دلنوشته در مورد دهه فجر

15:21 - 1401/11/09

امـام آمـد و چون خون در رگ‌هایمان جاری شد. امـام آمـد و به‌سان نور، شب تارمان را روشنایی داد. امـام آمد و چـون روح به کالبد مرده‌مان، حیاتی دوبـاره بخشید.

دهه فجر

متن برای دلنوشته و دکلمه در مورد دهه فجر

امـام آمـد و چون خون در رگ‌هایمان جاری شد. امـام آمـد و به‌سان نور، شب تارمان را روشنایی داد. امـام آمد و چـون روح به کالبد مرده‌مان، حیاتی دوبـاره بخشید.

امام آمد و زمستان‌مان را بهــاری جـاودانه کرد. امـام آمد و فجر آورد و در دسـتان پرنورش استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را به ارمغان آورد.

وقتی بهمن پنجاه و هفت رسید، روز‌ها به شتاب از پی آمدند و فرصتی برای تیرگی باقی نگذاشتند؛ چنان که شب‌ها فانوس فریاد‌های «الله اکبر» بر بام سرنوشت این ملت، درخششی دو چندان یافت. هنوز بهمن به نیمه‌ی خود نرسیده بود که فرشته موعود انقلاب در آسمان خدایی کشور بال گشود و عطر کلامش جان فرزندان ملت را حیات دوباره‌ای بخشید. امام آمد و انقلاب به لبخند پیروزی دل سپرد و دهه فجر، شکوه جاودانه‌اش به رخ طاغوتیان کشید. خداوند متعال با دست‌های روح‌الله‌ی خود به یاری ما آمد. خورشید در جشنی بی‌غروب بر بام روشن جهان ایستاده بود و تولد جمهوری گل محمدی را، نظاره می‌کرد.

هلهله پیروزی در گوش خانه‌ها و خیابان‌ها پیچید و عطر گلاب و صلوات، جان عاشقان را سرمست کرد و صمیمی‌ترین فصل زندگی ما در بهمن آغاز شد و در سایه‌سار خورشیدی‌ترین مرد قرن با بارگاه تفضل و رحمت‌الهی راه یافتیم و جشن روشن آزادی را به برکت این عطیه الهی، به تماشا ایستادیم.

خوش آمدى «روح الله»!

☫.☫.☫

دلنوشته دهه فجر

پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بدون شک معجزه ای الهی بود که به دست معجزه گر مردی از سلاله پاک رسول خدا صلی الله علیه و آله ، به انجام رسید و چشم امید مظلومان و مستضعفان جهان را به خود خیره ساخت.

تأثیر سریع انقلاب اسلامی در منطقه و بر آشفتن شعله خشم مردم مسلمان و غیرمسلمان در بسیاری از کشورهای تحت سلطه استعمار، گواه روشنی بر این مدعاست؛ زیرا در کمتر مقطعی از تاریخ، شاهد پیروزی و تأثیرگذاری قاطع جنبشی صرفا مردمی بوده ایم.

☫.☫.☫

دلنوشته دهه فجر

خیابان‏ها راه افتاده بودند تا رود شوند و به دریای آزادی بپیوندند.
آسمان بر شانه‏ های شهر آمده بود تا حس آسمانی بودن، در پرنده ‏ها فراگیر شود. پرنده ‏ها، عطر پرواز را بر دیوارهای نقش بسته به خون می‏ نوشتند. انسان، از سایه‏ هایش فاصله می‏گرفت تا آرمان شهر را بیافریند؛ در روزهایی که بهار به سرنوشت زمستانی زمین فکر می‏کرد.
مردی که شبمان را به روز رساند…

آن روز، تمام دنیا به فرودگاه مهرآباد ختم می‏شد. انگار دنیا می‏خواست دوباره متولد شود! قدم که بر پله‏ های آمدن گذاشتی، پرواز بر شانه‏ های ما نشست و عطر لبخندهای ما، درختان را از پشت دیوارهای برفی صدا زد.
درختان، سر از پشت زمستان برآوردند و شکوفه‏ ها، به بهار لبخند زدند تا زمستان، بودن خویش را فراموش کند. با هر قطره خونی، شکوفه سیبی به زندگی لبخند زد و بهار، به باغچه‏ ها رسید.

