عقل درفرهنگ قرآن كريم به چه معناست و چرا قرآن كريم مي فرمايد: اكثر هم لايعقلون؟

17:06 - 1393/11/21
چکیده: در اهميّت عقل همين بس كه خداوند پس از آفرينش آن فرمود: « و عزتي و جلالي ما خلفت خلقاً احسن منك، اياك آمر و اياك النهي، و اياك اثيب و اياك اعاقب.... به عزّت (بزرگي) و عظمت خودم سوگند، كه چيزي بهتر از تو خلق نكرده ام، با تو امر مي كنم و به واسطه ي تو نهي مي‌كنم. به واسطه ي تو ثواب و پاداش مي دهم و به خاطر تو مجازات مي كنم»...

تعريف لغوي عقل:عقل در لغت به معناي امساك، نگه داشتن، منع كردن و بستن آمده است. عقل البعير، يعني زانوي شتر را بست. عقل را از آن جهت عقل گفته اند كه در نتيجه ي احاطه آن، انسان از هوي و هوس نفس منع مي شود. تعقّل نيز از همين ريشه و به معناي فكر كردن و انديشه است.(1)جايگاه انديشه در قرآن كريم و روايات:قرآن كريم، پس از بيان چگونگي خلقت آسمان و زمين، توالي ايام، حركت كشتي ها، نزول بركات آسماني و معلّق بودن ابرها بين آسمان و زمين، خردگرائي را نتيجه ي توجّه به اين نشانه ها مي داند و مي فرمايد: « هماهنگي ميان عناصر طبيعي، نشان دهنده ي حاكميّت، قدرت و اراده خداي يكتا است. براي كساني كه تعقّل و انديشه مي كنند».(2) حضرت علي ـ عليه السلام ـ خطاب به فرزندش امام حسن ـ عليه السلام ـ فرمود: «پسرم! چهار چيز از من ياد گير، كه تا به آن ها عمل مي كني و زيان نبيني: 1. همانا ارزشمندترين بي نيازي عقل است. 2. و بزرگترين فقر بي خردي است... و الخ».(3)در اهميّت عقل همين بس كه خداوند پس از آفرينش آن فرمود: « و عزتي و جلالي ما خلفت خلقاً احسن منك، اياك آمر و اياك النهي، و اياك اثيب و اياك اعاقب.... به عزّت (بزرگي) و عظمت خودم سوگند، كه چيزي بهتر از تو خلق نكرده ام، با تو امر مي كنم و به واسطه ي تو نهي مي‌كنم. به واسطه ي تو ثواب و پاداش مي دهم و به خاطر تو مجازات مي كنم».(4)متعلّق تعقّل از نظر قرآن كريم چيست؟با وجود اين كه در جامعه ي امروزي شاهد پيشرفت شگرفي در زمينه ي علوم هستيم، (سفرهاي فضائي، كشفيّات جديد طبيعي و تكنولوژي مدرن) كه همه حاكي از خلاقيّت و قوه ي ابتكار افراد است، پس به چه دليل قرآن كريم در جاهاي متعدّد، به عدم تعقّل بشر اشاره كرده است؟ بررسي آيات و روايات نشان مي دهد، اين نوع تعقّل كه در متون ديني مطرح شده است، عقل متعارف نيست، چنان كه عدّه اي از شيعيان صادق آل محمد(ص) پرسيدند: «عقل چيست؟ حضرت فرمودند: العقل ما عبد به الرحمان و اكتسب به الجنان. يعني عقل آن چيزي است كه خدا به وسيل ي آن مورد پرستش قرار بگيرد و بهشت به واسط ي آن به دست آيد. باز پرسيدند: پس آن چه كه معاويه داشت چه بود؟ فرمودند: آن يك نوع شيطنتي بود شبيه عقل ولي عقل نبود».(5) بنابر اين تعقّلي مورد نظر است كه نتيجه ي آن رسيدن به درك جان « انا لله و انا اليه راجعون» باشد. در واقع از منظر اسلام بهترين نتيجه ي خردگرائي، خداگرائي است. حال كه دانسته شد چه نوع تعقّلي مورد نظر است، در ذيل موانع تفكّر و تعقّل مورد بررسي قرار مي گيرد:
1. تكيه بر ظنّ و گمان به جاي علم و يقين.قرآن كريم مي فرمايد: « اكثر مردم چنين اند كه اگر بخواهي پيرو آن ها باشي، تو را از حقّ گمراه مي كنند. براي اين كه تكيه شان بر ظنّ و گمان است (نه بر يقين) و تنها با حدس و تخمين كار مي كنند .»(6)قرآن كريم، در آيات زيادي به شدّت با پيروي از ظنّ و گمان مخالفت مي كند و مي گويد: مادامي كه به چيزي علم و يقين حاصل نكرده اي آن را دنبال مكن. امروز از نظر فلسفي مسلم شده كه يكي از عوامل عمده خطاها و اشتباهات همين مطلب است.(7) 2.ميل ها و هوا هاي نفساني:انسان در تفكّرات خويش اگر بي طرفي خود را نسبت به نفي يا اثبات مطلبي حفظ نكند و ميل نفساني اش به يك طرف باشد، خواه ناخواه عقربه فكرش به سمت ميل و خواهش نفساني اش مي گرايد، اين است كه قرآن كريم، هواي نفس را يكي از عوامل لغزش فكر مي شمارد. إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَي الأنْفُسُ ...