فضائل امام حسن عسکری علیه السلام

12:52 - 1403/06/20

-ابو محمد امام حسن بن علی العسکری در 8 ربیع الثانی سال 232 در شهر مدینه چشم به جهان گشودند و در روز جمعه 8 ربیع الاول سال 260 (ه ق)در سامرا با دستور و دسیسه ی المعتمد عباسی لعنة الله علیه با زهر به شهادت رسیدند.(۱)مدت امامت ایشان، شش سال بوده است، امام حسن عسکری، پدر و جد بزرگوار ایشان حضرت امام جواد و امام هادی علیهما السلام در بین مردم به ابن الرضا مشهور بودند.

بسم الله الرحمن الرحیم

فضائل امام حسن عسکری علیه السلام

ابو محمد امام حسن بن علی العسکری در 8 ربیع الثانی سال 232 در شهر مدینه چشم به جهان گشودند و در روز جمعه 8 ربیع الاول سال 260 (ه ق)در سامرا با دستور و دسیسه ی المعتمد عباسی لعنة الله علیه با زهر به شهادت رسیدند.(۱)مدت امامت ایشان، شش سال بوده است، امام حسن عسکری، پدر و جد بزرگوار ایشان حضرت امام جواد و امام هادی علیهما السلام در بین مردم به ابن الرضا مشهور بودند.(۲).مادر مکرمه امام حسن عسکری علیه السلام با نام حدیث از بانوان بافضیلت عصر خود به شمار می آمدند، ابن شهر آشوب در مناقب هشت لقب مشهور برای امام حسن عسکری ذکر نموده که دال بر جامعیت و محبوبیت امام حسن عسکری در نزد کلیه اقشار جامعه مسلمان می باشد، اسامی القاب امام حسن عسکری عبارتند از؛ ((الصَّامِتُ، الْهَادِي، الرَّفِيقُ، الزَّكِيُّ، السِّرَاجُ، الْمُضِي‌ءُ، الشَّافِي و الْمَرْضِيُّ.)).(۳)امام حسن عسکری با سه خلیفه ظالم عباسی به نامهای؛ معتز، مهتدی و معتمد هم عصر بوده اند.(۴)

کرامات و معجزات فراوانی در منابع مختلف حدیثی و تاریخی مکتب شیعه و سنی برای شخصیت بی نظیر امام حسن عسکری(ع) ذکر گردیده است. جعفر بن شریف گرگانی چنین نقل می کند:( حَجَجْتُ سَنَةً فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ع بِسُرَّمَنْ‌رَأَى وَ قَدْ كَانَ أَصْحَابُنَا حَمَلُوا مَعِي شَيْئاً مِنَ الْمَالِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَهُ إِلَى مَنْ أَدْفَعُهُ‌....).(۵)یک سال به حج رفتم و قبل از رسیدن به مکه، به نزد امام حسن عسکری علیه السلام در سامرا آمدم. یارانمان مقداری مال با خود حمل کرده بودند. خواستم بپرسم که آن را به چه کسی بدهم؟پیش از آن که من به او بگویم،امام علیه السلام فرمود: «آنچه را نزد توست، به خدمتکار مبارکم بده». امام علیه السلام فرمود: «من چنین کردم و بیرون رفتم و گفتم: پیروانت در جرجان، بر تو سلام می خوانند». گفت: آیا پس از فارغ شدن از حج، باز نمی گردی؟ عرض کردم: آری

