غزه؛ کربلای امروز
پیامبر صلهاللهعلیهواله به جهاد و شهادت ارزش داد، ولی دانشگاه شهادت طلبی، در کربلا تاسیس شد. و به راستی کجا میتوان مردانی مثل مسلم بن عوسجه را یافت که بگویند: حسین جان به خدا قسم اگر بدانم کشته میشوم و بعد زنده میشوم و سپس مرا میسوزانند و دیگر بار زنده میگردم و سپس بدنم، زیر پای شتران، درهم کوبیده میشود و تا هفتاد بار این کار را در حق من روا میدارند، هرگز از تو جدا نمیشوم تا در خدمت تو به استقبال مرگ بشتابم و چرا چنین نکنم که کشته شدن یک بار است و پس از آن کرامتی است که پایان ندارد. و یا زهیر بن قین که تازه حسینی شده و از عثمان برگشته بود؛ اما فریاد میزد: حسین جان به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم و سپس کشته شوم و این کار، هزار مرتبه انجام شود، تا خداوند تو و اهل بیت تو را در امان بدارد[1].
حافظه تاریخ، این عشق ورزی را فراموش نکرده و امروز نیز مردم غیور غزه برای آزادی و رهایی از بند مستکبران در مقابل شمر و یزید زمان خود ایستادهاند؛ ایستادگی و ایثاری که تاریخ از یاد آوری و مرور آن و داشتن چنین مردمانی بر خود میبالد آنها که با طوفان الاقصی صدای سالها ظلم و خفقان را به دنیا مخابره کردند و امروز خون آنهاست که در دلهای تمام مردم دنیا جوشش میکند و تمام دنیا یکپارچه و متحد، به دور از دین و نژاد و رنگ، برای دفاع از آزادگی با یکدیگر یکی شدهاند. و صدای مظلومیت را در جهان مخابره میکنند. صدایی که گاه در سنجها و طبلها در کوی و برزن فریاد میشود و گاه با دیدن تصاویری دلخراش از کربلایی که زیر آتش انتقام و کینه عزیزانش را از دست میدهد و کودکانی که در گرسنگی و تشنگی جان میسپارند و مادرانی که ربابوار علی اصغران خود را فدا میکنند؛ امروز روایت غزه، روایت هزاران کودک بیپناهی است که هر کدام به دست حرملههای زمان خود جلوی چشم عزیزانشان پرپر میشوند.
[1]. حسین تربتی، تشیع و فرهنگ جهاد شهادت، نشریه مبلغان، شماره16، ص95-96.