قیام سیدالشهدا علیهالسلام، جهادی بود علیه ارزشهای جاهلی؛ همان ارزشهایی که دوباره در زندگانی جاهلیت مدرن در حال شکلگیری و جان گرفتن است.
یکی از بزرگترین و مهمترین خطراتی که هر انقلابی را تهدید میکند "ارتجاع" است؛ آفتی که حتی نهضت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز گرفتار آن شد. پس از پیامبر، باورها و ارزشهای الهی چون ایثار، حقطلبی و جهاد، رنگ باختند و به تدریج باورها و ارزشها و اعمال جاهلی چون قبیلهگرایی، خودبرتربینی عشیرهای و... احیا شدند.
طولی نکشید که مسلمانان مصداق این آیه از قرآن کریم شدند که: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلي أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلي عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً؛ بدانید که محمد جز فرستادهاى که پیش از او نیز پیامبران آمدند و درگذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، به عقب باز مىگردید و از دین خدا روى برمىتابید؟ هر کس از آیین خدا روى برتابد، بداند که اندک زیانى به خدا نمىرساند».[1]
پیکر مطهر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم هنوز روی زمین بود که در سقیفه بنیساعده، شعار «منّا امیر و منکم امیر»[2] سردادند و به جای تکریم و اطاعت از ولیامری که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از سوی خداوند معین فرموده بود، حکومت اسلامی را غنیمتی پنداشتند که باید در میان آنان تقسیم شود.
ارتجاع و بازگشت از ارزشها به جایی رسید که اصحابی چون ابوذر، عمار و حجربن عَدی، آزار و شکنجه و تبعید شدند و در مقابل، افرادی که توسط پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم تبعید شده بودند، جزو مشاوران و کارگزاران خلیفه شدند و احساس مسؤولیت، امر به معروف و نهی از منکر، جایِ خود را به بیمسؤولیتی و سهل انگاری و بیتفاوتی داد.[3]
در تشریح حقیقت آن روزگار کافی است به کلام امیرالمومنین علیهالسلام مراجعه کنیم: «بندگان خدا،... در روزگارى هستيد كه پشت كردن نيكى در آن رو به تزايد است، و رو آوردن شرّ در آن رو به افزونى است، و شيطان جز هلاك كردن مردم طمع ندارد. اينك زمانى است كه ساز و برگ شيطان قوى شده، و مكر و حيلهاش فرا گير گشته، و به دست آوردن شكار برايش ممكن شده است.
به هر طرف كه مىخواهى به مردم نظر كن؛ آيا جز نيازمندى كه رنج ندارى بر دوش اوست، يا ثروتمندى كه نعمت خدا را كفران مىكند، يا بخيلى كه از بخل ورزيدن در حقوق الهى ثروت به دست آورده، يا سركشى كه انگار گوشش از شنيدن موعظه كر است، كسى را مىبينى؟»[4]
اما پس از وصی رسولالله علیهالسلام، دگرگونی باورها تا آنجا پیش رفت که مدعیان جانشینی پیامبر آشکارا در پی نابودی دین همان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بودند.
این مدعا در گفتگوی مغیره بن شعبه با معاویه درتاریخ ثبت است که معاویه میگوید: «ابوبکر به خلافت رسید و پس از آن که مرد، نامش نیز از بین رفت. عمر و عثمان حکومت کردند و مردند و نامی از آنها باقی نماند؛ امّا برادر هاشم (رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هر روز پنج نوبت به نام او در جهان اسلام ندا میکنند و "اشهد ان محمداً رسول الله" میگویند. ای مغیره! پس از آنکه سه خلیفه بمیرند و نام محمّد اینگونه زنده باشد، دیگر چه عملی باقی خواهد ماند، جز آنکه نام محمّد هم دفن شود و از بین برود؟»[5] و این منشی بود که در زمان یزید بن معاویه با شدت بیشتری ادامه یافت. بنابراین قیام سیدالشهدا، جهادی علیه ارزشهای جاهلی بود که دوباره درحال شکلگیری و جان گرفتن بود.
آنچه میان اباعبدالله علیهالسلام و جبهه مقابل رخ داد، نه صرفا یک اتفاق در گوشهای از تاریخ، بلکه تقابل حق و باطل بود؛ نبردی که هنوز هم جریان دارد و مصادیقش قابل رویت است.
همین نوع ارتجاع را امروزه در جوامع غربی به وضوح میبینیم؛ اعمال شنیعی همچون همجنسگرایی، برهنگی و بیحیایی در محافل عمومی که سالها در میان جوامع انسانی جزو اعمال شنیع بوده و تمام فرهنگها و ادیان بر قبح و رذالت آن اعمال تأکید داشتند، امروز مظهر تجدد و پیشرفت است؛ لذا این عبارت قابلتامل را بار دیگر بر آزادمردان گوشزد میکند که "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا".
پینوشت:
1. آلعمران/144.
2. ملل و نحل، شهرستانی، ص24.
3. برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۱۲، ص ۴۴ و البلاذری، انساب الاشراف، ج ۵، ص ۵۲۴ و ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج ۱، ص ۸ و البلاذری، انساب الاشراف، ج ۵، ص ۵۴۱.
4. نهج البلاغه، خ129.
5. مروج الذهب، مسعودی، ج4، ص41.