☫.☫.☫

دهه فجر

کسی آمد تا جهان را تقسیم کند. کسی آمد، تا آینه ‏ها را تقسیم کند و شب را به روز برساند و چراغ‏های امید را در دل همه شب‏های تنهایی روشن کند. کسی آمد که چشم‏هایش روشنی دل‏هایمان بود

هنوز هم صدای جاویدان او در سراسر تاریخ به گوش می‏رسد. هنوز هم قامتش، به بلندای آسمان حقیقت است و در عشق و تکریم والایی ها، به صلابت صخره‏ ها می‏ماند و به عظمت کوهساران.
امام را می‏گویم؛ مردی که کران تا کران حیات را از تحرک و مبارزه و فریاد برضد استعمارگران، سرشار ساخت. فرزانه ای که نمونه مجسّم شجاعت و بی‏ باکی بود. او که از هیچ قدرتی جز خداوند باک نداشت و در برابر هیچ گردن‏ کشی سر فرود نیاورد.

راستی، کدام تصویرگر می‏تواند جَبین پاک آن بزرگ‏مرد را به تصویر درآورد؟ کدام شاعر می‏تواند قصیده‏ سرای آن ستم‏ سوز و سپیده آفرین باشد؟ کدام نویسنده می‏تواند حکایت گر شورآفرینی‏ ها و ایمان گستری‏ های آن والامقام باشد؟ دهه مبارک فجر، بر نایب آن فجرآفرین و امت خداجوی ایران مبارک باد.

☫. دکلمه در مورد دهه فجر .☫

یادش به خیر روزی که عصاره تاریخ بر صحیفه سرخ بهمن چکید، آفتاب ناب بر یاسمن‏ های بی‏ تاب، از غرب تابید و اشراق شرق پدید آمد. یادش به خیر، روزهایی که سیمای زیبای یوسف، دیده کنعانیان عشق را بصیرت بخشید؛ بیضای دست آسمانی موسی، شراره‏ های شعف را در ظلمت‏ کده زمین پاشید؛ نفحه عیسویِ به عرش رفته، بر خاک‏ نشینان دمید؛ نوح با کشتی صفا، به مهد موعود رسید؛ بت‏ های سیاه جهالت، در پای حماسه و برهان ابراهیم بر خاک فرو افتادند و امام، به میهن اسلامی قدم نهاد و گل‏ها به ترنّم شادمانی دل‏ها گوش جان سپردند. یاد آن روزها، هماره در خاطر دل‏ها مستدام باد.

اینک برخیزید اى شهیدان راه خدا؛ باغبان سبز عاطفه، براى دوباره روییدن دانه سرخ وجودتان، به دیدارتان آمده است. برخیزید که ذوالفقار عدالت، در دست فرزند على است! امروز، پرچم سه رنگ وطن، با نام سبز روح‌الله آغاز می‌شود و با سپیدى صبح آزادى و سرخى خون عدالت‌خواهان، در می‌آمیزد تا بر قلّه‏‌هاى رفیع شرافت و صداقت سرزمین‌مان برافراشته شود. مبارک باد طلوع فجر، در گلزار وطن.

آن روز پرنده آهنین، حامل فرشته‏‌اى بود که بر فرودگاه چشمان منتظرانش می‌نشست و جاده‏‌ها، شاخه شاخه گل در مسیرش می‌ریختند تا باغبان بازگشته از سفر را استقبال کنند. گل‏‌ها، اشاره‌‏اى سرخ بود براى رسیدن او به بهشت زهرا؛ آنجا که جوانان عاشق، قطعه به قطعه عشق خود را با نام و تاریخ شهادت، بر مزار پاک‌شان امضا کرده بودند؛ و سرانجام، روح خدا بر بلنداى سخن خویش، اشتیاق دیدار را به اوج تماشا رساند. آن روز، زنگ اول مدرسه‌‏اى بود که استاد عشق با درس «اللّه‏ اکبر»، تمام مسیر را خلاصه می‌کرد.

