آیا بستن آب بر بنی‌نضیر توسطِ پیامبر واقعیت دارد؟

10:01 - 1403/05/02

پیامبر به هیچ‌وجه آب را بر بنی‌نضیر نبسته و هیچ‌گاه از این روشِ پلید در جهتِ رسیدنِ به مقاصدشان استفاده ننمودند.

همواره یکی از روش‌های کثیف دشمنان اسلام این بوده که با تقطیع و تحریف مطالب دینی، آنها را به صورتی وارونه به مردم ارائه می‌نمودند تا در ذهن ایشان القاء شبهه کنند. به‌عنوان مثال در یکی از کانال‌های مجازی دیدم که بخشی از جریان جنگ پیامبر با بنی‌نضیر را تقطیع کرده و با استناد به آن، عملکرد رسول خدا را در ورطه نقد قرار داده بود. این کانال معاند قسمتی از جریان جنگ پیامبر با بنی‌نضیر را به این صورت نقل کرده است: پیامبر دستور دادند سر ده نفر از بنی‌نضیر که توسط امیرالمؤمنین علیه‌‍‌السلام و یارانشان به هلاکت رسیده بودند را به چاه‌های بنی‌حطمه بیندازند و همین موضوع باعث پیروزی ایشان در جنگ شد.

این کانال معاند با سوء استفاده از این عبارت، گفته است: پیامبر با آلوده کردنِ آب چاه و ممانعتِ از رسیدن آب به بنی‌نضیر، آنها را به واسطه تشنگی فراوان، وادار به تسلیم شدن نمود. حال چرا شیعیان کاری را که پیامبر هم به آن دست زده، از سوی عبیدالله‌بن‌زیاد ناپسند به شمار می‌آورند؟ خب عبیدالله هم برای پیروزی در جنگ از حربه پیامبر استفاده کرد و آب را بر امام حسین علیه‌السلام بست.

انسان وقتی این حد از خباثت و پلیدی را در اینها می‌بیند، بیشتر به حقانیتِ مسیر و راه خود یقین پیدا می‌کند و به این کلام خدا ایمان می‌آورد که فرموده: «بسیاری از اهل کتاب پس از آنکه حق برای آنان روشن شد به سبب حسدی که از وجودشان شعله کشیده، دوست دارند که شما را پس از ایمانتان به کفر بازگردانند».[1]

اصل ماجرا چیست؟

با مراجعه به سطرهای قبل‌تر جریان مذکور، روشن می‌شود که موضوع چیز دیگری است و به‌هیچ‌وجه آلوده کردن چاه و ممانعت دشمن از خوردنِ آب در کار نبوده است.

شیخ مفید در کتاب «الارشاد» خود جریان را به این صورت نقل می‌کند: «هنگامى كه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به سوى بنى‌نضير رفتند [و آنان گروهى از يهود بودند كه در نزديكى مدينه سكونت داشتند و گاه و بی‌گاه در فرصت‌هایى كه به دستشان می‌رسيد مسلمانان را آزار می‌دادند]، آنگاه که حضرت به پاى قلعه‌‏ها (و برج و بارو) ايشان رسيدند، دستور دادند خيمه‏‌شان را در آخرين نقطه از زمين گودى كه به نام زمين بنى حطمه بود برپا كنند. همين كه شب شد، مردى از بنى‌نضير تيرى به سوى خيمه آن حضرت انداخت و آن تير به خيمه اصابت كرد. پیامبر دستور دادند خيمه‏‌شان را از آنجا بردارند و به دامنه كوهى در همان نزدیکی منتقل کنند. مهاجرين و انصار هم گرد خيمه آن حضرت خیمه زدند. چون تاريكى شب همه جا را فرا گرفت، اميرالمؤمنين عليه‌السلام را نيافتند، مردم عرض كردند: اى رسول خدا على را نمى‌‏بينيم (و او را گم كرده‌‏ايم)؟ ایشان فرمودند: او به دنبال کاری رفته که موجبِ اصلاحِ کار شما خواهد شد. طولى نكشيد كه على عليه‌السلام با سر بريده همان مرد يهودى كه تير به سوى خيمه پيغمبر زده بود و نامش غرور بود، بازگشته و آن سر را در مقابل آن حضرت گذاشتند. پيامبر فرمود: یا على چه كردى؟

عرض كرد: من ديدم اين خبيث، مرد بی‌باک و دلاورى است، پس در كمينش نشستم و با خود گفتم: چه چيزی در اين تاريكى شب او را این‌چنين بی‌باک كرده؟ جز اينكه می‌خواهد دستبرد و شبيخونى به ما بزند؟ ناگاه ديدم كه شمشير برهنه در دست دارد و با ده تن از يهود پيش می‌آيد. به او حمله كرده و او را كشتم و ديگران كه همراهش بودند، گريختند و هنوز چندان دور نشده‌‏اند، چند نفر با من بفرستید كه اميد است به آنها برسیم. رسول خدا ده نفر همراه امیرالمؤمنین فرستادند كه از جمله آنها ابو دجانه و سهل بن حنيف بودند، پس آنها را تعقیب کرده و پيش از آنكه به قلعه پناه ببرند، به آنها رسيده و آنان را كشتند و سرهايشان را نزد رسول خدا آوردند، حضرت دستور دادند آن سرها را در چاه‌هاى بنى حطمه افكندند و همين داستان باعثِ فتح قلعه‌‏هاى بنى‌نضير شد».[2]

همان‌گونه که از داستان هم پیداست، اصلاً بحثی از آلوده کردن چاه‌های آبِ بنی‌نضیر و تشنگی ایشان مطرح نیست.

و اما اینکه در پایان داستان گفته‌اند: همین موضوع باعث فتح قلعه‌ها شد، ربطی به انداختن سرها در آن چاه‌ها ندارد؛ زیرا اولاً: معلوم نیست آن چاه‌ها، چاه آب شرب بوده باشد.

ثانیاً: معلوم نیست که آب شرب بنی‌نضیر از آنجا تأمین می‌شده است؛ زیرا همان‌گونه که از داستان هم معلوم است، بنی‌حطمه محل استقرار پیامبر بوده و قلعه‌های بنی‌نضیر در مکان دیگری قرار داشته است.

ثالثاً: داستان درباره چگونگی فتح قلعه‌ها بوده و جریان ناظر به این است که دلاوری امیرالمؤمنین علیه‌السلام زمینه‌ساز این موضوع شد. بنابراین، انداختن سرها به چاه، قضیه‌ای فرعی است که ربطی به اصل بحث ندارد و اصل جریان مربوط به موضوع رشادت و ذکاوت امیرالمؤمنین است، نه جریان انداختن سرها به چاه.

پی‌نوشت:
[1]. بقره: 109.
[2]. الارشاد فی معرفه حجج‌الله‌ علی العباد، ترجمه رسولی محلاتی، ج1، ص73.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 2 =
*****