عفت ورزی و حفظ حیا علاوه بر آثار بسیار خوب اخروی، در زندگی انسانها در این دنیا نیز تاثیرات بسزایی دارد و موجب رشد و تعالی فردی و اجتماعی انسانها میشود، در این مطلب به ادامه آثار عفت ورزی و حفظ حیا در زندگی روزمره انسان میپردازیم.
یکی دیگر از آثار عفت ورزی و حفظ حیا در زندگی روزمره انسانها این است که اگر کسی این قوه نفسانی را در خودش به حالت ملکه درآورد ایمانش به خداوند متعال را تقویت میکند، چنانچه حضرت علی علیه السلام در این مورد میفرمایند:«إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَسْتَحْيِي يَسْتَحِي إِذَا مَضَى لَهُ عَمَلٌ فِي غَيْرِ مَا عَقَدَ عَلَيْهِ إِيمَانَه»[۱]«مؤمن، هرگاه عملی بر خلاف ایمانش از او سر بزند شرم میکند»
و نیز میفرمایند:«حياءُ الرّجُلِ مِن نَفْسِهِ ثَمَرَةُ الإيمانِ»[۲]«حياى آدمى از خود، ثمره ايمان است»
و نیز میفرمایند:«كَثْرَةُ حياءِ الرّجُلِ دَليلُ إيمانِه»[۳]«شرمِ زياد مرد نشانه ايمان اوست».
یکی دیگر از آثار عفت ورزی و حفظ حیا در زندگی روزمره انسانها این است که با بسط و گسترش فرهنگ حیاورزی و با نهادینه شدن این صفت نیکوی نفسانی در جامعه، چنانچه اگر مردم بخواهند مسئولانی را برای جامعه انتخاب کنند یکی از ملاکهای بسیار مهم مردم برای انتخاب مسئولان، حفظ حیا و عفت ورزی آنان است، حضرت علی علیه السلام یکی از ملاکهای بسیار مهم انتخاب مسئولان شایسته را حیاورزی آنان میداند و خطاب به مالک اشتر میفرمایند:«ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً، وَلاَ تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَأَثَرَةً، فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَالْخِيَانَةِ. وَتَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَالْحَيَاءِ، مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ، وَالْقَدَمِ فِي الاِْسْلاَمِ الْمُتَقَدِّمَةِ، فَإِنَّهُمْ أَکْرَمُ أَخْلاَقاً وَأَصَحُّ أَعْرَاضاً، وَأَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً، وَأَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الاُْمُورِ نَظَراً. ثُمَّ أَسْبِغْ عَلَيْهِمُ الاَْرْزَاقَ، فَإِنَّ ذَلِکَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِصْلاَحِ أَنْفُسِهِمْ، وَغِنًى لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَيْدِيهِمْ، وَحُجَّةٌ عَلَيْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَکَ أَوْ ثَلَمُوا أَمَانَتَکَ. ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ، وَابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَالْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ، فَإِنَّ تَعَاهُدَکَ فِي السِّرِّ لاُِمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الاَْمَانَةِ، وَالرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ. وَتَحَفَّظْ مِنَ الاَْعْوَانِ، فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ يَدَهُ إِلَى خِيَانَة اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَيْهِ عِنْدَکَ أَخْبَارُ عُيُونِکَ، اکْتَفَيْتَ بِذَلِکَ شَاهِداً، فَبَسَطْتَ عَلَيْهِ الْعُقُوبَةَ فِي بَدَنِهِ، وَأَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ، ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّةِ، وَوَسَمْتَهُ بِالْخِيَانَةِ، وَقَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ»[۴]«سپس در امور مربوط به کارگزارانت دقت کن و آنها را با آزمون و امتحان و نه از روى «تمايلات شخصى» و «استبداد و خودرأيى» به کار گير، زيرا اين دو کانونى از شعب ظلم و خيانت اند، از ميان آنها افرادى را برگزين که داراى تجربه و پاکى روح باشند از