بانوی دو عالم، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از آنجا که تمامی رفتار و افعالشان، دریای بیکرانی از بینش و معارف بود، گریههای آن حضرت نیز حاوی بینشها و معارف و حکمتهای بسیاری بود. در واقع گریههای آن بانوی بزرگوار، علاوه بر اینکه بسیار غم انگیز بود، حاوی پیامهای سیاسی و ولایی و افشاگرانه نیز بوده است.
![](https://btid.org/sites/default/files/media/image/screenshot_20231127_173602_chrome.jpg)
مقدمه: یکی از دلایل اصلی گریهها و اشکهای مطهر بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، رحلت جانسوز پدر بزرگوارشان حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم بود، چرا که بعد از وفات آن حضرت بود که هم آن بانوی دو عالم و هم همسر بزرگوارشان حضرت علی علیه السلام، در مقابل آن امت ناخلف، بسیار احساس تنهایی میکردند.
دلیل اصلی گریههای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، وفات پدر بزرگوارشان، حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و دوری و فراق از او بوده است، در روایتی در مورد گریههای سوزناک بانوی مطهر اسلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چنین آمده است:«لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ ص الْوَفَاةُ بَكَى حَتَّى بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْیَتَهُ فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْكِیكَ فَقَالَ أَبْكِی لِذُرِّیَّتِی وَ مَا تَصْنَعُ بِهِمْ شِرَارُ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی كَأَنِّی بِفَاطِمَةَ بِنْتِی وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدِی وَ هِیَ تُنَادِی یَا أَبَتَاهْ فَلَا یُعِینُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِی فَسَمِعَتْ ذَلِكَ فَاطِمَةُ س فَبَكَتْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَبْكِینَ یَا بُنَیَّةِ فَقَالَتْ لَسْتُ أَبْكِی لِمَا یُصْنَعُ بِی مِنْ بَعْدِكَ وَ لَكِنِّی أَبْكِی لِفِرَاقِكَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهَا أَبْشِرِی یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ بِسُرْعَةِ اللَّحَاقِ بِی فَإِنَّكِ أَوَّلُ مَنْ یَلْحَقُ بِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی»[۱]«هنگامى كه وفات پیغمبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نزدیك گردید آن حضرت به قدرى گریست كه محاسن مباركش تر شد. عرض شد: یا رسول اللَّه! چرا گریه مى كنى؟ فرمود: براى ذرّیّه و فرزندانم و آن ستمهایى كه از جفاكاران امّتم بعد از من به ایشان مى رسد، مى گریم. گویا مى بینم دخترم فاطمه زهرا بعد از من مظلوم واقع شده، هر چه صدا مى زند: یا ابتاه! احدى از امّت من به فریاد او نمى رسد. وقتى فاطمه این مطلب را شنید، گریان شد. پیغمبر اكرم به وى فرمود: دخترم، گریان مباش! فاطمه گفت: پدر جان! من براى ظلم هایى كه بعد از تو خواهم دید گریه نمى كنم، بلكه براى فراقت اشك مى ریزم. پیغمبر فرمود: دخترم، مژده باد تو را! زیرا تو اوّلین كسى هستى كه در میان اهل بیتم به من ملحق خواهد شد».
آنچه که به صراحت از این روایت انتزاع میشود، این است که در این روایت، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای ظلمهایی که بعد از وفات پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم به او میشود گریه نمیکنند، بلکه فقط برای دوری و فراق از پدر بزرگوارشان گریه میکنند. وفات پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم از منظر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، آنچنان مصیبت بزرگی بود که در زیارت نامه پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم میخوانیم:«أُصِبْنَا بِكَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِنَا فَمَا أَعْظَمَ الْمُصِيبَةَ بِكَ حَيْثُ انْقَطَعَ عَنَّا الْوَحْيُ وَ حَيْثُ فَقَدْنَاكَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»[۲]«اى محبوب دلهاى ما، ما به خاطر تو سوگواريم، و چه بزرگ است سوگوارى بر تو ازآن رو كه وحى از ما بريده و هم ازآن رو كه به فقدان تو دچار آمده ايم چه ما از خداييم و به سوى او باز مى گرديم».
