کارکردهای خانواده

20:03 - 1402/09/14

مهمترین اسباب و عواملی که در سست شدن بنیاد خانواده تاثیر منفی داشته و پیوند خانوادگی را دچار تزلزل می کند، فراموشی کارکردهای خانواده است.

کارکردهای خانواده

ساده‌ترین، کوچک‌ترین و قوی‌ قدیمی‌ترین شکل جامعه انسانی که تاریخ روایت می‌کند، خانواده است، که از زن، مرد، فرزندان تشکیل می شود. زن و مرد به دنبال احساس و تمایل قلبی به ایجاد پیوند میان خود با یکدیگر پیمان همسری و زندگی مشترک را می‌بندند. این پیمان در زندگی حیات فردی و اجتماعی انسان از اهمیت ویژه ایی برخوردار است. نخستین محیط و بستر زندگی، پیدایی و گسترش نسل انسانی با تشکیل خانواده فراهم می‌شود و جسم و جان نسل‌های بعدی در همین کانون و با تاثیرپذیری از خصلت‌ها و رفتارهای زن و شوهر تشکیل می‌شود. از همین رهگذر ازدواج و پیوند زناشویی در نگاه تمامی ادیان و میان همه ملت‌ها امر مقدس شمرده شده است و در نظام‌های حقوقی مختلف به خانواده و مسائل مربوط به آن توجه و اهتمام ویژه‌ای صورت گرفته است. این در حالی است که بشر مدرن که از بارزترین شاخصه‌های آن پشت کردن به سنت‌ها و ارزش‌های پیشینیان است، شاهد دگرگون شدن تمامی سطوح و لایه‌های زندگی از جمله نهاد خانواده است، ارزش‌ها و هنجار‌های خانواده سنتی به سرعت در حال شکستن و فروپاشی است و فرایند تلخ و ناگوار این فروپاشی دغدغه جدی متفکران و اندیش ورزانی است که به سرنوشت انسان‌ها و جوامع انسانی می‌اندیشند.
مهمترین اسباب و عواملی که در سست شدن بنیاد خانواده تاثیر منفی و ویرانگر بر جای نهاد و پیوندهای خانوادگی را سست کرد، فراموشی کارکردهای خانواده است. جدا شدن دو عنصر اصلی کانون خانواده که قوام و دوام خانواده به آن دو بستگی دارد، یعنی پدر و مادر از نقش و کارکردهای خود است، که نمی‌تواند یا نمی‌خواهند مسئولیت خود را چنانکه باید انجام دهند، این عامل خانواده را در سراشیبی سقوط قرار می‌دهد. آموزه‌های دینی بر کارکردهای خانواده به ویژه والدین به عنوان دو عنصر اصلی شکل دهنده، صیانت گر و تداوم بخش نهاد خانواده اهتمام ورزیدند و کارکرد پدر و مادر را در حراست از کیان خانواده تعیین کننده قلمداد کردند. بخشی از مهم‌ترین کارکردهای خانواده که بر پیوند و گسستن آن تاثیر جدی می‌گذارد عبارتند از؛

۱. کارکردهای روحی و روانی 
زن و مرد بر اساس سرشت و خلقت، دلداده یکدیگرند. زن بدون پیوستن به مرد و مرد بدون وصال زن، خود را تنها و ناقص می‌داند. همین علاقه و دلدادگی است که در ادبیات و فرهنگ انسانی ساختارهای ادبی آفریده و احیاناً جنگ‌ها و ویرانی‌ها نیز به بار آورده است. این علاقه و دلدادگی دارای دو منشا است؛
۱). کارکردهای روانی جنسی 
نوعی علاقه و تمایلی که منشا آن نیاز جنسی و کشش غریزی است، زنان و مردان را به سوی جنس مخالف می‌کشاند. خداوند متعال این جذبه و تمایل را در دو جنس مخالف قرار داده تا به وسیله آن نسل انسان تداوم یابد و تلخی‌های زندگی مشترک، بارداری، زایمان، تربیت و پرورش اولاد و تامین معیشت فرزندان و خانواده برای والدین سخت نیاید. اگر کارکرد جنسی و تولید مثل خانواده به خطر بیفتد، چه کاستی از جانب مرد باشد یا زن، ثبات و استحکام خانواده متزلزل می‌شود. بی توجهی به این مسئله باعث فروپاشی خانواده و طلاق می‌شود، که اسلام برای زنی که نیازهای جنسی شوهر خود را از سر عمد و غرور، برآورده نمی‌کند نام (ناشزه) می‌نهد و او را سزاوار کیفر و مجازات می‌داند. نشوز در اصطلاح فقیهان به معنای عصیان زن بر مرد و مرد بر زن است. فقیهان و قرآن پژوهان بارزترین مصداق های نشوز و برتری جویی را امتناع و خودداری زن یا شوهر از کام روایی دیگر برشمردند. ازدواج رابطه و راهکار قانونمند شرعی و عقلانی برای رفع نیاز دو همسر از سوی دیگر و مانع و بازدارنده آلودگی، فحشا، هرزگی زنان و مردان است. اگر این نیاز در درون خانه و از جانب همسر برآورده نشود، راه برای ارتباط‌های نامشروع باز می‌شود. یکی از پژوهشگران مسائل خانواده می‌گوید: بی‌اعتنایی به توافق و تطبیق جنسی سبب بروز بسیاری از اختلافات و اختلالات زناشویی، مخصوصاً بیماری‌های روحی در زن از قبیل بی‌خوابی، بی‌اشتهایی، لاغری، بی‌حوصلگی، بد اخلاقی، انحراف، فساد اخلاق و بالاخره منجر به طلاق خواهد شد.¹ 