☫. دکلمه در مورد دهه فجر ابتدایی .☫

دهه فجر ، در حقیقت مقطع رهایی ملت ایران و آن بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا کرده است. دهه‌ی فجر ، آن آیینه ای است که خورشید اسلام در آن درخشید و به ما منعکس شد. اگر این آیینه نبود، باز هم مثل همان دوره ‌های تاریکقبل، باید ما می نشستیم و اسمی از اسلام می آوردیم.

دهه فجر در حقیقت ولادت امامت در این کشور است؛ به همان معنایی که خود امام و اسلام برای ما ترسیم کرده‌اند. خاطره‌ی امام، بیش از همیشه، در دهه‌ی فجر و بیست‌ و دوی بهمن است حتّی بیشتر از مراسم سالگرد رحلت امام، این بزرگداشت نشان ‌دهنده ‌ی شخصیت آن بزرگوار است.

☫.☫.☫

دهه فجر

اماما!
مقدمت را گرامی می‏داریم و بر شهیدانِ سال‏های آغازین انقلاب، از سر اخلاص گُلِ سلام نثار می‏ کنیم؛ بزرگ‏مردانی که از این سرزمین پاک، به سوی افلاک پر گشودند؛ شهیدانِ والا مقامی که خارهای پلیدی را از سرزمین آینه‏ ها تاراندند و آزادی و استقلال را برای ما به ارمغان آوردند. اینک در دهه مبارک فجر، یادِ یادآوران سرسبزی و طراوت، پویندگان راه حق و حقیقت، ایمان مداران پاسدار مکتب ولایت، نگاهبانان قلعه شرافت و مردانگی، و شهیدان راه عزّت و آزادگی را گرامی می‏داریم.

☫. دکلمه در مورد دهه فجر .☫

با گام‏ های استوار رفتند؛ تا فتح قلّه ‏ی انقلاب، فریادگر و پرخروش، مصمم و پرامید، در صف‏ هایی به هم پیوسته و دل‏هایی از هم نگسسته؛ مردم روزِ بیست و دوّم بهمن را می‏گویم!

آن روز کوچه‏ ها عطر خوش انقلاب را حس می‏کرد و مردم در زمستانی سرد، گرمی آغوش همدیگر را در تبریک پیروزی می‏ چشیدند. اصحاب عاشورای خمینی (رحمت الله علیه) و دانش آموختگان دانشگاه حسینی، این بار حماسه ای دیگرگونه آفریده بودند و کعبه‏ ی میهن را از بُت‏های زر و زور و تزویر پاک کرده بودند. آنان که ایمان را با مائده‏ های آسمانی اش، در بازار شهر گسترده بودند و تلاش را میهمان زندگی مردم کرده بودند. هم آنان که خون را کمترین متاع به درگاه پروردگارشان می‏ پنداشتند و هستی خود را خالصانه برای رهبر خود می‏ گماشتند.

☫. دکلمه در مورد انقلاب و دهه فجر .☫

آن روز، حقیقت گُل متجلّی شد و باغ به این همه زیبایی خود تبریک گفت. آن روز پرنده هایی که کوچیده بودند بازگشتند و فضای آسمان در کثرت آنان، پنجره پنجره شده بود. آن روز درختان سرو به آزادی و آزادگیِ همگان، پیام تبریک فرستادند و برکه‏ ها زلالیِ مردان و زنان انقلابی را درود گفتند. آن روز اقیانوس، مبهوت تلاطم‏ های دلیرانه ای بود که کویر تشنه‏ ایران را سیراب ساخته بود و سیلی خروشان شده بود، تا خانه‏ عصیان را از جا بَرکند.

آری، آن روز، روز خدا بود.

