مواجهه مستقیم با قرآن، راهی نیک برای شناخت اسلام است. قرآن کریم انسان را به این مهم تشویق نموده و آگاهی لازم در این زمینه را به او عنایت کرده است.
![](https://btid.org/sites/default/files/media/image/4c14c2ba-beea-4587-ab63-29c578666279_0.jpg)
«اگر کتاب مقدس را برای تو بخوانند، مسیحی میشوی و اگر خود به خواندن آن اقدام کنی، آتئیست». میگویند راسل این جمله را گفته است. چه اهمیتی دارد راسل گفته باشد یا مغازهدار سر کوچه؟ باید به سخن دقت کرد، نه گوینده آن سخن.[1]
اما اگر آنچنانکه بیدینان ادعا میکنند، این جمله در مورد هر دینی درست باشد، اسلام عجیبترین دین تاریخ خواهد بود.
به این جملات دقت کنید: «پس بهاندازهای که برای شما ممکن است از آن تلاوت کنید».[2] «آیا در قرآن تدبر نمیکنند؟»[3] «قرآن را با دقّت و تأمّل بخوان».[4]
چقدر تشویق به خواندن قرآن میشویم! آیا اینها جملات یک خداناباور است که میخواهد ما با خواندن قرآن به باطل بودن آن پی ببریم و به کیش او درآییم؟ خیر! اینها جملات قرآن کریم است.
مگر نگفتند اگر متن مقدس را بخوانی بیدین میشوی؟ پس چگونه است که قرآن اینگونه مردم را به خواندن خود تشویق میکند؟ نهتنها میگوید مرا بخوانید؛ بلکه از تأمل و تفکر در آیات، سخن میگوید. چگونه ممکن است چنین باشد؟ جز اینکه قرآن میداند که هرکس آن را با دقت بخواند، به درستی آن پی خواهد برد.
راستی آنان که در زمان نزول قرآن گوشهایشان را میگرفتند تا قرآن در آنان نفوذ نکند، چرا چنین کردند؟ چرا به آن گوش ندادند و به زعم خود، نادرستی آن را فریاد نزدند؟ از چه میترسیدند؟ چه دلیلی داشت بگویند که «گوش به این قرآن فرا ندهید؛ و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید [تا کسی قرآن را نشوند]، شاید پیروز شوید!»[5]
همهچیز برعکس است. کسانی بیدین شدهاند که دین را از زبان دیگران شنیدهاند؛ آنان که رفتار برخی از بهظاهر دینداران را دین پنداشتهاند و هیچگاه به خود زحمت ندادهاند تا دین را از منبع اصلی آن فرا گیرند. اگر کسی بیطرفانه به قرآن مراجعه کند، حقانیت را در آن خواهد یافت و در برابر آن سر تعظیم فرود خواهد آورد.
پس بهجای سخن راسل، باید سخن امیرالمؤمنین علیهالسلام را به خاطر سپرد که فرمود: «قرآن را بياموزيد، كه بهترين گفتار است، و آن را نيک بفهميد كه بهار دلهاست. از نور آن شفا و بهبودى خواهيد كه شفاى سينههاى بيمار است، و قرآن را نيكو تلاوت كنيد كه سودبخشترین داستانهاست».[6]
پینوشت:
[1]. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم، مصحح: رجائى، سيد مهدى، چاپ دوم، دار الكتاب الإسلامي، 1410ق، ص361.
[2]. مزمل: 20.
[3]. نساء: 82.
[4]. مزمل: 4.
[5]. فصلت: 26.
[6]. سید رضی، محمد بن حسين، نهجالبلاغه، صالح، صبحی، چاپ اول، نشرهجرت، 1414ق، ص164.