داغ رحلت پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم آنچنان بر قلب مطهر بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سنگینی میکرد که ایشان به مزار پدرشان آمدند و مشتی از خاک قبر را برداشتند و آن را بر چشمان مبارک خود گذاشتند و این شعر را در فراق پدر بزرگوارشان خواندند:
«مَا ذَا عَلَى مَنْ شَمَّ تُرْبَةَ أَحْمَدَ
أَنْ لَا یَشَمَّ مَدَى الزَّمَانِ غَوَالِیَا
صُبَّــــــتْ عَلَیَّ مَصَائِــبُ لَوْ أَنَّهَا
صُبَّـتْ عَلَـى الْأَیَّـامِ صِـرْنَ لَیَالِیَا
نَفسِی عَلَى زَفَرَاتِها مَحبُوسَةٌ
یا لَیْتَها خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِ
لا خَیْرَ بَعْدَکَ فِی الحَیاةِ وَ إِنَّما
أَبْكِی مَخافَةَ أَنْ تَطُولَ حَیاتی
اِذا اشْتَدَّ شَوْقی زُرْتُ قَبْرَکَ باکِیاً
أَنُوحُ وَ أَشْکُو لا أَراکَ مُجاوبی
فَیا صَاحِبَ الصَّحْراءِ عَلَّمْتَنِی البُکاءَ
وَ ذِکْرُکَ أَنسانی جَمیعَ الْمَصائِبِ
فَاِنْ کُنْتَ عَنّی فِی التُرابِ مُغَیّباً
فَما کُنْتَ عَنْ قَلْبِ الْحَزینِ بِغائِبِ»[۳]
«کسی که خاک احمد را میبوید دیگر چه ضرری برای او دارد که در تمام عمرش هیچ عطر خوشبوی دیگری را نبوید؟ مصیبتهایی بر من وارد شد که اگر این مصیبتها بر روزها وارد میشد، آن روزها تبدیل به شب میشدند. به جانم ریخته چندان غم و درد مصیبتها، که گر بر روزها ریزند، گردد تیره چون شبها، (پدر جان!) جانم با آن همه انده و غصه در سینهام حبس شده است، ای کاش با همان اندوهها از بدنم خارج میشد. (پدر جان!) بعد از تو هیچ خیر و نیکی در زندگی نیست، گریه میکنم از بیم آن که مبادا بعد از تو زیاد زنده بمانم. هر وقت اشتیاقم به دیدار تو زیاد میشود گریان کنار قبر تو میآیم، ناله و زاری میکنم و شکوه مینمایم، ولی جواب مرا نمیدهی. ای کسی که در دامن خاک آرمیدهای! گریه را تو به من آموختی و یاد تو همه مصائب را از یاد من میبرد. گر چه در دل خاک از من پنهان شدهای، ولی از قلب پر اندوه (من) پنهان نیستی».
از آنجا که گریههای بانوی مطهر اسلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دریایی بیکران از حکمت و معارف بود، یکی از مهمترین دلایل گریههای آن بانوی ولایی، مظلومیت و غربت دین مبین اسلام بود، ایشان در این مورد خطاب به پدر بزرگوارشان با گریه این شعر را میخواند:
«قَلَّ صَبرِی وَ بَانَ عَنِّی عَزَائی
بَعْدَ فَقْدِی لِخاتَمِ الأَنبِیاءِ
عَینُ یا عَینُ اُسْكُبِی الدَّمْعَ سَحّاً
وَیکِ لا تَنْجَلِی بِفَیضِ الدِّماءِ
یا رَسُولَ اللهِ یا خِیرَةَ اللهِ
وَ كَهْفَ الأَیتَامِ وَالضُّعَفاءِ
قَدْ بَکَتْکَ الْجِبالُ وَ الْوَحْشُ جَمْعاً
وَ الطَّیْرُ وَ الْأَرْضُ بَعْدُ بُکْىِ السَّماءِ
وَ بَکاکَ الْحَجُونُ وَ الرُّکْنُ وَ
الْمَشْعَرُ یَا سَیِّدِی مَعَ الْبَطْحاءِ
وَ بَکاکَ الْمِحْرابُ وَ الدَّرْسُ لِلْقُرْ
ءاَنِ فِی الصُّبْحِ مُعْلِناً وَ الْمَساءِ
وَ بَکاکَ الْإِسْلامُ إِذْ صَارَ فِی
النَّاسِ غَرِیباً مِنْ سائِرِ الْغُرَباءِ
لَوْ تَرَى الْمِنْبَرَ الَّذِی کُنْتَ تَعْلُوهُ
عَلاهُ الظَّلامُ بَعْدَ الضِّیآءِ
یَا إِلَهِی عَجِّلْ وَفاتِی سَرِیعاً
لَقَدْ تَنَغَّصَتِ الْحَیاةُ یا مَوْلائِی»[۴]
«صبر و تحمل من کوتاه و عزا و مصیبت من آشکار است، چون خاتم پیامبران را از دست دادهام. دیده! ای اشک ببار، وای بر تو اگر سیل اشک را جاری نسازی! ای رسول خدا! ای برگزیدهی حضرت حق! ای پناه یتیمان و مستضعفان! کوهها و حیوانات و پرندگان بر تو میگریند. زمین هم پس از گریهی آسمان گریست. آقای من! شهر مکه و رکن و مشعر و سرزمین بطحاء اشکها میبارند. آسمان و محراب و محل درس قرآن به هنگام صبح و (شام) از فراق تو گریه دارند. و اسلامی که در میان امت تو غریب و تنها مانده است، بر تو میگرید. (پدر جان) اگر منبر(ت) را بنگری، خواهی دید که پس از نور و روشنایی، ظلمت و تاریکی بر آن بالا میرود. خدایا! مرگ مرا زود مقرر فرما. زیرا زندگی دنیا بر من تیره و تاریک شده است».