اینک در یاد روز آن بهارِ فراموش ناشدنی، به روح پاک شهیدان درود می‏فرستیم و با گرامی داشت خاطره‏ آن مسیح انقلاب، راه پرافتخار خویش را ادامه می‏ دهیم.

روزگار وحشی‌گرى طاغوت، تاراج اندیشه‏‌هاى بهارى را آه می‌کشیدیم.

اختناق، هر لحظه اتفاقى سرخ بود.

در تنگناى شب شلیک بودیم و آرزومند کلماتى فاتحانه. تقویم‏‌ها، بیهودگى را ورق می‌زدند و معصومانه‏‌ترین واژه‌‏ها، زیر یوغ ستم بودند. ناگهان، کسى فصل‏‌هاى پرتپش پیروزى را براى ما سوغات آورد و نقشه سیاه شب را با دستان عزتمند خود ریزریز کرد. خرقه‌‏اى پرشکوفه بر اندام جغرافیاى میهن پوشاند تا هزاره‏‌هاى دیگر این خاک، از فخر فجر به خود ببالند.

او هنگامى آمد که چشمان فرتوت سیه‌‏زادگان را مه گرفته بود و به یک‏باره، همه آن‌ها شفافیت خورشید را باور کردند که: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ»

مردى آمد و با فجرنامه آزادى، حلاوتى اشراقى در کام وطن ریخت و ما را به این اطمینان رساند که تا آیه‌‏هاى پیروز خدا هست، میهن مانند هر صبح، دست‌نخورده باقى خواهد ماند.

دهه فجر

☫. دکلمه در مورد دهه فجر کودکانه .☫

این روزها، روزهایی ماندگار و فراموش ناشدنی در تاریخ ملت بزرگ ماست، روزهای پیروزی انقلاب اسلامی است؛ انقلابی که رساترین فریاد تاریخ، یعنی امام امت، آن را رهبری کرد و به فرجام رساند و برای حفظ آن، با تمام وجود تلاش کرد.

انقلابی که مبتنی بر بینش عمیق توحیدی و الهام گرفته از انقلاب سرخ عاشورای حسینی بود، که در آن عده ای قلیل، با اعتقادی وسیع و راسخ، نیروهای کفر و باطل را شکست دادند و چشم قدرتمندان را خیره ساختند.

با پای گذاردن در دایره معنویت و ایثار و شهادت بود که فرزانگان خاک، از این سرزمین پاک، به سوی افلاک، پر گشودند و تا نهایت تاریخ جاودانه شدند.یاد تمامی شهیدان انقلاب اسلامی همیشه سبز باد.

☫.☫.☫

شب در عمق لحظه‏ ها، ریشه دوانده بود و تا افق‏ های دور، جز سیاهی، رنگ دیگری دیده نمی‏شد. چشم‏ها، به تاریکی عادت کرده بودند و هیچ نگاهی، صادقانه به جستجوی نور، برنمی‏ خاست. جرأت گشودنِ حتّی یک روزنه‏ کوچک، در ذهنِ دست‏ها، جاری نبود. پنجره ها، میلی به تماشا نداشتند و زیبایی ها، چنگی به دل نمی‏زدند؛ چرا که دیدنِ زیبایی در قفس، زیبا نیست. در چارسوی باور شهر ـ تا جایی که چشم کار می‏ کرد ـ تنها حضور یک فصل می‏ وزید؛ آن‏ هم زمستان بود. قلب‏ ها به لحظه‏ انجماد نزدیک بودند و جرقّه‏ هیچ اندیشه ای، ذوبشان نمی‏ کرد.

