اهمیت تفکر انتقادی در آموزش‌و‌پرورش

23:41 - 1403/06/23

آموزش‌و‌پرورش یک دستگاه حقیقت‌ساز است. دستگاهی که می‌کوشد تا با پوشاندن جامه‌ی حقیقت به قامت برخی از گزاره‌های آموزشی و تربیتی در سنین پایین، نسلی با رفتار پیش‌بینی‌پذیر و قابل کنترل را پرورش دهد. 

 

آموزش‌و‌پرورش یک دستگاه حقیقت‌ساز است. دستگاهی که می‌کوشد تا با پوشاندن جامه‌ی حقیقت به قامت برخی از گزاره‌های آموزشی و تربیتی در سنین پایین، نسلی با رفتار پیش‌بینی‌پذیر و قابل کنترل را پرورش دهد. اهمیت این موضوع به‌حدی است که جامعه شناسی مانند لویی آلتوسر دستگاه آموزش‌و‌پرورش را یکی از سازوبرگ‌های ایدئولوژیک دولت می‌داند که توانسته با نهادینه کردن ارزش‌های نظام سرمایه‌داری‌جهانی، به تداوم آن کمک نماید و جامعه شناس دیگری هم‌چون پی‌یر بوردیو، نظام آموزش‌و‌پرورش را عامل مهم بازتولید نابرابری‌های اجتماعی معرفی می‌کند.

 

آموزش‌و‌پرورش یک دستگاه حقیقت‌ساز است چون می‌تواند برخی از منویات ساختار قدرت را در قالب کتاب‌های درسی و برنامه‌های پرورشی به عنوان امور بدیهی و بی‌نیاز از اندیشیدن به مخاطبان خود عرضه و انتظار پیروی از آنان‌را داشته باشد. البته پرواضح است که به دلیل ناسازگاری میان خرده‌نظام های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و خانواده در ایران، نظام رسمی آموزش‌و‌پرورش کشور هرگز نتوانسته به اندازه کافی برنامه‌های ساختار قدرت را اجرایی و در نسل‌های آینده نهادینه سازد. برخی از واقعیت‌های موجود در نظام آموزشی کشور به شرح زیر می‌باشند:

 

 پدیده کنکور که به باور جامعه‌شناسان اکنون به یک سامانه نظم‌آفرین برای زندگی دانش‌آموزان تبدیل شده و تدارک کسب آمادگی برای موفقیت در آن از؛ تاکید بر دروس خاص در مدارس‌ابتدایی و رقابت برای قبولی در مدارس تیزهوشان گرفته تا برنامه‌ریزی برای مطالعه و یادگیری روش‌های تندخوانی و تست‌زنی به یک امر بدیهی مبدل شده است. در عوض مدارس هیچ برنامه‌ای برای آموزش مشارکتی مهارت‌های زندگی نداشته و عملا نسلی تک‌ساحتی، غیر اجتماعی و فاقد حداقل قابل قبولی از جامعه‌پذیری را به عرصه زیست‌جمعی تحویل می‌دهند.

 

 لزوم رعایت رفتار استاندارد از سوی دانش‌آموزان در زمینه‌هایی از قبیل نوع پوشش، آرایش مو و سلوک رفتاری به عنوان یک حقیقت بدیهی، منجر به محو شدن تفاوت‌های فردی در نظم ایدئولوژیک مدارس و حاکمیت نوعی یکدست‌سازی مکانیکی شده است. در همین راستا مسئولان مدارس محدودیت‌های نامتعارفی را برای دانش‌آموزان متفاوت فراهم آورده و این امر را جزء افتخارات خود محسوب می‌کنند.

 

 در ارائه برنامه‌های پرورشی مفروض اصلی عبارت از تصور کودکان به عنوان لوح سفید، و لزوم ‌هدایت یک‌سویه و شعار‌زده آن‌ها می‌باشد. از همین‌رو است که روش‌های غیر‌مشارکتی در تربیت، به محور نظام آموزشی تبدیل، و سعی شده تا با بمباران تبلیغی دانش‌آموزان با برخی آموزه‌های ناکارآمد پرورشی، نسلی تابع و خاضع  در برابر ساختار قدرت تربیت شود. تلاش‌هایی که نه تنها موفق نبوده بلکه به دلیل نادیده انگاشتن واقعیت‌های اجتماعی موجب شکل‌گیری شخصیتی دوگانه در میان دانش‌آموزان شده است. 

در واقع توجه به گسترش توانايي هاي تفكر انتقادي در مجامع آموزش و پرورش موضوع جديدي نيست. اگر چه در هدف هاي نظام هاي آموزشي و ادعاهاي مسئولان، متصديان و مجريان آموزشي مي توان توجه به مساله ي تفكر را به وضوح مشاهده كرد، اما در عمل، رغبت چنداني براي تشويق دانش آموزان به تفكر انتقادي و منطقي وجود ندارد.حفظ كردن سؤالات و انباشتن ذهن از اطلاعات مرتبط و نامرتبط با زندگي واقعي، باعث هدر رفتن هزينه ها، امكانات و قابليت هاي افراد مي شود. براي آنكه نسل پويا و تلاشگري در پيشبرد ثبات ودوام جامعه تربيت شود ،بايد به دانش آموزان شيوه هاي قضاوت درباره جامعه وتفكر در مورد زندگي خويش را آموزش داد و بهتر است كه در مورد پرورش مهارت هاي تفكر انتقادي، آموزش وپرورش و افراد مرتبط با آن، از حرف و نظر گذر كنند و براي پرورش اين مهارت ها وارد وادي عمل شوند تا با توجه به ضرورت و اهميت اين موضوع براي عصر حاضر، دانش آموزاني متفكر، منتقد و داراي تفكر منطقي و متناسب با شرايط اين دوره، تربيت شوند.

 نکته پایانی: در ایران امروز بسیاری از عرصه‌های فرهنگی - اجتماعی از جمله نظام آموزش‌و‌پرورش به جولانگاه تاخت‌و‌تاز دولت و بازار تبدیل شده و از وظیفه ذاتی خود یعنی پرورش انسان‌هایی شجاع، مسئول و خودآیین باز مانده‌اند. از همین‌رو ترویج تفکر انتقادی در مدارس می‌تواند اعتماد به نفس بیشتری برای دانش‌آموزان در این مصاف نابرابر به ارمغان آورد.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 9 =
*****