یکی از بینشها و معارف و حکمتهای سیل اشکهای موّاج و خروشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، این بود که از آن اشکهای مبارک و گریههای معصومانهشان، به عنوان سلاحی برای روشنگری حقایق و بصیرت افزایی استفاده میکردند و در اشعار نابشان که با گریه میخواندند، علاوه بر بصیرت افزایی در مورد ضایعه بسیار بزرگ وفات رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، به بصیرت افزایی در مورد بی یار و یاور شدن و تنهایی خودشان و همسر بزرگوارشان حضرت امام علی علیه السلام و روبرو شدن آنان با مردم بیبصیرت و غاصبان ولایت و خلافت میپرداختند، چنانچه در اشعار نابشان چنین میفرمودند:
«قُلْ لِلْمُغَیبِ تَحْتَ أَطْباقِ الثَّرَى
إِنْ كُنْتَ تَسجمَعُ صَرخَتی وَ نِدائِیا
صُبَّتْ عَلَیَّ مَصائِبٌ لَوْ أنَّها
صُبَّتْ عَلَى الأیامِ صِرْنَ لَیالِیاً
قَدْ كُنْتُ ذاتَ حِمىً بظلٍّ محمّدٍ
لا اَخْشَی مِنْ ضَیمٍ وَ كانَ جَمالیا
فَالْیوْمَ أَخْشَعُ لِلذَّلِیلِ وأَتَّقی
ضَیمی وَأَدْفَعُ ظالِمی بِرِدائیا
فَاذا بَكَتْ قُمْرِیةٌ فی لَیجلِها
شَجْناً عَلى غُصْنٍ بَكَیتُ صَباحِیا
فَلاَجْعَلَنَّ الْحُزْنَ بَعْدَکَ مُؤنِسی
وَلأجْعَلَنَّ الدَّمْعَ فیکَ وِشاحِیا
ماذا عَلى مَنْ شَمَّ تُرْبَةَ أحْمَدَ
اَنْ لا یشُمَّ مَدَى الزَّمانِ غَوالِیا».[۵]
«بگو به آن که در زیر طبقات زمین پنهان است، آیا صدای ناله و فریاد مرا میشنوی؟ مصیبتهایی بر من باریدن گرفته که اگر بر روزها میبارید، (روزها) شب میشد. من در سایهی محمد در حمایت و حفاظت بسر میبردم و از هیچ دشمنی و کینهای نمیترسیدم و او جمال (و جلوهی) من بود. امروز در برابر فرومایگان خاضعم و باك دارم به من تعدی شود که ظالم را با چادرم دفع میکنم. اگر قمری، شب هنگام بر شاخهای بگرید، من صبحگاهان میگریم. بعد از تو حزن و اندوه را مونس خود خواهم ساخت و اشک را اسلحه خود قرار خواهم داد. چه باکی است بر کسی که خاك قبر احمد را بوییده در تمام زندگی هیچ عطری را نبوید».
نتیجه گیری: گریههای بانوی مطهر اسلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، برای وفات پدر بزرگوارشان، حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، علاوه بر اینکه به خاطر داغ جانسوز از دست دادن پدر بزرگوارشان بود، حاوی معارف و فلسفههای بسیار زیادی بود، در واقع آن بانوی مطهر، با همین اشکهای مطهر و مبارکشان، کشتزارهای حقایق اسلام و بصیرت را آبیاری نمودند و به دین مبین اسلام که پس از رحلت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، به دست امت نااهل رو به انزوا و غربت بود، جانی دوباره بخشیدند و با همین گریههای مطهرشان به رسالت ولایی و سیاسی شان میپرداختند.
پی نوشت
[۱] امالی، شیخ طوسی، جلد ۱، صفحه ۱۹۱
[۲] عوالم العلوم، عبدالله بحرانی اصفهانی، جلد ۱۱، صفحه ۸۰۶
[۳] بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، جلد ۷۹، صفحه ۱۰۶
[۴] عوالم العلوم، عبدالله بحرانی اصفهانی، جلد ۱۱، صفحه ۴۸۷
[۵] مناقب آل ابی طالب علیهم السلام، ابن شهر آشوب مازندرانی، جلد ۱، صفحه ۲۴۳