۲). کارکرد روانی و عاطفی 
کانون خانواده، منشا محبت و مودت است و اکسیر آرامبخشی، دوری از اضطراب را برای هر دو همسر در خود دارد. راه یافتن به این واقعیت کارکردی خانواده، آشکار اعتراف به این واقعیت نیز هست که هرگاه خانواده از محبت و مودت تهی شود، شالوله آن سست و لغزنده می‌شود و هر آن احتمال فروپاشی آن می‌رود و این یکی از اسباب و عواملی است که خانواده امروز غربی، را در سراشیبی سقوط و نابودی قرار داده است. در غرب کارکردهای خانواده به این صورت است که تمامی امیال زنان و مردان به جنس مخالف را در غرایز جنسی محدود و محصور می‌دانند و عرف کام روایی‌های خیابانی و کاباره‌ای منحصر به اشباع غریزه جنسی و تهی از مهر عاطفه است و روابط زن و شوهر و منزلت آن دو تا سرحد زیادی تنزل یافته است. 
شرط قرار دادن رضایت و خواست زن و شوهر در هنگام ازدواج در آموزه‌های عرفی و شرعی اسلامی گذشته از مصلحت سنجی‌های دیگر، گویی به این موضوع نظر داشته که ازدواج بدون رضایت و دلدادگی دو طرف به همسر خود بنایی را می‌ماند که در مسیر طوفان تند پی ریزی شده باشد. پس باید از آغاز، سنگ بنای این بنیاد بر شالوله محبت و دوستی‌ها و نه بر پایه شور و غرایز عشق نما و زودگذر شهوانی گذاشته شود. چنانکه در فراز و نشیب زندگی زناشویی این اکسیر بقا و پایداری باید نه تنها مصون و محفوظ بماند که بر اثر اخلاق کریمانه و آشنای دو همسر نسبت به یکدیگر و تولد فرزندان این محبت و دوستی ریشه‌دار شود، تا بنای قدسی خانواده استحکام بیشتری بیابد. تاکید زیاد متون دینی در تعامل و معاشرت کریمانه و صمیمی زن و شوهر با یکدیگر را می‌توان ناظر بر این موضوع اساسی قلمداد کرد. سنت اسلامی کمترین رفتار و سخنی را که از این بی‌مهری استشمام شود، از زن و شوهر و از شوهر بر زن شایسته نمی‌داند و آن را ناپسند می‌شمارد. امام علی علیه السلام می‌فرماید: با همسر خود در هر شرایطی مدارا و خوش رفتاری کن تا زندگی برایت گوارا شود.²

۲. کارکرد اجتماعی 
۱). فرزند زایی 
فرند زایی و تداوم نسل انسان از مجرای ازدواج، تشکیل خانواده و به هم پیوستن زن و مرد نخستین عمل و کارکرد اجتماعی خانواده و از جمله مهم‌ترین اهداف و حکمت‌های خداوند دانا است. آمارهایی که از دادگاه‌های خانواده به دست می‌آید و بررسی عوامل طلاق از سوی پژوهشگران آسیب اجتماعی، نیز حکایت از آن دارد که ناتوانی در زاد و ولد و عقیم بودن یکی از دو همسر به میزان زیادی بر جدایی  طلاق، فروپاشی خانواده‌ها تاثیرگذار است. بر پایه این نگاه آسیب شناسانه دینی به ازدواج و زناشویی، می‌توان به بخشی از اسرار احکام و آموزه‌های شرعی، فقهی و اسلامی در حوزه مسائل جنسی و خانواده راه یافت، احکامی چون کراهت ازدواج با پیرزنان و عقیمان، تحریم و سزامند کیفر دانستن لواط، زنا، عقیم کردن زن یا مرد، خود ارضایی، سقط جنین، فرزند کشی و غیره، همه این گونه انحرافات جنسی و اخلاقی با همه اختلاف‌های ظاهری و رفتاری و شکلی که با هم دارند، در این نقطه به هم می‌رسند که سلامتی افراد را با خطرهای جدی و مرض‌های گوناگون و احیاناً غیر قابل درمان مواجه می‌سازد، بنیان خانواده را از هم می‌پاشد، زیرا این‌ها اعمال و رفتارهایی است بر خلاف حکمت آفرینش، زوج آفرینی انسان و کارکردهای اصلی و اساسی خانواده. رسول خدا می‌فرماید: هرگز با پیرزن و زن نازا ازدواج نکنید، که من به زیادی شما بر سایر امت‌ها مباهات می‌کنم.³ 