خانواده هاى صالح و پيشگام و باسابقه در اسلام، زيرا اخلاق آنها بهتر و خانواده آنان پاک تر و توجّه آنها به موارد طمع کمتر و در سنجش عواقب کارها بيناترند. آن گاه روزى آنها را فراوان کن (و حقوق کافى به آنها بده) زيرا اين کار سبب تقويت آنها در اصلاح خويشتن مى شود و ايشان را از خيانت در اموالى که زير نظرشان است بى نياز مى سازد و اضافه بر اين حجتى در برابر آنهاست، اگر از دستورات تو سرپيچى کنند يا در امانت تو خيانت ورزند. سپس با فرستادن مأموران مخفىِ راستگو و وفادار کارهاى آنان را تحت نظر بگير، زيرا بازرسى مداومِ پنهانى سبب تشويق آنها به امانت دارى و مدارا کردن به زيردستان و مراقبت از معاونان مى شود. و هرگاه يکى از آنها (از کارگزاران تو) دست به سوى خيانت دراز کند و مأموران مخفى ات متفقاً نزد تو بر ضد او گزارش دهند، به همين مقدار به عنوان گواه و شاهد قناعت کن و مجازاتِ بدنى را در حق او روا دار و به مقدارى که در کار خود خيانت کرده کيفر ده سپس (از نظر روانى نيز او را مجازات کن و) وى را در مقام خوارى بنشان و داغ خيانت را بر او نه و قلاده اتهام تهمت را به گردنش بيفکن (و او را چنان معرفى کن که عبرت ديگران گردد)». یکی از نمونههای بارز عفت ورزی و حفظ حیا و شرم حضرت علی علیه السلام که مسئولیت خلافت جامعه اسلامی را بر عهده داشت روایتی است که چنین است که در مقابل همسر شهیدی که چند بچه یتیم داشت احساس شرم نمودند، حضرت امام علی علیه السلام زنی را دیدند که مشکی آب بر دوش خود داشت آن مشک را از او گرفتند و به همراه او به راه افتادند و وقتی که از حال او پرسیدند او گفت علی بن ابیطالب همسر مرا به یکی از مرزها فرستاد و او کشته شد و چند بچه یتیم برای من بر جای گذاشت چون چیزی ندارم مجبورم که به خدمتگزاری مردم مشغول باشم حضرت علی علیه السلام رفتند و آن شب را با پریشاندلی گذراندند، وقتی که صبح شد زنبیلی پر از طعام برای آن زن بردند و در مسیر بعضی از افراد از او خواسته بودند که بردن زنبیل را بر عهده آنان واگذارد حضرت در جواب فرمودند: در روز قیامت چه کسی بار مرا خواهد برد به در خانه زن رفتند و در زدند زن سوال کرد کیست گفت من آن بندهام که دیروز مشک را بر دوش کشیدم، در را باز کن که چیزی برای کودکان با خودم آوردهام آن زن گفت خداوند از تو خوشنود باشد و میان من و علی بن ابیطالب داوری کند، پس داخل شد و گفت من دوست دارم که به ثواب و پاداشی برسم میان خمیر کردن و پختن نان و نگهداری کودکان یکی را برگزین تا من به نان پختن مشغول شوم، آن زن گفت من برای پختن نان تواناترم کودکان را سرگرم کن تا من بتوانم از پختن نان فارغ شوم، سپس آن زن به خمیر کردن پرداخت و امام علی علیه السلام به پختن گوشت مشغول شدند و لقمههایی از گوشت و خرما و جز آن را خورده خورده به کودکان میخورانیدند، هر وقت به کودکان چیزی میدادند میفرمودند: فرزندم علی بن ابیطالب را حلال کن، حضرت علی علیه السلام به روشن کردن تنور مشغول شدند و وقتی که شعله آتش روی آن حضرت را میسوزاند، میفرمودند ای علی بچش! این است کیفر کسی که از بیوه زنان و یتیمان غافل بماند، در آن هنگام زنی که علی علیه السلام را میشناخت از آنجا گذشت و به زن صاحبخانه گفت: وای بر تو! این امیرالمومنین علیه السلام است، آن زن شرمسار شد و گفت از تو خجالت میکشم ای امیرالمومنان، حضرت علی علیه السلام در پاسخ او فرمودند: من باید از تو خجالت بکشم که در کارت کوتاهی کردهام.[۵]
پی نوشت
[۱] تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ۹۰، حدیث ۱۵۵۰
[۲] تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ۸۹، حدیث ۱۴۹۸
[۳] تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ۲۵۷،حدیث ۵۴۴۶
[۴] نهج البلاغه، نامه ۵۳
[۵] بحارالانوار، جلد ۴۱، صفحه ۵۲