تاکنون تلاشهای بسیاری برای ایجاد تحول صورت گرفته است، اما مثمرثمر نبودن این اقدامات به نوع رویکرد برنامهریزان و مسئولان امر برمیگردد.
در ادامه بررسی چالشهای سازمان صداوسیما، میتوان عدم شفافیت مالی را از موضوعات گریبانگیر این سازمان عریضوطویل برشمرد که تقریباً 90 درصد از بودجه، مربوط به فصل رسانه، مورد تصویب مجلس شورای اسلامی را به خود اختصاص میدهد که این رقم بالغ بر پنج هزار میلیارد تومان (5 همت)، تنها جوابگوی نیمی از هزینههای این سازمان است و مابقی 10 همت بودجه موردنیاز، از محل تبلیغات تأمین میگردد.
این سازمان در بخش شرکتهای دولتی و زیرمجموعه دولت، طبق مصوبه مجلس مکلف است هنگام تقدیم لایحه بودجه به مجلس در آبانماه، صورتهای مالی خود را ارائه دهد. بعد از گذشت 4 سال از تصویب این قانون، صداوسیما از ارائه صورتهای مالی سر باز زده است؛ در نتیجه، باعث شده مشخص نگردد که بودجه اختصاصدادهشده به سازمان از منابع عمومی، دقیقاً در کدام بخش به طور مشخص هزینه شده است و این عدم شفافیت هم در مقام اعلام و قرارگرفتن در انظار عموم هم در بخش برنامهریزی و آیندهنگری مانع بزرگی قلمداد میشود.
باتوجهبه این نکته که سهم قابلتوجهی از بودجه این سازمان از تبلیغات تأمین میگردد و این رقم به پنج هزار و 400 میلیارد تومان رسیده است و طبق آمار منتشر شده، 89 درصد نسبت به سال 1400 رشد دارد، این افزایش 89 درصدی تبلیغات تجاری در فضایی اتفاق میافتد که انتقادات زیادی نسبت به بالابودن حجم تبلیغات در گذشته وجود داشته که پیامدهای زیادی دارد.
از جمله پیامدهای بالارفتن حجم تبلیغات تجاری، میتوان به این موارد اشاره کرد: افزایش حس نارضایتی در خانوادهها با قدرت خرید پایین، لطمه به اعتماد مخاطبین، رواج مصرفگرایی و تجملگرایی، فاصلهگرفتن، و در نهایت، فراموششدن رسالت اصلی سازمان، تغییر اولویت مدیران سازمان، کالا انگاری مخاطبان و افت کیفیت قابلتوجه تولیدات سازمان.
افزایش بودجه سازمان با عدم توازن بین بخش بودجه از منابع عمومی و درآمدهای اختصاصی (تبلیغات) سازمان و عدم شفافیت در چگونگی مصرف مشخص در بخشهای مختلف را میتوان به چالشها و موانع قبلی اضافه کرد.
اگر رویکردی در جهت اصلاح ساختار زیستبوم رسانهای کشور با تأکید بر نقش سازمان صداوسیما بهعنوان متولی قانونی پخش برنامههای رادیویی و تلویزیونی که بیشترین بخش بودجه دولتی هم برای همین سازمان در نظر گرفته میشود، وجود داشته باشد میتوان گفت که این رویکرد باید بهصورت فرا سیستمی و با نگاهی کلنگر دنبال شود. تاکنون تلاشهای بسیاری برای ایجاد تحول صورت گرفته است، اما مثمرثمر نبودن این اقدامات به نوع رویکرد برنامهریزان و مسئولان امر برمیگردد.
در خلال سطور گذشته (ریشهیابی چالشهای صداوسیما بخش اول و همین نوشته) اشاره کردیم که سازمان صداوسیما با تورم و نابسامانی در بخش نیروی انسانی و همچنین تورم بودجهای سالبهسال، باتوجهبه گسترش نیروی انسانی و بالارفتن هزینهها از بابت ناکارآمدی و عدم تخصص آنها و همچنین عدم پیشرفت و بهروزرسانی فنی روبروست.
این تورم درون سیستمی بوده که موجب میشود خروجی سازمان قابلقبول و مخاطبپسند نباشد. پس با نگاهی درون سیستمی و اضافهکردن بخشها و کارگروههای جدید و اختصاص بخشی از بودجه به آن و تأمین بودجه جدید برای این کار، تنها به افزایش این تورم دامن زده میشود و برونرفتی از چالشها و موانع پیشِ رو حاصل نمیگردد؛ اما با نگاه فرا سیستمی و کلنگر و تجدیدنظر در تقلید و پیروی از روشهای غربی برای رقابت نابرابر با ابرقدرت رسانهای آنها، میتوان با بازگشت به ریشههای فرهنگی و دینی و انسانی موجود در جامعه ایرانی ـ اسلامی که مخاطب هدف هم در همین جامعه زیست دارد، به نتایج و راهکارهایی برای برونرفت از این بحران دست پیدا کنیم.
در جهت شناختی عمیقتر از اساس و بنیاد فکری غربیها در بحث رسانه (بهخصوص سینما) شما را به سری مقالات «بازشناسی سینما و رسانه» که در همین سایت منتشر شده ارجاع میدهیم.
حتی اگر راهی برای ورود به حقیقت دین و فرهنگ اصیل خود نداریم، با شناسایی و فهم عمیق از فلسفه و فکر حاکم بر طرف مقابل، به نتایج مثبتی خواهیم رسید. باشد که راهی بهسوی صدق و حقیقت به رویمان گشوده گردد.