امام علیه السلام فرمود: «تو از امروز تا صد و هفتاد و یک روز بعد به جرجان می روی و در روز جمعه وارد آن می شوی در حالیکه سه روز از ماه ربیع الآخر گذشته است در اول روز وارد گرگان میشوی پس به ایشان بگو که من در پایان آن روز، با آنان دیدار خواهم کرد. پس راه آسوده بروید؛ زیرا خداوند، شما و همراهانتان را در امان خواهد داشت. سپس به سوی خانواده و فرزندت پیش برو و برای فرزندت، پسر بزرگواری زاده می شود. او را صلت بن الشریف بن جعفر بن الشریف نام بگذار که خداوند، او را به دست خواهد آورد و از اولیای ما خواهد بود».گفتم: ای پسر پیامبر خدا! ابراهیم بن اسماعیل جرجانی، از شیعیان توست و نسبت به دوستانت نیکی بسیار می کند. در هر سال، بیش از صد هزار درهم از مال خود را به آنان می بخشد و او یکی از کسانی است که در جرجان، پیوسته در نعمت های الهی قرار دارد. امام صادق علیه السلام فرمود: «خداوند از ابو اسحاق ابراهیم بن اسماعیل، به خاطر نیکی اش به شیعیان ما سپاسگزار است و گناهانش را آمرزید و پسری راستگو روزی اش کرد. به او بگو که حسن بن علی علیهماالسلامبه تو می فرماید: فرزندت را احمد نام بده». از نزد امام علیه السلام باز گشتم و حجّت آوردم و به سلامت خداوند، تا آن که در روز جمعه در حالیکه سه روز از  ماه ربیع الآخر گذشته و عین وعده امام علیه السلام به جرجان رسیدم. اصحاب ما برای تبریک آمدند. من به ایشان خبر دادم که امام علیه السلام به من وعده داده است که آخر این روز، شما را ملاقات کند. پس آماده شوید برای آنچه نیاز دارید و همه خواسته ها و نیازهایتان را فراهم آورید. چون نماز ظهر و عصر را خواندند، همه در خانه های خود جمع شدند. به خدا سوگند که ما احساس کردیم که امام به سراغ ما آمده اند و به وعده خویش عمل نمودند و بر ما داخل شدند،سپس فرمود: «من با جعفر بن شریف، وعده داده بودم که آخر این روز به سراغ شما بیایم. نماز ظهر و عصر را در مسجد سامرا خوانده ام و به سوی شما آمده ام تا پیمان جدیدی ببندم. پس، ای مردم! من هم اکنون نزد شما آمده ام. همه خواسته ها و نیازهایتان را گرد آورید». نخستین کسی که برای پرسیدن از امام علیه السلام خود را وقف این کار کرد، نضر بن جابر بود. او گفت: ای پسر پیامبر خدا! فرزندم جابر چند ماه پیش به نابینایی گرفتار آمد. دعا کن که خداوند، چشمانش را به وی برگرداند. با دستش بر چشمان خود کشید و بینا شد. سپس مردی پس از دیگری به ایشان روی آوردند و حاجت هایشان را از او خواستند و ایشان، هر آنچه را که می خواستند، برایشان برآورد تا آن که حاجت همه را برآورد و برایشان دعا کرد و آن روز، بازگشت.

از دیگر کرامات امام حسن عسکری اطلاع و تصرف کامل به حالات نفسانی و خطورات ذهنی شیعیان بوده است، ابو هاشم از سادات و نزدیکان امام حسن عسکری علیه السلام چنین نقل می کند:((سمعت أبا محمّد عليه‌السلام يقول : « إنّ في الجنّة بابا يقال له : المعروف ، ولا يدخله إلاّ أهل المعروف ». فحمدت الله تعالى في نفسي ، وفرحت بما أتكلف من حوائج الناس ، فنظر عليه‌السلام إليّ فقال : « نعم دم على ما أنت عليه ، فإنّ أهل المعروف في دنياهم هم أهل المعروف في الآخرة ، جعلك الله منهم يا أبا هاشم ورحمك».(۶)از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: «در بهشت، دری است که به آن گفته می شود: نیکی، و جز اهل نیکی، وارد آن نمی شوند». خداوند متعال را در دل، ستایش کردم و از این که کار مردم را به عهده می گیرم، شادمان شدم. امام علیه السلام به من نگاهی افکند و فرمود: «خوب است که در آنچه هستی باشی، زیرا که؛نیکوکاران در دنیا، همان نیکوکاران آخرت اند. خداوند تو را از آنان قرار دهد ای ابو هاشم و بر تو رحمت آورد!».