☫. دکلمه بسیار زیبا در مورد دهه فجر .☫

شهر، قلمرو شب بود و سلطنت، از آنِ تاریکی؛ و در این میان، «انسان» ـ این موجود زجر کشیده‏ تاریخ ـ با ناامیدی، سرنوشتِ تلخِ خود را می‏ نگریست. زندان‏ها، از حضورِ پیروان سپیده، لبریز بود.
ناگهان، ورق برگشت، صدای قدم‏ های نور، در دهلیزهایِ تنگ و تاریکِ زمان پیچید و از طنین استوارش، پشتِ شب لرزید. «خورشید»، با تمام عظمتش ـ از پشتِ ابرهایِ تیره‏ روزگار ـ طلوع کرد؛ آمد و به یک چشم بر هم زدنی، طومار عمرِ چندین هزار ساله‏ «شب» را، مچاله کرد، روح زمستان را به زنجیر کشید و در تقویم زمانه، نامِ «بهار» را نوشت. خورشید تابید و سِحر کلامش، گرم و نافذ، در دل و جانِ شهر، نفوذ کرد و طلسمِ تسخیرناپذیر پنجره ها را حس کرد؛ آمد و نگاهِ مهربانش را ـ عادلانه ـ با تمام شهر، قسمت کرد.

☫.☫.☫

می‌دانم، آری می‌دانم؛
آن روز، پنجره‌ها برای آشتی با صبح، نفس تازه کشیدند.
آن روز، ک خوبی‌ها به صلیب کشیده شده بود و خون از پنجه استعمار چکّه می‌کرد و قفس، تنها جایگاه پرندگان بود؛ چون نغمه آزادی سرداده بودند.
می‌دانم، همان دقایقی که گوش‌ها به ضبط صوت چسبیده بودند، تا نوای باران را که چکه‌چکه می‌کرد و پلیدی‌ها را می‌شست، بشنوند.

چه شوری داشت، چه بلوایی شده بود و چه غوغایی می‌کرد؛ تکاپوی خفته که بیدار شده بود و دستانی که زانوی غم بغل گرفته بودند؛ حالا مشت شده بود.
تندتند ورق بود که بر سینه دیوار می‌چسبید: «آزادی…». و بطری بود که بمب می‌شد و حالا «شاهِ معکوسِ» روی دیوارها، تمام حشمت 2500 ساله را زمین می‌ریخت.
آن روز کودک بود که رهِ مردان خدا می‌پیمود و یک شبه مرد می‌شد؛ مردی که در کوچه پس کوچه‌های شهر، نوک سلاح‌ها در انتظار سینه پر تپشش کمین کرده بود.
پیرزن کنج حلبی‌آباد، دیگر از شاه سخن نمی‌گفت، سراغ از «آقا» می‌گرفت. می‌دانم؛ آری خوب می‌دانم شهدا، کف خیابان نماندند؛ دستانی آنها را بالا برد؛ اصلاً شهدا هیچ‌وقت زمین نمی‌مانند.
و می‌دانم سیب معطر آزادی در دست من است، من دانه سیب خواهم کاشت و درختی از نو خواهم رویاند.
آه، من تو را گم نخواهم کرد، «من همان دبستانی‌ای هستم که به من چشم امید بسته بودی.»
من تو را گم نخواهم کرد هرگز، هرگز

☫.☫.☫

شب تیره حاکمیتِ ستمگران هول انگیز و دردآلود بود و مردمان در ظلمات جهل و ستم می سوختند تا آن که این روزگار آغشته به آلودگی و اختناق به سر رسید و پس از سیاهی ۲۵۰۰ ساله سحر از راه رسید و سپیده بردمید. خورشید فروزان انقلاب، همچون معجزه ای اعجاب انگیز، از افق توحید طلوع کرد و بر روی عاشقان حق و حقیقت روزنه امید و آرامش گشود.

آری مشعل داران بزرگ حماسه از پس انبوه سیاهی و ستم حماسه ستیز با ستم و بیدادگری را زمزمه کردند و با خون خویش طلوع این خورشید شکوهمند را نوید دادند. پرتوهای این خورشید فروزان، نهال آرمان های والای امت اسلام را به بالندگی رسانید و باغ های اندیشه را بارور ساخت و در پرتو آن، نغمه توحید و صلای ایمان در همه جای کشور طنین انداز شد.

☫.☫.☫.☫.☫.☫.☫

دهه فجر

آغاز دهه فجر ، و ایام پیروزی ملت ایران مبارک باد.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 5 =
*****