این داستان با چند مثال ساده، نحوه گفتار و ادب حرف زدن با دیگران را به کودک آموزش میدهد.
ما توی شبانه روز، وقتی داریم با دوستامون بازی میکنیم یا حتی خوابیم، صداهای زیادی به گوشمون میخوره. به بعضی از اونها اصلا توجه نداریم، یعنی میشنویم ولی بی خیال از کنارشون میگذریم. اما بعضی صداها یادمون میمونه، حتی بعضیهاش اونقدر بد و وحشتناکه که یهو توجهمون رو به خودش جلب میکنه.
مثلا صدای بوق عجیب و بلند یه ماشین که از کنارمون با سرعت رد میشه، یا صدای داد و فریادی که وقت استراحت، ما رو از خواب بیدار میکنه و شیرینی استراحت رو برامون تلخ میکنه.
حتما تا حالا دیدین که با داد و فریاد یه نفر همه از جا میپرن و میترسن، یا یه صدای ضبط ماشین اونقدر بلنده که مردم توی کوچه و خیابون رو اذیت میکنه. اینجور صداها برای همه ناخوشایند و ناراحت کننده است.
یه بار خواهر کوچولوم با مداد رنگی دفتر مشق و کتابهای مدرسهم رو خط خطی کرد، منم اونقدر سرش داد زدم که ترسید و زد زیر گریه، ولی بعدش خیلی از کاری که کردم پشیمون شدم.
یه دفعه دیگه هم توی مدرسه توپ محکم توی سرم خورد، افتادم زمین و لباسهام خاکی شد. وقتی بلند شدم با عصبانیت سر دوستهام داد زدم، با اینکه دوستم ازم عذرخواهی کرد، ولی باهاش قهر کردم. اما بعدش فهمیدم که اصلا نمیخواسته توپ رو به من بزنه.
واقعا داد زدن سر دیگران چه بزرگ باشن، چه کوچیک، کار بدیه. اگه اون آدم هم شما رو ببخشه، ولی رفتار زشتی که انجام دادید، ممکنه یادش بمونه.
من که هربار سردیگران داد زدم، پشیمون شدم. بچهها! شما چطور؟ تا حالا سر دیگران داد زدید؟ یا همیشه مهربون و آروم حرف میزنید؟ بیایید مراقب صدامون باشیم؛ نه خیلی بلند باشه، نه خیلی کوتاه.
خدای مهربون توی کتاب پر از نور و آسمونیش میگه:
سعی کن همیشه با صدای آروم صحبت کنی. «وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا؛ و با مردم [به زبان] خوش سخن بگوييد».
سوره بقره، آیه 83.