۲). تربیت اجتماعی 
تربیت به مفهوم فراهم آوردن زمینه برای پرورش استعدادهای درونی هر موجود و به ظهور و فعلیت رساندن امکانات بالقوه درون انسان است. این توضیح حوزه وسیعی از آموزش و پرورش‌های گوناگون جسمی، فکری، فرهنگی، علمی، اخلاقی، مذهبی را در بر می‌گیرد. هنگامی که این معنا در حوزه خانواده غالب شود، به این معناست که این نهاد کوچک، ولی مهم اجتماعی افرادی را به عنوان مربیان و کسانی نیز در جایگاه تربیت شوندگان در خود جای می‌دهد. پدر در نقش مربی خانواده باید موانع رشد و شکوفایی خانواده را شناسایی و برطرف کند و استعدادهای خانواده را که نمایان‌ترین و مهم‌ترین آنها ریشه‌دار شدن باورها، ارزش‌ها، محبت، دوستی، حرمت گذاری به همدیگر، پروردن کودکان است، به ثمر بنشاند.
اگر چه امروزه موسسات دینی به کارکرد دیرین تربیتی کودکان از سوی خانواده تجاوز کرده، کودک پروری به وسیله کودکستان‌ها رونق یافته واین موسسات تربیتی و آموزشی هرچند مطابق اصول علمی در پرورش و تربیت نسل نو می‌کوشند، اما با این همه هرگز جای پدر و مادر را پر نمی‌کنند و نخواهند کرد. یکی از دلایل این مطلب این است که سازمان‌های تربیتی اگر چه بتوانند آداب سنن و شیوه زندگی را به گونه نظری به کودک آموزش دهند، اما از ناحیه پرورش رفتاری و تزریق محبت و عواطف روحی که بخشی از نیاز کودک است، هرگز جانشین پدر و مادر نمی‌شود. این نیاز همچنان بدون پاسخ می‌ماند، مهرورزی و آغوش گشایی خالصانه مادر و بوسیدن‌های برخاسته از نهایت احساس و نهاد جان پدر که بذر محبت و دوستی واقعی، نه مصنوعی را در دل کودک می‌کارد، تنها در نهاد خانواده اتفاق می‌افتد. هیچ احسان و صمیمیتی مانند محبت پدر و لطف مادر برای فرزندان نمی‌تواند ایثار، دوستی و ضعیف نوازی را بیاموزد و اساس خانواده‌های بعدی را که به وسیله کودکان و همسران فردا بنا می‌شود استحکام بخشد. در این صورت فرزندان در آینده زندگی و تشکیل خانواده همچون پدران و مادران خود بانیان خانواده موفق ماندگار و شکوفا خواهند شد.
همواره پدر و مادر وظیفه و مسئولیت خطیر تربیت کودکان را به عنوان نخستین اولویت کارکردی خود بر عهده دارند. آموزه‌های دینی، دین باوران را مسئول تزکیه، رشد و پرورش دینی اخلاقی، علمی، شخص خود معرفی کرده و در عین حال جایگاه سرپرست خانواده به تربیت دینی تمام اعضای خانواده مسئول و مکلف شناخته است.

بنابراین توجه به کارکردهای خانواده و تلاش برای رسیدن به نتیجه مطلوب این کارکردها، تاثیر زیادی در تحکیم بنیاد خانواده و اصلاح جامعه دارد. زوجین باید با در نظر قرار دادن این کارکردها اساس و بنیاد زندگی خود را بنا کنند تا با تربیتی نسلی درست و الگو قرار گرفتن برای فرزندان خود فردای بهتر را رقم بزنند.

 

۱.صانعی.بهداشت ازدواج از نظر اسلام.ص۴۰.
۲.وسائل الشیعه.ج۱۴.ص۱۲۰.
۳.شرح جامع صغیر.ج۶.ص۳۹۶

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 11 =
*****