 

ابوهاشم که به همراه امام و تعدادی دیگر از شیعیان توسط المعتمد در سال 258(ه ق) زندانی گردید، یکی از کرامات امام حسن عسکری علیه السلام را نقل می کند؛ وی می گوید:« من زمانیکه در زندان بودم از سختی زندان و رنج غل و زنجیری که مرا در برگرفته بود، به سوی ابومحمد علیه السلام در قالب  نامه ای شکایت نمودم، پس از چندی،نامه امام به دستم رسید، امام علیه السلام نوشت؛ «امروز نماز ظهر را در منزلت خواهی خواند»، ابو هاشم  می گوید؛ من همان روز از زندان آزاد شدم و به خانه ام برگشتم و نماز ظهر را در منزلم خواندم، ابوهاشم در ادامه می گوید؛ پس از چند روزی که از زندان آزاد شدم، زندگی به سختی می گذشت و در تنگنا ارتزاق می نمودم، خواستم نامه ای برای امام حسن عسکری (ع) بنویسم و از ایشان مقداری دینار طلب کنم ولی خجالت کشیدم، در این فکر بودم تا اینکه به منزلم رسیدم ناگهان از سوی امام(ع) نامه ای به همراه مبلغ هزار دینار به دستم رسید، و در نامه امام چنین نوشته بود:« اذا کانت لک حاجة فلا تستح و لاتحتشم و اطلبها فإنّک تری ما تحب».(۷)هر زمانیکه برای تو حاجتی پیش آمد، خجالت نکش و آن را از من طلب فرما، که رد این صورت چیزی را که دوست داری خواهی یافت.

نصیر، خادم امام حسن عسکری چنین نقل می کند:((: سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ غَيْرَ مَرَّةٍ يُكَلِّمُ غِلْمَانَهُ بِلُغَاتِهِمْ- تُرْكٍ وَ رُومٍ وَ صَقَالِبَةٍ فَتَعَجَّبْتُ مِنْ ذَلِكَ وَ قُلْتُ هَذَا وُلِدَ بِالْمَدِينَةِ وَ لَمْ يَظْهَرْ لِأَحَدٍ حَتَّى مَضَى أَبُو الْحَسَنِ ع وَ لَا رَآهُ أَحَدٌ فَكَيْفَ هَذَا أُحَدِّثُ نَفْسِي بِذَلِكَ فَأَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَيَّنَ حُجَّتَهُ مِنْ سَائِرِ خَلْقِهِ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ يُعْطِيهِ اللُّغَاتِ وَ مَعْرِفَةَ الْأَنْسَابِ وَ الْآجَالِ وَ الْحَوَادِثِ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَكُنْ بَيْنَ الْحُجَّةِ وَ الْمَحْجُوجِ فَرْقٌ)).(۸)بارها شنیدم که امام باقر علیه السلام با غلامانش به زبان های آنان، ترک و روم و صقالبه سخن می گفت. از این کار در شگفت شدم و گفتم: این پسری است در مدینه که تا پیش از رحلت ابو الحسن علیه السلام برای کسی ظاهر نشده و هیچ کس او را ندیده است. چگونه چنین باشد؟ خودم را به این فکر افکندم. رو به من کرد و فرمود: «خداوند تبارک و تعالی حجّت خود را از میان دیگر آفریدگان، با هر چیزی روشن ساخته و به او زبان ها و شناخت نسب ها و اجل ها و حوادث را داده است و اگر این نبود، بین حجّت و محجوج فرقی نمی بود

 

منابع

۱.مفید، محمد بن نعمان، الارشاد،موسسة ال البیت، ج2،ص313؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی،ج۱، ص۵۰۳.

۲.طبرسی، فضل بن حسن،اعلام الوری باعلام الهدی، آل البیت،ج2، ص 131.

۳.ابن شهر آشوب،رشید الدین بن محمد، مناقب آل ابی طالب،علامه، ج۴، ص۴۲۱.

۴.همان، ص۴۲۳.

۵.راوندی، سعید بن هبه الله، الخرائج و الجرائح، موسسه امام مهدی(ع)، ج۱،ص۴۲۴_ ۴۲۶؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار احیاء، ج٥٠، ص٦٦٣؛ مامقاني، عبدالله، تنقیح المقال، آل البیت، ج۱۵، ص۱۷۵.

۶.ابن حمزه طوسی، محمد، الثاقب فی المناقب، انصاریان،ص۵۶۴.

۷.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، اسلامیه، ج۱، ص۵۰۸/ ۱۰؛ حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهدی،ج۵، ص۱۳. 

۸.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۰۹/۱۱.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 10 =
*****