-برخلاف تصور رایج، اقتصاد زمان شاه آشفته و بیثبات بود. «اردشیر زاهدی» در اینباره میگوید: «در این دوران، اقتصاد کشور بسیار آشفته بود و نمیتوان دلیلی برای ماندگاری این دولت پیدا کرد، مگر روابط خاص وی با شخص شاه.» اسدالله علم نیز با اشاره به وضعیت آشفته دوران هویدا، وفاداری وی به محمدرضا پهلوی را دلیل دوام نخستوزیری او میداند و مینویسد: «در فروردین ۱۳۵۳ این موضوع را محرمانه با شاه در میان گذاشته که بقای هویدا نتیجه پول دادن به اعضای خاندان سلطنتی است».
![](https://btid.org/sites/default/files/media/image/shh_1_0.jpg)
نسل امروز با شنیدن نرخ کالاهای زمان پهلوی، حسرت ارزانی آن زمان را میخورند، ولی مقایسه نسبت قیمتها با سطح درآمد و اشتغال در آن زمان با زمان اکنون، گواهی میدهد که تصور ارزانی در دوره پهلوی، توهمی بیش نیست.
براساس آمار بانک مرکزی، در سال 53 اجارهبهای مسکن در تهران 200 درصد افزایش یافت و مواد غذایی با گرانی 30 درصدی همراه شدند. گرانی در این دوران به حدی بحرانی بود که در نطق افتتاحیه مجلس بیست و چهارم بحث افزایش قیمتها و مبارزه با گرانفروشی، یکی از مسائل محوری بود. تشنج اجتماعی حاصل از گرانی باعث شد که محمدرضا پهلوی برای حفظ ظاهر به این وضعیت واکنش نشان دهد و اعلام کند اگر دولت در مبارزه با گرانفروشی موفق نشود، ارتش عهدهدار این کار خواهد شد. به همین خاطر وی اصل چهاردهم را که مبارزه با گرانفروشی و کنترل قیمتها بود، به انقلاب سفید اضافه کرد، اما گشایشی حاصل نشد.[1]
اسدالله علم در این باره میگوید: «در تابستان 1352، بسیاری از انواع مواد غذایی کمیاب شده و اگر هم یافت میشد، با قیمتی چند ده برابری به فروش میرسید. در ماههای نخست سال 53 نان هم پیدا نمیشد و هویدا همواره اعلام میکرد که ما در "عصر طلایی" بهسر میبریم!»[2]
درآمد نفتی ایران از سه میلیارد دلار در سال 1332 به 53 میلیارد دلار در سال 1356 رسید و درآمد سرانه نیز در این مدت به 11 هزار و 514 دلار افزایش پیدا کرد؛ با این وجود در بخشهای فقیر جامعه، فقر هر روز بیشتر و شکاف طبقاتی عمیقتر میشد. تنها ده درصد از درآمد سرشار نفت و کمتر از 15 درصد از کل واردات به امر توسعه اختصاص مییافت. شرکت ملی نفت به صورت محرمانه و دائمی مبلغ کلانی به حساب شخصی شاه واریز میکرد؛ به گونهای که سرمایه شخصی شاه به یک میلیارد دلار رسیده بود. با این سرمایهها نهادهایی اداره میشد که آنها نیز هدفی جز سلطه بیشتر حکومت بر تمامی ابعاد زندگی مردم نداشتند.
بر اساس آمار بانک جهانی، 46 درصد مردم ایران در سال 1356 زیر خط فقر بودند و ضریب جینی در ایران قبل از انقلاب بیش از 45 بوده است.[3]
در پایان، دو نکته مهم و کلی را باید مورد توجه قرار داد:
۱. ملاک اصلی در سنجش وضعیت اقتصادی و رفاهی، قدرت خرید مردم است. ارزانی یک امر نسبی است. اگر قیمت یک کالا به ظاهر کم باشد، اما به دلیل سیاست های مالی حکومت یا به هر دلیل دیگر، درآمد عموم مردم هم کم باشد، آن کالا در واقع گران است. پس نمیشود به صرف توجه به قیمت یک کالای مشخص، حکم به گرانی یا ارزانی آن داد.
۲. بخش قابل توجهی از مشکلات اقتصادی که مردم حس میکنند، به دلیل افزایش هزینههای زندگی است. بسیاری از هزینههای امروزی جایی در زندگی چهل پنجاه سال پیش نداشته است؛ مثلاً تلویزیون، مبل، اینترنت، برگزاری پرخرج مجالس مختلف، از عروسی گرفته تا ختم اموات چون عروسی در تالار و.... به مرور در فهرست مخارج مردم جا گرفته است. پس حتی با فرض نبود تورم و فشار اقتصادی در گذشته، ناسازگاری دخل و خرج، به خودی خود نمیتواند نشانه کاهش درآمد سرانه و قدرت خرید باشد.
پی نوشت:
1. مرکز اسناد انقلاب اسلامی - https://b2n.ir/k75570
2. مشرق - mshrgh.ir/1083361
3. خبرآنلاین - khabaronline.ir/x8q9D