی کن کمتر بهش فکر کنی. کلا وقتی به ذهنت اومد به یه چیز دیگه فکرکن. نگاهت به آینده باشه.
سلام
توصیه ی بنده به شما این است که تحت هیچ شرایطی اجازه ندید حضورتتون باعث سست شدن زندگی کسی بشه
این آقا اگرواقعا شما رو دوست داشت برای به دست آوردنتون ازهیچ تلاشی دریغ نمیکرد
بهتراینه که برای شخصیت وغرورت ارزش قائل باشید
ازنظربنده بهترین راه اینه که تا حدممکن ازتیر رس نگاهش به دور باشیدوتمامی راههای ارتباطیتون رو قطع کنید
چون چنین رابطه ای هرگزرابطه ی زیبایی نیست
سعی کنید اگرتا حالا اهل دوستی با پسری بوده اید
این راهها را کلا کناربگذارید تا انشالله ازدواجی موفق داشته باشید
توکل برخدا داشته باشید
یا حق
دوست عزیز سلام
خداروشکر کن که قبل ازدواج ولت کرده و رفته فکرشو بکن این به اصطلاح مرد اگه بعد ازدواج بهت خیانت میکرد 10 برابر بیشتر شک میشدی و عذاب میکشیدی خدا بهت حال داده دوست من.
با توکل به خدا مرور زمان کم کم میفهمی خدا چه محبتی بهت کرده
سلام دوست من
منم مثل شما شکست بدی خوردم یکسال با یک پسر بسیار خوب بودم اما پدرش نذاشت ازدواج کنیم و اونم هی میگفت من خیلی برات تلاش کردم اما بابام نمیزاره. و حالا یکسال گذشته و ما با هم در ارتباطیم اما دیگه میدونیم بهم نمیرسیم و من خیلی ناراحتم منم مثل شما دارم عذاب میکشم چون اونم شاید به این زودیا ازدواج کنه. فقط به خدا توکل کن مطمعن باش یه فرد دیگه میاد تو زندگیت و خوشبخت میشی اینم میگذره.
سلام
این چ جور مردیه وقتی ازدواج کرده بازم با شما رابطه داره؟
اصن چ لزوم داره شما بهش فکر بدی و بدونه اون نتونی زندگی کنی؟
مگه مرد کمه؟ اینهمه مردای خوب و فهمیده و با وفا
حالا شما هر گذشته که میخوای داشته باش
حتی اگه قاتله بالفطره هم باشی الان توبه کرده و پاکی
ادمها رو نمیشه از گذشته هاشون قضاوت کرد چون انسان موجود شگفت انگیزیه و مدام در حال تغییر
بهتره ب فکر سلامتت باشی و از اون آدمو تمام خاطراتش دور باشی
حتی اگر ب سراغت اومد از خودت دورش کنی
چون فقط تو آسیب میبینی
زندگی مث رودخانه ی در حال جریانه و شما هم هنوز جوونی
انقدر موقعیتعای متعدد و عالی سراغت میام که نگو و نپرس
فقط خودت رو دسته کم نگیر وو با فکر باز و با استفاده از تجارب گذشته انتخاب صحیح بکن
خودتو با کار و ورزش و تفریح و .... سرگرم کن
سراغه گذشته و خاطراتش نرو
تجربه ای بود که چقدر خوب شد اول جوانی بدستش اوردی
این نیز بگذرد
s-haiad harjaro negah mikoni ouno mibini ama bayad seft bashii
bayad mohkam ghadam bardari...
Va ba khonsardit behesh befahmoni che adame biarzeshi bode
shaiad hosele varzesh kardan ya sargarm kardane khodeto nadari ama baiad be zoram ke shode beri
فقط میتونم بگم رابطه مجدد شما با اون آقا اشتباه بزرگتری
سلام.
شروع کارتون یه اشتباه بزرگ بوده بس زندگیتون رو با اشتباه بزرگ دیگه ویرانتر نکنید.
این شعار بسیار زیباست.......
عاقلانه انتخاب کنید عاشقانه زندگی کنید
سلام متاسفانه بيشتر دخترخانمها با اين مشكل مواجه هستند ولي مهمترين مساله براي هر پسري داشتن همسري سالم وبدون رابطه قبل از ازدواج ميباشد بنابراين بايد اين واقعه براي سايرين درس عبرت گردد ولي متاسفانه خيلي ها آنقدر به انتخاب خود اطمينان دارند كه ميگويندئنه عشق انتخابي من با ديگران فرق ميكند اما هيچ فرقي ندارد چون تعداد كمي از عشقهاوروابط قبل از ازدواج منجر به ازدواج ميشود مگر اينكه اين روابط بنوعي در ديد خانواده باشد يعني عشقهاي خانوادگي چون در آنصورت دختر يا پسر از ترس خانواده نخواهند توانست به ديگري خيانت كند اگرچه همين هم زياد قابل اعتماد نيست اما بهرحال تنها راه چاره اين دختر خانم فراموشي كامل آن رابطه كذايي است وسپس درمان دل خود در تنهايي و انديشيدن به يك ازدواج سالم وبا عشق واقعي ضمنا اميدوارم اين خانم محترم گوهر عفت خودرا تقديم آن شياد نكرده باشد
سلام.شما وقتی اجازه دادین که باز پیشتون بمونه یعنی کارشو تایید کردین پس منتظر ضربه های بعدیش باشین.اشتباه شما اینجا بود که همه ی عشق و دوست داشتنت رو یکجا بهش نشون دادی و اولا زدش کردی و دوما فک میکنه هرکاری کنه شما میبخشینش بخاطر علاقتون و همینطور هم شد.مرد رو باید تشنه نگه داری سیرش کنی ولی سیرابش نکنی.این خصلت ذاتی هر مردی.دندون لق رو باید کشید انداخت دور