یکی از مهمترین اموری که در زندگی اهل بیت علیهم السلام کمتر به آن اشاره شده است پرداختن به مبارزات سیاسی آنان است.
یکی از مهمترین اموری که در زندگی اهلبیت علیهمالسلام کمتر به آن اشاره شده است پرداختن به مبارزات سیاسی آنان است. از آغاز نیمه دوم قرن اول هجری که حکومت اسلامی دستخوش تحریف قرار گرفت و امامت جای خود را به سلطنت و خلافت داد و حاکمان جابر خود را بهجای ائمهٔ اطهار نشاندند، اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز باتوجهبه تغییر اوضاع و شرایط، مبارزات سیاسی خود را به تناسب اوضاع تغییر دادند که بزرگترین هدف از این مبارزات، تشکیل حکومت و نظام اسلامی بر پایه دین و امامت بود. آنچه در زندگی سیاسی امام هشتم علی بن موسیالرضا علیهالسلام باید به آن اشاره کرد این است که ایشان در معرض یک نبرد سیاسی پنهان قرار گرفت بلکه در برابر یک تجربه تاریخی عظیم که پیروزی یا ناکامی در آن میتوانست سرنوشت تشیع را رقم بزند. در این مختصر به برخی از اهداف پشت پرده مأمون از واگذاری منصب ولایتعهدی به امام هشتم اشاره خواهیم نمود.
تبدیل شیعهی جهادی به شیعهی محافظهکار
یکی از مهمترین اهداف این بود تا میدان مبارزهٔ سیاسی رزمندگان شیعه را به عرصهی سیاسی محافظه کار و آرام و بیخطر تبدیل کند. شیعیان در پوشش تقیه،[1]مبارزاتی مجاهدانه و خستگیناپذیر داشتند. این مبارزات از دو ویژگی مهم برخوردار بود که در برهم زدن بساط خلافت نقش بسزایی داشت، یکی مظلومیت و دیگری معنویت و قداست! مأمون در صدد بود که این دو عنصر را از خط فکری تشیع و علویون بگیرد چرا که وقتی رهبر یک تفکر، همپیاله و همگام با جبهه مخالف شد دیگر او لیدر و رهبر مظلومین نخواهد بود و قطعاً در پیشگاه مردم به حاشیه خواهد رفت و از قداست خواهد افتاد.[2]
مشروعیت بخشی به دستگاه خلافت
دومین مورد از اهداف پشت پرده مأمون در پیشنهاد دادن ولیعهدی به حضرت این بود تا در این راستا مدعای تشیع مبنی بر غصبی بودن خلافت امویان و عباسیان را تخطئه کند و به حکومت غاصبانه خود مشروعیت بخشد[3] در این صورت خواهد توانست مردم را از شورش علیه دستگاه حاکمیت دور سازد.[4]
در کنترل قرار گرفتن هستهی مرکزی مقاومت
سومین مورد از تحرکات مرموزانه مأمون، در اختیار قرار گرفتن کانون و میدان مبارزه و معارضه بود. در کنترل قرار گرفتن هستهی مرکزی مقاومت و مبارزه که امام علیهالسلام میباشد باعث میشد همهی سلحشوران و مجاهدان در سیطره دستگاه حاکمیت مأمون قرار گیرند.[5]
فاصله انداختن میان امام و عواطف مردمی
چهارمین مورد از مهمترین فشار های دستگاه حاکمیت این بود که امامان معصوم علیه السلام همیشه یک عنصر مردمی بودند از این جهت مأمون سعی داشت این قبله آمال را که همیشه مرجع و محل رجوع مردم برای رسیدگی به سؤالات و بررسی مشکلات و شکوه ها بود در محاصره مأموران حکومتی خود قرار دهد تا رفته رفته رنگ مردمی بودن[6]از ایشان زدوده شود و میان امام علیهالسلام و عواطف و محبتهای مردمی فاصله و سدی محکم قرار داده باشد.[7]
کسب وجههی دینی و حیثیتی در بین مردم
پنجمین مورد از اهداف شوم مأمون این بود که بتواند برای خود در بین مردم یک وجههی دینی و نوعی قداست کسب کند.[8] وقتی مردم نگاه میکنند که مأمون یکی از فرزندان پیغمبر صلی الله علیه و آله را که یک شخصیت مقدس و معنوی است برای ولیعهدی خود برگزیده است و فرزندان و اطرافیان خود را از دادن این پست و منصب کلیدی محروم کرده است حتماً او را از این جهت ستایش خواهند کرد و همیشه این طور بوده است که در بین مردم نزدیکی دینداران به سلاطین و دنیاطلبان از ارزش و آبروی آنان کاسته و بر آبروی طاغیان افزوده است.[9]
تبدیل امام به یک شخصیت توجیهگر دستگاه حاکمیت
و ششمین مورد از مکر و سیاست مأمون این بود که با ورود امام به دستگاه حکومت، میبایست همهی رفتار و عملکرد ناپسند جناب خلیفه توجیه میشد. در واقع امام که یک شخصیتی به تمام معنا علمی و معنوی و در اوج قلهی تقوا و نیز از آن جایی که فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله بودند حرمت بینظیری در بین آحاد مردم داشتند، تبدیل به یک شخصیت توجیهگر دستگاه خلافت میگشت. با این ترفند دیگر هیچ ساز و نغمهی مخالفی نمیتوانست عملکرد دستگاه حکومت را به نقد بکشاند و خدشهای وارد کند و این، همان حصار بزرگی بود که میتوانست حکومت را از همهی خطاها و زشتیهایی که چشم مردم را پر کرده بود مصون و محفوظ نگه دارد.[10]
پینوشت
1. کلینی، الکافی، ج۲، ص 224.
2. عيون أخبار الرضا(عليه السلام)ج 2، ص 241.
3. عيون أخبار الرضا(عليه السلام) ص 167 - 168.
4. رک: عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا (ع)، ص۲۸۶.
5. مقاتل الطالبيين، ص 628.
6. صدوق، عيون أخبار الرضا(ع)،، ج۲، ص۱۵۹.
6. مقاتل الطالبيين، ص 628.
7. حياة الإمام الرضا (عليه السلام)، ص 222.
8.كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج 2، ص 282 - 283.
9. عيون أخبار الرضا(عليه السلام)ج 2، ص 241.
10. رک:ولایتعهدی امام رضا(علیه السلام)، ص77.
یکی از مهمترین اموری که در زندگی اهلبیت علیهمالسلام کمتر به آن اشاره شده است پرداختن به مبارزات سیاسی آنان است. از آغاز نیمه دوم قرن اول هجری که حکومت اسلامی دستخوش تحریف قرار گرفت و امامت جای خود را به سلطنت و خلافت داد و حاکمان جابر خود را بهجای ائمهٔ اطهار نشاندند، اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز باتوجهبه تغییر اوضاع و شرایط، مبارزات سیاسی خود را به تناسب اوضاع تغییر دادند که بزرگترین هدف از این مبارزات، تشکیل حکومت و نظام اسلامی بر پایه دین و امامت بود.