(8) پيروي نمي كنند مگر از گمان و از آن چه نفس ها خواهش مي كنند. 3. شتابزدگي:هر قضاوت و اظهارنظري، مقدار معيّني مدارك لازم دارد و تا مدارك به قدر كافي در يك مسأله جمع نشود هر گونه اظهار نظر، ‌شتابزده و موجب لغزش انديشه است. قرآن كريم، مكرر به اندك بودن سرمايه علمي بشر و كافي نبودنش براي برخي قضاوت هاي بزرگ اشاره مي كند و اظهار جزم انديشي را دور از احتياط تلقي مي نمايد. براي نمونه در جايي مي فرمايد: ... وَ مَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلا قَلِيلا(9) آن مقداري علم و اطلّاعي كه به شما رسيده است اندك است و براي قضاوت كافي نيست.امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: « خداوند در قرآن بندگان خويش را با دو آيه اختصاص داد و تأديب فرمود: يكي اين كه تا به چيزي علم پيدا نكرده ايد تصديق نكنيد و ديگر اين كه تا به چيزي علم پيدا نكرده ايد، رد و نفي نكنيد».(10) 4. سنّت گرايي و گذشته نگري:انسان به حكم طبيعت خود هنگامي كه مي بيند، فكر و عقيده خاصي مورد قبول نسل هاي گذشته بوده، خود به خود بدون آن كه مجالي به انديشه ي خود راه بدهد‌، آن را مي پذيرد. در سوره ي بقره، آيه ي 170 آمده است: « اگر به آن ها گفته شود از آن چه خدا به وسيله ي وحي فرود آورده پيروي كنيد، مي گويند: خير، ما همان روش ها و سنّت ها را پيروي مي كنيم كه پدران گذشته خود را بر آن يافته ايم ... »(11) 5.شخصيّت گرايي:شخصيّت هاي بزرگ به واسطه ي عظمت نفسي كه دارند، بر روي فكر و انديشه و تصميم و اراده ديگران اثر مي گذارند و فكر و اراده ديگران را تسخير مي كنند. ديگران آن چنان مي انديشند كه آن ها مي انديشند و آن چنان تصميم مي گيرند كه آن ها مي گيرند.... رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلا(12) پروردگارا! ما بزرگان و اكابر خويش را پيروي و اطلاعت كرديم و در نتيجه ما را گمراه ساختند.
6. تكبّر و غرور: از جمله موانع ديگر تعقّل و معرفت، كبر و غرور است، تكبّر عبارت است از حالتي كه آدمي خود را بالاتر از ديگري ببيند و اعتقاد برتري را بر غير داشته باشد.(13) قرآن كريم مي فرمايد: إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلا كِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ...(14) آنان كه بدون برهان به مجادله در آيات خداوند مي پردازند، در سينه هايشان جز كبر و غرور چيزي ديگر نيست.علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: « شر آفات العقل الكبر(15)، بدترين آفات عقل كبر است». 7. گناه:در قرآن كريم، يكي از علّت هاي عدم درك و فهم گناه معرفي شده است. چنان كه مي فرمايد: أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَي قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا(16) اگر بر دلها قفل باشد قفل هايي از هوا و هوس، كبر و غرور و لجاجت و تعصب اجازه ورود نور حق را به آنها نمي دهد.گاهي افراد بر اثر گناه و نفاق به مرحله اي رسيده اند كه بر قلب هايشان مهر زده شده است، به همين دليل چيزي نمي فهمند ... وَ طُبِعَ عَلَي قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ(17) 8.غفلت از عقل:انساني كه از به كار بستن خرد غافل شود، از حركت قواي ذهني در راستاي شكوفائي و معرفت محكوم مي گردد. زيرا غفلت در فرهنگ ديني، چرك و رجس است و نمي گذارد انسان به سوي كمال حركت كند. چنان كه در قرآن كريم مي فرمايد: « به يقين گروه بسياري از جنّ و انس را براي دوزخ آفريديم، آن ها دل ها و عقل هائي دارند كه با آن نمي انديشد و چشماني دارند كه با آن نمي بينند و گوش هايي دارندكه با آن نمي شوند(18). آن ها چون چهارپايانند بلكه گمراه تر، اينان همان غافلانند(19).» 9. امور فراموش شده است. قبل از هر چيز بايد تحت تجربه ي عقل درآمد. از ياد برده شد كه نوابغ خوشه چين خرمن دقّت و تفكّر خويش بوده اند. و فراست محصول دقّت نظر است.عقل متعارف:از موانع شكوفايي تعقّل انسان، عقل متعارف است. يعني عقلي كه همه ي تلاش و كوشش او براي حفظ حيات ظاهر است يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ(20) گروهي فقط ظاهري از زندگي دنيا را مي دانند و از آخرت و پايان كار غافلند. توده مردم چنين نيرويي را عقل مي نامند. در صورتي كه جمود عقل در غرائز و شهوانيات و احساسات مادّي اهتمام به تفكّر و عقلانيّت را از بين مي برند.(21)
نتيجه:
1. منظور از انديشه ورزي و تعقّل در فرهنگ ديني، اكتساب جنان است نه تدبير براي رسيدن به ماديات.
2. اكثر مردم به جهت داشتن موانع برسر راه از چنين تعقّلي ندارند.

