آنان که یک گام مثبت نیز برای اسلام برنداشتهاند و مانند تمام گروههای انحرافی از صهیونیستها طرفداری میکنند، مشغول ترور شخصیت علامه مصباح هستند. القای این مطلب که این فیلسوف، نظرات شاذ و انحصاری داشته و تکیه ابلهانه به برخی شباهتها، دستاویز چنین افرادی است.
علامه محمدتقی مصباح یزدی مانند تمام متفکران بزرگ شیعه، به جد معتقد به مردمسالاری بود و نقش مردم را در حکومت، بنیادی و اساسی میدید. تصویری که برخی رسانههای بیانصاف از علامه فقید به عموم ارائه میدهند، تحت تأثیر اهداف سیاسی و حزبی است و حقیقت را برای مردم روشن نخواهد ساخت. علامه مصباح رضواناللهعلیه اولین قربانی ترور شخصیتی نیست و آخرین آن نیز نخواهد بود. مهم این است که آگاهی رسانهای مردم افزایش یابد تا در دام شیادان رسانه قرار نگیرند.
نظر همه را به یک نفر اختصاص دادن
یکی از ترفندهای رسانههای جهتدار و تروریستی که بسیار پُرکاربرد است، القای تنها بودن قائل است. فرض کنید آقای «الف»، مثل بیشتر اندیشمندان جهان، معتقد است که واقعیت با نظر انسانها تغییر نمیکند و دو به علاوه دو چهار میشود؛ چه مردم بخواهند و چه نخواهند. چنین شخصی حرف عجیب و تازهای نزده است؛ اما مخالفان او نظرش را اینگونه در رسانهها گزارش کنند: «آیا میدانستید تنها آقای «الف» است که برای مردم هیچ حقی قائل نیست؟». آنچه گاهی درباره نگاه علامه مصباح به مردمسالاری بیان میشود، حاصل چنین شیطنت رسانهای است. اگر از این فیلسوفِ فقیه بپرسید که آیا مردم حق و باطل، درست و نادرست را تعیین میکنند، مانندِ تمام فقها و فیلسوفان بزرگ مسلمان خواهند گفت نه؛ کسی که واقعاً شایستگی دارد با حرف مردم و عدم انتخاب توسط آنها شایستگی خود را از دست نخواهد داد و فرد فاقد صلاحیت با انتخاب عمومی دارای شایستگی نمیشود؛ به عبارت دیگر نظر عمومی، واقعیت را تغییر نمیدهد. اگر عموم مردم، امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را تنها بگذارند، قطرهای از کمالات و شایستگیهای ایشان کاسته نمیشود و اگر تمام انسانها دور یزید لعنهالله حلقه بزنند، او دارای شایستگی و کمال برای حکومت نخواهد شد. این نظر هر عاقلی است. علامه مصباح رضواناللهعلیه مانند متفکران دیگر تاریخ اسلام، مشروعیت (به معنای حقانیت) را وابسته به خواست عموم نمیدانست؛[1] اما خواست مردم را رکن ادامه حیات حکومت میدانست. به عبارت فنی، ایشان مقبولیت عمومی یک حکومت را بسیار ضروری میدانست؛ به این معنا که اگر غالب مردم، حکومتی را نخواهند، آن حکومت نمیتواند ادامه یابد و کنار میرود؛ حتی اگر بر حق باشد.[2]
هر کس ریش دارد، باباست؟
از جمله روشهای ترور شخصیت افراد، بیان شباهت آنها با افراد یا گروههای منفور و انحرافی است. بچهای که هر کس را که ریش دارد، پدر میبیند؛ چون پدر خودش نیز محاسن دارد، دچار چنین سوءتفاهمی شده است. داعش گروه منفور و انحرافی بود که افراد جذب شده در آن، نماز میخواندند و ذکر خدا میگفتند، ادعای احیای اسلام و حکومت اسلامی را داشتند و روحیه مبارزه و جنگ داشتند. آیا میتوان هرکسی که نماز میخواند، به دنبال حکومت اسلامی است و شجاع است، داعشی نامید؟! تروریستهای رسانهای با این تشبیههای احمقانه، دست به ترور شخصیت بزرگان دین و اخلاق میزنند. از این افراد حزبی و جهتدار، انتظاری جز دشمنی و شیطنت نمیرود؛ اما برماست که فریب این افراد را نخورده و سواد رسانهای خود را بالاتر ببریم. برای شناخت داعشیها باید صفت ویژه و متمایز آنها را ملاک قرار داد. داعش از مسلمانان بیگناه قربانی میگرفت و کاری با صهیونیسم و استکبار نداشت؛ حتی مجروحان داعشی در بیمارستانهای رژیم صهیونیستی مداوا میشدند. «طوفان الاقصی» دستاوردهای بسیاری داشته است؛ اما اگر هیچ دستاوردی نداشت، همینکه نشان داد سردمداران رسانهای و سیاسی ززآ، همان طرفداران صهیونیستها و جنایات آنها هستند، برای موفق دانستن آن کافی بود. از عجایب دوران معاصر همین است که داعشیهای واقعی که موبهمو خصائص و ویژگیهای ممتاز داعش را دارند، مردان خدا را به داعش منتسب میکنند.
پینوشت:
[1]. مصباح ، محمدتقی، پرسشها و پاسخها، جلد اول، ص22-28: yun.ir/nnyy68.
[2]. همان، ص34-35.