رهروان ولایت ـ
قربان شما، کوچک شما، فدای شما، دست بوس شما، بنده نوازی کنید، ارباب مایید، سرورمایید...
وقتی انسان به این الفاظ وکلمات برخورد میکنند و میشنود، اولین چیزی که به ذهن انسان میآید وخطور میکند، بودن کسی در مقام تملق یا چاپلوسی برای کسی دیگر یا مدیر یا مسئول خودش میباشد؛ که این امر باعث ازبین رفتن شخصیت خود فرد ومخالف صریح عزت نفس میباشد.
چاپلوسي و تملّق آن است كه فرد چيزي را به زبان مي آورد، در حالي كه به صورت قلبي به آن اعتقاد ندارد و با اين كار مي خواهد منافع مادي و اجتماعي خويش را حفظ كند. در حقيقت تملّق و چاپلوسي، نوعي دورويي، چند رنگي، چند چهرگي و نفاق است. در قرآن وروایات در مذمت و زشتی این امر آیات و روایات بسیاری آمده است.
چنان چه گاهي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) كه مأمور به ظاهر افراد بود از اين سخنان تعجب ميكردند. قرآن كريم اين قضيه را چنين ترسيم نمودهاند: « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما في قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصام [بقره/204] و از مردم افرادي هستند كه گفتار آنان دربارۀ زندگي دنيا، تو را به شگفت وا ميدارد و خداوند را بر آن چه ميگويند گواه ميگيرند (كه در دل هم به آن اعتقاد دارند)، در حالي كه اين ها سخت ترين دشمنان ميباشند. »
در جاي ديگر آمده است كه افرادي خدمت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) ميرسیدند و قسم ياد ميكردند كه مسلمانند و هدفي جز اصلاح ندارند. [ص/143] در حالي كه اين ها هم دروغ ميگفتند و منافق بودند و هدفشان ضربه زدن به اسلام بود.
در خصوص چاپلوسي و تملّق، مطالب زيادي در قرآن كريم آمده است كه بسيار آموزنده است. براي استفاده از قرآن كريم، ميتوان به بحث نفاق كه حدود 35 بار و در 11 سوره با كلمه ي «نفق» و مشتقات آن اشاره شده، رجوع كرد.(3) و نيز سوره اي مستقلّ به نام منافقون نازل شد كه انگيزه ها و علل دو رويي و چاپلوسي را در آن بيان مي دارد.
* مصادیق چاپلوسی:
1ـ ازمهمترين آفات این صفت ناپسند را میتوان در رواج روحيه تملّق و چاپلوسي نسبت به رهبران و نظامهای سياسي ـ كه از عوامل عقب ماندگي و انحطاط بسياري از جوامع بشري است ـ دانست. اين پديده زشت، اثرات مخرّبي بر نظام سياسي، نخبگان سياسي و شخصيت اخلاقي مردم بر جاي ميگذارد. در چنين جامعهاي، انسانها تحقير ميشوند و گوهر عزّت آنها به تاراج رفته، عرصه بر افراد شايسته تنگ ميشود و ميدان براي افراد بي لياقت باز ميگردد. جامعه به جامعه اي ظالم پرور تبديل شده، نخبگان سياسي آن هيچ گاه واقعيتها را درك نخواهند كرد، زيرا شخصيت خود را بسياري بالاتر از آنچه هست، ميبينند و كارهاي خود را بسيار بالاتر و مهمتر از آنچه هست ميپندارند. به تدريج احساس ميكنند كه واقعا بالاتر از همه اند و اين باور در آنها به وجود مي آيد كه همه بايد در مقابل آنان «بله قربان گو» و دست به سينه باشند.
