پیامبر اکرم هرگز عبوس و خشن نبوده است!

07:34 - 1393/11/24
چکیده: اولا منظور از این آیات پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نبوده است. ثانیا: اگر هم بپذیریم که منظور حضرت بوده است، باز با توجه به وضعیت موجود در آن لحظه، حضرت کار اشتباهی انجام نداده است و منافاتی با عصمت ندارد.
پیامبر اکرم

رهروان ولایت ـ یکی از بحث‌های مهم علم کلام که در همه کتب کلامی بحث شده است، بحث «عصمت انبیاء» است؛ شیعه بالاتفاق معتقد است پیامبران الهی و در راس آن‌ها نبی گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از زمان کودکی تا پایان عمر مبارکشان معصوم هستند و هرگز گناه یا خطا و اشتباهی از آنان سر نمی‌زند.[1]

مخالفین این نظر، به آیاتی ار قرآن استناد کرده و معتقدند خود قرآن در برخی آیات گناه و اشتباه را به پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نسبت داده است، و این بهترین دلیل بر رد عصمت ایشان است؛ ما در مطالب گذشته برخی از آیات را بررسی کردیم[2] در این‌جا نیز به بررسی یکی دیگر از آیات مورد استناد آنان می‌پریدازیم.

این دسته با استناد به آیات ابتدایی سوره عبس که می‌فرماید: «عَبَسَ وَ تَوَلَّى* أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‏* وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى* أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى‏: چهره درهم كشيد و روى برتافت، از اين‌كه نابينايى به سراغ او آمده بود. تو چه مى‏‌دانى شايد او پاكى و تقوى پيشه كند؟ يا متذكر گردد و اين تذكر به حال او مفيد باشد». معتقدند: اولا این آیات خطاب به رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است؛ ثانیا عتاب است و منظور این است که پیامبر اشتباه کرد،  نمی‌بایست این کار را می‌کرد، پس معصوم نیست و او نیز جایز الخطاست.

پاسخ:

اين آيات اجمالا نشان مى‏‌دهد خداوند متعال شخصی را مورد عتاب قرار داده است، به خاطر اين‌كه فرد يا افراد غنى و ثروت‌مندى را بر نابيناى حق‏‌طلبى مقدم داشته، اما اين شخص مورد عتاب كيست؟ در آن اختلاف نظر است:

در ميان مفسران اهل سنت قول مشهور اين است كه عتاب متوجه رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است و بیان می‌کنند داستان از این قرار بوده است: عده‏‌اى از سران قريش مانند «عتبة بن ربيعه» ، «ابو جهل» ، «عباس بن عبد المطلب» و جمعى ديگر، خدمت پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودند و حضرت مشغول تبليغ و دعوت آن‌ها به سوى اسلام بود و اميد داشت كه اين سخنان در دل آن‌ها تاثیر بگذارد. در اين ميان «عبد اللَّه بن ام مكتوم» كه مرد نابينا و ظاهرا فقيرى بود وارد مجلس شد، و از حضرت تقاضا كرد آياتى از قرآن را براى او بخواند و به او تعليم دهد، و پيوسته سخن خود را تكرار مى‏‌كرد و آرام نمى‏‌گرفت، زيرا دقيقا متوجه نبود كه پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با چه كسانى مشغول صحبت است.

او آن قدر كلام حضرت را قطع كرد كه ایشان ناراحت شد، و آثار ناراحتی در چهره مباركش نمايان گشت و در دل گفت: «اين سران عرب پيش خود مى‏‌گويند پيروان محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نابينايان و بردگانند». لذا از «عبد اللَّه» رو برگرداند، و به سخنانش با آن گروه ادامه داد، در اين هنگام آيات فوق نازل شد. رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بعد از اين ماجرا «عبد اللَّه» را پيوسته گرامى مى‏‌داشت، و هنگامی‌كه او را مى‏‌ديد، مى‏‌فرمود: «مرحبا به كسى كه پروردگارم به خاطر او، من‌را مورد عتاب قرار داد».

