- گرچه اقدامات تحول آفرین دولت سیزدهم تا امروز -از جمله بالا بردن چشمگیر حجم صادرات با وجود تحریم، آزادسازی نزدیک به صددرصدی سواحل، الکترونیکی کردن روند صدور مجوزهای کسب و کار، و اخیراً نهایی کردن سند تحول دولت- امیدها به بهبود اوضاع کشور را زنده نگه داشته است، ولی عدم جدیت دولت در تغییر مدیرانی که مسبب همه آن نابسامانیها بودند، میتواند در قضاوت مردم نسبت به عزم دولت به تغییر و تحول اثرگذار باشد و موریانهوار ستونهای اعتماد به دولت را تخریب کند.
شاید اولین سوالی که با شنیدن شعار سال 1400 از زبان رهبری به ذهن بسیاری از مردم به ویژه جماعت حزب اللهی و انقلابی رسید این بود: «با این دولت؟ مگه میشه؟»
شعار سال 1400 «تولید، پشتیبانیها و مانع زداییها» بود. امید داشتن به اینکه دولت همان کارهایی را که باید در هشت سال گذشته انجام میداد، حالا در چهار پنج ماه پایانی، حتی نصفه نیمه به اجرا در بیاورد، بیمعنا بود.
بیراه نیست اگر بگوییم اکثریت قریب به اتفاق مردم مانع اصلی تولید را خود دولت، و در راس آن رئیس جمهور وقت میدانستند. اما انتخابات نزدیک بود و همین نقطه امید بود. امیدها با ورود رقیب حسن روحانی در سال 96 به عرصه انتخابات 1400 اوج گرفت. مردم توقع تغییر داشتند، در همه چیز؛ و طبیعتاً پیش نیاز این تغییر همه جانبه، تغییرات گسترده مدیریتی بود.
دولت سید ابراهیم رئیسی گرچه بسیاری از وزرا و معاونان را تغییر داد، ولی این تغییرات هرچه پایینتر رفت، کندتر شد؛ تا جایی که شنیده میشود هنوز بسیاری از فرمانداران دولت قبل، در همان جایگاه باقی ماندهاند. سوال برانگیز بودن سرعت لاک پشتی تغییرات وقتی به اوج خود رسید که خبر آمد حتی در وزارت خارجه، بعضی اعضای اثرگذار، و به ویژه گروه تصمیمگیر درباره مذاکرات هستهای، همان بانیان برجام هستند. روشن است که توقع تغییر صددرصدی مدیران دولتی، منطقی نیست، ولی حضور کسانی که باعث و بانی وضع موجود به شمار میروند، به این دلایل آسیبزا خواهد بود:
یک؛ همان طور که اشاره شد، تغییرات مدیریتی پیش نیاز تحول در اجراست. دولت جدید با طرح و برنامه جدید نیاز به مدیرانی دارد که با نگاه تازه، همسو باشند. طبیعی است که مدیران دولت گذشته، از نظر نگاه و اندیشه مدیریتی با همان دولت قرابت دارند، وگرنه یا خودشان کنار میرفتند یا دولت آنها را کنار میزد؛ مانند میعاد صالحی، مدیر کنونی راه آهن، که در دولت قبل، در جایگاه مدیریت صندوق بازنشستگی کشوری تحمل نشد. ناگفته نماند که استثنا همیشه وجود دارد.
دو؛ ثابت ماندن چهرهها ناخودآگاه میتواند این ذهنیت را در عموم مردم به وجود بیاورد که راه و روش مدیریتی نیز ثابت خواهد ماند، گرچه در عمل متفاوت باشد. این در حالی است که امید مردم به تغییر، تاثیر بالایی در همراهی مردم با دولت خواهد داشت و نشاط اجتماعی را نیز بالا خواهد برد.
سه؛ تغییر بانیان وضع موجود از وعدههای انتخاباتی سید ابراهیم رئیسی بوده و ناگفته پیداست که عمل نکردن به وعدهای که برآورده شدنش زمانبر نیست، چه پیامی برای مردمی که با امید به همان وعدهها پای صندوق آمدهاند، خواهد داشت.
گرچه اقدامات تحول آفرین دولت سیزدهم تا امروز -از جمله بالا بردن چشمگیر حجم صادرات با وجود تحریم، آزادسازی نزدیک به صددرصدی سواحل، الکترونیکی کردن روند صدور مجوزهای کسب و کار، و اخیراً نهایی کردن سند تحول دولت- امیدها به بهبود اوضاع کشور را زنده نگه داشته است، ولی عدم جدیت دولت در تغییر مدیرانی که مسبب همه آن نابسامانیها بودند، میتواند در قضاوت مردم نسبت به عزم دولت به تغییر و تحول اثرگذار باشد و موریانهوار ستونهای اعتماد به دولت را تخریب کند.