وچه خوب مولایمان امیرالمومنین (علیه السلام) میفرمایند:
«هرگاه کسی را بیش از قدر ومنزلتش بالا بردی (از او تعریف کردی)، پس منتظر باش که به اندازهای که او را بالا بردی تو را پایین آورد». [1]
همچنین بررسي سخنان و سيره امام علي(ع) نشان ميدهد كه آن حضرت مطلقِ احترام به رهبر را منع نفرمودهاند، بلكه مدح و ستايش چاپلوسانه را مردود مي دانست؛ چنان كه آن حضرت بعد از آن كه مردي در حين سخنراني حضرت، او را ستود و درود فراوان بر او فرستاد، فرمودند: «آن گونه كه سركشان را مدح ميكنيد، با من سخن مگوييد.» [2]
اميرالمؤمنين(ع) خطاب به مالك اشتر ميفرمايد: «... و پرهيز از خود پسنديدن و به خود پسندي مطمئن بودن و ستايش را دوست داشتن، كه اينها از بهترين فرصتهاي شيطان است، تا بتازد و كرده هاي نيكوكاران را نابود سازد.». [3]
2ـ يكي دیگر از مصادیق این رذیله اخلاقی در عصر كنوني، مداح پرستي و افراط در اين زمينه میباشد، که بسيار ناپسند است. به ويژه اگر از نام مقدّسات سوء استفاده شود. برخي از گريه هاي مصنوعي و مداحي هاي بي اساس، شعارهاي چاپلوسانه، به اساس باورها ضرر و ضربه ميزند كه در دست اندركاران امور فرهنگي بايد به آن توجّه جدّي نمايند و جلوي افراط هاي افراطيون بي اطّلاع يا كم اطّلاع از دين و يا غرض ورزان را بگيرند و نگذارند آنان پشت مقدّسات پنهان شوند و به مقدّسات و دين خنجر زنند.
اما وقتی به سیره و روش علما که پیروان واقعی معصومین (علیهم السلام) هستند نگاه میکنیم میبینیم که با چه نگاه ریزبینانه وحساسی به تمام امور توجه میکنند وخود را از مواضع این رذایل اخلاقی بدور میدارند.
در احوالات مرحوم ملا مهدی نراقی آوردهاند که ایشان در حوزه کاشان اکثر روزها را با فقر تنگدستی سپری میکرد و هیچ وقت هم به این خاطر شاکی نبودند. وبه تحصیلشان ادامه می دادند. روزی یکی از خیّرین کاشان وقتی از احوالات ایشان مطلع میشوند، یک دست لباس نو میخرند وبه ایشان هدیه میدهند. نخست مرحوم نراقی امتناع میورزند از پذیرفتن این هدیه اما با اصرار و پافشاری فرد خیر این لباس را میپذیرند، فردای آن روز تصمیم ملامهدی عوض میشود و راهی محل کسب وکار این خیّر میشود ولباس را به ایشان پس می دهند. آن مرد وقتی ایشان را در تصمیمشان مصمم و استوار میبیند از علت این کار جویا میشود، مرحوم نراقی در پاسخ به ایشان میفرمایند:
«زمانی که این لباس را به تن کردم در خود احساس کوچکی وپستی نمودم، به ویژه لحظهای که ازجلوی مغازۀ شما عبور میکردم بر این حالت خواری وپستی ام افزوده میشود و مرا به چاپلوسی وچرب زبانی وا میدارد. این حالت برای من به هیچ وجه قابل تحمل نیست.» [4]
پس میبینیم که دین مبین اسلام بالاخص بزرگان این دین هم از چاپلوسی منع میکردند و هم خود را از مواضعی که در مقام این صفت ناپسند واقع گردند دور میکردند وبه این صفت ارزشمند یعنی شخصیت دادن به خود را اررج مینهادند وشخصیت خود را کوچک وحقیرکردن منع مینمودند.
منبع بیشتر برای مطالعه:
ـ آسيب شناسي زبان، چاپلوسي و تملق ـ محمد تقي خلجي.
ـ كوروش قرن بيستم، خاطراتي از ازدواج تملق و چاپلوسي در عصر پهلوي دوم. علي شجاعي صائين.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
1] [شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج20، ص298] [إذا رفعت أحدا فوق قدره فتوقع منه أن يحط منك بقدر ما رفعت منه]
2] [شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج11، ص101] [فلا تكلموني بما تكلّم به الجبابره]
3] [نهج البلاغه، نامه53، ص 340]
4] [هزار ویک حکایت عرفانی، ص174]