اما مشهور در میان مفسرین شیعه این است که آن شخصی که مورد عتاب قرار گرفت، پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نبود بلکه شخص دیگری بود و در روایات شیعه داستان این‌چنین نقل شده است: مردى از «بنى اميه» نزد پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نشسته بود، در همان حال «عبد اللَّه بن ام مكتوم» وارد شد، آن مرد هنگامی‌كه چشمش به «عبد اللَّه» افتاد، خود را جمع كرد، مثل اين‌كه مى‏‌ترسيد آلوده شود و قيافه در هم كشيده و صورت خود را برگردانيد، خداوند در آيات فوق عمل او را نقل كرده، و مورد ملامت و سرزنش قرار داده است، اين شان نزول در حديثى از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده است.

قرائنى در اين آيات وجود دارد كه نشان مى‏‌دهد منظور شخص پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نيست از جمله اين‌كه «عبوس بودن» از صفات پيامبران، مخصوصا پيغمبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نيست؛ او حتى نسبت به دشمنان خود با چهره گشاده سخن مى‏‌گفت، تا چه رسد به مؤمنان حقيقت جو. ديگر اينكه پرداختن به اغنيا و غافل شدن از فقراى حق‌طلب، با اخلاق آن حضرت كه در آيه «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيم [نون/4]تو اخلاق عظيم و برجسته‏‌اى دارى» اشاره شده است، سازگاری ندارد.

ولى به فرض كه شان نزول اول صحیح باشد، باز حضرت كارى كه منافات با مقام عصمت داشته باشد انجام نداده است:

زیرا اولا: پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هدفى جز نفوذ در سران قريش، و گسترش دعوت اسلام از اين طريق، و درهم شكستن مقاومت آن‌ها، نداشت.

ثانیا: چهره درهم كشيدن در برابر يك مرد نابينا، مشكلى ايجاد نمى‌‏كند، چرا كه او نمى‏‌بيند.

ثالثا: عبد اللَّه بن ام مكتوم نيز رعايت آداب مجلس را نكرده بود، زیرا هنگامى‌كه مى‏‌شنود پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با گروهى مشغول صحبت است، نبايد سخن او را قطع كند.

ولى از آن‌جا كه خداوند اهميت فوق العاده‏‌اى به محبت و ملاطفت با مومنان مستضعف حقيقت‌طلب مى‏‌دهد، همين مقدار بى‏‌اعتنايى در برابر اين مرد مومن را براى پيامبرش نمى‏‌پسندد؛ اين از يك سو.
از سوى ديگر، اگر به اين آيات از زاويه حقانيت و عظمت پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نگاه كنيم، مى‏‌بينيم در حد يك معجزه است، چرا كه رهبر بزرگ اسلام در كتاب آسمانى خود آن‌چنان مسئوليت براى خود ذكر مى‏‌كند كه حتی یک بى‏‌اعتنايى مختصرى نسبت به يك مرد نابيناى حق‌طلب، را مورد عتاب خداوند مى‏‌بيند، اين دليل زنده‏‌اى است بر اين‌كه اين كتاب آسمانى از سوى خداست و او پيامبری صادق است، مسلما اگر اين كتاب از سوى خداوند نبود چنين محتوايى نداشت.

و از سوى ديگر اين آيات مى‏‌تواند بيان‌گر فرهنگ اسلام در بر خورد با مستضعفان و مستكبران باشد، كه چگونه مرد فقير نابيناى مومنى را بر آن همه اغنيا و سران قدرت‌مند مشرك عرب مقدم مى‏‌شمرد، اين قضیه به خوبى نشان مى‏‌دهد كه اسلام حامى مستضعفان و دشمن مستكبران است.

درنتیجه: اولا منظور از این آیات پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نبوده است. ثانیا: اگر هم بپذیریم که منظور حضرت بوده است، باز با توجه به وضعیت موجود در آن لحظه، حضرت کار اشتباهی انجام نداده است و منافاتی با عصمت ندارد.

 

----------------------------------------------
پی‌نوشت
[1]. شیخ طوسی، العقائد الجعفرية، ص 248.
[2]. به عنوان نمونه به این مطلب و این مطلب و این مطلب مراجعه بفرمایید.
[2]. بر گرفته از تفسير نمونه، ج‏26، ص 132-124.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****