پاورقی:

1. اصفهاني، راغب، مفردات، مصر: دفتر نشر الكتاب، اوّل، 1404ق، ص342.
2. اشاره به آيه ي 164 سوره ي بقره. هم چنين: مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 1، ص 325.
3. دشتي، محمّد، نهج البلاغه، قم، پارسايان، دوّم، 1379، ص 632، حكمت 38.
4. محمّدي ري شهري، محمّد، ميزان الحكمه، قم،:مكتب اعلام اسلامي، اوّل، 1362، ص398، ح13037.
5. نجفي، تفسير آسان، تهران، كتابفروشي اسلاميه، چاپ اول، 1364، ج 1، ص 115.
6. انعام :6:116.
7. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار 2، قم، صدرا، چاپ هفتم، 1377، ص 64.
8. نجم:53:23.
9. اسراء:17:85.
10. همان.
11. همان.
12. احزاب: 33:67.
13. نراقي، احمد، معراج السعاده، تهران، رشيدي، چاپ اول، 1362، ص 168.
14. غافر: 40:56.
15. ميزان الحكمه، همان، ص 113.
16. محمّد: 47:24.
17. توبه: 9:87.
18. جوادي آملي، عبدالله،همان، قم: اسراء،دوّم، 1379، ص 397.
19. اعراف:7:179.
20. روم:30:7.
21. همان.

منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.