انس شهید رنجنوش به نماز شب

00:19 - 1403/02/26

فرزند شهید رنجنوش در گفتگو با ما اظهار کرد: از دوستان شهید از جمله آقای عابدینی اهل شهرستان بهار هستند و تعریف می ‌کند که" ما نزدیک به سه ماه در اروند بودیم و جایی که اطرافمان پر از آب بود و شهید در این سه ماه هر شب بلند می شد و می رفت نماز شب می خواند و برمی‌گشت."

محسن رنجنوش افزود: یکی دیگر از دوستان ایشان به نام آقای محمودی تعریف می‌کند که: " در چنگوله(منطقه عملیاتی) فصل سردی بود و همه جا را برف پوشانده بود و در آنجا یک  تخته سنگی بود که کمی برفش رفته بود. چند شب پشت سر هم وقتی بیدار می شدم می دیدم شهید رنجنوش نیست و می‌دیدم که رفته است و چند بار با خودم قرار گذاشتم که وقتی بیدار شد من هم بیدار شوم دنبالش بروم ببینم که کجا می‌رود. می‌دیدم یکی از کارهایی که می کرد این بود که کفش و پوتین بچه‌ها را می‌برد و واکس می‌زد و در ادامه می‌رفت کنار آن تخته سنگ و شروع به خواندن نماز شب می‌کرد."

وی همچنین به یکی دیگر از داستان‌های نماز شب خواندن‌های شهید که پشت سر پدرش نماز می‌خواند اشاره کرد و گفت: مادربزرگم تعریف می‌کرد که سن شهید که زیر ۱۰ سال بود بیدار می‌شد و پشت سر پدرش نماز شب می خواند و چند شب که گذشت پدرش به او گفت که پشت سرش نرود چرا که توجه پدر به او معطوف می‌شود و نماز را اشتباه می‌خواند. شهید آن موقع صحبت پدر را قبول کرده و می‌خوابد تا اینکه چند شب بعد پدرش دوباره از او می‌خواهد که با او برای نماز شب بروند چرا که گفته بود" وقتی نیستی بیشتر حواسم پیش تو می‌ماند که نخوابیدی و این باعث می‌شود عذاب وجدان بگیرم".

 

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 1 =
*****